میرزا فتاح شهیدی تبریزی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۳ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
میرزا فتاح مجتهد تبریزی از فقیهان و مجتهدان قرن چهاردهم و از روحانیون مبارز علیه حکومت پهلوی بود.
+
میرزا فتاح مجتهد تبریزی (م، ۱۳۷۲ هـ.ق) از [[فقیه|فقیهان]] و مجتهدان قرن چهاردهم و از روحانیون مبارز علیه حکومت پهلوی بود. او در ساده زیستی الگوی عالمان راستین بود و هم سطح فقیرترین افراد زندگی می کرد.
 +
{{شناسنامه عالم
 +
|نام کامل = میرزا فتاح مجتهد تبریزی
 +
||تصویر=[[پرونده:Fatah.jpg|250px|center]]
 +
|زادروز =  1302 قمری
 +
|زادگاه =  تبریز
 +
|وفات =  1372 قمری
 +
|مدفن =  تبریز
 +
|اساتید =  [[آخوند خراسانی]]، [[شیخ الشریعه اصفهانی|شریعت اصفهانی]]،...
 +
|شاگردان =  [[میرزا محسن کوچه باغی تبریزی|میرزا محسن کوچه باغی]]، [[علامه محمدتقی جعفری]]،...
 +
|آثار = تعلیقه بر وسیلة النجاه، هدایه الطالب الی اسرار المکاسب،...
 +
}}
 +
==تولد و خاندان==
  
==تولد و تحصیل==
+
میرزا فتاح مجتهد تبریزی فرزند عالم مبارز، میرزا محمدعلی شیخ الاسلام داش آتانی در سال ۱۳۰۲ هـ.ق.<ref>این تاریخ با دست نوشته خود آن بزرگوار، در آخر کتاب وقایع الایام تتمه محرم، ص۴۰۱ هماهنگ است اما در آخر حاشیه مکاسب، ص۶۸ که به قلم یکی از شاگردان آن بزرگوار تحریر یافته تولد ایشان ۱۲۹۶ قمری ذکر شده است.</ref> در روستای داش آتان،<ref>داش تان، یکی از روستاهای بستان آباد است و در ۱۸ فرسخی شهر تبریز قرار دارد. منطقه ای خوش آب و هوا است و مردان دانشمند و باهمت از آن ناحیه برخاسته اند که از جمله آنها: سلطان قلی از رجال عهد نادرشاه افشار و فرزندش ملا آقا، شخصی دانشمند و اهل قلم را می توان نام برد. همچنین فرزند وی حاج نورالله از افراد خیر و دانش دوست است که در آن زمان در آن روستا مدرسه بنا نموده و به برکت آن مدرسه بیشتر اهالی آنجا صاحب علم و معرفت گشته اند. در میان آنان شیخ الاسلام شهید (پدر آیت الله شهیدی) و آیت الله شهیدی از شهرت بیشتری برخوردارند.</ref> از توابع [[تبریز]] دیده به جهان گشود.
  
میرزا فتاح مجتهد تبریزی فرزند عالم مبارز، میرزا محمدعلی شیخ الاسلام داش آتانی در سال 1302 هـ.ق.<ref>این تاریخ با دست نوشته خود آن بزرگوار، در آخر کتاب وقایع الایام تتمه [[محرم]]، ص401 هماهنگ است اما در آخر حاشیه مکاسب، ص68 که به قلم یکی از شاگردان آن بزرگوار تحریر یافته تولد ایشان 1296 قمری ذکر شده است.</ref> در روستای داش آتان،<ref>داش تان، یکی از روستاهای بستان آباد است و در 18 فرسخی شهر تبریز قرار دارد. منطقه ای خوش آب و هوا است و مردان دانشمند و باهمت از آن ناحیه برخاسته اند که از جمله آنها: سلطان قلی از رجال عهد نادرشاه افشار و فرزندش ملا آقا، شخصی دانشمند و اهل قلم را می توان نام برد. همچنین فرزند وی حاج نورالله از افراد خیر و دانش دوست است که در آن زمان در آن روستا مدرسه بنا نموده و به برکت آن مدرسه بیشتر اهالی آنجا صاحب [[علم]] و [[معرفت]] گشته اند. در میان آنان شیخ الاسلام شهید (پدر آیت الله شهیدی) و آیت الله شهیدی از شهرت بیشتری برخوردارند.</ref> از توابع تبریز دیده به جهان گشود. وی بعد از تحصیل دروس مقدماتی در زادگاه خویش به تبریز مهاجرت نمود و بعد از فراگیری سطوح متوسطه نزد اساتید ممتاز حوزه علمیه تبریز، همچون آیت الله میرزا ابوالحسن آقا انگجی، برای تکمیل مراتب علمی و تحصیل سطوح عالی در سال 1323 هجری قمری به [[نجف]] اشرف هجرت کرد.
+
پدر ایشان، حاج میرزا محمدعلی شیخ الاسلام یکی از بزرگان و مفاخر علمی و دینی تبریز و عالمی نیک نفس، فاضل، ادیب و وارسته بود. وی در اوایل غائله [[مشروطیت|مشروطه]] و در سال ۱۳۲۶ هـ.ق به همراه میرزا محمد آقا (برادر [[امام جمعه]]) توسط سردسته فدائیان محله «خیابان»، به نام میرزا آقا بالاخان که از مخالفان سرسخت روحانیت بود، در سکوی مسجد رفیع در محله «خیابان» به [[شهادت]] رسید. آیت الله میرزا فتاح تبریزی بعد از اطلاع از شهادت مظلومانه پدر در [[نجف]] اشرف برای جاویدان ماندن حادثه شهادت پدر دانشمندش عنوان «شهیدی» را برای نام خانواده برگزید و از آن پس به «شهیدی» معروف گردید.<ref>رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، ص۱۰۱.</ref>
  
'''تحصیل در نجف'''
+
==تحصیلات و استادان==
 +
میرزا فتاح، بعد از تحصیل دروس مقدماتی در زادگاه خویش به تبریز مهاجرت نمود و بعد از فراگیری سطوح متوسطه نزد اساتید ممتاز [[حوزه علمیه|حوزه علمیه]] تبریز، همچون آیت الله میرزا ابوالحسن آقا انگجی، برای تکمیل مراتب علمی و تحصیل سطوح عالی در سال ۱۳۲۳ هجری قمری به [[نجف]] اشرف هجرت کرد.
  
میرزا فتاح، درس [[اصول]] را نزد آخوند خراسانی و [[فقه]] را از شریعت اصفهانی و سید محمدکاظم یزدی، (صاحب [[عروة الوثقی]]) آموخت. بعد از رحلت آن بزرگان، مدتی نسبتاً طولانی در درس خارج اصول و فقه آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی، حضور یافت و در ردیف همراهان و یاران نزدیک آن [[فقیه]] [[اهل بیت]] علیهم السلام قرار گرفت.  
+
وی درس [[اصول فقه|اصول]] را نزد [[آخوند خراسانی]] و [[فقه]] را از [[شیخ الشریعه اصفهانی|شریعت اصفهانی]] و [[سید محمدکاظم طباطبائی یزدی|سید محمدکاظم یزدی]]، (صاحب [[عروة الوثقی]]) آموخت. بعد از رحلت آن بزرگان، مدتی نسبتاً طولانی در درس خارج اصول و فقه آیت الله [[سید ابوالحسن اصفهانی]]، حضور یافت و در ردیف همراهان و یاران نزدیک آن فقیه [[اهل بیت]] علیهم السلام قرار گرفت.  
  
او در این مدت به عنوان یکی از استادان برجسته و بی بدیل حوزه علمیه [[نجف]] مطرح گردید. یکی از محققین در مورد عظمت حوزه درسی آیت الله شهیدی، در نجف اشرف، می نویسد: آیت الله شهیدی در نجف اشرف، مجلس درس مهمی داشت که فضلای بسیاری در آن حضور می یافتند این فقیه فرزانه درس خود را به زبان عربی روان و رسا بیان می کرد. بسیاری از شرکت کنندگان عرب زبان از بحثهای ارزشمند وی کمال بهره را می بردند.<ref>مکاسب کلانتر، ج1، ص205.</ref>
+
آیت الله شهیدی علاوه بر اساتید بزرگ خویش، از سایر مراجع حوزه [[نجف]]؛ از جمله [[میرزا محمدحسین نائینی]] اجازه [[اجتهاد]] دریافت کرد.<ref>وقایع الایام، تتمه محرم، ص۴۰۱.</ref>
  
وی بعد از 23 سال تحصیل مداوم در نجف اشرف، برای معالجه و [[صله ارحام]]، به ویژه دیدار مادر و [[زیارت]] حضرت [[امام رضا]] علیه السلام، به ایران بازگشت و در تبریز به تدریس خارج اصول و فقه پرداخت.
+
او در این مدت به عنوان یکی از استادان برجسته و بی بدیل حوزه علمیه نجف مطرح گردید. یکی از محققین در مورد عظمت حوزه درسی آیت الله شهیدی در نجف اشرف، می نویسد: آیت الله شهیدی در نجف اشرف، مجلس درس مهمی داشت که فضلای بسیاری در آن حضور می یافتند. این [[فقیه]] فرزانه درس خود را به زبان عربی روان و رسا بیان می کرد. بسیاری از شرکت کنندگان عرب زبان از بحثهای ارزشمند وی کمال بهره را می بردند.<ref>مکاسب کلانتر، ج۱، ص۲۰۵.</ref>
  
ایشان بعد از 4 سال یعنی در سال 1350 هـ.ق به درخواست آیت الله اصفهانی دوباره به [[نجف]] اشرف برگشت و سید ابوالحسن اصفهانی را که در آن هنگام محور مرجعیت [[شیعه]] محسوب می شد، از نظر علمی و عملی همراهی نمود. در سال 1361 هـ.ق به پیشنهاد آقا سید ابوالحسن اصفهانی شهر نجف را ترک کرده و برای همیشه به تبریز رفت و تا آخر عمر، در آن منطقه به احیای حوزه علمیه تبریز و پرورش عالمان [[دین]] پرداخت. وی رهبری دینی آن سامان را به عهده گرفت و تا حد توان به خدمات دینی ـ اجتماعی همت گماشت.<ref>وقایع الایام، تتمه محرم، ص401.</ref>
+
وی بعد از ۲۳ سال تحصیل مداوم در نجف اشرف، برای معالجه و [[صله ارحام]]، به ویژه دیدار مادر و [[زیارت]] حضرت [[امام رضا]] علیه السلام، به [[ایران]] بازگشت و در تبریز به تدریس خارج اصول و فقه پرداخت.
  
'''شهادت پدر'''
+
ایشان بعد از ۴ سال یعنی در سال ۱۳۵۰ هـ.ق به درخواست آیت الله اصفهانی دوباره به [[نجف]] اشرف برگشت و سید ابوالحسن اصفهانی را که در آن هنگام محور مرجعیت [[شیعه]] محسوب می شد، از نظر علمی و عملی همراهی نمود. در سال ۱۳۶۱ هـ.ق به پیشنهاد آقا سید ابوالحسن اصفهانی شهر نجف را ترک کرده و برای همیشه به تبریز رفت و تا آخر عمر، در آن منطقه به احیای حوزه علمیه تبریز و پرورش عالمان [[دین]] پرداخت. وی رهبری دینی آن سامان را به عهده گرفت و تا حد توان به خدمات دینی ـ اجتماعی همت گماشت.<ref>وقایع الایام، تتمه محرم، ص۴۰۱.</ref>
  
پدر ایشان، حاج میرزا محمدعلی شیخ الاسلام یکی از بزرگان و مفاخر علمی و دینی تبریز و عالمی نیک نفس، فاضل، ادیب و وارسته بود وی در اوایل غائله مشروطه و در سال 1326 هـ.ق به همراه میرزا محمد آقا (برادر [[امام جمعه]]) توسط سردسته فدائیان محله «خیابان»، به نام میرزا آقا بالاخان که از مخالفان سرسخت روحانیت بود و در سکوی مسجد رفیع در محله «خیابان» به [[شهادت]] رسید.
+
==شاگردان==
  
محدث و تاریخ نگار پرتلاش، حاج ملا علی خیابانی می نویسد: بعد از شهادت حاج میرزا محمدعلی شیخ الاسلام، شبی او را در خواب دیدم که عمامه سبز بر سر داشت. من از این حالت تعجب کردم و با خود گفتم او که هاشمی نبود، چطور عمامه سبز بر سر دارد. در این موقع بیدار شدم و به یاد آوردم که: در اخبار دیده ام الشهداء ساده اهل الجنه؛ شهیدان [[سادات]] اهل [[بهشت]] هستند. صبح وقتی از منزل بیرون آمدم، اتفاقاً اولین کسی را که ملاقات نمودم، برادر آن شهید سعید بود. از این حسن اتفاق به [[صداقت]] رؤیای خویش مطمئن شدم.<ref>همان، ص339.</ref>
+
اندیشمندان زیادی در حوزه علمیه تبریز و نجف در محضر پرفیض آیت الله شهیدی پرورش یافتند که برخی از آنان شهرت جهانی دارند. در این جا به اسامی تعدادی از آنان همراه با شرح حال کوتاهی اشاره می کنیم:
 
 
شهادت شیخ الاسلام آن چنان جانگداز و مظلومانه بود که دوست و دشمن و حتی نویسندگان مخالف و معنادار تحت تأثیر قرار داد احمد کسروی با تمام دشمنیهایی که با روحانیت [[شیعه]] داشت نتوانسته از درج مظلومیت این مرد بزرگ در نوشته هایش خودداری کند. وی در شرح حال میرزا آقا بالاخان خیابانی (قاتل شیخ الاسلام) می نویسد: «ولی در آن هنگام یک کار بس زشتی از او سر زد و آن، کشتن میرزا محمد آقا (برادر امام جمعه) و شیخ الاسلام داش آتانی بود که هر کسی را دل بر بی گناهی آن جوان و پیر می سوخت و از میرزا آقا بالاخان نکوهش دریغ نمی گفت».<ref>تاریخ 18 ساله آذربایجان، ص352.</ref>
 
  
آیت الله میرزا فتاح تبریزی بعد از اطلاع از شهادت مظلومانه پدر در [[نجف]] اشرف برای جاویدان ماندن حادثه شهادت پدر دانشمندش عنوان «شهیدی» را برای نام خانواده برگزید و از آن پس به «شهیدی» معروف گردید.<ref>رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، ص101.</ref>
+
۱. آیت الله [[میرزا محسن کوچه باغی تبریزی|میرزا محسن کوچه باغی]]: وی تحصیلات خویش را در حوزه تبریز آغاز نمود و بعد از گذراندن دروس مقدماتی، فقه و اصول را در محضر استادان بزرگ حوزه تبریز، همچون آیت الله شيخ حسن شنب غازانی، آیت الله حاج سید حسن انگجی، حاج میرزا فتاح شهیدی، حاج سید مرتضی خسروشاهی و آقا میرزا رضی زنوزی فراگرفت.
  
==استادان==
+
۲. [[علامه محمدتقی جعفری]].
 
 
# حاج میرزا حسن مجتهد تبریزی (متوفی 1337 هـ.ق)
 
# سید احمد خسروشاهی
 
# آیت الله سید ابوالحسن آقا انگجی
 
# شریعت اصفهانی (متوفی 1339 هـ.ق)
 
# آخوند ملا محمدکاظم خراسانی
 
# آیت الله سید محمدکاظم طباطبایی یزدی
 
# آقا سید ابوالحسن اصفهانی
 
 
 
'''اجازه اجتهاد'''
 
 
 
آیت الله شهیدی علاوه بر اساتید بزرگ خویش، از سایر مراجع حوزه [[نجف]]؛ از جمله میرزا محمدحسین نائینی اجازه [[اجتهاد]] دریافت کرد.<ref>وقایع الایام، تتمه محرم، ص401.</ref>
 
 
 
==آثار==
 
 
 
این فقیه فرزانه اندوخته های علمی خویش از محضر اساتید بزرگ حوزههای تبریز و نجف را در قالب آثار مفیدی به دوستداران علم و دانش عرضه کرده است. برخی از این آثار چاپ شده و برخی دیگر به صورت خطی باقی مانده که فهرست آنان به شرح زیر است:
 
 
 
# تعلیقه بر وسیله النجاه
 
# رساله تهذیب الاحکام فی قاعده الالزام
 
# هدایه الطالب الی اسرار المکاسب، این کتاب مشهورترین اثر این فقیه وارسته و مورد استفاده علما و فضلای حوزه ها و محافل علمی است.
 
# شرح بر رساله العداله
 
# تعلیق بر رساله «التقیه»
 
# هدایه العقول که شرح کتاب کفایه الاصول است.
 
# زادالتقوی، حاشیه استدلالی بر عروه الوثقی
 
# کشکول
 
# القضاء عن المیت که تعلیقه ای است بر رساله [[شیخ مرتضی انصاری]]
 
# شرح بر [[زیارت عاشورا]]
 
# رساله جامع الدلالات فی القضاء والشهادات
 
# رساله در احیاء الاموات
 
# تعلیقه بر برخی ابواب و مسائل
 
# تحقیقی در مسئله قرعه
 
# اجوبه المسائل الوارده
 
# تحقیق در مسئله استهلاکیه
 
# حاشیه بر رسائل شیخ انصاری
 
# تحقیق الدلائل که سه موضوع را در آن بررسی کرده است.<ref>در این بخش از کتابهای ذیل استفاده شده است: الذریعه، ج3، ص483، ج5، ص53، ج25، ص91 و 179؛ معجم مولفی الشیعه، ص91؛ هدایه الطالب، ص658؛ معجم مولفی الشیعه، ص91؛ هدایه الطالب، ص658؛ مفاخر آذربایجان، ج1، ص314.</ref>
 
 
 
==شاگردان==
 
 
 
اندیشمندان زیادی در حوزه علمیه تبریز و نجف در محضر پرفیض آیت الله شهیدی پرورش یافتند که برخی از آنان شهرت جهانی دارند. در این جا به اسامی تعدادی از آنان همراه با شرح حال کوتاهی اشاره می کنیم:
 
  
1. آیت الله میرزا محسن کوچه باغی: وی فرزند عالم پارسا حاج میرزا عباسعلی کوچه باغی است که در 22 [[ربیع الاول]] 1345 هـ.ق در محله کوچه باغ تبریز متولد شد. وی تحصیلات خویش را در حوزه تبریز آغاز نمود و بعد از گذراندن دروس مقدماتی، فقه و اصول را در محضر استادان بزرگ حوزه تبریز، همچون آیت الله شیخ حسن شنب غازانی، آیت الله حاج سید حسن انگجی، حاج میرزا فتاح شهیدی، حاج سید مرتضی خسروشاهی و آقا میرزا رضی زنوزی فراگرفت.
+
۳. ملا علی واعظ خیابانی (۱۲۸۲ـ۱۳۶۸ هـ.ق): او دروس خویش را در آن سامان از آقایان حاج میرزا محمد فخرالعلما و میرزا عباسعلی منجم تبریزی فراگرفت. وی سطوح عالی را از محضر آیات عظام حاج ملا احمد تاهباز، حاج میرزا اسدالله مجتهد بزاز تبریزی و حاج سید احمد خسروشاهی فراگرفت. این عالم فرهیخته علاوه بر مقام وعظ و خطابه در صحنه تألیف و تصنیف، تلاش فراوانی نموده است که از جمله آثار وی «وقایع الایام» (۵ جلد)، «علماء معاصرین»، «منتخب المقاصد» است.
  
2. [[علامه محمدتقی جعفری]].
+
۴. میرزا ولی الله اشراقی سرابی (۱۳۳۵ـ۱۳۷۰ هـ.ق): او عالمی پژوهشگر و مفسری ژرف اندیش است و یکی از شاخص ترین عالمان [[تفسیر]] و فقه آذربایجان بشمار می رود.
  
3. ملا علی واعظ خیابانی (1282ـ1368 هـ.ق): او در سال 1282 در تبریز به دنیا آمد. دروس خویش را در آن سامان از آقایان حاج میرزا محمد فخرالعلما و میرزا عباسعلی منجم تبریزی فراگرفت. وی سطوح عالی را از محضر آیات عظام حاج ملا احمد تاهباز، حاج میرزا اسدالله مجتهد بزاز تبریزی و حاج سید احمد خسروشاهی فراگرفت. این عالم فرهیخته علاوه بر مقام وعظ و خطابه در صحنه تألیف و تصنیف، تلاش فراوانی نموده است که از جمله آثار وی «وقایع الایام» (5 جلد)، «علماء معاصرین»، «منتخب المقاصد» است.
+
۵. حاج میرزا احمد معروف به حاج میرزا آقا باغ میشه ای: او نویسنده کتابهای الدر المنضود در شرح [[زیارت عاشورا]]، شرح و ترجمه «[[نهج البلاغه]]»، شرح [[دعای مکارم الاخلاق]] و... است. از مهمترین خدمات وی می توان به تنظیم و نشر مکاسب استادش (آیت الله شهید) با همیاری جمعی از اهل تحقیق با خط خوب و سبک زیبا اشاره نمود.
  
4. میرزا ولی الله اشراقی سرابی (1335ـ1370 هـ.ق): او عالمی پژوهشگر و مفسری ژرف اندیش است و یکی از شاخص ترین عالمان [[تفسیر]] و فقه آذربایجان بشمار می رود.
+
==آثار و تألیفات==
  
داش آتانی و میرزا ابوالقاسم گرگی مرندی اشاره کرد. از تألیفات وی:
+
این فقیه فرزانه اندوخته های علمی خویش از محضر اساتید بزرگ حوزه های تبریز و نجف را در قالب آثار مفیدی به دوستداران علم و دانش عرضه کرده است. برخی از این آثار چاپ شده و برخی دیگر به صورت خطی باقی مانده که فهرست آنان به شرح زیر است:
  
# اثبات الآیات در علوم [[قرآن]]، و اثبات عدم تحریف و عدم نسخ آن
+
#تعلیقه بر وسیلة النجاه
# اثبات الرجعه
+
#رساله تهذیب الاحکام فی قاعده الالزام
# اثبات الشفاعه
+
#هدایه الطالب الی اسرار المکاسب، این کتاب مشهورترین اثر این فقیه وارسته و مورد استفاده علما و فضلای حوزه ها و محافل علمی است.
# الوقایه فی اثبات الولایه است.<ref>همان، ص332.</ref>
+
#شرح بر رساله العداله
# حاج میرزا احمد معروف به حاج میرزا آقا باغ میشه ای: او نویسنده کتابهای الدر المنضود در شرح [[زیارت عاشورا]]، شرح و ترجمه «[[نهج البلاغه]]»، شرح [[دعای مکارم الاخلاق]] و... است. از مهمترین خدمات وی می توان به تنظیم و نشر مکاسب استادش (آیت الله شهید) با همیاری جمعی از اهل تحقیق با خط خوب و سبک زیبا اشاره نمود.
+
#تعلیق بر رساله «التقیه»
# سید محمدصادق بحرالعلوم، (متولد 1315)
+
#هدایه العقول، که شرح کتاب [[کفایة الاصول (کتاب)|کفایة الاصول]] است.
# سید مهدی علوی بخشایشی
+
#زادالتقوی، حاشیه استدلالی بر [[عروة الوثقی]]
# حاج میرزا عمران علیزاده
+
#کشکول
# میرزا علی اکبر قاری
+
#القضاء عن المیت که تعلیقه ای است بر رساله [[شیخ مرتضی انصاری]]
# میرزا محمد انصاری
+
#شرح بر [[زیارت عاشورا]]
# میرزا بیوک آقا انصاری
+
#رساله جامع الدلالات فی القضاء والشهادات
# حاج میرزا علی داماد
+
#رساله در احیاء الاموات
 +
#تعلیقه بر برخی ابواب و مسائل
 +
#تحقیقی در مسئله قرعه
 +
#اجوبه المسائل الوارده
 +
#تحقیق در مسئله استهلاکیه
 +
#حاشیه بر رسائل شیخ انصاری
 +
#تحقیق الدلائل که سه موضوع را در آن بررسی کرده است.<ref>در این بخش از کتابهای ذیل استفاده شده است: الذریعه، ج۳، ص۴۸۳، ج۵، ص۵۳، ج۲۵، ص۹۱ و ۱۷۹؛ معجم مولفی الشیعه، ص۹۱؛ هدایه الطالب، ص۶۵۸؛ معجم مولفی الشیعه، ص۹۱؛ هدایه الطالب، ص۶۵۸؛ مفاخر آذربایجان، ج۱، ص۳۱۴.</ref>
  
==ویژگیهای اخلاقی و اجتماعی==
+
==ویژگی‌های اخلاقی و اجتماعی==
  
 
در اینجا به برخی از صفات اخلاقی و ویژگیهای حضرت آیت الله شهیدی می پردازیم:
 
در اینجا به برخی از صفات اخلاقی و ویژگیهای حضرت آیت الله شهیدی می پردازیم:
سطر ۹۵: سطر ۷۳:
 
'''<I>الف) ساده زیستی:</I>'''
 
'''<I>الف) ساده زیستی:</I>'''
  
پرهیز از جلوه های دنیوی یکی از شاخص ترین ویژگی های رهبران الهی است. بدون تردید، [[پیامبران]]، اولیاء و عالمان دینی با ساده زیستی و بی پیرایگی توانسته اند در قلوب مردم نفوذ کنند و به این طریق توجه مخاطبان خود را جلب نمایند. نگاهی کوتاه به سیره زندگی پیامبر، [[حضرت فاطمه]] و [[امام علی]] و سایر [[ائمه اطهار]] علیهم السلام این مطلب را واضح‌تر می نماید و همچنین مطالعه تاریخ علمای راستین و مشاهده زندگی ساده و بی آلایش آنان این حقیقت را به اثبات می رساند. آیت الله شهیدی در ردیف چنین عالمانی قرار داشت.
+
پرهیز از جلوه های دنیوی یکی از شاخص ترین ویژگی های رهبران الهی است. آیت الله شهیدی در ردیف چنین عالمانی قرار داشت. [[علامه جعفری]] در مورد ساده زیستی استاد خویش می گوید: «مرد والامقامی بود و از وی جز دو فرش کهنه و مقداری اثاثیه معمولی چیزی باقی نماند. [[وصیت]] کرده بود من کتاب‌هایش را به مدرسه مرحوم سید کاظم تحویل دهم با آن که ایشان مرجع تقلید بود و مردم به او علاقه بسیاری داشتند اما فقیرانه زندگی می کرد». و در جای دیگری ساده زیستی آیت الله شهیدی را چنین ترسیم می کند: «ایشان واقعاً مردی بود المعرض عن الدنیا و طیباتها، شهیدی واقعاً این گونه بود وقتی از دنیا رفت ما ترک ایشان مقداری کتاب و وسایل معمولی زندگی بود و خانه هم ملک ایشان نبود».<ref>مجله حوزه، ش۱۹، ص۲۷.</ref>
 
 
[[علامه جعفری]] در مورد ساده زیستی استاد خویش می گوید: «مرد والامقامی بود و از وی جز دو فرش کهنه و مقداری اثاثیه معمولی چیزی باقی نماند. [[وصیت]] کرده بود من کتاب‌هایش را به مدرسه مرحوم سید کاظم تحویل دهم با آن که ایشان [[مرجع تقلید]] بود و مردم به او علاقه بسیاری داشتند اما فقیرانه زندگی می کرد».
 
 
 
و در جای دیگری ساده زیستی آیت الله شهیدی را چنین ترسیم می کند: «ایشان واقعاً مردی بود المعرض عن الدنیا و طیباتها، شهیدی واقعاً این گونه بود وقتی از دنیا رفت ما ترک ایشان مقداری کتاب و وسایل معمولی زندگی بود و خانه هم ملک ایشان نبود».<ref>مجله حوزه، ش19، ص27.</ref>
 
 
 
آقای علیزاده مولف «شرح حالی از نامداران تاریخ» در مورد ساده زیستی این عامل ربانی می نویسد: «روزی آقای شهیدی در ماه [[رمضان]] من و رفیقم را به [[افطار]] دعوت کرد، با خوشحالی و شوق فراوان به منزلش رفتیم، موقع افطاری مقداری آبگوشت و آبدوغ آوردند، آبگوشت را برای من و حاج میرزا علی (دامادش) گذاشت و آبدوغ را خود استاد تناول کرده و جهت [[نماز]] به مسجد رفت».<ref>شرح حالی از نامداران تاریخ، ص330.</ref>
 
  
 
'''<I>ب) عزت نفس و یاری به تنگدستان:</I>'''
 
'''<I>ب) عزت نفس و یاری به تنگدستان:</I>'''
  
آیت الله شهیدی یک از اسوه های گذشت و [[عزت نفس]] بود. وی در مقابل اهانت و یا تحقیر دیگران دلگیر نمی شد و درصدد انتقام و کینه ورزی نبود. در مقابل حقوق شخصی خود، دارای گذشت و بخشش بود.  
+
آیت الله شهیدی یک از اسوه های گذشت و [[عزت نفس]] بود. وی در مقابل اهانت و یا تحقیر دیگران دلگیر نمی شد و درصدد انتقام و [[کینه]] ورزی نبود. در مقابل حقوق شخصی خود، دارای گذشت و بخشش بود. علامه جعفری این ویژگی استادش را چنین بیان می کند: او همیشه قبل از حضور در مسجد، در دکان عطاری نزدیک [[مسجد]] می نشست و رفع خستگی می کرد. روزی کسی بر او وارد می شود و می گوید: آنقدر خورده ای که گردنت کلفت شده! مقداری هم به ما بده که ما هم نیازمندیم. ایشان به عطار اشاره می کند و می گوید: ۲۵۰ تومان به وی بده آن مرد به دست و پای ایشان می افتد و عذرخواهی می کند.<ref>باید توجه داشت که در حدود سالهای ۱۳۱۵، ۲۵۰ تومان مبلغ زیادی بوده است.</ref> چون منزل وی به خاطر ۲۵۰ تومان در رهن بود او در تعجب بود که ایشان از کجا مشکل وی را فهمیده است و دقیقاً همان مبلغ را به وی می دهد. علامه جعفری در جای دیگر می فرماید: او که صاحب حاشیه بر [[مکاسب (کتاب)|مکاسب]] و دارای تألیفات دیگر مانند «قاعده الزام» و غیره بود از مجتهدین بسیار زبردست و از اوتاد بشمار می رفت. خیلی با[[تقوا]]، وزین و مرد بزرگی بود.<ref>جاودان اندیشه، در ضمن شرح حال آقای شهیدی.</ref>  
 
 
علامه جعفری این ویژگی استادش را چنین بیان می کند: او همیشه قبل از حضور در مسجد، در دکان عطاری نزدیک [[مسجد]] می نشست و رفع خستگی می کرد. روزی کسی بر او وارد می شود و می گوید: آنقدر خورده ای که گردنت کلفت شده! مقداری هم به ما بده که ما هم نیازمندیم. ایشان به عطار اشاره می کند و می گوید: 250 تومان به وی بده آن مرد به دست و پای ایشان می افتد و عذرخواهی می کند.<ref>باید توجه داشت که در حدود سالهای 1315، 250 تومان مبلغ زیادی بوده است.</ref> چون منزل وی به خاطر 250 تومان در رهن بود او در تعجب بود که ایشان از کجا مشکل وی را فهمیده است و دقیقاً همان مبلغ را به وی می دهد. تعجب او از این باب بود که میرزا فتاح چگونه از این قضیه باخبر شده است.
 
 
 
علامه جعفری در جای دیگر می فرماید: او که صاحب حاشیه بر مکاسب و دارای تألیفات دیگر مانند «قاعده الزام» و غیره بود از مجتهدین بسیار زبردست و از اوتاد بشمار می رفت. خیلی با[[تقوا]]، وزین و مرد بزرگی بود...<ref>جاودان اندیشه، در ضمن شرح حال آقای شهیدی.</ref>
 
  
 
'''<I>ج) خودداری از انتشار رساله:</I>'''
 
'''<I>ج) خودداری از انتشار رساله:</I>'''
  
در گذشته، فقها و بزرگان دین برای حفظ محوریت رهبری و اقتدار مرجعیت [[شیعه]] اهمیت خاصی قائل بودند. آنان با این که از نظر علم و [[تقوا]] در حد اعلا بودند؛ اما هرگز به فکر ریاست و مقام برای خود نبوده، تلاش می کردند کسانی را که در خط مقدم [[مرجعیت]] قرار دارند، تقویت و اقتدار مرجعیت را حفظ کنند. برای همین ما در طول تاریخ روحانیت شیعه مشاهده می کنیم که در یک عصری با این که ده ها مجتهد مسلم وجود داشته اما پرچم مرجعیت شیعه بر دوش یکی از آنان بوده و دیگران در تقویت و اقتدار وی تلاش می نمودند؛ گرچه احیانا از او شایسته تر هم بودند. به همین جهت در هر دوره ای بیش از یکی دو رساله بیشتر مطرح نبوده است.  
+
در گذشته، فقها و بزرگان دین برای حفظ محوریت رهبری و اقتدار مرجعیت [[شیعه]] اهمیت خاصی قائل بودند. آنان با این که از نظر علم و [[تقوا]] در حد اعلا بودند؛ اما هرگز به فکر ریاست و مقام برای خود نبوده، تلاش می کردند کسانی را که در خط مقدم [[مرجعیت]] قرار دارند، تقویت و اقتدار مرجعیت را حفظ کنند. برای همین ما در طول تاریخ روحانیت شیعه مشاهده می کنیم که در یک عصری با این که ده ها مجتهد مسلم وجود داشته اما پرچم مرجعیت شیعه بر دوش یکی از آنان بوده و دیگران در تقویت و اقتدار وی تلاش می نمودند؛ گرچه احیانا از او شایسته تر هم بودند. به همین جهت در هر دوره ای بیش از یکی دو رساله بیشتر مطرح نبوده است. آیت الله شهیدی از مجتهدان باتقوی و پاک نیتی بود که در عین شایستگی و درخواست مردم، رساله ننوشت. آیت الله [[ميرزا على آقا غروى عليارى|شیخ علی غروی علیاری]] در این مورد می گوید: مرحوم آیت الله شهیدی، با این که یکی از سه مدرس معروف [[نجف]] بود (ایروانی، شهیدی، مشکینی) و در [[علم]] و [[تقوا]] معروف، اما تا زمانی که مرحوم اصفهانی زنده بود، رساله ننوشت. تبریز هم که آمده بود، از آقا [[آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی|سید ابوالحسن]]، ترویج می کرد.<ref>مجله حوزه، شماره (۶۴ـ۶۳ص۴۸.</ref>  
 
 
آیت الله شهیدی از مجتهدان باتقوی و پاک نیتی بود که در عین شایستگی و درخواست مردم، رساله ننوشت. آیت الله شیخ علی غروی علیاری در این مورد می گوید: مرحوم آیت الله شهیدی، با این که یکی از سه مدرس معروف [[نجف]] بود (ایروانی، شهیدی، مشکینی) و در [[علم]] و [[تقوا]] معروف، اما تا زمانی که مرحوم اصفهانی زنده بود، رساله ننوشت. تبریز هم که آمده بود، از آقا سید ابوالحسن، ترویج می کرد.<ref>مجله حوزه، شماره (64ـ63ص48.</ref>
 
  
 
'''<I>د) شهرت گریزی:</I>'''
 
'''<I>د) شهرت گریزی:</I>'''
  
آیت الله شهیدی از سال 1326، ظهرها در مسجد حصیر چیلر (میرزا مهدی قاری) واقع در نجار بازار تبریز و شب‌ها در مسجد میرزا سلمان، واقع در محله خیابان، [[نماز جماعت]] اقامه می کرد. بعدها مردم اصرار کردند که این دو مسجد را به نام مسجد شهید بنامند. آن بزرگوار همیشه مردم را از تغییر نام این دو مسجد منع می کرد؛ ولی امروزه هر دو مسجد در تبریز به نام مسجد «شهیدی» معروف است.
+
آیت الله شهیدی از سال ۱۳۲۶، ظهرها در مسجد حصیر چیلر (میرزا مهدی قاری) واقع در نجار بازار تبریز و شب‌ها در مسجد میرزا سلمان، واقع در محله خیابان، [[نماز جماعت]] اقامه می کرد. بعدها مردم اصرار کردند که این دو مسجد را به نام مسجد شهید بنامند. آن بزرگوار همیشه مردم را از تغییر نام این دو مسجد منع می کرد؛ ولی امروزه هر دو مسجد در تبریز به نام مسجد «شهیدی» معروف است.
  
 
'''<I>هـ) توجه به شأن روحانیت:</I>'''
 
'''<I>هـ) توجه به شأن روحانیت:</I>'''
  
آیت الله شهیدی به شأن و منزلت سلسله جلیله روحانیت توجه خاصی داشت. همیشه به روحانیون سفارش می کرد: که مواظب اعمال و رفتار خود باشید تا خدای ناکرده توسط حرکات و سخنان شما ضربه ای به [[دین]] و اعتقادات مردم وارد نیاید.  
+
آیت الله شهیدی به شأن و منزلت سلسله جلیله روحانیت توجه خاصی داشت. همیشه به روحانیون سفارش می کرد: که مواظب اعمال و رفتار خود باشید تا خدای ناکرده توسط حرکات و سخنان شما ضربه ای به [[دین]] و اعتقادات مردم وارد نیاید. خودش به صفات زیبای اخلاقی آراسته بود. قوت قلب، شجاعت، [[اخلاق]] نیک، [[تواضع]]، [[حلم]]، وقار و شکیبایی از جمله ویژگیهای وی بود. با این حال هرگاه احساس می کرد از سوی افرادی جایگاه رفیع روحانیت مورد خدشه قرار گرفته است، به صورت شایسته ای از آن دفاع می کرد. روزی در زمان سرلشگر قبلی، استاندار وقت آذربایجان، فردی روحانی نما را به اتهام خیانتی دستگیر نمودند. بعد از اثبات جرم، برخی از فرصت طلبان با همدستی عوامل طاغوت به خاطر شکستن قداست روحانیت وی را به حضور آیت الله شهیدی آوردند و گفتند: آقا! شما که برای شأن و منزلت روحانیت این همه ارزش قائلید؛ در میان آنان چین افرادی وجود دارد. آقای شهیدی فرد مزبور را به نزدیک طلبیده و سپس وی را خلع لباس نموده و عبا و عمامه را در کنار خویش قرار داد و آنگاه خطاب به حضار فرمود: این شخص در پوشیدن این عبا و عمامه به ما روحانیت خیانت کرده است و ما این لباس را از او گرفتیم و حالا هر خیانتی که به شما کرده، ببرید و مجازاتش کنید. در ادامه فرمود: هیچ وقت نگویید یک روحانی خیانت کرده بلکه بگویید یک خائن آمده و لباس روحانی پوشیده است.  
 
 
خودش به صفات زیبای اخلاقی آراسته بود. قوت قلب، شجاعت، [[اخلاق]] نیک، [[تواضع]]، [[حلم]]، [[وقار]] و شکیبایی از جمله ویژگیهای وی بود. با این حال هرگاه احساس می کرد از سوی افرادی جایگاه رفیع روحانیت مورد خدشه قرار گرفته است. به صورت شایسته ای از آن دفاع می کرد. روزی در زمان سرلشگر قبلی، استاندار وقت آذربایجان، فردی روحانی نما را به اتهام خیانتی دستگیر نمودند.  
 
 
 
بعد از اثبات جرم، برخی از فرصت طلبان با همدستی عوامل طاغوت به خاطر شکستن قداست روحانیت وی را به حضور آیت الله شهیدی آوردند و گفتند: آقا! شما که برای شأن و منزلت روحانیت این همه ارزش قائلید؛ در میان آنان چین افرادی وجود دارد. آقای شهیدی فرد مزبور را به نزدیک طلبیده و سپس وی را خلع لباس نموده و عبا و عمامه را در کنار خویش قرار داد و آنگاه خطاب به حضار فرمود: این شخص در پوشیدن این عبا و عمامه به ما روحانیت خیانت کرده است و ما این لباس را از او گرفتیم و حالا هر خیانتی که به شما کرده، ببرید و مجازاتش کنید. در ادامه فرمود: هیچ وقت نگویید یک روحانی خیانت کرده بلکه بگویید یک خائن آمده و لباس روحانی پوشیده است.
 
  
 
'''<I>و) تشویق استعدادهای درخشان:</I>'''
 
'''<I>و) تشویق استعدادهای درخشان:</I>'''
  
آیت الله شهیدی از راههای مختلفی استعدادهای درخشان و افراد شایسته را تشویق می نمود. یکی از راههای تشویق صدور اجازه و گواهی نامه علمی به نام آنان بود. وی در بخشی از اجازه خود به ملا علی واعظ خیابانی می نویسد: از جمله کسانی که در مورد علم و دانش به ویژه علم رجال زحمات فراوانی کشیده و شب و روز تلاش نموده اند جناب حاج ملا علی تبریزی خیابانی تأییده است. وی بخشی از عمر خود را در این راه صرف کرده و در تفهیم و تحقیق و تدقیق به درجات عالی نائل آمده است.
+
آیت الله شهیدی از راههای مختلفی استعدادهای درخشان و افراد شایسته را تشویق می نمود. یکی از راههای تشویق صدور اجازه و گواهی نامه علمی به نام آنان بود. علامه محمدتقی جعفری در خاطرات خود می نویسد: از مرحوم آیت الله آقای حاج میرزا فتاح شهیدی صاحب حاشیه بر مکاسب که از مجتهدین بسیار زبردست و باتقوی و وزین و مرد بزرگی بود استفاده نمودم، ایشان به من گفت: شما بروید [[نجف]]، عمده محرک ما برای رفتن به نجف، همین مرحوم شهیدی بود. حتی مقدمات و وسائل راه را ایشان تهیه کرده و مقداری هم به ما پول داد و دو جعبه شیرینی هم تهیه فرمود».<ref>یکصد تن از ستارگان درخشان، ص۲۱۸.</ref> همچنین آیت الله شهیدی با تقریظ خود بر کتاب «مقیاس آداب المتعلمین»، آقا سید محسن دهخوارقانی را مورد تشویق قرار داده است».<ref>الذریعه، ج۲۲، ص۱۲۶.</ref>  
 
 
من به این جهت، به وی اجازه می دهم تمام روایات صحیح در کتابهای تفسیر، ادعیه، [[فقه]] و [[حدیث]] خصوصاً [[صحیفه سجادیه]]، [[نهج البلاغه]]، [[کتب اربعه]]، [[وسائل الشیعه]]، مستدرک، وافی، بحار و سایر مصنفات اصحاب برگزیده ما را از من روایت کند.<ref>وقایع الایام، تتمه محرم، ص338.</ref>
 
 
 
علامه محمدتقی جعفری در خاطرات خود می نویسد: از مرحوم آیت الله آقای حاج میرزا فتاح شهید صاحب حاشیه بر مکاسب که از مجتهدین بسیار زبردست و باتقوی و وزین و مرد بزرگی بود استفاده نمودم، ایشان به من گفت: شما بروید [[نجف]]، عمده محرک ما برای رفتن به نجف، همین مرحوم شهیدی بود. حتی مقدمات و وسائل راه را ایشان تهیه کرده و مقداری هم به ما پول داد و دو جعبه شیرینی هم تهیه فرمود».<ref>یکصد تن از ستارگان درخشان، ص218.</ref>
 
 
 
همچنین آیت الله شهیدی با تقریظ خود بر کتاب «مقیاس آداب المتعلمین»، آقا سید محسن دهخوارقانی را مورد تشویق قرار داده است».<ref>الذریعه، ج22، ص126.</ref>
 
  
==مخالفت های میرزا فتاح شهیدی با رژیم طاغوت==
+
آیت الله کوچه باغی در مورد خصوصیات استادش نکات دیگری را مطرح کرده که برای آشنایی بیشتر با شخصیت آن عالم راستین نقل آن مفید به نظر می رسد:
  
آیت الله شهیدی به عنوان یک فقیه وارسته و به [[حق]] پیوسته، هیچگاه با ستمگران سر سازش نداشت و در فرصتهای مختلف نارضایتی و مخالفت خود را ابراز می داشت و به این آیه شریفه عمل می نمود که {{متن قرآن|«ولا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار»}}؛<ref>[[سوره هود]]/ 113.</ref> و بر ظالمان تکیه ننماید که موجب می شود آتش شما را فراگیرد. در اینجا چند نمونه از مخالفت ها و ناسازگاری های وی با ستمگران و رژیم طاغوت را می خوانیم.
+
#وی در ماه مبارک [[رمضان]] منبر می رفت و با بیان خود و رسای خویش مطلب مورد بحث خویش را پرورش داده و هر شنونده ای را جذب می کرد.
 +
#شیوه وی در تدریس، جمع بین سطح و خارج بود. درس او عمیق و فشرده بود و نکات مهم را توضیح می داد.
 +
#[[نماز جماعت]] را کوتاه و سبک می خواند، تا جایی که ضرب المثل شده بود.
 +
#به طلبه هایی که درس خوان نبودند و به تحقیق و تفکر اهمیت نمی دادند، توجه نمی کرد.
 +
#افراد مرموز و جاهل و غافل در گوشش فحش و ناسزا می گفتند و استخوان مرغ در جلو خانه اش می ریختند و شایع می کردند که آقای شهیدی غذاهای الوان و اشرافی می خورد، او تحمل می کرد.
 +
#رفتار وی با اهل منزل و دیگران همراه با بزرگواری، [[عفو]] و گذشت بود و هیچگاه کینه کسی را به دل نمی گرفت.<ref>مصاحبه با آیت الله میرزا محسن کوچه باغی.</ref>
  
'''<I>1. مخالفت با انتخابات طاغوتی:</I>'''
+
==مخالفت با رژیم طاغوت==
  
در سال 1331 قرار بود که انتخابات طاغوتی دوره هفدهم مجلس شورای ملی انجام یابد. جمعی تلاش می کردند تا با شرکت در آن، به رژیم شاه و عوامل آن مشروعیت بخشند. مرحوم آیت الله شهیدی به مخالفت برخاسته و با بیانات روشنگرانه و مثال های متنوع مردم را از شرکت در آن برحذر می داشت.
+
آیت الله شهیدی به عنوان یک [[فقیه]] وارسته و به حق پیوسته، هیچگاه با ستمگران سر سازش نداشت و در فرصتهای مختلف نارضایتی و مخالفت خود را ابراز می داشت و به این آیه شریفه عمل می نمود که {{متن قرآن|«وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ...»}}؛<ref>[[سوره هود]]/ ۱۱۳.</ref> (و بر ظالمان تکیه ننماید که موجب می شود آتش شما را فراگیرد). در اینجا چند نمونه از مخالفت ها و ناسازگاری های وی با ستمگران و رژیم طاغوت را می خوانیم.
  
'''<I>2. توبیخ استاندار طاغوت:</I>'''
+
'''<I>۱. مخالفت با انتخابات طاغوتی:</I>'''
  
یکی از شاگردان وی می نویسد: روز جمعه بود و من و رفیقم میرزا صادق و حاج میرزا علی داماد در گوشه اتاق نشسته بودیم و آقای شهیدی بالای اتاق مشغول مطالعه بود که سیدی معمم وارد شد و گفت: آقا! استاندار (دکتر منوچهر اقبال) در برون در، اجازه شرفیابی می خواهند، فرمود: من با استاندار کاری ندارم! سید از بس اصرار کرد آقای شهیدی ساکت شد، استاندار آمد، آقای شهیدی در مورد اعمال خلاف شرع و خلاف قانون به سرزنش و توبیخ استاندار پرداخت و او را مقداری نصیحت نمود، پس از ختم سخنان آقای شهیدی، استاندار بدون این که چیزی بگوید، برخاست و رفت.<ref>شرح حالی از نامدارن تاریخ، ج2، ص329.</ref>
+
در سال ۱۳۳۱ قرار بود که انتخابات طاغوتی دوره هفدهم مجلس شورای ملی انجام یابد. جمعی تلاش می کردند تا با شرکت در آن، به رژیم شاه و عوامل آن مشروعیت بخشند. مرحوم آیت الله شهیدی به مخالفت برخاسته و با بیانات روشنگرانه و مثال های متنوع مردم را از شرکت در آن برحذر می داشت.
  
'''<I>3. رد هدیه دربار:</I>'''
+
'''<I>۲. توبیخ استاندار طاغوت:</I>'''
  
علامه جعفری در خاطرات خود می گوید: «روزی شاه، برای مرحوم آقا میرزا فتاح شهیدی 30 هزار تومان (به عنوان هدیه) می فرستد. مرحوم شهیدی قبول نمی کند! افراد دربار می گویند: این پولی که ما آوردیم، می دانیم که مورد نیاز شما نیست، آن را بگیرید و به طلبه ها بدهید. میرزا گفته بود: اگر طلبه ها از این پولها مصرف کنند دیگر طلبه نمی شوند».
+
یکی از شاگردان وی می نویسد: روز جمعه بود و من و رفیقم میرزا صادق و حاج میرزا علی داماد در گوشه اتاق نشسته بودیم و آقای شهیدی بالای اتاق مشغول مطالعه بود که سیدی معمم وارد شد و گفت: آقا! استاندار (دکتر منوچهر اقبال) در برون در، اجازه شرفیابی می خواهند، فرمود: من با استاندار کاری ندارم! سید از بس اصرار کرد آقای شهیدی ساکت شد، استاندار آمد، آقای شهیدی در مورد اعمال خلاف شرع و خلاف قانون به سرزنش و توبیخ استاندار پرداخت و او را مقداری نصیحت نمود، پس از ختم سخنان آقای شهیدی، استاندار بدون این که چیزی بگوید، برخاست و رفت.<ref>شرح حالی از نامدارن تاریخ، ج۲، ص۳۲۹.</ref>
  
'''<I>4. امتناع از ملاقات با شاه:</I>'''
+
'''<I>۳. رد هدیه دربار:</I>'''
  
استاد جعفری در خاطره دیگری می گوید: محمدرضا شاه به تبریز رفته بود. عده ای از بزرگان حتی بعضی از روحانیون مشهور تبریز به دیدن ایشان رفته بودند. چندن تن از اطرافیان دربار، به خدمت آیت الله شهیدی رسیده و از ایشان خواهش می کنند که او نیز به دیدن شاه برود. وی برای این که آنها را متقاعد کند، می گوید: آقاجان! من یک دهاتی هستم. مرا چه به شاه! آنها هر چه اصرار می کنند، وی این جمله را تکرار می کند.<ref>جاودان اندیشه، ص106.</ref>
+
علامه جعفری در خاطرات خود می گوید: «روزی شاه، برای مرحوم آقا میرزا فتاح شهیدی ۳۰ هزار تومان (به عنوان هدیه) می فرستد. مرحوم شهیدی قبول نمی کند! افراد دربار می گویند: این پولی که ما آوردیم، می دانیم که مورد نیاز شما نیست، آن را بگیرید و به طلبه ها بدهید. میرزا گفته بود: اگر طلبه ها از این پولها مصرف کنند دیگر طلبه نمی شوند».
  
آیت الله کوچه باغی در مورد خصوصیات استادش نکاتی را مطرح کرده که برای آشنایی بیشتر با شخصیت آن عالم راستین نقل آن مفید به نظر می رسد:
+
'''<I>۴. امتناع از ملاقات با شاه:</I>'''
  
# وی در ماه مبارک [[رمضان]] منبر می رفت و با بیان خود و رسای خویش مطلب مورد بحث خویش را پرورش داده هر شنونده ای را جذب می کرد.
+
استاد جعفری در خاطره دیگری می گوید: محمدرضا شاه به تبریز رفته بود. عده ای از بزرگان حتی بعضی از روحانیون مشهور تبریز به دیدن ایشان رفته بودند. چندن تن از اطرافیان دربار، به خدمت آیت الله شهیدی رسیده و از ایشان خواهش می کنند که او نیز به دیدن شاه برود. وی برای این که آنها را متقاعد کند، می گوید: آقاجان! من یک دهاتی هستم. مرا چه به شاه! آنها هر چه اصرار می کنند، وی این جمله را تکرار می کند.<ref>جاودان اندیشه، ص۱۰۶.</ref>
# شیوه وی در تدریس، جمع بین سطح و خارج بود. درس او عمیق و فشرده بود و نکات مهم را توضیح می داد.
 
# [[نماز جماعت]] را کوتاه و سبک می خواند، تا جایی که ضرب المثل شده بود.
 
# در ساده زیستی الگوی عالمان راستین بود و هم سطح فقیرترین افراد زندگی می کرد.
 
# به طلبه هایی که درس خوان نبودند و به تحقیق و تفکر اهمیت نمی دادند، توجه نمی کرد.
 
# افراد مرموز و جاهل و غافل در گوشش فحش و ناسزا می گفتند و استخوان مرغ در جلو خانه اش می ریختند و شایع می کردند که آقای شهیدی غذاهای الوان و اشرافی می خورد، او تحمل می کرد.
 
# آن بزرگوار فقط یک فرزند دختر داشت که همسر میرزا علی آقا بود.
 
# رفتار وی با اهل منزل و دیگران همراه با بزرگواری، عفو و گذشت بود و هیچگاه کینه کسی را به دل نمی گرفت.<ref>مصاحبه با آیت الله میرزا محسن کوچه باغی.</ref>
 
  
 
==مظلومیت و رحلت==
 
==مظلومیت و رحلت==
  
آیت الله شهیدی با این که مرجع شیعیان بود؛ اما مورد بی مهری عده ای از افراد غافل و ناآگاه قرار گرفته و شخصیت والای ایشان آماج [[تهمت]]ها و ناسزاها واقع شد. با این حال این اسطوره صبر و استقامت همانند [[امام علی]] علیه السلام، تمام ناملایمات را به خاطر حفظ [[دین]] الهی به جان خریده و شکیبایی پیشه می کرد، این بزرگمرد وارسته از دست مردم جاهل و بی مبالات به دین و ارزش‌های الهی خون دلها می خورد یکی از همراهان ایشان می گوید:
+
آیت الله شهیدی با این که مرجع [[شیعه|شیعیان]] بود؛ اما مورد بی مهری عده ای از افراد غافل و ناآگاه قرار گرفته و شخصیت والای ایشان آماج [[تهمت]]ها و ناسزاها واقع شد. با این حال این اسطوره صبر و استقامت همانند [[امام علی]] علیه السلام، تمام ناملایمات را به خاطر حفظ [[دین]] الهی به جان خریده و شکیبایی پیشه می کرد، این بزرگمرد وارسته از دست مردم جاهل و بی مبالات به دین و ارزش‌های الهی خون دلها می خورد.
  
گاهی که من همراه ایشان به [[مسجد]] می رفتم و یا از مسجد برمی‌گشتم، افراد مغرض و ناآگاه در کنار خیابان از نزدیک باصدای بلند کلمات ناروا و اهانت آمیز در گوش وی می گفتند و گاهی هم علناً توهین می کردند و او هم می شنید و با سکوتی معنی دار رد می شد.<ref>شرح حالی از نامداران تاریخ، ج2، ص330.</ref> گاهی این اذیت و آزارها آنچنان شدید بوده است که آن بزرگوار از خداوند درخواست می کرده است او را از آن منطقه بیرون ببرد.<ref>حاشیه مکاسب، ص147.</ref>
+
یکی از همراهان ایشان می گوید: گاهی که من همراه ایشان به [[مسجد]] می رفتم و یا از مسجد برمی‌گشتم، افراد مغرض و ناآگاه در کنار خیابان از نزدیک باصدای بلند کلمات ناروا و اهانت آمیز در گوش وی می گفتند و گاهی هم علناً توهین می کردند و او هم می شنید و با سکوتی معنی دار رد می شد.<ref>شرح حالی از نامداران تاریخ، ج۲، ص۳۳۰.</ref> گاهی این اذیت و آزارها آنچنان شدید بوده است که آن بزرگوار از خداوند درخواست می کرده است او را از آن منطقه بیرون ببرد.<ref>حاشیه مکاسب، ص۱۴۷.</ref>
  
اما بالاخره، از آزار عده ای از خدا بی خبر سینه اش به تنگ آمد. او همانند مولایش علی علیه السلام که از شدت زخم زبان‌ها و اذیت ها و کج فهمی ها دلش به تنگ آمده و فرموده بود: اللهم ارحنی منهم، اللهم ابدلنی بهم خیرا منهم!<ref>شرح الاخبار مغربی، ج2، ص43.</ref> و بعد از این [[دعا]] به فاصله اندکی آن حضرت به شهادت رسیده بود،<ref> منافقب آل ابی طالب، ج2، ص114.</ref> آیت الله شهیدی نیز در روز 19 [[صفر]]، در مسجد و در میان جمعیت رو به قبله ایستاده و فرمود: «اللهم خلصنی فقد ملئت؛ خدایا دیگر بستوه آمده ام خلاصم کن!»
+
اما بالاخره، از آزار عده ای از خدا بی خبر سینه اش به تنگ آمد. او همانند مولایش علی علیه السلام که از شدت زخم زبان‌ها و اذیت ها و کج فهمی ها دلش به تنگ آمده و فرموده بود: اللهم ارحنی منهم، اللهم ابدلنی بهم خیرا منهم!<ref>شرح الاخبار مغربی، ج۲، ص۴۳.</ref> و بعد از این [[دعا]] به فاصله اندکی آن حضرت به شهادت رسیده بود،<ref> منافقب آل ابی طالب، ج۲، ص۱۱۴.</ref> آیت الله شهیدی نیز در روز ۱۹ [[صفر]]، در مسجد و در میان جمعیت رو به قبله ایستاده و فرمود: «اللهم خلصنی فقد ملئت؛ خدایا دیگر بستوه آمده ام خلاصم کن!» بعد از این دعا، [[نماز]] را به جماعت ادا کرد و به خانه رفت. در همان روز به بستر بیماری افتاد و بعد از ۲۵ روز بیماری به ملاقات پروردگارش شتافت.<ref>گفتنی است که صبر و شکیبایی در برابر ظلم ها و اذیت ها تا زمانی رواست که به تضییع حقوق دیگران و امت اسلامی و مصالح جامعه منجر نشود و فقط در دایره حقوق شخصی قرا گیرد. اما هنگامی که یک عالم دینی احساس کند که این تهمت ها و افتراها مربوط به شخص نیست بلکه نتیجه آن نفی روحانیت و مقابله با دین الهی است دیگر جای صبر و گذشت نخواهد بود.</ref>
  
بعد از این دعا، [[نماز]] را به جماعت ادا کرد و به خانه رفت. در همان روز به بستر بیماری افتاد و بعد از 25 روز بیماری به ملاقات پروردگارش شتافت.<ref>گفتنی است که صبر و شکیبایی در برابر ظلم ها و اذیت ها تا زمانی رواست که به تضییع حقوق دیگران و امت اسلامی و مصالح جامعه منجر نشود و فقط در دایره حقوق شخصی قرا گیرد. اما هنگامی که یک عالم دینی احساس کند که این [[تهمت]] ها و افتراها مربوط به شخص نیست بلکه نتیجه آن نفی روحانیت و مقابله با دین الهی است دیگر جای صبر و گذشت نخواهد بود.</ref>
+
بعد از رحلت آن اسوه صبر و فضیلت مردم به قدر و منزلت او پی برده و با شخصیت علمی و معنوی اش بیشتر آگاه شدند، به حدی که تا آن زمان [[تشییع جنازه|تشییع جنازه ای]] باشکوه‌تر از تشییع پیکر پاک آن یگانه دوران در تبریز دیده نشده بود.<ref>هدایه الطالب، ص۶۵۸.</ref> این عالم جلیل القدر در ۱۵ [[ربیع الاول]] ۱۳۷۲ هـ.ق دیده از جهان فروبست و پیکرش در قبرستان طوبائیه تبریز به خاک سپرده شد.
 
 
بعد از رحلت آن اسوه صبر و فضیلت مردم به قدر و منزلت او پی برده و با شخصیت علمی و معنوی اش بیشتر آگاه شدند، به حدی که تا آن زمان تشییع جنازه ای باشکوه‌تر از تشییع پیکر پاک آن یگانه دوران در تبریز دیده نشده بود.<ref>هدایه الطالب، ص658.</ref> پیکر این عالم جلیل القدر در 15 [[ربیع الاول]] 1372 هـ.ق دیده از جهان فروبست و بعد از تشییع جنازه در قبرستان طوبائیه تبریز (نزدیک چهار راه آبرسان) به خاک سپرده شد.
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
* عبدالكريم پاك نيا، تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 4، صفحه 405.
+
 
* مجله پيام بهارستان، سال دوازدهم شماره 6، زمستان 1388، [http://www.ensani.ir/storage/Files/20101205124442-Pages%20from%20payam6-10.pdf پژوهشگاه علوم انسانی]، بازیابی: 20 اردیبهشت 1393.
+
*عبدالكريم پاك نيا، تلخيص از كتاب [[گلشن ابرار (کتاب)|گلشن ابرار]]، جلد 4، صفحه 405.
 +
*مجله پيام بهارستان، سال دوازدهم شماره 6، زمستان 1388، [http://www.ensani.ir/storage/Files/20101205124442-Pages%20from%20payam6-10.pdf پژوهشگاه علوم انسانی]، بازیابی: 20 اردیبهشت 1393.
  
 
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]
 
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۷:۱۱

میرزا فتاح مجتهد تبریزی (م، ۱۳۷۲ هـ.ق) از فقیهان و مجتهدان قرن چهاردهم و از روحانیون مبارز علیه حکومت پهلوی بود. او در ساده زیستی الگوی عالمان راستین بود و هم سطح فقیرترین افراد زندگی می کرد.

Fatah.jpg
نام کامل میرزا فتاح مجتهد تبریزی
زادروز 1302 قمری
زادگاه تبریز
وفات 1372 قمری
مدفن تبریز

Line.png

اساتید

آخوند خراسانی، شریعت اصفهانی،...

شاگردان

میرزا محسن کوچه باغی، علامه محمدتقی جعفری،...

آثار

تعلیقه بر وسیلة النجاه، هدایه الطالب الی اسرار المکاسب،...

تولد و خاندان

میرزا فتاح مجتهد تبریزی فرزند عالم مبارز، میرزا محمدعلی شیخ الاسلام داش آتانی در سال ۱۳۰۲ هـ.ق.[۱] در روستای داش آتان،[۲] از توابع تبریز دیده به جهان گشود.

پدر ایشان، حاج میرزا محمدعلی شیخ الاسلام یکی از بزرگان و مفاخر علمی و دینی تبریز و عالمی نیک نفس، فاضل، ادیب و وارسته بود. وی در اوایل غائله مشروطه و در سال ۱۳۲۶ هـ.ق به همراه میرزا محمد آقا (برادر امام جمعه) توسط سردسته فدائیان محله «خیابان»، به نام میرزا آقا بالاخان که از مخالفان سرسخت روحانیت بود، در سکوی مسجد رفیع در محله «خیابان» به شهادت رسید. آیت الله میرزا فتاح تبریزی بعد از اطلاع از شهادت مظلومانه پدر در نجف اشرف برای جاویدان ماندن حادثه شهادت پدر دانشمندش عنوان «شهیدی» را برای نام خانواده برگزید و از آن پس به «شهیدی» معروف گردید.[۳]

تحصیلات و استادان

میرزا فتاح، بعد از تحصیل دروس مقدماتی در زادگاه خویش به تبریز مهاجرت نمود و بعد از فراگیری سطوح متوسطه نزد اساتید ممتاز حوزه علمیه تبریز، همچون آیت الله میرزا ابوالحسن آقا انگجی، برای تکمیل مراتب علمی و تحصیل سطوح عالی در سال ۱۳۲۳ هجری قمری به نجف اشرف هجرت کرد.

وی درس اصول را نزد آخوند خراسانی و فقه را از شریعت اصفهانی و سید محمدکاظم یزدی، (صاحب عروة الوثقی) آموخت. بعد از رحلت آن بزرگان، مدتی نسبتاً طولانی در درس خارج اصول و فقه آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی، حضور یافت و در ردیف همراهان و یاران نزدیک آن فقیه اهل بیت علیهم السلام قرار گرفت.

آیت الله شهیدی علاوه بر اساتید بزرگ خویش، از سایر مراجع حوزه نجف؛ از جمله میرزا محمدحسین نائینی اجازه اجتهاد دریافت کرد.[۴]

او در این مدت به عنوان یکی از استادان برجسته و بی بدیل حوزه علمیه نجف مطرح گردید. یکی از محققین در مورد عظمت حوزه درسی آیت الله شهیدی در نجف اشرف، می نویسد: آیت الله شهیدی در نجف اشرف، مجلس درس مهمی داشت که فضلای بسیاری در آن حضور می یافتند. این فقیه فرزانه درس خود را به زبان عربی روان و رسا بیان می کرد. بسیاری از شرکت کنندگان عرب زبان از بحثهای ارزشمند وی کمال بهره را می بردند.[۵]

وی بعد از ۲۳ سال تحصیل مداوم در نجف اشرف، برای معالجه و صله ارحام، به ویژه دیدار مادر و زیارت حضرت امام رضا علیه السلام، به ایران بازگشت و در تبریز به تدریس خارج اصول و فقه پرداخت.

ایشان بعد از ۴ سال یعنی در سال ۱۳۵۰ هـ.ق به درخواست آیت الله اصفهانی دوباره به نجف اشرف برگشت و سید ابوالحسن اصفهانی را که در آن هنگام محور مرجعیت شیعه محسوب می شد، از نظر علمی و عملی همراهی نمود. در سال ۱۳۶۱ هـ.ق به پیشنهاد آقا سید ابوالحسن اصفهانی شهر نجف را ترک کرده و برای همیشه به تبریز رفت و تا آخر عمر، در آن منطقه به احیای حوزه علمیه تبریز و پرورش عالمان دین پرداخت. وی رهبری دینی آن سامان را به عهده گرفت و تا حد توان به خدمات دینی ـ اجتماعی همت گماشت.[۶]

شاگردان

اندیشمندان زیادی در حوزه علمیه تبریز و نجف در محضر پرفیض آیت الله شهیدی پرورش یافتند که برخی از آنان شهرت جهانی دارند. در این جا به اسامی تعدادی از آنان همراه با شرح حال کوتاهی اشاره می کنیم:

۱. آیت الله میرزا محسن کوچه باغی: وی تحصیلات خویش را در حوزه تبریز آغاز نمود و بعد از گذراندن دروس مقدماتی، فقه و اصول را در محضر استادان بزرگ حوزه تبریز، همچون آیت الله شيخ حسن شنب غازانی، آیت الله حاج سید حسن انگجی، حاج میرزا فتاح شهیدی، حاج سید مرتضی خسروشاهی و آقا میرزا رضی زنوزی فراگرفت.

۲. علامه محمدتقی جعفری.

۳. ملا علی واعظ خیابانی (۱۲۸۲ـ۱۳۶۸ هـ.ق): او دروس خویش را در آن سامان از آقایان حاج میرزا محمد فخرالعلما و میرزا عباسعلی منجم تبریزی فراگرفت. وی سطوح عالی را از محضر آیات عظام حاج ملا احمد تاهباز، حاج میرزا اسدالله مجتهد بزاز تبریزی و حاج سید احمد خسروشاهی فراگرفت. این عالم فرهیخته علاوه بر مقام وعظ و خطابه در صحنه تألیف و تصنیف، تلاش فراوانی نموده است که از جمله آثار وی «وقایع الایام» (۵ جلد)، «علماء معاصرین»، «منتخب المقاصد» است.

۴. میرزا ولی الله اشراقی سرابی (۱۳۳۵ـ۱۳۷۰ هـ.ق): او عالمی پژوهشگر و مفسری ژرف اندیش است و یکی از شاخص ترین عالمان تفسیر و فقه آذربایجان بشمار می رود.

۵. حاج میرزا احمد معروف به حاج میرزا آقا باغ میشه ای: او نویسنده کتابهای الدر المنضود در شرح زیارت عاشورا، شرح و ترجمه «نهج البلاغه»، شرح دعای مکارم الاخلاق و... است. از مهمترین خدمات وی می توان به تنظیم و نشر مکاسب استادش (آیت الله شهید) با همیاری جمعی از اهل تحقیق با خط خوب و سبک زیبا اشاره نمود.

آثار و تألیفات

این فقیه فرزانه اندوخته های علمی خویش از محضر اساتید بزرگ حوزه های تبریز و نجف را در قالب آثار مفیدی به دوستداران علم و دانش عرضه کرده است. برخی از این آثار چاپ شده و برخی دیگر به صورت خطی باقی مانده که فهرست آنان به شرح زیر است:

  1. تعلیقه بر وسیلة النجاه
  2. رساله تهذیب الاحکام فی قاعده الالزام
  3. هدایه الطالب الی اسرار المکاسب، این کتاب مشهورترین اثر این فقیه وارسته و مورد استفاده علما و فضلای حوزه ها و محافل علمی است.
  4. شرح بر رساله العداله
  5. تعلیق بر رساله «التقیه»
  6. هدایه العقول، که شرح کتاب کفایة الاصول است.
  7. زادالتقوی، حاشیه استدلالی بر عروة الوثقی
  8. کشکول
  9. القضاء عن المیت که تعلیقه ای است بر رساله شیخ مرتضی انصاری
  10. شرح بر زیارت عاشورا
  11. رساله جامع الدلالات فی القضاء والشهادات
  12. رساله در احیاء الاموات
  13. تعلیقه بر برخی ابواب و مسائل
  14. تحقیقی در مسئله قرعه
  15. اجوبه المسائل الوارده
  16. تحقیق در مسئله استهلاکیه
  17. حاشیه بر رسائل شیخ انصاری
  18. تحقیق الدلائل که سه موضوع را در آن بررسی کرده است.[۷]

ویژگی‌های اخلاقی و اجتماعی

در اینجا به برخی از صفات اخلاقی و ویژگیهای حضرت آیت الله شهیدی می پردازیم:

الف) ساده زیستی:

پرهیز از جلوه های دنیوی یکی از شاخص ترین ویژگی های رهبران الهی است. آیت الله شهیدی در ردیف چنین عالمانی قرار داشت. علامه جعفری در مورد ساده زیستی استاد خویش می گوید: «مرد والامقامی بود و از وی جز دو فرش کهنه و مقداری اثاثیه معمولی چیزی باقی نماند. وصیت کرده بود من کتاب‌هایش را به مدرسه مرحوم سید کاظم تحویل دهم با آن که ایشان مرجع تقلید بود و مردم به او علاقه بسیاری داشتند اما فقیرانه زندگی می کرد». و در جای دیگری ساده زیستی آیت الله شهیدی را چنین ترسیم می کند: «ایشان واقعاً مردی بود المعرض عن الدنیا و طیباتها، شهیدی واقعاً این گونه بود وقتی از دنیا رفت ما ترک ایشان مقداری کتاب و وسایل معمولی زندگی بود و خانه هم ملک ایشان نبود».[۸]

ب) عزت نفس و یاری به تنگدستان:

آیت الله شهیدی یک از اسوه های گذشت و عزت نفس بود. وی در مقابل اهانت و یا تحقیر دیگران دلگیر نمی شد و درصدد انتقام و کینه ورزی نبود. در مقابل حقوق شخصی خود، دارای گذشت و بخشش بود. علامه جعفری این ویژگی استادش را چنین بیان می کند: او همیشه قبل از حضور در مسجد، در دکان عطاری نزدیک مسجد می نشست و رفع خستگی می کرد. روزی کسی بر او وارد می شود و می گوید: آنقدر خورده ای که گردنت کلفت شده! مقداری هم به ما بده که ما هم نیازمندیم. ایشان به عطار اشاره می کند و می گوید: ۲۵۰ تومان به وی بده آن مرد به دست و پای ایشان می افتد و عذرخواهی می کند.[۹] چون منزل وی به خاطر ۲۵۰ تومان در رهن بود او در تعجب بود که ایشان از کجا مشکل وی را فهمیده است و دقیقاً همان مبلغ را به وی می دهد. علامه جعفری در جای دیگر می فرماید: او که صاحب حاشیه بر مکاسب و دارای تألیفات دیگر مانند «قاعده الزام» و غیره بود از مجتهدین بسیار زبردست و از اوتاد بشمار می رفت. خیلی باتقوا، وزین و مرد بزرگی بود.[۱۰]

ج) خودداری از انتشار رساله:

در گذشته، فقها و بزرگان دین برای حفظ محوریت رهبری و اقتدار مرجعیت شیعه اهمیت خاصی قائل بودند. آنان با این که از نظر علم و تقوا در حد اعلا بودند؛ اما هرگز به فکر ریاست و مقام برای خود نبوده، تلاش می کردند کسانی را که در خط مقدم مرجعیت قرار دارند، تقویت و اقتدار مرجعیت را حفظ کنند. برای همین ما در طول تاریخ روحانیت شیعه مشاهده می کنیم که در یک عصری با این که ده ها مجتهد مسلم وجود داشته اما پرچم مرجعیت شیعه بر دوش یکی از آنان بوده و دیگران در تقویت و اقتدار وی تلاش می نمودند؛ گرچه احیانا از او شایسته تر هم بودند. به همین جهت در هر دوره ای بیش از یکی دو رساله بیشتر مطرح نبوده است. آیت الله شهیدی از مجتهدان باتقوی و پاک نیتی بود که در عین شایستگی و درخواست مردم، رساله ننوشت. آیت الله شیخ علی غروی علیاری در این مورد می گوید: مرحوم آیت الله شهیدی، با این که یکی از سه مدرس معروف نجف بود (ایروانی، شهیدی، مشکینی) و در علم و تقوا معروف، اما تا زمانی که مرحوم اصفهانی زنده بود، رساله ننوشت. تبریز هم که آمده بود، از آقا سید ابوالحسن، ترویج می کرد.[۱۱]

د) شهرت گریزی:

آیت الله شهیدی از سال ۱۳۲۶، ظهرها در مسجد حصیر چیلر (میرزا مهدی قاری) واقع در نجار بازار تبریز و شب‌ها در مسجد میرزا سلمان، واقع در محله خیابان، نماز جماعت اقامه می کرد. بعدها مردم اصرار کردند که این دو مسجد را به نام مسجد شهید بنامند. آن بزرگوار همیشه مردم را از تغییر نام این دو مسجد منع می کرد؛ ولی امروزه هر دو مسجد در تبریز به نام مسجد «شهیدی» معروف است.

هـ) توجه به شأن روحانیت:

آیت الله شهیدی به شأن و منزلت سلسله جلیله روحانیت توجه خاصی داشت. همیشه به روحانیون سفارش می کرد: که مواظب اعمال و رفتار خود باشید تا خدای ناکرده توسط حرکات و سخنان شما ضربه ای به دین و اعتقادات مردم وارد نیاید. خودش به صفات زیبای اخلاقی آراسته بود. قوت قلب، شجاعت، اخلاق نیک، تواضع، حلم، وقار و شکیبایی از جمله ویژگیهای وی بود. با این حال هرگاه احساس می کرد از سوی افرادی جایگاه رفیع روحانیت مورد خدشه قرار گرفته است، به صورت شایسته ای از آن دفاع می کرد. روزی در زمان سرلشگر قبلی، استاندار وقت آذربایجان، فردی روحانی نما را به اتهام خیانتی دستگیر نمودند. بعد از اثبات جرم، برخی از فرصت طلبان با همدستی عوامل طاغوت به خاطر شکستن قداست روحانیت وی را به حضور آیت الله شهیدی آوردند و گفتند: آقا! شما که برای شأن و منزلت روحانیت این همه ارزش قائلید؛ در میان آنان چین افرادی وجود دارد. آقای شهیدی فرد مزبور را به نزدیک طلبیده و سپس وی را خلع لباس نموده و عبا و عمامه را در کنار خویش قرار داد و آنگاه خطاب به حضار فرمود: این شخص در پوشیدن این عبا و عمامه به ما روحانیت خیانت کرده است و ما این لباس را از او گرفتیم و حالا هر خیانتی که به شما کرده، ببرید و مجازاتش کنید. در ادامه فرمود: هیچ وقت نگویید یک روحانی خیانت کرده بلکه بگویید یک خائن آمده و لباس روحانی پوشیده است.

و) تشویق استعدادهای درخشان:

آیت الله شهیدی از راههای مختلفی استعدادهای درخشان و افراد شایسته را تشویق می نمود. یکی از راههای تشویق صدور اجازه و گواهی نامه علمی به نام آنان بود. علامه محمدتقی جعفری در خاطرات خود می نویسد: از مرحوم آیت الله آقای حاج میرزا فتاح شهیدی صاحب حاشیه بر مکاسب که از مجتهدین بسیار زبردست و باتقوی و وزین و مرد بزرگی بود استفاده نمودم، ایشان به من گفت: شما بروید نجف، عمده محرک ما برای رفتن به نجف، همین مرحوم شهیدی بود. حتی مقدمات و وسائل راه را ایشان تهیه کرده و مقداری هم به ما پول داد و دو جعبه شیرینی هم تهیه فرمود».[۱۲] همچنین آیت الله شهیدی با تقریظ خود بر کتاب «مقیاس آداب المتعلمین»، آقا سید محسن دهخوارقانی را مورد تشویق قرار داده است».[۱۳]

آیت الله کوچه باغی در مورد خصوصیات استادش نکات دیگری را مطرح کرده که برای آشنایی بیشتر با شخصیت آن عالم راستین نقل آن مفید به نظر می رسد:

  1. وی در ماه مبارک رمضان منبر می رفت و با بیان خود و رسای خویش مطلب مورد بحث خویش را پرورش داده و هر شنونده ای را جذب می کرد.
  2. شیوه وی در تدریس، جمع بین سطح و خارج بود. درس او عمیق و فشرده بود و نکات مهم را توضیح می داد.
  3. نماز جماعت را کوتاه و سبک می خواند، تا جایی که ضرب المثل شده بود.
  4. به طلبه هایی که درس خوان نبودند و به تحقیق و تفکر اهمیت نمی دادند، توجه نمی کرد.
  5. افراد مرموز و جاهل و غافل در گوشش فحش و ناسزا می گفتند و استخوان مرغ در جلو خانه اش می ریختند و شایع می کردند که آقای شهیدی غذاهای الوان و اشرافی می خورد، او تحمل می کرد.
  6. رفتار وی با اهل منزل و دیگران همراه با بزرگواری، عفو و گذشت بود و هیچگاه کینه کسی را به دل نمی گرفت.[۱۴]

مخالفت با رژیم طاغوت

آیت الله شهیدی به عنوان یک فقیه وارسته و به حق پیوسته، هیچگاه با ستمگران سر سازش نداشت و در فرصتهای مختلف نارضایتی و مخالفت خود را ابراز می داشت و به این آیه شریفه عمل می نمود که «وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ...»؛[۱۵] (و بر ظالمان تکیه ننماید که موجب می شود آتش شما را فراگیرد). در اینجا چند نمونه از مخالفت ها و ناسازگاری های وی با ستمگران و رژیم طاغوت را می خوانیم.

۱. مخالفت با انتخابات طاغوتی:

در سال ۱۳۳۱ قرار بود که انتخابات طاغوتی دوره هفدهم مجلس شورای ملی انجام یابد. جمعی تلاش می کردند تا با شرکت در آن، به رژیم شاه و عوامل آن مشروعیت بخشند. مرحوم آیت الله شهیدی به مخالفت برخاسته و با بیانات روشنگرانه و مثال های متنوع مردم را از شرکت در آن برحذر می داشت.

۲. توبیخ استاندار طاغوت:

یکی از شاگردان وی می نویسد: روز جمعه بود و من و رفیقم میرزا صادق و حاج میرزا علی داماد در گوشه اتاق نشسته بودیم و آقای شهیدی بالای اتاق مشغول مطالعه بود که سیدی معمم وارد شد و گفت: آقا! استاندار (دکتر منوچهر اقبال) در برون در، اجازه شرفیابی می خواهند، فرمود: من با استاندار کاری ندارم! سید از بس اصرار کرد آقای شهیدی ساکت شد، استاندار آمد، آقای شهیدی در مورد اعمال خلاف شرع و خلاف قانون به سرزنش و توبیخ استاندار پرداخت و او را مقداری نصیحت نمود، پس از ختم سخنان آقای شهیدی، استاندار بدون این که چیزی بگوید، برخاست و رفت.[۱۶]

۳. رد هدیه دربار:

علامه جعفری در خاطرات خود می گوید: «روزی شاه، برای مرحوم آقا میرزا فتاح شهیدی ۳۰ هزار تومان (به عنوان هدیه) می فرستد. مرحوم شهیدی قبول نمی کند! افراد دربار می گویند: این پولی که ما آوردیم، می دانیم که مورد نیاز شما نیست، آن را بگیرید و به طلبه ها بدهید. میرزا گفته بود: اگر طلبه ها از این پولها مصرف کنند دیگر طلبه نمی شوند».

۴. امتناع از ملاقات با شاه:

استاد جعفری در خاطره دیگری می گوید: محمدرضا شاه به تبریز رفته بود. عده ای از بزرگان حتی بعضی از روحانیون مشهور تبریز به دیدن ایشان رفته بودند. چندن تن از اطرافیان دربار، به خدمت آیت الله شهیدی رسیده و از ایشان خواهش می کنند که او نیز به دیدن شاه برود. وی برای این که آنها را متقاعد کند، می گوید: آقاجان! من یک دهاتی هستم. مرا چه به شاه! آنها هر چه اصرار می کنند، وی این جمله را تکرار می کند.[۱۷]

مظلومیت و رحلت

آیت الله شهیدی با این که مرجع شیعیان بود؛ اما مورد بی مهری عده ای از افراد غافل و ناآگاه قرار گرفته و شخصیت والای ایشان آماج تهمتها و ناسزاها واقع شد. با این حال این اسطوره صبر و استقامت همانند امام علی علیه السلام، تمام ناملایمات را به خاطر حفظ دین الهی به جان خریده و شکیبایی پیشه می کرد، این بزرگمرد وارسته از دست مردم جاهل و بی مبالات به دین و ارزش‌های الهی خون دلها می خورد.

یکی از همراهان ایشان می گوید: گاهی که من همراه ایشان به مسجد می رفتم و یا از مسجد برمی‌گشتم، افراد مغرض و ناآگاه در کنار خیابان از نزدیک باصدای بلند کلمات ناروا و اهانت آمیز در گوش وی می گفتند و گاهی هم علناً توهین می کردند و او هم می شنید و با سکوتی معنی دار رد می شد.[۱۸] گاهی این اذیت و آزارها آنچنان شدید بوده است که آن بزرگوار از خداوند درخواست می کرده است او را از آن منطقه بیرون ببرد.[۱۹]

اما بالاخره، از آزار عده ای از خدا بی خبر سینه اش به تنگ آمد. او همانند مولایش علی علیه السلام که از شدت زخم زبان‌ها و اذیت ها و کج فهمی ها دلش به تنگ آمده و فرموده بود: اللهم ارحنی منهم، اللهم ابدلنی بهم خیرا منهم![۲۰] و بعد از این دعا به فاصله اندکی آن حضرت به شهادت رسیده بود،[۲۱] آیت الله شهیدی نیز در روز ۱۹ صفر، در مسجد و در میان جمعیت رو به قبله ایستاده و فرمود: «اللهم خلصنی فقد ملئت؛ خدایا دیگر بستوه آمده ام خلاصم کن!» بعد از این دعا، نماز را به جماعت ادا کرد و به خانه رفت. در همان روز به بستر بیماری افتاد و بعد از ۲۵ روز بیماری به ملاقات پروردگارش شتافت.[۲۲]

بعد از رحلت آن اسوه صبر و فضیلت مردم به قدر و منزلت او پی برده و با شخصیت علمی و معنوی اش بیشتر آگاه شدند، به حدی که تا آن زمان تشییع جنازه ای باشکوه‌تر از تشییع پیکر پاک آن یگانه دوران در تبریز دیده نشده بود.[۲۳] این عالم جلیل القدر در ۱۵ ربیع الاول ۱۳۷۲ هـ.ق دیده از جهان فروبست و پیکرش در قبرستان طوبائیه تبریز به خاک سپرده شد.

پانویس

  1. این تاریخ با دست نوشته خود آن بزرگوار، در آخر کتاب وقایع الایام تتمه محرم، ص۴۰۱ هماهنگ است اما در آخر حاشیه مکاسب، ص۶۸ که به قلم یکی از شاگردان آن بزرگوار تحریر یافته تولد ایشان ۱۲۹۶ قمری ذکر شده است.
  2. داش تان، یکی از روستاهای بستان آباد است و در ۱۸ فرسخی شهر تبریز قرار دارد. منطقه ای خوش آب و هوا است و مردان دانشمند و باهمت از آن ناحیه برخاسته اند که از جمله آنها: سلطان قلی از رجال عهد نادرشاه افشار و فرزندش ملا آقا، شخصی دانشمند و اهل قلم را می توان نام برد. همچنین فرزند وی حاج نورالله از افراد خیر و دانش دوست است که در آن زمان در آن روستا مدرسه بنا نموده و به برکت آن مدرسه بیشتر اهالی آنجا صاحب علم و معرفت گشته اند. در میان آنان شیخ الاسلام شهید (پدر آیت الله شهیدی) و آیت الله شهیدی از شهرت بیشتری برخوردارند.
  3. رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، ص۱۰۱.
  4. وقایع الایام، تتمه محرم، ص۴۰۱.
  5. مکاسب کلانتر، ج۱، ص۲۰۵.
  6. وقایع الایام، تتمه محرم، ص۴۰۱.
  7. در این بخش از کتابهای ذیل استفاده شده است: الذریعه، ج۳، ص۴۸۳، ج۵، ص۵۳، ج۲۵، ص۹۱ و ۱۷۹؛ معجم مولفی الشیعه، ص۹۱؛ هدایه الطالب، ص۶۵۸؛ معجم مولفی الشیعه، ص۹۱؛ هدایه الطالب، ص۶۵۸؛ مفاخر آذربایجان، ج۱، ص۳۱۴.
  8. مجله حوزه، ش۱۹، ص۲۷.
  9. باید توجه داشت که در حدود سالهای ۱۳۱۵، ۲۵۰ تومان مبلغ زیادی بوده است.
  10. جاودان اندیشه، در ضمن شرح حال آقای شهیدی.
  11. مجله حوزه، شماره (۶۴ـ۶۳)، ص۴۸.
  12. یکصد تن از ستارگان درخشان، ص۲۱۸.
  13. الذریعه، ج۲۲، ص۱۲۶.
  14. مصاحبه با آیت الله میرزا محسن کوچه باغی.
  15. سوره هود/ ۱۱۳.
  16. شرح حالی از نامدارن تاریخ، ج۲، ص۳۲۹.
  17. جاودان اندیشه، ص۱۰۶.
  18. شرح حالی از نامداران تاریخ، ج۲، ص۳۳۰.
  19. حاشیه مکاسب، ص۱۴۷.
  20. شرح الاخبار مغربی، ج۲، ص۴۳.
  21. منافقب آل ابی طالب، ج۲، ص۱۱۴.
  22. گفتنی است که صبر و شکیبایی در برابر ظلم ها و اذیت ها تا زمانی رواست که به تضییع حقوق دیگران و امت اسلامی و مصالح جامعه منجر نشود و فقط در دایره حقوق شخصی قرا گیرد. اما هنگامی که یک عالم دینی احساس کند که این تهمت ها و افتراها مربوط به شخص نیست بلکه نتیجه آن نفی روحانیت و مقابله با دین الهی است دیگر جای صبر و گذشت نخواهد بود.
  23. هدایه الطالب، ص۶۵۸.

منابع