سرزنش

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو


این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


سرزنش که در زبان عربی از آن به ملامت، تعییر و مذمت تعبیر می ­شود، در لغت به معنای بدگویی از کسی یا چیزی[۱] و یا گفتن بدی­های کسی یا چیزی است.[۲] در روایات و کتاب­های اخلاقی نیز در این رابطه سخن رفته و نکاتی پیرامون آن شده است.

اقسام سرزنش

الف) سرزنش سازنده:

سرزنش را می ­توان به چاقوی دولبه­ ای تشبیه نمود که هم دارای جنبه ­های مثبت است و هم دارای اثرات منفی؛ از این­رو ضروری است در مرحله­ نخست، سرزنش­های سازنده و بجا از سرزنش­های ویران­گر و نابجا شناخته شده و متمایز شود تا راه­ استفاده­ صحیح از این ابزار مشخص گردد.

- انتقاد از عمل ناپسند به ­جای سرزنش اشخاص:

در سیره و روش معصومین علیهم السلام بیش از آن که اشخاص مورد سرزنش قرار گیرند، صفت­ها و شیوه های نادرستی که در شخص یا جامعه مرسوم و شایع می ­شد، مورد ملامت و سرزنش قرار می ­گرفت. برای همین در سخنان و کلمات معصومین علیهم السلام بسیار مشاهده می­ شود که روش­ها و رفتارهای ناپسند بدون در نظر گرفتن این که چه کسی آن را انجام می ­دهد، مورد نکوهش واقع شده ­اند.

با این روش، سرزنش­ کننده این امر را به سرزنش ­شونده القاء می­ کند که مقصود از سرزنش، تخریب شخصیت فرد یا جامعه نیست بلکه پرهیز دادن از این صفت زشت و ناپسند یا روش نادرست است و این­چنین رفتاری در هر کس باشد لایق سرزنش خواهد بود.

- سرزنش نکردن در حضور دیگران:

از دیگر روش­های صحیح سرزنش، یادآوری کاستی­ها در خفا و نهان است؛ چرا که سرزنش در حضور دیگران، چه به قصد اصلاح باشد و چه به قصد آزار، به هر ترتیب موجب مخدوش نمودن شخصیت فرد مقابل خواهد شد و این جزء آدابی است که حتی در باب نصیحت دیگران نیز بدان سفارش شده است.

حضرت على علیه السلام می ­فرماید: «نصیحت گفتن به فردى در حضور مردم، کوبیدن شخصیت آن فرد است».[۳]

با این همه باید توجه داشت که گاهی رفتار غلط شخص یا گروهی موجب ترویج آن رفتار در میان سایر افراد و الگوبرداری از آن می­ شود؛ از این رو در برخی موارد سرزنش در میان دیگران و حتی سرزنش گروهی از مردم نیز، ضروری خواهد بود.[۴]

ب) سرزنش مخرّب:

در حقیقت آنچه که موجب تمایز سرزنش صحیح از سرزنش مخرّب است، نیّت سرزنش ­کننده می ­باشد. در سرزنشی که مثبت است و دارای فواید فراوانی است، مقصود سرزنش ­کننده اصلاح رفتار شخص یا جامعه است و هیچ­گاه قصد مخدوش کردن چهره­ شخص یا جامعه را ندارد. در فقه اسلامی این روش از مصدایق امر به­ معروف و نهی از منکر به حساب می ­آید؛ اما در طرف مقابل، سرزنشی زشت و ناپسند است که به قصد آزار و اذیت و تخریب چهره­ شخص مقابل صورت پذیرد و به نوعی سرزنش­ کننده، خود را مبرّا از چنین اعمالی می­ بیند؛ این عمل به ­طور معمول ناشی از خودبزرگ­ بینی است.

امام باقر علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت می ­کند که آن حضرت فرمودند: «... مرد را همین عیب بس است که کارهاى زشت دیگران را بنگرد ولى زشتى‌هاى خود را مشاهده نکند و یا دیگران را در کارهایى نکوهش کند در حالى­ که خود آن کار را انجام می­ دهد...».[۵]

البته همان­گونه که بیان شد، نوع عملکرد نیز در سازنده ­بودن سرزنش­ها مؤثّر خواهد بود. بدین ترتیب سرزنش در حضور دیگران، سرزنش عجولانه و بدون آگاهی به اشتباه یا درست بودن رفتارها، سرزنش شخصی به دلیل رفتار اشتباه دیگران، همگی از عمل­کردهای غلط در نوع سرزنش­هاست.[۶]

یادآوری این نکته ضروری است که سرزنش صحیح نیز اگر به صورت مکرّر و مداوم صورت پذیرد، نه تنها به بهبود رفتار منجر نخواهد شد، بلکه به ­عکس، موجب لجاجت در ارتکاب به کارهای زشت گذشته و نفرت از رفتارهای صحیح است. بنابراین سرزنشی مؤثر خواهد بود که همراه با تشویق­های مناسب باشد.[۷]

وظیفه­ سرزنش­ کننده

اگر کسی با سرزنش قصد اصلاح دیگری را دارد، باید به نکاتی که بیان شد، توجه داشته باشد؛ یعنی سعی کند به دور از چشم دیگران باشد، بداند که عمل فرد مقابل در نظر عقل یا شرع مردود بوده ­است، بداند که وی عامل این رفتار بوده ­است نه دیگری و سعی نماید که به او بفهماند که هدفش اصلاح رفتار است، نه تخریب شخصیّت. اما اگر کسی به قصد آزار و اذیّت به سرزنش دیگران اقدام می ­کند باید بداند که خداوند به سزای این عملش، در دنیا و آخرت او را مورد سرزنش دیگران قرار خواهد داد.[۸]

امام خمینی در این رابطه می ­فرماید: «شیخ جلیل ما، عارف کامل، شاه آبادى روحى فداه، مى‌فرمودند: تعییر به کافر نیز نکنید در قلب، شاید نور فطرتش او را هدایت کند و این تعییر و سرزنش کار شما را منجر به سوء عاقبت کند. امر به معروف و نهى از منکر غیر از تعییر قلبى است، بلکه مى‌فرمودند: کفّارى که معلوم نیست با حال کفر از این عالم منتقل شدند لعن نکنید، شاید در حال رفتن هدایت شده باشند و روحانیت آنها مانع از ترقیات شما شود».[۹]

شیوه­ اصلی مبارزه با این آفت، از بین بردن عامل اصلی آن یعنی غرور و خودپسندی و خودبزرگ­ بینی است. این صفت زشت و ناپسند نه تنها عامل سرزنش­های زشت و زننده است بلکه می ­توان گفت: عامل تمامی رفتارهای زنشت و ناپسند در انسان­هاست.

وظیفه سرزنش­ شونده

الف) پذیرش:

کسی که دیگری را سرزنش می­ کند از سه حال خارج نیست:

  1. در گفتارش راستگو است و قصدش دلسوزى و خیرخواهى است.
  2. در گفتارش راستگو است ولى قصد آزار دارد.
  3. در گفتارش دروغگو است.

در صورت اول، سرزنش ­شونده باید ممنون و سپاس­گزار چنین شخصی باشد؛ زیرا ایرادات و عیوبی را که ممکن است از آنها غفلت شود، یادآوری می­کند و حتی گاهی ممکن است که رفتار ناپسندی در نزد برخی نیکو دانسته شود که با سرزنش سازنده، این آگاهی به فرد سرزنش ­شونده داده می­ شود که در نگاه خویش تجدیدنظر نماید. ایوب بن نوح می ­گوید: امام علی­ النّقى علیه السلام به بعضى از دوستان ما نوشت: «فلانى را عتاب کن و به او بگو: وقتى که خدا براى بنده‌اى خیر و خوبى مى‌خواهد، اگر او مورد عتاب قرار گیرد وى عتاب را مى‌پذیرد و متنبّه مى‌گردد».[۱۰]

در صورت دوم نیز، اگرچه فرد مقابل به قصد آزار و اذیت شروع به سرزنش می­ نماید، اما چون در گفتارش صادق است باید که سخنانش را پذیرفت و از آن استفاده لازم را نیز نمود. نکوهش­گر نیز با نیّت بدی که دارد، دین خود را تباه نموده است. بنابراین سرزنش ­شونده نباید از خیری که به او می­رسد و شرّی که دشمنش گرفتار آن می ­گردد، ناراحت و دلگیر باشد.

اما اگر نکوهش ­کننده به دروغ رفتاری را به کسی نسبت داده و با این تهمت شروع به سرزنش می ­نماید، در این حال بهتر است کسی که سرزنش می­ شود، به ­جای آماده نمودن خود برای ملامت و نکوهش این شخص، به دو نکته بیندیشد و ذهن خود را درگیر مقابله با او ننماید و از این راه به آرامشی روانی دست پیدا نموده و استفاده­ لازم را از این وضعیت ببرد:

۱. اگر چنین عیبی در او نیست، عیب­های فراوان دیگری در او وجود دارد که خداوند آنها را از این­گونه اشخاص پنهان نموده است و باید شکرگزار خدا باشد که آنها را آگاه به این عیب­ها و ایرادات ننمود و شرّ چنین افرادی را با تهمتی که بعدها، برای دیگران نیز دروغ بودن آن آشکار می ­شود، دفع نمود.

۲. در آخرت بسزای این تهمت، از پاداش خوبی­هایی که تهمت زننده داشته به کسی که به دروغ مورد اتهام واقع شده است داده می­ شود و اگر حسناتی ندارد از آلودگی­های سرزنش­ شونده پاک شده و در نامه­ اعمال تهمت زننده نوشته می ­شود؛ در این صورت چرا باید از کسی دلگیر شد که نامه­ اعمال را پاک و مملو از خوبی­ها می­ کند؟[۱۱]

ب) پیشگیری:

اگر کسی بسیار مورد سرزنش قرار می­ گیرد و تاب و توان پذیرش سرزنش­ها را ندارد، برای این­که خود را از این مسیر نجات دهد، باید از کارها و اعمالی که موجبات سرزنش دیگران را فراهم می­ آورد، فاصله گیرد. در روایتی آمده است که خساست و دروغ­گویی دست­ آویزی برای سرزنش دیگران است.[۱۲]

امیرالمومنین علیه السلام می­ فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: «یا على! هشت نفرند که اگر مورد اهانت واقع شوند، کسى را جز خود سرزنش نکنند:

  1. آن­که ناخوانده به مهمانى رود.
  2. کسى که به صاحب خانه فرمان دهد.
  3. کسى که از دشمنانش درخواست خیر و خوبی کند.
  4. کسى که از افراد پست خواهان بخششی باشد.
  5. کسى که میان دو نفری که در حال رازگویی به یکدیگر هستند، داخل شود در حالی­ که آنها قصد باخبر کردن او به اسرارشان را ندارند.
  6. کسى که شأن پادشاه و سلطان را سبک شمارد.
  7. کسى که در مجلسى بنشیند که اهل آن نیست.
  8. آن کس که سخنى به کسى گوید که از او نمى‌شنود.[۱۳]

اگر در این موارد تأمّل شود، جملگی از آداب اجتماعی و دستورات عقلی و عرفی است؛ یعنی اگر کسی مراعات آداب اجتماعی را ننماید و یا دستورات عقلی را ملاحظه نکند، در معرض سرزنش­ها و اهانت­های دیگران قرار دارد.

ج) متأثّر نشدن:

با مراعات نکات گذشته باز هم نمی ­شود فردی را پیدا نمود که مورد سرزنش دیگران واقع نشود؛ زیرا در دنیا نمی ­توان هیچ­ عملی را نام برد که به مذاق همه­ انسان­ها خوش آید؛ از این ­رو انسان هر گونه که رفتار نماید، در نظر عدّه ­ای آن عمل سزاوار نکوهش و سرزنش خواهد بود. لقمان حکیم به فرزندش سفارش می­ کرد که: «به ستایش­های دیگران دل­خوش نباش و از سرزنش آنها نیز غمگین مشو؛ چون جلب رضایت مردم به تمام معنا امکان ندارد».[۱۴]

در روایت است که حضرت موسى علیه السلام به خداوند متعال عرض کرد: «خداوندا! زبان اعتراض مردم را از من برطرف کن که اینها مرا مذمت و نکوهش مى‌کنند.... خداوند به حضرت موسى علیه السلام وحى کرد که اى موسى، این کار را براى خود نیز ننموده‌ام، آیا انتظار دارى که در حق تو انجام دهم؟ موسى علیه السلام عرض کرد: خوشنودم که به تو تأسى داشته باشم».[۱۵]

اگر پذیرفته شد که در این دنیا برای هیچ­کس گریزی از سرزنش عدّه ­ای نیست، در این صورت انسان باید تنها به دستورات عقل و شرع عمل نموده و از ملامت ملامت­ کنندگان در این راه هراسی به خود راه ندهد. خداوند متعال در توصیف مردمی که دوستشان دارد، می ­فرماید: «آنها در راه خدا جهاد مى‌کنند و از سرزنش هیچ ملامت­گرى هراسى ندارند».[۱۶]

یکی از راه­های مؤثّر در ناراحت نشدن از سرزنش دیگران، بریدن طمع از آنان است. اگر کسی چشم طمع به مال یا مقامی که از سوی دیگران به وی خواهد رسید، نداشته باشد؛ سرزنش چنین شخصی در او بی ­تأثیر خواهد بود.[۱۷]

پانویس

  1. فراهیدى، خلیل؛ کتاب العین‌، قم، انتشارات هجرت، ۱۴۱۰ق، چ دوم، ج۲، ص۹۹ و ج‌۸، ص۱۷۹ و ۳۴۳ و راغب اصفهانى؛ حسین، المفردات فی غریب القرآن‌، تحقیق صفوان عدنان داودى، دمشق، انتشارات دارالعلم الدارالشامیّه، ۱۴۱۲ق، چ اول، ص۵۹۶ و ۷۵۱ و‌ ابن منظور، محمد؛ لسان العرب‌، بیروت، انتشارات دارصادر، ۱۴۱۴ق، چ سوم، ج‌۱۱، ص۴۳۷ و ج‌۱۲، ص۲۲۰ و ۵۵۷.
  2. معین، محمد؛ فرهنگ فارسی، تهران، انشارات امیرکبیر، ۱۳۸۴ش، ج۳، ص۳۹۷۶.
  3. فلسفى، محمدتقى؛ روایات تربیتى‌، تهران، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامى‌، ۱۳۶۸، ج۱، ص۱۱۳ و ۲۴۲ و ۳۰۳.
  4. سید رضی، محمد؛ نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى‌، قم، انتشارات مشهور، ۱۳۷۹، چ اول، صص ۱۱۹ و ۱۲۱ و ۱۷۹ و ۲۲۹ و ۲۴۷ و...
  5. کلینی، یعقوب؛ کافی، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵، چ چهارم، ج۲، ۴۵۹-۴۶۰.
  6. آمدى، عبدالواحد؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم‌، قم، انتشارات دفتر تبلیغات، ۱۳۶۶ش، چ اول، ص۴۷۹، ح۱۱۰۰۴ و فلسفی، پیشین، ص۱۱۴-۱۱۵.
  7. مطهرى، مرتضی؛ مجموعه‌آثار، تهران، انتشارات صدرا، ج‌۱۶، ص۱۶۰.
  8. کلینی، یعقوب؛ اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوى‌، تهران، انتشارات کتاب فروشى علمیه اسلامیه‌، [بی تا]، چ اول، ج۴، ص۵۸، باب سرزنش.
  9. امام خمینی، روح الله؛ شرح چهل حدیث، تهران، انتشارات موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۳، چ پنجم، ص۶۷.
  10. شیخ حرّعاملی، محمد؛ آداب معاشرت از دیدگاه معصومان علیهم السلام (ترجمه ابواب العشرة از کتاب حج وسائل الشیعه‌)، ترجمه محمدعلى فارابى یعسوب عباسى على کمر، مشهد، انتشارات آستان قدس، ۱۳۸۰ش، چ پنجم، ص۲۶.
  11. ر.ک: فیض کاشانی، ملامحسن؛ راه روشن (ترجمه المحجة البیضاء)، ترجمه سید محمدصادق عارف‌، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوى‌، چ اول، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۱۹۱-۱۹۳.
  12. ابن شعبه حرانی، پیشین، ص۸۳.
  13. شیخ صدوق، محمد؛ الخصال‌، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۶۲ش، چ اول، ج۲، ص۴۱۰.
  14. ر.ک: مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار (ترجمه جلد ۶۷ و ۶۸)، ترجمه سید ابوالحسن موسوى همدانى‌، تهران، انتشارات کتابخانه مسجد ولى عصر، (بی تا)، چ اول، ج۲، ص۳۵۲-۳۵۳.
  15. مجلس، پیشین، ص۳۵۳.
  16. سوره مائده/۵۴.
  17. فیض کاشانی، پیشین، ص۱۹۳-۱۹۴.

منابع