آیه 49 سوره نور: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←تفسیر آیه) |
(←معانی کلمات آیه) |
||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | + | *'''مذعنين''': اطاعتكنان. طبرسى فرموده: اذعان سرعت در طاعت است. ذعن و اذعان هر دو به معنى اطاعت است با سرعت. اين كلمه فقط يك بار در قرآن آمده است.<ref>تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج7، ص236</ref> | |
+ | |||
==نزول== | ==نزول== | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲۶ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۳۵
<<48 | آیه 49 سوره نور | 50>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و اگر دعوی خود را بر حق بدانند البته با کمال انقیاد به سوی رسول میآیند.
ولی اگر [بفهمند که] داوری حق به سود آنان می باشد، مطیعانه به سوی آن آیند.
و اگر حق به جانب ايشان باشد، به حال اطاعت به سوى او مىآيند.
و اگر حق با آنها باشد مىآيند و به حكم گردن مىنهند.
ولی اگر حق داشته باشند (و داوری به نفع آنان شود) با سرعت و تسلیم بسوی او میآیند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- مذعنين: اطاعتكنان. طبرسى فرموده: اذعان سرعت در طاعت است. ذعن و اذعان هر دو به معنى اطاعت است با سرعت. اين كلمه فقط يك بار در قرآن آمده است.[۱]
نزول
شأن نزول آیات 49 و 50:
سدى گوید: آیه 48 و این آیات درباره عثمان بن عفان نازل شده هنگامى که رسول خدا صلى الله علیه و آله در جنگ با بنىالنضیر پیروز شد و غنائم آن را تقسیم کرد، عثمان به على گفت: نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم برو و فلان زمین از اراضى بنىالنضیر را از او درخواست کن، اگر به تو بخشید من با تو در آن زمین شریک میشوم.
على گفت: این درخواست را تو از رسول خدا صلی الله علیه و آله بنما. اگر به تو بخشید، من با تو شریک خواهم شد. عثمان قبول کرد و زمین را از پیامبر تقاضا کرد پیامبر زمین مزبور را به عثمان داد.
على از عثمان خواست که طبق معاهده قبلى او را در زمین مزبور شریک بسازد. عثمان امتناع کرد، على گفت: باید این منازعه را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله ببریم. عثمان قبول نکرد، وقتى از عثمان پرسیدند چرا نزاع مزبور را نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نمى برید. گفت: چون پیامبر پسرعموى على است، میترسم به نفع على قضاوت و داورى نماید سپس این آیات نازل گردید. وقتى نزول این آیات به گوش عثمان رسید، نزد پیامبر آمد و اقرار به مشارکت على با خود در آن زمین نمود.[۲]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ «48»
و هرگاه به سوى خدا و رسولش خوانده شوند، تا پيامبر ميانشان داورى
جلد 6 - صفحه 201
كند، آن گاه است كه گروهى از آنان، روى گردان مىشوند.
وَ إِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ «49»
و (لى) اگر حقّ با آنان (و به سودشان) باشد، با رضايت و تسليم به سوى پيامبر مىآيند.
نکته ها
قضاوت و داورى رسول خدا صلى الله عليه و آله بر اساس حكم خداست. چنانكه در آيه 105 سوره نساء مىخوانيم: «لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ» تا ميان مردم به (موجب) آنچه خدا به تو آموخته داورى كنى.
پیام ها
1- نشانهى ايمان واقعى، پذيرفتن حكم پيامبر و نشانهى نفاق، روىگردانى از آن است. إِذا دُعُوا ... فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ
2- داورى و قضاوت از شئون انبيا مىباشد. «لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ»
3- حكم پيامبر، همان حكم خداوند است. ( «لِيَحْكُمَ» مفرد آمده، نه تثنيه)
4- در انتقاد، انصاف داشته باشيد و همه را نكوبيد. «فَرِيقٌ مِنْهُمْ»
5- قضاوت عادلانه، خوشايند گروهى از مردم نيست. «فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ»
6- به هر گرويدن و اظهار علاقهاى تكيه نكنيد. وَ إِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ ... (به سراغ پيامبر مىآيند، امّا در صورتى كه سخن پيامبر به نفع آنها باشد!)
7- منافق، فرصتطلب است و نان را به نرخ روز مىخورد. إِنْ يَكُنْ لَهُمُ ... مُذْعِنِينَ
8- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله حتّى براى منافقان، (آنجا كه حقّ با آنان بود) به نفع آنان حكم مىكرد. لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ... إِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ (49)
وَ إِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُ: و اگر باشد براى ايشان حق اگر بدانند اين جماعت معرضين از پيغمبر اينكه حق براى آنها واقع شود و حكم به جانب ايشان شود، در اين صورت، يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ: مىآيند به خدمت پيغمبر در حالتى كه شتاب كنندگان و فرمان برندگانند.
«1». تفسير على بن ابراهيم قمى، ج 2، ص 107، چاپ كتابفروشى علّامه قم.
جلد 9 - صفحه 270
تنبيه: از آيه شريفه مستفاد شود طالبين هوى و هوس، هميشه نظرشان به طرفدارى و اثبات حق است براى خود، و به هيچ وجه حاضر نيستند براى ثبوت حقانيت گرچه بر ضرر آنها باشد، و لذا به تحاكم پيغمبر راضى نيستند چون مىدانند آن حضرت حكم به حق فرمايد و ابدا طرفدارى هيچكس را ننمايد؛ و اگر بدانند كه پيغمبر حكم به طرف آنها فرمايد چون حق با آنهاست، هر آينه سرعت كنند و مطيع فرمان او شوند از جهت آنكه پيغمبر واجب الاتباع است و نه از جهت آنكه حكم به حق فرمايد، بلكه به سبب آنكه ميل و هوى و هوس آنها مجرى گردد و حكم آن حضرت مطابق دلخواه آنها اتفاق افتد. از شأن نزول و تفسير آيه شريفه هر آينه استحقاق و قابليت اشخاص براى خلافت و امامت محقق آيد، و عاقل منصف را يك اشاره كافى باشد به حق.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ يَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ أَطَعْنا ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ ما أُولئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ (47) وَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ (48) وَ إِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ (49) أَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتابُوا أَمْ يَخافُونَ أَنْ يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ رَسُولُهُ بَلْ أُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (50) إِنَّما كانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَنْ يَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (51)
وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَخْشَ اللَّهَ وَ يَتَّقْهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ (52)
ترجمه
و ميگويند ايمان آورديم بخدا و برسول و اطاعت كرديم پس بر ميگردند پارهئى از آنها بعد از اين و نباشند آنها مؤمنان
و چون خوانده شوند بسوى خدا و رسولش تا حكم كند ميانشان آنگاه باشند پارهئى از آنها أعراض كنندگان
و اگر باشد براى آنها حق ميآيند بسوى او فرمانبرداران
آيا در دلهاشان مرض است يا شك كردند يا ميترسند كه جور كند خدا بر آنها، و رسولش بلكه آنگروه آنانند ستمكاران
جز اين نباشد سخن مؤمنان وقتى كه خوانده شوند بسوى خدا و رسولش تا حكم كند ميانشان كه گويند شنيديم و اطاعت كرديم و آنگروه ايشانند رستگاران
و هر كه فرمان برد خدا و رسولش را
جلد 4 صفحه 40
و بترسد از خدا و بپرهيزد از او پس آنگروه ايشانند بمراد رسيدگان.
تفسير
خداوند متعال در اين آيات شريفه بيان فرموده حال كسانيرا كه مهتدى بهدايت الهى نشدند از اهل نفاق باين تقريب كه جمعى بزبان ميگويند ايمان آورديم بخدا و پيغمبرش و اطاعت نموديم از آن دو ولى بعدا در مقام عمل يكدسته از آنها از قبول حكم الهى روى ميگردانند و امتناع مينمايند و اينها در واقع آن اهل ايمان حقيقى نيستند چون اعتقاد قلبى ندارند و ثابت قدم در دين نميباشند لذا چون با كسى اختلافى داشته باشند و كسى بخواند آنها را بسوى حكم خدا و پيغمبرش تا حكم كند آنحضرت ميان آنها بحكم خدا ناگهان پارهئى از آنها سر از گريبان كفر و اعراض بيرون ميآورند و حاضر بحكومت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نميشوند چون ميدانند حق ندارند و پيغمبر بميل آنها حكم نميكند و اينها همان دستهئى هستند كه از قبول حكم الهى روى گردان بودند و ثانيا براى بيان كيفيّت تولّى و مبالغه در آن ذكر شدهاند و همين اشخاص اگر در اختلافى بدانند حق با آنها است با كمال شوق و انقياد براى فصل خصومت خدمت آنحضرت ميرسند چون ميدانند حكم بنفع آنها صادر ميشود پس اينها دنبال نفع خودشانند نه پيرو حق و حقيقت حال بايد فهميد جهت استنكاف آنها از قبول حكم پيغمبر و حضور نزد آنحضرت چيست آيا هنوز مرض كفر و نفاق و كينه ديرينه در قلوب آنها باقى است يا اخيرا چيزى از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم مشاهده نمودهاند كه بشك و ريب افتادهاند در باره او يا با آنكه مسلمان واقعى و معتقد بخدا و پيغمبرند ميترسند خدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم جور كنند در حكم، بنقص حق آنها هيچيك از اينها نيست چون عدالت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم در حكم مسلم پيش همه است و كفر قديم و شك جديد هم نميشود سبب باشد چه اگر بدانند حق با آنها است حاضر براى حضور نزد او ميشوند پس معلوم ميشود فقط سبب استنكاف آنستكه ميدانند حق باطرف آنها است و ميخواهند ظلم كنند بر او پس آنها ظالمند نه طرفشان و نه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و بنابراين اضراب از هر سه طرف ترديد است ولى فيض ره ظلم را داخل در مرض قلبى فرموده و اضراب را از دو طرف ديگر ترديد دانسته و بنظر حقير خلاف ظاهر اضراب است علاوه
جلد 4 صفحه 41
بر آنكه خدا فرموده اگر بدانند حق با آنها است منقادند و از آن معلوم ميشود غير از اراده تعدى چيز ديگرى مدخليت در استنكاف ندارد جز اين نيست قول اهل ايمان واقعى خصوصا امير ايشان وقتى كه دعوت شوند براى قبول حكم خدا و پيغمبرش كه ميگويند شنيديم بگوش و دل و اطاعت نموديم از جان و دل و ايشان رستگارانند از عذاب الهى نه غير ايشان و كسانيكه اطاعت كنند خدا و پيغمبرش را و بترسند از خدا و بپرهيزند از غضب و عذاب او ايشان فائز بنعيم ابدى خواهند بود نه غير ايشان و كلمه يتّقه بكسر قاف و سكون هاء و كسر آن با اشباع نيز قرائت شده است قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اين آيات نازل شد در حق امير المؤمنين عليه السّلام و عثمان براى آنكه اختلاف داشتند با يكديگر در باغستانى و امير المؤمنين عليه السّلام فرمود راضى ميشويم بحكم پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم پس عبد الرحمن بن عوف بعثمان گفت نروى پيش پيغمبر براى محاكمه كه ترا محكوم ميكند برو با على عليه السّلام نزد ابن شيبه يهودى پس ابن شيبه بعثمان گفت شما پيغمبر را در وحى خدا امين ميدانيد و در حكم ميان خودتان متهم مينمائيد پس نازل شد بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و اذا دعوا الى اللّه و رسوله تا آخر آيات و در مجمع از بلخى كه يكى از علماء اهل سنت است نقل نموده كه ميان على عليه السّلام و عثمان نزاع بود در زمينى كه او از على عليه السّلام خريده بود و در آن قدرى سنگ بيرون آمد عثمان خواست آنرا براى عيبش ردّ كند على عليه السّلام قبول نكرد و گفت حكم ميان من و تو پيغمبر است پس حكم بن ابى العاص گفت اگر پيش پسر عمويش براى محاكمه بر وى حكم باو ميدهد نرو نزد او پس اين آيات نازل شد بعد از اين خودش فرموده كه اين معنى يا قريب بآن از امام باقر عليه السّلام نقل شده و در ذيل و اولئك هم المفلحون هم از آنحضرت نقل نموده كه مراد از اين آيه امير المؤمنين عليه السّلام است و بعضى ترس از خدا را راجع بمعاصى گذشته دانستهاند و پرهيز را راجع بمعاصى در آتيه و ظاهرا ترس اعمّ است و اللّه اعلم.
جلد 4 صفحه 42
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِن يَكُن لَهُمُ الحَقُّ يَأتُوا إِلَيهِ مُذعِنِينَ (49)
و اگر بوده باشد براي آنها حق ميآيند به سوي رسول و اذعان ميكنند به حقانيت او امروز نوع مردم در مرافعهجات اگر حكم بر له آنها شد بسيار تمجيد ميكنند از حاكم که چه بسيار آدم خوبيست و حكم به حق كرده و اگر بر عليه آنها شد ميگويند پا روي حق گذاشته و رشوه گرفته و تقلب كرده و در احكام شرع هم آن چه به نفع آنها است ميبوسند و به چشم ميگذارند و ميگويند چه دين خوبيست و تمجيد ميكنند و اگر بر ضرر آنها باشد اعراض ميكنند و مذمت مينمايند و جسارت ميكنند اينها دينپرست نيستند هوي پرستند آنچه مطابق هواي نفس است ميگيرند و آن چه بر خلاف هواي نفس است رد ميكنند و اينها مصداق (أَ فَرَأَيتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ) جاثيه آيه 22 و مصداق (أَ فَتُؤمِنُونَ بِبَعضِ الكِتابِ وَ تَكفُرُونَ بِبَعضٍ) بقره آيه 79 هستند لذا ميفرمايد:
(وَ إِن يَكُن) حكم پيغمبر.
(لَهُمُ) به نفع آنها باشد.
(الحَقُّ) يعني حق با آنها باشد.
(يَأتُوا إِلَيهِ) ميآيند خدمت رسول براي محاكمه.
(مُذعِنِينَ) اذعان ميكنند و اعتراف و اظهار ايمان مينمايند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 49)- برای تأکید بیشتر و روشن شدن شرک و دنیا پرستیشان اضافه میکند: «ولی اگر حق داشته باشند (و داوری به نفع آنان شود) با سرعت و تسلیم به سوی او میآیند» (وَ إِنْ یَکُنْ لَهُمُ الْحَقُّ یَأْتُوا إِلَیْهِ مُذْعِنِینَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.