دعای ششم صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش سوم)
اطاعت خدا در روزهای خدا؛
وَ هَذَا یوْمٌ حَادِثٌ جَدِیدٌ، وَ هُوَ عَلَینَا شَاهِدٌ عَتِیدٌ، إِنْ أَحْسَنَّا وَدَّعَنَا بِحَمْدٍ، وَ إِنْ أَسَأْنَا فَارَقَنَا بِذَمٍّ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْزُقْنَا حُسْنَ مُصَاحَبَتِهِ، وَ اعْصِمْنَا مِنْ سُوءِ مُفَارَقَتِهِ بِارْتِکابِ جَرِیرَةٍ، أَوِ اقْتِرَافِ صَغِیرَةٍ أَوْ کبِیرَةٍ
وَ أَجْزِلْ لَنَا فِیهِ مِنَ الْحَسَنَاتِ، وَ أَخْلِنَا فِیهِ مِنَ السَّیئَاتِ، وَ امْلَأْ لَنَا مَا بَینَ طَرَفَیهِ حَمْداً وَ شُکراً وَ أَجْراً وَ ذُخْراً وَ فَضْلًا وَ إِحْسَاناً.
اللَّهُمَّ یسِّرْ عَلَی الْکرَامِ الْکاتِبِینَ مَئُونَتَنَا، وَ امْلَأْ لَنَا مِنْ حَسَنَاتِنَا صَحَائِفَنَا، وَ لَا تُخْزِنَا عِنْدَهُمْ بِسُوءِ أَعْمَالِنَا.
اللَّهُمَّ اجْعَلْ لَنَا فِی کلِّ سَاعَةٍ مِنْ سَاعَاتِهِ حَظّاً مِنْ عِبَادِک، وَ نَصِیباً مِنْ شُکرِک وَ شَاهِدَ صِدْقٍ مِنْ مَلَائِکتِک.
ترجمهها
ترجمه انصاریان
امروز روزی جدید و تازه است، و او بر ما شاهدی حاضر است، اگر خوبی کنیم ما را سپاس گویان ترک کند و اگر بدی کنیم نکوهشکنان از ما جدا گردد.
بار خدایا بر محمد و آلش درود فرست، و حُسن همنَفَسی با این روز را روزی ما گردان و ما را از سوء مفارقتش به خاطر ارتکاب گناه، یا کسب معصیت کوچک و بزرگ حفظ فرما، و بهره ما را از خوبیها در آن سرشار کن و ما را در این روز از زشتیها پیراسته نما و از ابتدا تا پایان آن را برای ما از حمد و شکر و اجر و اندوخته آخرتی و فضل و احسان پر ساز.
الهی زحمت ما را (به سبب تقوا و پرهیز از گناه) بر فرشتگان نویسنده اعمال آسان ساز و پرونده کردارمان را از حسنات سرشار فرما و ما را نزد آن فرشتگان به کردارهای زشت و ناهنجارمان رسوا مساز.
خداوندا در هر ساعت از ساعتهای روز بهرهای از مقامات بندگان خاصت و نصیبی از شکرت و گواه صدقی از ملائکهات برای ما قرار بده.شرحها
دیار عاشقان (انصاریان)
«وَ هَذَا یوْمٌ حَادِثٌ جَدِیدٌ وَ هُوَ عَلَینَا شَاهِدٌ عَتِیدٌ إِنْ أَحْسَنَّا وَدَّعَنَا بِحَمْد وَ إِنْ أسأْنَا فَارَقَنَا بِذَمّ»:
"و این روز نو و جدیدى است، و آن از جانب تو بر ما گواه آماده اى است، اگر نیکى کنیم با ستایش ما را وداع مى کند، و اگر دست به گناه و معصیت بزنیم با نکوهش از ما جدا مى گردد"!
مرحوم فیض الاسلام در توضیح این جمله در ترجمه اش بر "صحیفه" فرموده:
"گفته اند گفتار و گواهى دادن روز به زبان حال است و آنچه در آن واقع مى شود در علم خداى تعالى به منزله شهادت و گواهى است، پس سزاوار است مؤمن گفتار آن را به گوش دل بشنود و به مقتضاى آن عمل نماید.
و گفته اند: آن از باب تجسّم ایام و اعمال در روز قیامت است، و حق هم همین است، چنانکه روایات بر آن گویاست، و از ان جمله روایتى است که سید علیخان(رحمه الله) در "شرح صحیفه" خود از کتاب "کافى" نقل نموده: حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: روزى نیست که بر پسر آدم بیاید جز آنکه به او مى گوید: اى پسر آدم، من روز نو هستم و بر گواهم، و پس از این هرگز مرا نخواهى دید; بنابراین اگر کسى روزى کار بدى انجام داد و پس از آن پشیمان شد نباید بگوید: فلان روز، روز بدى بود چون روز بد نکرده است".
«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ ارْزُقْنَا حُسْنَ مُصَاحَبَتِهِ وَ اعْصِمْنَا مِنْ سُوءِ مُفَارَقَتِهِ بِارْتِکابِ جَرِیرَة أَوِ اقْتِرَافِ صَغِیرَة أَوْ کبِیرَة وَ أَجْزِلْ لَنَا فِیهِ مِنَ الْحسنَاتِ وَ أَخْلِنَا فِیهِ مِنَ السَّیئَاتِ وَ امْلَأْ لَنَا مَا بَینَ طَرَفَیهِ حَمْداً وَ شُکراً وَ أَجْراً وَ ذُخْراً وَ فَضْلاً وَ إِحْسَاناً اَللَّهُمَّ یسِّرْ عَلَى الْکرَامِ الْکاتِبِینَ مَئُونَتَنَا وَ امْلَأْ لَنَا مِنْ حسنَاتِنَا صَحَائِفَنَا وَ لاَ تُخْزِنَا عِنْدَهُمْ بِسُوءِ أَعْمَالِنَا»:
"الهى بر محمد و آل او درود فرست، و خوب همراه بودن با روز را روزى ما گردان، و ما را از بد جدا شدن از روز بر اثر نافرمانى یا بجاى آوردن گناه کوچک یا بزرگ در پناهت محافظت فرما. در این روز نیکیها را بر ما افزایش ده، و ما را از بدیها تهى گردان، و میان دو طرف آن را که اوّل و آخر روز است (یعنى تمام روز را) براى ما از ستایش و سپاس و پاداش و اندوخته آخرتى و بخشش و نیکى پر گردان. الهى زحمت و رنج ما را بر کاتبان عمل که نویسندگان با کرامت از جانب تو هستند آسان، و نامه هاى اعمال ما را از حسنات و نیکیهایمان پر ساز، و ما را نزد آنان به بدى کردارهاى خود رسوا مفرما".
رفاقت و مصاحبت نیکو با روز در سایه ایمان و عمل صالح و اخلاق حسنه، میسر است. میلیاردها چرخ در کارگاه هستى به اراده حضرت رب العزّه مى چرخد تا ساعات روز و شب در اختیار انسان قرار گیرد; انسان اولا نباید این ساعات را مفت و مجّانى از دست بگذارد، ثانیاً نباید اجازه دهد ساعات خدا داده بازیچه شیطان و گوى ملاعبه ابلیس و ظرف آلودگیهاى هوا و هوس و شهوات غلط گردد.
روز را باید با دیده عقل و هدایت و چشم وجدان و انصاف نظاره کرد تا ظرف پاکیها، درستى ها، کرامت ها و واقعیات و حقایق گردد، و از وجود انسان شکم و ضلالت و گمراهى تماشا کنیم به سعادت دنیا و آخرت خود ضربه زده و هیزم خشک جهنّم خواهیم شد.
"پرتوى از قرآن" در توضیح آیه نهم سوره اعلى مى فرماید: "این انسان است که اگر چشم عقلش باز و بازتر نشد و دچار گمراهى و هواهاى نفسانى شد و استعدادها و قوایش خاموش و به هم پیچیده ماند و از قوانین حیات سرپیچى نمود، گرفتار رنجها و سختیها مى شود و هرگونه انعکاس و برخورد اوضاع و حوادث با دیوارهاى نفس گرفته و اندیشه محدودش به صورت صاعقه مرگ و آواى مصیبت نمودار مى شود و پیوسته در هر قدم و اقدامش، سراب آب، و زشتى ها زیبا مى نماید، و چون به جلو تاخت جز رنج و آلام و خستگى چیزى برایش نمى ماند.
و اگر با نور هدایت، آفاق دیدش به مبادى و نهایات زندگى باز شد و با چنین دیدى هر چه را به جاى خود و با چشم حکمت بین و جمال آرا دید و به قواى درونى خود پى بردو عقده هایش گشوده شد و دیوارهاى اندیشه هاى محدوددش از میان رفت و خود را جزء عالَم و عالَم را کلّ خود دانست، چنین انسانى استعدادهایش شکفته مى شود و ذهنش در پرتو هدایت، همه چیز را چنانکه هست مى نگرد و قواى درونیش هماهنگ و نیرومند به حرکت درمى آید و بال و پرعقلش باز مى شود و آهنگ تسبیح سر مى دهد و پیوسته عقربه هدایت را با هدفهاى عالى و عالیتر تطبیق مى نماید. چنین انسانى در مسیر بلند خود، دیگر تاریکى و مانع و مشکلى نمى بیند و با جاذبه حق و رشته هاى صفات ربوبى اوج مى گیرد واز بالا و کنار امواج مخالف و ابرهاى متراکم عبور مى نماید و از مشاهده ثدرت و نظم و حکمت ئ جمال مشهود خلق و تسویه و تقدیر و هدایت به سوى اصل، و از محدود به سوى سرچشمه صفات و اسماء حسنى به سوى دریاى بیکران قدرت و حیات، آسان مى گراید".
آرى اگر با دید هدایت به روز بنگریم، حسن مصاحبت محقق مى شود، و اگر دچار کوى ضلالت باشیم، روزى را پشت سر خواهیم گذاشت که سراسرش آلوده به معصیت و گناه، و غرق در خطا و آلودگى و آغشته به سخط و غضب حضرت جبّار است. در این صورت از روز به بدى مفارقت کرده و ساعاتى از عمر را تلف نموده و به ناشکرى و ناسپاسى دچار گشته و خود را در دالان بدبختى و شقاوت قرار داده ایم.
قسمتى از ساعات روز را به خرید و فروش اختصاص دهید، ولى در خرید و فروش، حلال و حرام خدا را رعایت نمایید، که این گونه کسب و کار جزئى از عبادت رب، بلکه از افضل عبادات است.
عَنْ أبى عَبْدِاللهِ((علیه السلام)) قالَ: قالَ رَسُولُ اللهِ((صلى الله علیه وآله)): مَنْ باعَ وَاشْتَرى فَلْیحْفَظْ خَمْسَ خِصال وَ اِلاّ فَلا یبیعَنَّ وَ لایشْتَرِینَّ: اَلرِّبا، وَ الْحَلْفَ، وَ کتْمانَ الْعَیبِ، وَ الْحَمْدَ إذا باعَ، وَ الذَّمَّ إذَا اشْتَرى:(۱)
امام صادق((علیه السلام)) از رسول خدا((صلى الله علیه وآله)) روایت مى فرماید: آن که مى خواهد وارد خرید و فروش شود، باید پنج خصلت را مواظبت نماید، ورنه از خرید و فروش خوددارى کند. ربا، سوگند، پوشاندن عیب جنس، تعریف به وقت فروش و مذمّت به وقت خرید.
در "کافى" شریف از امام صادق((علیه السلام)) از رسول خدا آمده که به مردى که مشغول فروش خرما بود فرمود: "آیا نمى دانى که هر کس در معامله و خرید و فروش حیله کند از مسلمانان نیست"؟!(۲)
اگر بتوانید قسمتى از روز را به کشاورزى اختصاص دهید، که در روایت آمده: "رسول خدا دست کشاورزى را بوسید و فرمود: این دست در قیامت دست با ارزشى است".
ساعات روز را جهت خدمت به ملّت و کشور در دامدارى و صنعت و هنر خرج کنید، که اینگونه برخورد با روز، قدردانى و سپاس از ساعات روز است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. "محجة البیضاء"، ج۳، ص۱۷۴.
۲. "کافى"، ج۵، ص۱۶۰.
بعضى از ساعات روز را به حلّ مشکل مردم، عیادت مریض، دیدن مؤمن، خواندن قرآن، اداى فرائض الهى و دوستى با پاکان اختصاص دهید، که مصاحبت نیکو با روز جز با این امور میسّر نیست.
خداوندا به ذات کامل خویش *** به دریاهاى لطف شامل خویش
به آن ذاتى که مانندى ندارد *** جهان جز وى خداوندى ندارد
به آن سروى که از بطحا سرافراخت *** عَلَم بر عالم بالا برافراخت
به آن شاهى که ماه آسمان شد *** شب اَسرى مکانش لامکان شد
به دین پاک جمع پاکدینان *** در ایوان فلک بالانشینان
به بانگ هى هى رند خرابات *** به یارب یارب پیر مناجات
به روز کوتهِ ایام شادى *** به شب هاى دراز نامرادى
به مشتاقى که بى معشوق، زار است *** به معشوقى که با عشّاق یار است
به آن زارى که محرم نیست او را *** به آن داغى که مرهم نیست او را
به بیمارى که رفت از دست کارش *** گریبان چاک زد بیمار دارش
به دردى کز دوا سودى ندارد *** ز کس امّید بهبودى ندارد
به رنجورى که دل برکنده از خویش *** طبیب او سرى افکنده در پیش
به طفلى کو ز مادر دور مانده *** یتیمى کز پدر مهجور مانده
به سوز مادرى کز داغ فرزند *** گریبان چاک کرد و سینه بر کند
به شب هاى دراز ناامیدى *** که در وى نیست امّید سفیدى
به آه دردناک صبحگاهى *** به فیض رحمت و نور الهى
که فیضى بخشى از نور حضورم *** کنى مستغرق دریاى نورم
هلالى را هواى آشنایى است *** به خورشید آشنایى روشنایى است
به مهر خویشتن روزش برافروز *** چو مهر عالم افروزش برافروز
جهانى از حقایق:
در این قسمت از دعا به شش حقیقت اشاره شده: حمد، شکر، اجر، ذُخر، فضل، احسان، که هر یک در جاى خود نیاز به شرح مفصل و تفسیر جامع دارد.
۱. حمد
سراسر ساعات روز ما اگر هماهنگ با خواسته هاى حضرت حقّ و سنّت رسول((صلى الله علیه وآله)) و دستورات ائمّه معصومین((علیهم السلام)) سپرى شود، به این معنى که درباره مردم جز حسن نیت و خیرخواهى در قلب خویش نیتى نداشته باشیم، و اعضاء و جوارح ما جز عمل صالح عملى از خود بروز ندهند، و زبان ما جز خیر و حق و عدل و حقیقت کلامى نداشته باشد، خداوند مهربان را قلباً و عملا و قولا سپاس و ستایش نموده و در واقع به آیاتى که در قرآن مجید ما را امر به سپاس و ستایش مى فرماید عمل کرده ایم.
«فسبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّک وَ کنْ مِنَ السّاجِدینَ»:(۱)
پروردگارت را از هر عیب و نقصى تنزیه کن، وجود مقدسش را سپاسگزار و ستایشگر باش، و با تمام وجود در زمره ساجدان قرار گیر.
«وَ قُلِ الْحَمْدُللهِ الَّذى لَمْ یتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یکنْ لَهُ شَریک فِى الْمُلْک وَ لَمْ یکنْ لَهُ وَلِىٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کبِّرْهُ تَکبیراً»:(۲)
و بگو سپاس و ستایش مى گویم پروردگارى را که انتخاب اولاد نکرده، و در مُلک و حکومت شریکى ندارد، و براى حضرتش سرپرستى نیست، و او را تکبیر گوى امّا تکبیر به حقیقت.
فَاصْبِرْ عَلى ما یقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّک قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّیلِ فسبِحْ وَ اطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّک تَرْضى»:(۳)
اى رسول من بر آنچه بى خردان مى گویند صبر و بردبارى پیشه کن، و خداى را پیش از طلوع خورشید و قبل از غروب آن و ساعاتى از شب تار و اطراف روز روشن، ستایش و تسبیح گوى، باشد که خشنود شوى.
«قُلِ الْحَمْدُللهِ وَ سَلامٌ عَلى عِبادِهِ الَّذینَ اصْطَفى...»(۴)
اى رسول من، بگو سپاس و ستایش مخصوص خداست و سلام بر بندگان برگزیده حضرت او.
۲. شُکر
شکر حقیقى بس عظیم و واقعیتى بس بزرگ است که قرآن مجید و روایات و اخبار، ادایش را در برابر هر نعمتى از نعمت هاى حق واجب مى دانند.
اگر تمام مردم جهان قیام به شکر کنند، یعنى هر نعمتى که به آنان عنایت شده در همان مسیرى خرج کنند که صاحب نعمت معین فرموده، بساط ظلم و فساد و خیانت جنایت از سطح زمین جمع مى شود، چرا که شکر به فرموده اهل الله، صرف نعمت در جایى است که خدا فرموده، و حقیقت شکر اجتناب از محارم الهى است.
قرآن عظیم در آیات متعدّدى، انسان را امر به شکر مى کند و آن را بر عهده انسان از واجبات الهیه مى داند:
«فَاذْکرُونى أذْکرْکمْ وَ اشْکرُوا لى وَ لا تَکفُرُونِ»:(۵)
پس مرا [با عبادت و حال و عمل صالح و اخلاق حسنه و توجه قلب] یاد کنید، تا شما را یاد کنم، شکر نعمت مرا بجاى آرید و از کفران نعمت ]که حجابى بین شما و خداست[ بپرهیزید.
«یا أیهَا الَّذینَ آمَنُوا کلُوا مِنْ طَیباتِ ما رَزَقْناکمْ وَاشْکرُوا للهِ إنْ کنْتُمْ إیاهُ تَعْبُدُونَ»:(۶)
اى اهل ایمان، روزى پاکیزه اى که نصیب شما کرده ایم بخورید، و شکر خداى را بجاى آرید اگر تنها عبادت کننده خدا هستید.
«فَابْتَغُوا عِنْدَ اللهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْکرُوا لَهُ إلَیهِ تُرْجعُونَ»:(۷)
پس از نزد حضرت الله روزى بطلبید، و او را عبادت کنید، و شکر نعمتهایش را بجاى آرید [و بدانید که] بازگشت همه شما به سوى اوست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. حجر، ۹۷.
۲. اسراء، ۱۱۱.
۳. طه، ۱۳۰.
۴. نمل، ۵۹.
۵. بقره، ۱۵۲.
۶. بقره، ۱۷۲.
۷. عنکبوت، ۱۷.
قرآن مجید در آیاتى تذکر مى دهد، که بازگشت منافع شکر به خود شماست و این شمایید که در صورت شکرگزارى به خیر و آخرت مى رسید.
«وَ مَنْ شَکرَ فَإنَّما یشْکرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کفَرَ فَإنَّ رَبّى غَنِىٌّ کریمُ»:(۱)
و هر کس نعمتهاى حق را شکر کند به سود خویش شکر کرده، و هر کس کفران نعمت کند ]ضررى به دستگاه حق نزده، که[ خداوند بى نیاز و کریم است.
«وَ لَقَدْ آتَینا لُقْمانَ الْحِکمَةَ أنِ اشْکرْ للهِ وَ مَنْ یشْکرْ فَإنَّما یشْکرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کفَرَ فَإنَّ اللهَ غَنِىٌّ حَمیدٌ»:(۲)
و ما به لقمان علم و حکمت عطا کردیم، و آن این بود که خدا را بر نعمتهایش شکر کن، که هر کس شکر کند به نفع خود اوست، و هر کس ناسپاسى کند، خداوند بى نیاز و ستوده صفات است.
«فَاتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکمْ تَشْکرُونَ»:(۳)
پس از خدا پروا کنید (یعنى از تمام محرمات الهیه بپرهیزید، و واجبات را ادا کنید، و به اخلاق حسنه آراسته شوید) باشد که به اداى شکر قیام کرده باشید.
«وَاللهُ أخْرَجَکمْ مِنْ بُطُونِ اُمَّهاتِکمْ لاتَعْلَمُونَ شَیئاً وَ جَعَلَ لَکمْ السَّمْعَ وَالأْبْصارَ وَ الأْفْئِدَةَ لَعَلَّکمْ تَشْکرُونَ»:(۴)
و خداوند شما را از رحم مادران بیرون آورد در حالى که چیزى نمى دانستید، و به شما گوش و چشمها و دله عنایت فرمود تا مگر شکر این نعمتها را بجاى آرید.
عَنِ الصّادِقِ((علیه السلام)): شُکرُ النِّعَمِ اجْتِنابُ الْمَحارِمِ، وَ تَمامُ الشُّکرِ قَوْلُ الرَّجُلِ: اَلْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعالَمینَ:(۵)
امام صادق((علیه السلام)) فرمود: شکر نعمتهاى الهى دورى از تمام گناهان است، و تمام شکر به این است که انسان با تمام وجود بگوید، الحمدلله ربّ العالمین.
قالَ رَسُولُ اللهِ((صلى الله علیه وآله)): اَالطّاعِمُ الشّاکرُ لَهُ مِنَ الأْجْرِ کأجْرِ الصّائِمِ الْمُحْتَسِبِ، وَ الْمُعافَى الشّاکرُ لَهُ مِنَ الأْجْرِ کأَجْرِ الْمَحْرُومِ الْقانِعِ:(۶)
رسول خدا((صلى الله علیه وآله)) فرمود: براى خورنده شکرگذار اجرى همچون اجر روزه دارى است که رنج روزه دارى را به حساب خدا گذارد و اجر آن را از خدا خواهد. و براى سالم شاکر اجرى همانند مبتلاى صابر است، و براى آن که در برابر نعمتهاى عنایت شده به او شاکر است، اجرى همانند اجر محروم قانع است.
قالَ رَسُولُ اللهِ((صلى الله علیه وآله)): ینادى مُناد یوْمَ الْقِیامَةِ لَیقُمِ الْحَمّادُونَ، فَیقُومُ زُمْرَةٌ، فَینْصَبُ لَهُمْ لِواءٌ، فَیدْخُلُونَ الْجَنَّةَ. قیل: وَ مَنِ الْحَمّادُونَ؟ فَقال: الَّذینَ یشْکرُونَ اللهَ تَعالى عَلى کلِّ حال. وَ فى لَفظ آخَرَ: الَّذینَ یشْکرُونَ اللهَ عَلَى السَّراءِ وَ الضَّرّاءِ:(۷)
رسول خدا((صلى الله علیه وآله)) فرمود: روز قیامت فریاد کننده اى فریاد بر مى دارد: حمّادون بپا خیزند; عدّه اى بر مى خیزند، پس براى آنان پرچمى قرار داده مى شود، سپس وارد بهشت مى شوند. عرضه داشتند، حمّادون کیانند؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. نمل: ۴۰.
۲. لقمان، ۱۲.
۳. آل عمران، ۱۲۳.
۴. نحل، ۷۸.
۵. محجّة البیضاء، ج۷، ص۱۴۹.
۶. "کافى"ج۲، ص۹۴.
۷. "محجة البیضاء"ج۷، ص۱۴۲.
آنان که در هر حالى خدا را شکر کردند. و در حدیث دیگرى آمده: آنان که در راحت و سختى خدا را شکر کردند.
بیا اى رفته همچون ناسپاسان *** به راه باطل حق ناشناسان
بگو آخر که کافر نعمتى چیست *** حرامت باد، این بى حرمتى چیست
نمى شاید حق نعمت نهفتن *** شکایت چیست؟ باید شکر گفتن
گرت از شکر باشد صد حکایت *** ز ترک شکر خود مى کن شکایت
ز بهر شکر اگر فرزند آدم *** به قدر هر یک از ذرّات عالم
زبانى بر کند همچون زبانه *** زبان شکر او باشد زمانه
در آن کوشش کند چندانکه خواهى *** نگوید ذرّه اى شکر الهى
تو را چون هم زبان دادند و هم گوش *** سخن بشنو مباش از شکر خاموش
به شکر دست و پا مى گو ثنایى *** به راه شکر مى زن دست و پایى
چو دارى چشم، چشم خود به راه دار *** دلت دادند، دلها را نگه دار
به شکر ظاهر و باطن بپرداز *** به ظاهر باطن خود را یکى ساز
چو کامت تلخ شد در شکر زن گام *** کز آنت چون شکر شیرین شود کام
کسى کو شکر گوید روز سختى *** رسد آخر به روز نیک بختى
وگر شاکر نباشد روز راحت *** از آن راحت بسى بیند جراحت
۳. اجر
اگر ساعات روز به کسب و کار حلال، اداى واجبات، اخلاق حسنه، خدمت به خلق، و برنامه هاى الهى بگذرد، براى انسان در پیشگاه حضرت حق اجر و مزد خواهد بود.
قرآن مجید در نزدیک به صد آیه به مسأله اجر پاکان و مزد نیکوکاران اشاره نموده، که برخى از آن آیات را در سطور زیر ملاحظه مى کنید:
«اُولئِک جَزاؤُهُمْ مَغْفِرَةُ مِنْ رَبِّهِمْ وَ جَنّاتٌ تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الأْنْهارُ خالِدینَ فیها وَ نِعْمَ أجْرُ الْعامِلینَ»:(۱)
(آنان که مطیع خدا و رسولند، و سرعت به سوى مغفرت دارند، و تقوا پیشه هستند، و در راحت و سختى انفاق مى کنند، و خشم خود را فرو مى خورند، و از مردم گذشت مى کنند، و چون کار بدى از آنان سر زند یا ظلم به نفس کنند خدا را یاد آرند و از حضرتش براى گناهانشان طلب مغفرت نمایند، و بر گناه اصرار نوزرند،) اینان پاداششان مغفرت و بهشتهایى است که نهرها از زیر آن جریان دارد و در آن جاوید و همیشگى اند، و چه نیکوست اجر عمل کنندگان.
«یسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَة مِنَ اللهِ وَ فَضْل وَ أنَّ اللهَ لایضیعُ أجْرَ الْمُؤْمِنینَ»:(۲)
آنان به نعمت و فضل خدا شادى کنند و به حقیقت که خداوند اجر مؤمنین را ضایع نمى کند.
«اَلذَینَ اسْتَجابُوا للهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أصابَهُمُ الْقَرْحُ، لِلَّذینَ أحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أجْرٌ عَظیمٌ»:(۳)
آنان که دعوت خدا و رسول را اجابت کردند، پس از آنک به آنها رنج و الم رسید، از آنها هر که نیکوکار و پرهیزکار شد اجر عظیم خواهد یافت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. آل عمران، ۱۳۶.
۲. آل عمران، ۱۷۱.
۳. آل عمران، ۱۷۲.
«وَعَدَاللهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرِةٌ وَ أجْرٌ عَظیمٌ»:(۱)
خداوند به آنان که ایمان آوردهو کار نیکو کردند وعده آمرزش و اجر عظیم داده است.
«وَالَّذینَ یمَسِّکونَ بَالْکتابِ وَ أقامُوا الصَّلاةَ إنّا لا نُضیعُ أجْرَ الْمُصْلِحینَ»:(۲)
آنان که (با جان و قلب و حال و عمل) به قرآن چنگ زنند و اقامه نماز کردند، (بدانند که) ما اجر درستکاران را ضایع نخواهیم گذاشت.
«إلاَّ الَّذینَ صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ اولئِک لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أجْرٌ کبیرٌ»:(۳)
آنان که در تمام پیشامدها (براى خدا) صبر کردند و عمل صالح بجاى آوردند، براى آنها آمرزش و اجر بزرگ است.
«إنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ إنّا لانُضیعُ أجْرَ مَنْ أحْسَنَ عَمَلا»:(۴)
آنان که به خدا ایمان آوردند و عمل صالح بجاى آوردند، ما هم اجر نیکوکاران را ضایع نخواهیم گذاشت.
۴. ذُخر
اگر کسى با ساعات و دقایق و لحظات روز برخورد سالم و صحیح داشته باشد، آن برخورد، با عنایت و لطف حضرت محبوب برایش ذخیره مى شود، و او پس از انتقال از دنیا به آخرت به ذخیره اش مى رسد و تا بى نهایت از آن ذخیره استفاده مى نماید.
«یا أیهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقواللهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَد وَاتَّقُواللهَ إنَّ اللهَ خَبیرٌ بِما تَعْلَمُونَ»:(۵)
اى اهل ایمان از خدا پروا کنید (خدا ترس شوید، از محرمات بپرهیزید) و هر کس بنگرد تا چه ذخیره اى براى فرداى قیامت خود پیش مى فرستد، و از خدا پروا کنید (پیش فرستاده ها را از خطر کنید) که او به همه اعمالتان آگاه است.
«وَأقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ما تُقَدِّمُوا لأِنْفُسِکمْ مِنْ خَیر تَجِدُوهُ عِنْدَاللهِ إنَّ اللهَ بِما تَعْلَمُونَ بَصیرٌ»:(۶)
و اقامه نماز کنید، و زکات بپردازید، و (بدانید که) آنچه براى خود پیش مى فرستد در نزد خدا خواهید یافت. بدرستى که خداوند به هر کار شما بینا است.
«وَ أقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَأقْرِضُوا اللهَ قَرْضاً حسنَاً وَ ما تُقَدِّمُوا لأِنْفُسِکمْ مِنْ خَیر تَجِدُوهُ عِنْدَاللهِ هُوَ خَیراً وَ أعْظَمَ أجْراً وَاسْتَغْفِرُوا اللهَ إنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحیمٌ»:(۷)
و نماز بپا دارید، و زکات بپردازید، و به خداوند قرض نیکو دهید، و هر عمل نیک که براى آخرت خود پیش فرستید نزد خدا خواهید یافت، و آن اجر و ثواب آخرت بسى بهتر و از نظر اجر بزرگتر است، و از خداوند طلب آمرزش کنید که خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. مائده، ۹.
۲. اعراف، ۱۷۰.
۳. هود، ۱۱.
۴. کهف، ۳۰.
۵. حشر، ۱۸.
۶. بقره، ۱۱۰.
۷. مزّمّل، ۲۰.
دل به عشق خداى یکتا ده *** قطره اى را رهى به دریا ده
تا نماند ز عاشقات اثرى *** خاک مجنون به آب لیلا ده
جان فرهاد وقف شیرین آر *** دل وامق به مهر عَذرا ده
کنده تن ز پاى جان بردار *** مست و شوریده سر به صحرا ده
ساقیا جرعه خرد سوزى *** به من رند بى سر و پا ده
صاف اگر نیست، دُده اى به من آر *** هستى از مستیم به یغما ده
زاهدان را بهشت و حور و قصور *** عاشقان را به نزد خود جا ده
دلم از فرقتت به جان آمد *** جان من یکدمى دلم واده
تابسوزد ز تاب رخسارت *** فیض را دیده تماشا ده
زاهدا، دل بده به قصّه عشق *** آهن کهنه را به حلوا ده
تا کى از هر هوا بتى سازى *** دل به عشق خداى یکتا ده
۵. فضل
چون ساعات روز را در مسیر الهى بگذارى، و به طاعت و عبادت خرج کنى، مستحقّ فضل حضرت حق شوى، که چون فضل الهى تو را دریابد سعادت دنیا و آخرتت تأمین شود، و اگر محروم از فضل او شوى به خسارت ابدى دچار گردى.
«فَلَوْلا فَضْلُ اللهِ عَلَیکمْ وَ رَحْمَتُهُ لَکنْتُمْ مِنَ الْخاسِرینَ»:(۱)
پس اگر فضل و رحمت حضرت حق شامل حال شما نمى بود هر آینه از زیانکاران بودید.
«وَ اللهُ یخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یشاءُ وَاللهُ ذُوالفَضْلِ الْعَظیمِ»:(۲)
پس اگر فضل و رحمت خویش مخصوص گرداند، و خدا صاحب فضل عظیم است.
«وَ لَقَدْ عَفاعَنْکمْ وَاللهُ ذُوفَضْل عَلَى الْمُؤْمِنینَ»:(۳)
و خداوند از خطاهاى شما گذشت، که حضرت حق را با اهل ایمان فضل و عنایت است.
«فانْقَلَبُوا بِنِعْمَة مِنَ اللهِ وَ فَضْل لَمْ یمْسسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللهِ وَاللهُ ذُوفَضْل عظیم»:(۴)
پس آن گروه مؤمنان با دستى پُر از نعمت و فضل خدا بازگشتند و به آنان هیچ الم و رنجى نرسید و پیرو رضاى خدا شدند و خداوند صاحب فضل عظیم است.
«وَ مَنْ یطِعِ اللهَ وَ الرَّسولَ فَاُولئِک مَع الَّذینَ أنْعَمَ اللهُ عَلَیهِمْ مِنَ النَّبیینَ وَ الصّدّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحینَ وَ حَسُنَ اُولئِک رَفیقاً.ذلِک الْفَضْلُ مِنَ اللهِ وَ کفى بِاللهِ عَلیماً»:(۵)
و آنان که خدا و رسول را اطاعت کنند، البته با کسانى که خدا به آنها لطف و عنایت کامل فرموده، یعنى با پیامبران و صدیقان و شهیدان و نیکوکاران محشور خواهند شد، و اینان نیکو رفیقانى هستند. این است فضل و بخشش خدا، و خداوند از نظر عالم و آگاه بودن (به اعمال بندگان) کافى است.
«وَ لَوْلا فَضْلُ اللهِ عَلَیکمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیطانَ إلاّ قَیلاً»:(۶)
و اگر نه این است که فضل و رحمت خدا شامل حال شماست همانا بجز اندکى، همه شیطان را متابعت مى کردید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. بقره، ۶۴.
۲. بقره، ۱۰۵.
۳. آل عمران، ۱۵۲.
۴. آل عمران، ۱۷۴.
۵. نساء، ۶۹ ۷۰.
۶. نساء، ۸۳.
«یا أیهَا الَّذینَ آمَنُوا إنْ تَتَّقُوااللهَ یجْعَلْ لکم فُرْقاناً وَ یکفِّرْ عَنْکمْ سَیئاتِکمْ وَ یغْفِرْلَکمْ وَاللهُ ذُوالْفَضْلِ الْعَظیمِ»:(۱)
اى اهل ایمان اگر تقوا پیشه کنید خداوند به شما قوّه تمیز حق از باطل عنایت کند، و گناهان شما را مشمول پوشش قرار دهد، و شما را بیامرز، که خداوند داراى فضل عظیم است.
«یاأیهَا النّاسُ قَدْ جائَتْکمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکمْ وَ شِفاءٌ لِما فِى الصُّدورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ. قُلْ بِفَضْلِ اللهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِک فَلْیفْرَحُوا هُوَ خَیرٌ مِمّا یجْمَعُونَ»:(۲)
اى مردم جهان نامه اى که همه پند و اندرز و شفاى دلهاى شما و هدایت و رحمت بر مؤمنان است از جانب خدا براى نجات شما آمد. (اى رسول من) به مردم بگو که باید منحصراً به فضل و رحمت خدا (که همان قرآن وتوفیق عمل به آن است) شادمان شوند، که آن بهتر و مفیدتر از ثروتى است که براى خود جمع مى کنند.
آرى براى انسان سرمایه و مایه اى بالاتر و بهتر و سودمندتر از فضل الهى نیست، فضلى که تجلّیش در دنیا قرآن و نبوّت و امامت و توفیق عبادت و اطاعت، و در آخرت بهشت و رضوان الهى است.
باید از دنیا به اندازه اى که زندگى بگذرد برداشت کرد و بقیه را تبدیل به توشه آخرت نمود. و این جز با معرفت به قرآن و توسل به پیامبر و امام معصوم میسّر نیست.
ما دِ خلوت به روى غیر ببستیم *** از همه بازآمدیم و با تو نشستیم
هر چه نه پیوند یار بود بریدیم *** وآنچه نه پیمان دوست بود شکستیم
مردم هوشیار زین معامله دورند *** شاید اگر عیب ما کنند، که مستیم
مالک خود را همیشه غصّه گدازد *** مِلک پرى پیکرى شدیم و برستیم
شاکر نعمت به هر طریق که بودیم *** داعى دولت به هر مقام که هستیم
در همه چشمى عزیز و نزد تو خواریم *** در همه عالم بلند و پیش تو پستیم
اى بت صاحبدلان مشاهده بنماى *** تا تو ببینیم و خویشتن نپرستیم
دیده نگه داشتیم تا نرود دل *** با همه عیارى از کمند نجستیم
تا تو اجازت دهى که در قدمم ریز *** جان گرامى نهاده بر کف دستیم
دوستى آن است سعدیا که بماند *** عهد وفا هم بر این قرار که بستیم
۶. احسان
به نظر مى رسد که از سطور گذشته، مسأله احسان حق به عبد نیز معلوم شد و نیازى به شرح و بسط در این زمینه نیست. انسان وقتى به فکر مى نشیند، مى یابد که از همه طرف و از همه جهت چه در زمینه مادّى و چه در زمینه معنوى غرق احسان خدا است، و بر او واجب است که احسان الهى را با تمام وجود شکر کند، تا در معرض نسیم رضایت حق قرار گرفته از سخط او در امان بماند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. انفال، ۲۹.
۲. یونس، ۵۷ ۵۸.
در جملات آخر بخش مورد شرح، حضرت زین العابدین((علیه السلام)) عرضه مى دارد:
"الهى زحمت و رنج ما را بر نویسندگان گرامى آسان گردان، و نامه هاى ما را از حسنات و نیکیهاى ما پُرساز، و ما را نزد آنان به بدى کردارمان مفتضح و رسوا مساز".
مسأله کتاب یا پرونده یا نامه اعمال که امروز بسته و در فرداى قیامت باز است، مسأله اى عظیم و وحشت آور، و حقیقتى است که در قرآن مجید به طور مکرّر به آن اشاره شده است و کتاب خدا در این زمینه به انسان هشدار داده که مواظب و مراقب باشد که پرونده اش با خطوط گناه و معصیت سیاه نشود.
قرآن مجید، کرام کاتبین، رقیب و عتید، دست و پا و پوست و زمین را حافظ اعمال انسان مى داند و تکمیل کنندگان پرونده آدمى.
قرآن کریم، خداوند و پیامبر و ائمه معصومین را شاهدان اعمال انسان معرفى فرموده و راه هر عذرى را به روى انسان بسته است.
«وَ إنَّ عَلَیکمْ لَحافِظینَ، کراماً کاتِبینَ، یعْلمُونَ ما تَفْعَلُونَ، إنَّ الأْبْرارَ لَفى نَعیم، وَ إنَّ الْفُجّارَ لَفى جَحیم»:(۱)
و بى گمان، نگهبانانى بر شما احاطه دارند و مراقبند، کریمانى نویسندگانند، که مى دانند آنچه انجام مى دهید; همانا نیکان در نعمت جاى دارند، و تبهکاران در دوزخند.
"این حافظین، فرشتگان و قدرتهاى مافوق و محیط بر انسانند که اعمال و آثار را حفظ و ثبت مى کنند و به صورت ثابت نگه مى دارند. آنچنان که صفات و خواصِّ ثبت و متراکم شده در صفحه هاى ذرّات هسته یاخته هاى نسلى و نطفه و در سراسر ساختمان انسان، از نظرهاى نافذ و علمى نهان است، اوصاف و چگونگى این مبادى ثبت و نگهدارى پنهان تر است و جز از طریق وحى، اوصاف آنها را نمى توان دریافت.
این آیات، اینگونه فرشتگان و مبادى ناپیدا را به چهار صفت توصیف نموده است که سه صفت آن به صورت اسمى آمده و دلالت بر ثبات دارد. آخرین صفت، یا جمله فعلیه اى است که مبین استمرار است و "ما" در میان دو فعل دلالت بر تعمیم دارد: این نگهبانان گرامیند، نویسندگانند، آنها مى دانند هر چه را که همى انجام مى دهید.
بیان این اوصاف خاص: حافظین، کرام، کاتبین، یعلمون...در آن حدّ و براى آن است که انسان دچار غرور و غفلت نشود و مراقب اندیشه ها و اعمال خود باشد.
وصف کرام در بین این اوصاف، انسان گناهکار را امیدوار مى نماید، زیرا این فرشتگان حافظ و کاتب چون کرام و نماینده ربّ کریم اند از ثبت و ابقاء گناه تا مى توانند چشم مى پوشند و اعمال و نیات خیر و مؤثر در کمال را اگرچه اندک باشد ثبت و نگهدارى مى کنند و آن را مى افزایند و از این طریق انسان را در مسیر کرامت و تکامل که قانون اصیل عالم است پیش مى برند.
آنچه در روایات معصومین در اوصاف این فرشتگان آمده مطابق همین حقیقت است. مطالب این روایات را صدوق(رحمه الله) چنین خلاصه کرده است.
هیچ بنده اى نیست مگر آنکه بر او دو فرشته گماشته شده اند که همه اعمال او را مى نویسند. کسى که قصد کار نیکى نماید و آن را انجام ندهد، برایش یک حسنه مى نویسند، و اگر انجام دهد ده حسنه مى نویسند. او اگر قصد سیئه نماید آن را نمى یسند تا آنکه انجام دهد، و چون انجام داد تا هفت ساعت از نوشتن آن خوددارى مى کنند، تا اگر توبه کرد نمى یسند و اگر توبه نکرد یک سیئه مى نویسند.
این فرشته ها هر عمل کوچک و بزرگ تا دمیدن در خاکستر را مى نویسند; تا مرد مسلمان ساکت است "محسن" نوشته مى شود، و چون سخن گفت "محسن" یا "مُسىء" شمرده مى شود.
حفظ و ثبت اعمال به وسیله این گونه حافظین به صورت محیط سرسبز و نعمتهاى پایدارى درمى آید که ابرار در آن با خوشى و رفاه بسر مى برند، و به صورت دوزخ درمى آید که فجّار در آن مى سوزند.
صدوق(رحمه الله) از ائمه معصومین((علیهم السلام)) نقل مى کند که جاى این دو فرشته از وجود فرزند آدم، در تَرقُوتین مى باشد. آن که سمت راست است نیکیها را مى نویسد، و آنکه سمت چپ است بدى ها را; اعمال بنده را دو فرشته در روز و دو فرشته در شب مى نویسند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. انفطار، ۱۰ ۱۴.
این بیان که جاى این نوع فرشتگان را از وجود آدمى در ترقوتین نشان داده است، مى شود که مثل و تشبیهى باشد مانند:
«وَ نَحْنُ أقْرَبُ إلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ»:(۱)
و ما از رگ گردن به او نزدیکتریم.
و شاید محلّ واقعى یا جاى عمل این گونه فرشتگان از این جهت در ترتوقین مى باشد که مرکز اعصاب و معبر شریانها و وریدهاى بزرگ و مفصل میان سر و بدن است; از همین مرکز، اراده و فرمان منجّز به سوى اعضاء و عمل و حرکت مى گذرد و احساسات و انفعالها که در سراسر بدن و خون و قلب حادث مى شود به دستگاه مغز مى رسد و پیوسته محلّ بروز عمل و عکس العمل مى باشد.
دیگر دستگاههاى بدن و نسوج مختلف، متأثر از انعکاسات پى در پى و مختلفى مى گردند که به وسیله اعصاب و جریان خون از این مفصل در آنها منعکس و ثبت مى شود، و همه سلولهاى بدن صفحاتى براى ثبت این انعکاسات مى باشند، و سپس از آنها در نسل و صفحات نفوس و اعضاء انسان و اجزاء و طبیعت و زمان ثبت مى شوند.
امیرالمؤمنین((علیه السلام)) در خطبه ۱۵۶ "نهج البلاغه" منشأ و محلّ و رستنگاه این مراقبان و نگهبانان را، در نفس و همه جوارح انسان نشان داده است:
"بدانید بندگان خدا، که بر شما مراقبانى (رَصَداً) از نفوس شما، و جاسوسانى (عُیوناً) از جوارح شما، و نگهبانان راستینى (حَفَظَةُ صِدْق) هست که پیوسته اعمال شما و شماره نفسهاى شما را نگه مى دارند. نه تاریکى شب دیجور شما رااز چشم آنان پوشیده مى دارد، و نه درهاى سخت و بسته از نفوذ آنها شما را دربرمى گیرد".
از این بیان امیرالمؤمنین((علیه السلام)) معلوم مى شود که این نگهبانان از اعماق نفس و جوارح انسان که مراکز اندیشه و عمل اندرسته اند، بنابراین صفحات ثبت و ضبط آنها باید نخست، نفس انسان و جوارح باشد.
«وَ کلَّ إنْسان اَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فى عُنُقِهِ وَ نَخْرِجُ لَهُ یوْمَ الْقِیامَةِ کتاباً یلْقیهُ مَنْشوراً. اِقْرَأْ کتابَک کفى بِنَفْسِک الْیوْمَ عَلَیک حَسیباً»:(۲)
هر انسانى را ملازم مى داریم نامه اش را در گردنش، و بیرون مى آوریم براى وى در روز قیامت به صورت کتابى که آن را گشوده مى یابد: بخوان کتاب خود را، همین بس باشد امروز بر تو حسابگر.(۳)
از این آیه نیز معلوم مى شودکه نوشته اعمال و ضمناً نویسندگان آن در وجود و با خود انسان هستند; نامه هر کس پیچیده و فشرده است و در روز قیامت گشوده و باز مى شود."(۴)
«کلاّ إنَّ کتابَ الْفُجّارِ لَفى سِجّین، کتابٌ مَرْقُومٌ»:(۵)
"آنچه تبهکاران و عاصیان حرفه اى مى پندارند که بعد از این جهان خبرى نیست، مردود است) هیچ چنین نیست، همانا نوشته تبهکاران در سجّین است; چه دانایت نموده که سجّین چیست؟ نوشته اى است آشکارا.
سجّین به قرینه وزن مبالغه و تقابل با علّیین، به معناى زندان بس سخت مى باشد، که گویا سختى و تنگى آن افزوده مى شود: گمان و ناباورى مطفّفین هیچ درست نیست; چه، در حقیقت نوشته یا نوشتن تبهکاران درباره و در شأن، یا در محیط یا در جهت سجّین است; بنابراین معنى سجّین زندان و محیط عذاب و رنج است که اندیشه و عمل تبهکاران در جهت آن پیش مى رود و در آن، صورت مى گیرد و ثبات مى یابد.
این معنا موافق است با آنچه مفسران گفته یا نقل کرده اند: روح تبهکاران از آسمانها به سوى زمین و از زمین به سوى سجّین رانده مى شود که محلّ سپاهیان ابلیس است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. ق، ۱۶.
۲. اسراء، ۱۳ ۱۴.
۳. ترجمه صحیح آیه چنین است: "و عمل و نتیجه کار هر انسانى را ملازم داشته ایم در گردنش، و بیرون مى آوریم براى وى در روز قیامت کتابى که آن را گشوده مى یابد: بخوان کتاب خود را، همین بس باشد که امروز خودت حسابگر خود باشى".
۴. "پرتوى از قرآن" قسمت اول از جزء ۳۰، ص۲۲۵.
۵. مطفّفین، ۷ ۹.
سجّین از چاههاى جهنّم است، سجّین نام کتاب جامع دیوان شرّ است که در آن اعمال آنها ثبت مى شود. زندان ابدى تبهکاران را که همیشه و با انواع عذاب در آن گرفتارند با تمثیل و تشبیه و مقایسه با سخت ترین زندانهاى دنیا نمى توان شناخت.
آن زندان را به صورت ثبت شده اعمال تبهکاران و ستمکاران مى سازد و با اصرار به تبهکارى و گناه، دیوارهاى آن هر چه ضخیم تر و بلندتر و اعماق آن بیشتر مى گردد، و از در و دیوار و محیط آن دود و آتشى برمى خیزد که گیرانه و افروزنده اش انسان گناه پیشه و اعمال او مى باشد و در آن نسیم رحمتى نمىورزد. آن زندان را جز از طریق وحى و اندیشه برتر نمى توان شناخت: «وَ ما أدْریک ما سِجّینٌ».
دو کلمه: «کتابٌ مَرْقومٌ» تعریف و توصیف کوتاهى است براى اهل نظر و اندیشمندان، تا رابطه عمل و ثبات آن را با نهایت بروز آن دریابند و از دریچه این آیه و از دور به چگونگى سجّین نظر کنند.
سجّین کتاب است، چون صورت ثبت شده اعمالى است که در جهت محدود و اقشار طبیعت و هبوط گاه غرائز حیوانى و در خلاف جهت تعالى انسان مى باشد. مرقوم است، زیرا تا اعمال، سخت و بارز و محکم نشود و از هر سو انسان را فرانگیرد، با تحول و توبه راه گریز از آن باز است، همین که اعمال به صورت عادات سپس مَلکات و خویهاى بارز و ثابت درآمد و بندها و دیوارهاى آن محکم شد راه گریز از آن دشوار یا محال مى شود و از هر سو و هر جهت دیدگاه بینش را مى پوشاند و روح آزاد و بلندپرواز آدمى را در بند مى گیرد و منافذ ادراک را جز در مسیر سجّین و به سوى جهنّم مى بندد.
تبهکاران سرکش و ستم پیشه که با طوفان شهوات و خودخواهى شان بندهاى اخلاقى و وجدانى و قانونى را پاره مى کنند و مى کوشند تا از هر قید و بندى آزاد شوند چنان در همین جهان رفتار و خوهایشان مکتوب و مرقوم مى گردد و به بندهاى عادات و در میان دیوارهاى گناه و سرکشى (سجّین) خود گرفتار و زندانى مى شوند که دیگر هیچ گونه خیر و صلاح خود و دیگران را نمى بینند و در آن نمى اندیشند و چنان گرفتار انعکاس اعمال و تضاد و کشمکش درونى و وحشت زدگى ناشى از آنها مى گردند که از سایه خود مى هراسند و از لذّات عقلى و بهره مندى از جمال هستى یکسره محروم مى روند و تنها راه آسایش و خوشى را در تخدیر احساس و اغفال عقل خود مى یابند، و چنان از قلوب و عواطف خلق و رحمت خالق رانده مى گردند که با همه به دشمنى برمى خیزند و با نظر بد و کینه توزى مى نگرند; اینها در میان دوستان و محافظین خود محروم و زندانى مى شوند و این زندان پیوسته تنگتر و دشوارتر مى گردد تا سراسر جهان و هستى براى چنین زندانى، بندى به صورت زندانى وحشت زا و پر از شکنجه مى نماید".(۱)
این صفحات ناچیز گنجایش و منعکس کردن آیات مربوط به فرشتگان حافظ اعممال و پرونده و کتاب، و شرح و تفسیر آن آیات را ندارد. به آیاتى که در سطور گذشته آمد قناعت مى کنم و همچنانکه حضرت سجّاد در جملات مورد شرح اشاره فرموده، به پیشگاه حضرت ربّ العزّه عرضه مى دارم:
الهى زحمت و رنج ما را بر نویسندگان گرامى آسان گردان، و نامه هاى ما را از حسنات و نیکیهاى ما پُر ساز، و ما را نزد آنان به بدى کردارهاى خود رسوا مکن.
اگر کسى بخواهد پرونده و کتابى پاک و نورانى و ملکوتى و مورد رضایت حق داشته باشد، و در قیامت در صف سر بلندان و عاشقان و مخلصان قرار گیرد، باید در وادى معرفت قدم زند، و دل از نور حقیقت با کمک نبوّت و امامت روشن سازد، و تمام حرکات و اعمال خود را هماهنگ با واقعیات الهّیه نماید، و پروانه سان در عشق محبوب بسوزد تا از او هویتى جز هویت حق نماند، و پروانه سان در عشق محبوب بسوزد تا از او هویتى جز هویت حق نماند، که ادعا و سهل انگارى و سستى و عافیت طلبى نه اینکه نفعى ندارد، بلکه محرکهایى است که انسان را از آسمان به زمین رانده و به چاه سجّین در مى اندازد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. "پرتوى از قرآن" قسمت اول از جزء ۳۰، ص۲۴۱.
شبى یاد دارم که چشمم نخفت *** شنیدم که پروانه با شمع گفت
که من عاششم گر بسوزم رواست *** تو را گریه و سوز و زارى چراست
بگفت اى هوادار مسکین من *** برفت انگبین یار شیرین من
چو شیرینى از من به درمى رود *** چو فرهادم آتش بسر مى رود
همى گفت و هر لحظه سیلاب درد *** فرو مى دویدش به رخسار زرد
مبین تابش مجلس افروزیم *** تبِش بین و سیلاب دلسوزیم
که اى مدعىّ عشق کار تو نیست *** که نه صبر دارى نه یاراى ایست
تو را آتش عشق اگر پر بسوخت *** مرا بین که از پاى تا سر بسوخت
تو بگریزى از پیش یک شعله خام *** من استاده ام تا بسوزم تمام
نرفته ز شب همچنان بهره اى *** که ناگه بکشتش پرى چهره اى
همى گفت و مى رفت دودش به سر *** که اینست پایان عشق اى پسر
اگر عاشقى خواهى آموختن *** به کشتن فرج یابى از سوختن
مکن گریه بر گور مقتول دوست *** قُلِ الْحَمْدُللهِ که مقبول اوست
اگر عاشقى سر مشوى از مرض *** چو سعدى فرو شوى دست از غرض
فدایى ندارد ز مقصود چنگ *** اگر بر سرش تیر بارند و سنگ
به دریا مرو گفتمت زینهار *** اگر مى روى تن به طوفان سپار
در هر صورت ساعات پرقیمت روز را با توجّه به حضرت حق و یاد قیامت و اینکه فرشتگان ور حفظ عمل تمام حرکات انسان را به دستور خداوند مى نویسند و ثبت و ضبط مى کنند، و با عمل صالح اداى واجبات و کسب حلال و رفع حاجت حاجتمندان و نیاز نیازداران، قدردانى کنید تا به سعادت ابدى نایل گشته و از حسرت و پشیمانى غیر قابل جبران در امان مانده، به لطف و عنایت و رحمت واسعه حضرت محبوب به بهشت عنبر سرشت، و رضوان الله اکبر، و همنشینى با انبیا و شهدا و صدّیقین و صالحین برسید.
فِى النَّبَوِىِّ الْمَشْهُورِ: حاسِبُوا أنْفُسَکمْ قَبْلَ أنْ تُحاسَبُوا، وَ زِنُوا قَبْلَ أنْ تُوزَنُوا، وَ تَجَهَّزُ لِلْعَرْضِ الأْکبَرِ.(۱)
این حدیث در کتب حدیث پیامبر رحمت، خطاب به امّت، روایت شده:
خودتان به حساب خود برسید قبل از اینکه در دادگاههاى قیامت به حسابتان برسند. و خویش را وزن کنید تا معلوم شود چه اندازه بار معنوى دارید، قبل از اینکه شما را با میزانهاى قیامت وزن نمایند. و براى برخورد به عرض اکبر و قیامت کبرى خود را آماه کنید.
از وجود مقدس حضرت امام کاظم((علیه السلام)) روایت شده:
لَیسَ مِنّا مَنْ لَمْ یحاسَبْ نَفْسَهُ فى کلِّ یوْم، فَإنْ عَمِلَ حناً اِزْدادَ اللهَ شُکراً، وَ اِنْ عَمِلَ سَیئاً اِسْتَغْفرَاللهَ وَ تابَ إلَیهِ.(۲)
از ما نیست آن که در هر روز به محاسبه خود برنخیزد; اگر نیکى انجام داده به شکر حق بیفزاید، و اگر بدى انجام داده استغفار کند و از عمل زشتش بازگردد.
عَنِ الْحسنِ بْنَ عَلَىٍّ((علیه السلام)) قالَ: قالَ رَسُولُ اللهِ((صلى الله علیه وآله)): لایکونُ الْعَبْدُ مُؤمِناً حَتّى یحاسِبَ نَفْسَهُ أشَدَّ مِنْ مُحاسَبَةِ الشَّریک شَریکهُ، وَ السَّیدِ عَبْدَهُ...(۳)
امام حسن مجتبى((علیه السلام)) از رسول خدا((صلى الله علیه وآله)) روایت مى فرماید: بنده، مؤمن نیست مگر آنکه از خودش حساب بکشد سختتر از شریک از شریکش و مولا از عبدش.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. "محاسبة النفس" سید ابن طاوس، ص۱۳ ۱۴.
۲. "محاسبة النفس" سید ابن طاوس، ص۱۳ ۱۴.
۳. "محاسبة النفس" سید ابن طاوس، ص۱۳ ۱۴.
عَنِ الصّادِقِ((علیه السلام)) عَنْ أبیهِ قالَ: ما مِنْ یوم یأْتى عَلَى ابْنِ آدَمَ إلاّ قالَ ذلِک الْیوْمُ: یابْنَ آدَمَ، أنَا یوْمٌ جَدیدٌ وَ أنَا عَلَیک شَهیدٌ، فَافْعَلْ بى خَیراً، وَاعْمَلْ فِىَّ خَیراً أسْهُلْ لَک فى یوْمِ الْقیامَةِ، فَاِنَّک لَنْ تَرانى بَعْدَها اَبَداً:(۱)
امام صادق((علیه السلام)) از پدر بزرگوارش حضرت باقر((علیه السلام)) نقل مى کند: هیچ روزى بر فرزند آدم نمى رسد مگر آنکه آن روز به انسان مى گوید: اى آدمیزاده، من روز جدیدى هستم و از جانب خدا بر تمام برنامه هاى تو شاهدم، با من به نیکى برخورد کن و ساعات مرا به عمل خیر بگذاران، تا در محاسبات قیامت بر تو آسان باشم. به حقیقت بدان که پس از این مرا نخواهى دید.
عَنْ عَلِىِّ بْنِ الحُسَینِ((علیهما السلام)) قال: إنَّ الْمَلَک الْمُوَکلَ بِالْعَبْدِ یکتُبُ فى صَحیفَةِ اَعْمالِهِ، فَاعْمَلُوا بِأوَّلِها وَ آخِرِها خَیراً یغْفَرْلَکمْ ما بَینَ ذلِک:(۲)
حضرت علىّ بن الحسین((علیهما السلام)) فرمود: فرشته ور به انسان، اعمال را در پرونده مى نویسد، اول و آخر صفحه عمل را به خیر و نیکى بنویسید، ما بین آندو بر شما بخشیده شود.
عَنِ الصّادِقِ((علیه السلام)) قالَ: قالَ رَسُولُ اللهِ((صلى الله علیه وآله)): طُوبى لِمَنْ وُجِدَ فى صَحیفَةِ عَمَلِهِ یوْمَ الْقِیامَةِ تَحْتَ کلِّ ذزنْب أسْتَغْفِرُاللهَ:(۳)
امام صادق((علیه السلام)) از رسول خدا((صلى الله علیه وآله)) روایت مى کند: خوشا به حال کسى که در پرونده عملش در قیامت کنار هر گناهى توبه یافت شود.
امیرالمؤمنین((علیه السلام)) وارد بازار بصره شد، مشاهده نمود مردم عجیب سرگرم تجارت و داد و ستد هستند، گریه سختى کرد و فرمود:
یا عَبیدَ الدُّنیا وَ عُمّالَ أهْلِها، إذا کنْتُمْ بِالنَّهارِ تَحْلِفُونَ، وَ بِاللَّیلِ فى فُرْشِکمْ تُنامُونَ، وَ فى خِلالِ ذلِک عَنِ الآْخِرَةِ تَغْفُلُونَ، فَمَتى تَحْرُزُونَ الزّادَ وَ تَفَکرُونَ فِى الْمَعادِ:(۴)
اى بندگان دنیا و کارگران مادّیگران، شما که روزها سرگرم سوگند خوردنید، و به شب در رختخواب به خواب اندرید، و در بین روز و شب از آخرت غافلید، پس چه وقت زاد و توشه براى آینده تهیه مى کنید و چه زمان به فکر قیامت مى افتید؟
سعى کنیم دنیاى ما دنیاى مبغوض حق نشود، که چنین دنیایى انسان را به هلاکت ابدى وشقاوت دائمى و سرمدى دچار مى کند. ما مى توانیم از دنیاى خود بر اساس دستورات حضرت حق مزرعه آخرت بسازیم.
اگر برنامه هاى باطنى و ظاهرى ما هماهنگ با حقایق ملکوتیه و واقعیات الهیه باشد، دنیاى ما مزرعه آخرت، ورنه دنیاى ما مسیرى به سوى سجّین و جهنّم است.
محمد بن مسلم بن شهاب مى گوید: از حضرت علىّ بن الحسین((علیهما السلام)) سؤال شد: چه عملى نزد خداوند افضل است؟ فرمود: بعد از معرفت خدا و رسول، برنامه اى بالاتر از بغض دنیاى مذموم و زندگى غلط نیست، که براى این بغض جهات کثیره اى از صفات حسنه و اعمال صالحه هست.
براى معاصى شعبه هاى زیادى هست. اول چیزى که به آن معصیت خدا شد کبر از پذیرش حق بود و آن معصیتى بود که ابلیس دچار آن شد، از قبول حق ابا کرد و استکبار بخرج داد و از کافران شد. و حرص بود که آدم و حوّا دچارش شدند، چنانکه در قرآن مجید فرموده:
«کلا مِنْ حَیثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکونا مِنَ الظّالِمینَ».(۵)
چیزى که به آن نیاز نداشتند در حالى که از آن نهى شده بودند به طرفش رفتند، و این صفت به فرزندانشان منتقل شد به نحوى که اکثر چیزى که مردم به دنبال آن مى روند به آن حاجت ندارند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. "محاسبة النفس" ص۱۴.
۲. "محاسبة النفس" ص۱۴.
۳. "محاسبة النفس" ص۱۴.
۴. "أمالى" شیخ مفید، ص۱۱۹.
۵. اعراف، ۱۹.
سپس حسد بود و آن گناهى بود که فرزند آدم دچارش شد و به سبب آن برادرش را به قتل رساند.
از اینهاست که عشق شدید به زن و دنیا و ریاست و راحت و عافیت و اضافه سخن گفتن و برترى جویى و ثروت پدید مى آید.
تمام این خصال ناپسند در عشق غلط به دنیا جمع است. انبیاء و علما بعد از شناختى که از این واقعیات داشتند فرمودند:
حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ کلِّ خَطیئَة. وَ الدُّنْیا دُنْباءان: دُنْیا بَلاغ وَ دُنْیا مَلْعُونَةٌ:(۱)
عشق مفرط به دنیا رأس هر گناهى است. و دنیا دو دنیاست: دنیایى که انسان را به کمال و رشد و حقیقت مى رساند، و دنیایى که آدمى را از تمام واقعیات محروم مى نماید.
حضرت باقر((علیه السلام)) از امام سجّاد حضرت زین العابدین درباره برخورد صحیح اولیاء الهى به دنیا روایت مى کند:
"بدانید که دنیابه شما پشت کرده، و آخرت به شما روى آورده; براى هر یک از این دو فرزندانى است، پس شما از فرزندان آخرت باشید، و از اینکه فرزند دنیا قرار گیرید بپرهیزید.
بیایید نسبت به دنیایى که حجاب بین شما و خداست بى رغبت گردید، و به آخرت میل پیدا کنید.
بى رغبتان، زمین را بساط زندگى قرار داده، و خاک را فرش خود نموده، و آب را غذاى پاکیزه خود انتخاب کرده اند. آنچنان از دنیا بریده اند که گویى در آن نیستند.
آگاه باشید، مشتاق به بهشت خالى از شهوات است، و بیمناک از جهنّم بریده از محرّمات.
آن که زاهد است سختیها بر او آسان است. خدا را بندگانى است داراى بصیرتى بالا; همچون آنانند که اهل بهشت را در بهشت جاودانه مى بینند، و همچون که اهل جهنم را در عذاب همیشگى ملاحظه مى کنند. همه مردم از شرّ آنان درامانند، و ایشان را قلبى محزون، و نفسى عفیف، و حاجاتى خفیف است.
ایام دنیا را که ایام کمى است در برابر عبادت و مصیبت و معصیت صبر مى کنند و از این راه به راحت جاوید که در آخرت میسّر است مى رسند.
به هنگام شب براى عبادت بر پا مى ایستند در حالى که اشک دیدگانشان بر صورت جارى است، براى آزادى از عذاب فردا به درگاه حضرت ربّ الارباب به تضرّع و زارى اند.
به هنگام روز در بردبارى، در بصیرت، در نیکوکارى و در پرهیزکارى بسر مى برند.
از خوفى که در عبادت از عظمت محبوب و عذاب قیامت دارند بدنشان فوق العاده نحیف و لاغز است، هر کس به آنان بنگرد گوید مریض است، در حالى که مریض نیستند، یا گوید مجنون است، در حالى که جنون ندارد، اینان را از یاد جهنّم و آنچه در اوست امرى عظیم به جان رسیده".(۲)
فیض عاشق، آن سالک عارف، مى فرماید:
ز خود سرى بدر آرم چه خوش بود به خدا *** ز پوست مغز بر آرم چو خوش بود به خدا
فکنده ام دل و جان را به قُلزُم غم عشق *** اگر دُرى به کف آدم چه خوش بود به خدا
کنم ز خویش تهى خویش را ز خود بِرَهَم *** ز غم دمار برآرم چه خوش بود به خدا
زدیم از رخ جان زنگ نقش هر دو جهان *** که رو به روى تو آرم چه خوش بود به خدا
کنم ز صورت هر چیز رو به معنىِ آن *** عدد دگر نشمارم چه خوش بود به خدا
به نور عشق کنم روشن آینه رخ جان *** مقابل تو بدارم چه خوش بود به خدا
ز پاى تا سر من گر تمام دیده شود *** به حسن دوست گمارم چه خوش بود به خدا
بر آن خیال کنم وقف، دیده و دل و جان *** بجز تو یاد نیارم چه خوش بود به خدا
درون خانه دل روبم از غبار سوا *** بجز تو کس نگذارم چه خوش بود به خدا
بدر که رحم کنى بر دل شکسته من *** بسورز سینه به زارم چه خوش بود به خدا
نَهَم جبین مذلّت به خاک درگه دوست *** ز دیده اشک ببارم چه خوش بود به خدا
براى سوختن فیض آتش غم عشق *** ز جان خویش برآرم چه خوش بود به خدا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. "محجّة البیضاء"، ج۵، ص۳۶۵.
۲. "محجّة البیضاء"، ج۵، ص۳۶۴ و "اصول کافى" ج۲، ص۱۳۱.
«اَللَّهُمَّ اجْعَلْ لَنَا فِی کلِّ سَاعَة مِنْ سَاعَاتِهِ حَظّاً مِنْ عِبَادِک وَ نَصِیباً مِنْ شُکرِک وَ شَاهِدَ صِدْق مِنْ مَلاَئِکتِک»:
"الهى در هر ساعتى از ساعتهاى این روز سود و بهره اى از بندگانت، و منفعتى از شکرگزارى به درگاهت، و گواه راستى از فرشتگانت براى ما مقرّر فرما".
سه حقیقت مهم:
۱- برخورد با عباد صالح حق، و نَفَس و گفتار و اخلاقشان سراسر درس، و موجب نورانیت و روشنایى قلب، و حیات دل و رشد روح است.
۲- اداى شکر نعمتهاى باطنى و ظاهرى و توفیقاتى که در همه امور نصیب انسان مى گردد، و خلاصه هر نعمتى را در همان راهى که حضرت محبوب دستور خرجش را داده خرج کردن.
۳- با انجام عبادات و طاعات و هر عمل خیر و تقوا و پرهیزکارى و دورى از حرام و معصیت، فرشتگان نویسنده را شاهد صادق بر خود قرار دادن. اینها همه حظّ و نصیبى است که به حقیقت، این سه حقیقت، خیر دنیا و آخرت سعادت امروز و فرداى انسان را تأمین مى نماید.