خودستایی

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از خود ستایی)
پرش به ناوبری پرش به جستجو


این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


بسیاری از انسانها، بی‌توجه به مقام و منزلتی که در نزد پروردگار دارند و نیز غافل از وسوسه شیطان، همواره تمام افعال و اعمال خود را صحیح و درست می‌انگارند. غرور و خودستایی این عده موجب گمراهی آنان شده و هرگز خود را مورد عتاب و خطاب قرار نمی‌دهند و بدین خاطر نمی‌توانند نواقص و معایب خویش را ترمیم و جبران کنند؛ چرا که خود را مبرّا از خطا و گناه می‌دانند و اگر اعتراف اندکی هم به اشتباه خود کنند، آن را کوچک شمرده و خود را بی‌نیاز از محاسبه نفس و مبارزه با این آفت بزرگ اخلاقی می‌دانند.

مفهوم خودستایی

«خودستایی» با واژه‌های مدح و تزکیه شناخته می‌شود. مدح در لغت به معنای ستایش است[۱] و ستایش، نسبت دادن صفات و رفتار نیک به خود یا دیگران، جهت بزرگداشت است.[۲] و تزکیه، پاکیزه نشان دادن خود است. گاهی تزکیه عملی است و آن تهذیب نفس است که کار مطلوبی می‌باشد و گاهی تزکیه زبانی است و آن خودستایی و تکبر است که نامطلوب می‌باشد.[۳]

در اصطلاح، خودستایی عبارت است از این که: آدمی در مقام اثبات کمال و نفی نقص از خود برآید؛ که آن از نتایج عُجب است.[۴] روشن است که خودستایی و تفاخر به حکم شرع و عقل ناپسند است.[۵] زیرا هر که حقیقت‌ خود را بشناسد و به ناتوانی خود آگاه باشد، دیگر زبان به مدح‌ خود نمی‌گشاید.

گاهی انسان در ستایش خود، دروغ می‌گوید، ولی گاهی سخن و ستایش او کذب نیست؛ یعنی حقیقتاً درجه‌ای علمی یا کمالی علمی دارد، اما همین عجب و غرور، زشت است. خودستایی به این معنا که من این کمال را دارم، مذموم است.

در این باب باید گفت که گاهی کسی کمال علمی یا عملی را دارد و ضرورت هم اقتضا می‌کند که خود را به داشتن آن معرفی کند و این مورد از باب خودستایی و خودپسندی نیست؛ بلکه از باب اتمام حجت است. چنانکه ائمه علیهم السلام خود را این گونه برمی شمردند.[۶]

از طرف دیگر باید دانست که گاهی تزکیه نفس به علم است، مثل این که به مردم یادآوری کند که صاحب علوم کثیره است و استادان نامداری دیده است. گاهی تزکیه نفس در عبادت است، مثل این که از نمازها و روزه‌های خود یاد کند. گاهی تزکیه نفس به طور کنایی مطرح می‌شود نه صریحاً؛ مثل این که بگوید فلان حاجت را از خدا خواستم و فوراً به اجابت رسید که غرضش این است که بگوید مستجاب الدعوة است.[۷]

آیات و روایات درباره خودستایی

خودستایی و خود را برگزیده و ممتاز دانستن، مورد نکوهش قرآن کریم است. قرآن در مقام مذمت اشخاصی که خود را می ستایند چنین می‌فرماید: «أَلَمْ تَرَ إِلیَ الَّذِینَ یُزَکُّونَ أَنفُسَهُم بَلِ اللَّهُ یُزَکیّ‌ِ مَن یَشَاءُ وَلَا یُظْلَمُونَ فَتِیلاً»؛ «آیا ندیدی کسانی را که خودستایی می‌کنند؟! (این خودستایی ها، بی‌ارزش است) بلکه خدا هر کس را بخواهد، ستایش می‌کند و کمترین ستمی به آنها نخواهد شد».[۸]

یعنی خودستائی نکنید زیرا خدا بهتر می‌داند که افراد پرهیزکار چه کسانی هستند. در اخبار وارد شده است که «تزکیة المرء نفسَه قبیح». یعنی قبیح است که مرد خویشتن ستائی کند؛ «بَلِ اللَّهُ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ»، یعنی بلکه خدای علیم هر کسی را که بخواهد مورد ستایش قرار می‌دهد.[۹]

و نیز در آیه دیگر می خوانیم: «هُوَ أَعْلَمُ بِکمْ إِذْ أَنْشَأَکمْ مِنَ الْأَرْضِ وَإِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکمْ فَلَا تُزَکوا أَنْفُسَکمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَىٰ»؛ «او نسبت به شما از همه آگاهتر است از آن هنگام که شما را از زمین آفرید و در آن موقع که به صورت جنین هایی در شکم مادرانتان بودید، پس خودستایی نکنید، او پرهیزگاران را بهتر می‌شناسد!».[۱۰]

در تفسیر این آیه آمده است: این قسم از تزکیه درباره خویشتن و این که کسی خود را بستاید مذموم است و خدای تعالی از آن نهی کرده و می‌فرماید: «فَلَا تُزَکوا أَنْفُسَکمْ» و نهی خدای تعالی از این قسم تزکیه، خود نوعی ادب کردن بندگان است؛ چون مدح کردن انسان از خود، هم از نظر عقل و هم از نظر شرع قبیح است.[۱۱]

این رذیله اخلاقی، مورد نهی روایات نیز قرار گرفته و به دوری از آن تأکید شده است، از جمله:

  • از معنی آیه «فَلَا تُزَکوا أَنْفُسَکمْ» از امام صادق علیه السلام سؤال شد. پس آن حضرت فرمود: «گفتار انسانی که (در مقام تزکیه و خودستایی) گوید: دیشب نماز خواندم، دیروز روزه گرفتم و مانند این».[۱۲]
  • امام علی علیه السلام می‌فرمایند: «زشت‌ترین راستی، ستایش کردن مرد است بر نفس خود».[۱۳]
  • و نیز می فرمایند: «مَن مدحَ نفسَه ذبحَها»؛ هر که نفس خود را ستایش کند، آن را کشته است.[۱۴] پس مبادا نفس خود را با خودستایی به گرداب هلاکت بیاندازیم و از مقام انسانیت دور شویم.

پیامدهای خودستایی

هر عمل انسان آثاری را به دنبال دارد که زندگی را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد، برای رذیله خودستایی نیز آثاری را برشمردند که به بعضی از این موارد اشاره می‌کنیم:

  • رذیله عجب، از خودستایی و حب نفس پیدا می شود و سر منشأ تمام خطاهای انسانی و رذایل اخلاقی حب نفس است.[۱۷]
  • خودستایی موجب ضایع شدن علم و مخرب دین است.
  • صاحب صفت خودستایی از شایبه‌ ریا خالی نیست.[۱۸]
  • بیماری های روحی در أثر دو چیز بوجود آید که یکی از آنها خودستایی است.[۱۹]
  • خودستایی موجب آزار دیگران است.[۲۰]
  • هر کس ‌خودستائی نماید در نظرها پست می‌گردد.
  • بزرگترین عصیان و خلاف، خودستایی است.[۲۱]
  • خودستایی از آنجا که بیانگر اعتقاد انسان به کمال خویشتن است، مایه عقب‌ماندگی او است. چرا که رمز تکامل "اعتراف به تقصیر" و قبول وجود نقصها و ضعفها است.[۲۲]
  • صاحب صفت خودستایی، خدا را از یاد می‌برد و نعمتی را که در اختیار دارد حاصل هوش و تلاش خود می‌داند و به این فکر نمی‌افتد که خدا این نعمت را به او داده است.[۲۳]
  • از اندرزهای حضرت مسیح علیه السلام در انجیل آمده است: خودستائی در دین، در رأس بدیهای معروف و مشهور است.[۲۴]
  • محروم و رانده شدن از مقام قرب خداوند، و از اعدا و مخالفین محسوب شدن، به واسطه خودستایی است.[۲۶]

علل خودستایی

آدمی برای این که بتواند راه را برای خودستایی بر خود ببند، باید عللی که او را به سوی این عمل می‌کشاند، شناسایی کند. از جمله این عوامل در خودستایی عبارتند از:

  • عُجب یکی از اصول رذائل می‌باشد و نقش مؤثری در پدید آوردن رذیله خودستایی دارد.[۲۷]
  • جهل: اگر انسان خود را به خوبی بشناسد و کوچکی خود را در برابر عظمت پروردگار و ناچیز بودن اعمالش را در برابر مسئولیت های سنگینی که بر عهده دارد و نعمت های عظیمی را که خدا به او بخشیده، بداند، هرگز گام در جاده خودستایی نخواهد گذاشت.
  • غرور و غفلت و خود برتربینی و تفکرات جاهلی نیز انگیزه‌هایی برای این کار زشت است.[۲۸]
  • طمع به دنیا و مال.
  • حفظ موقعیت.[۲۹]

علاج خودستایی

برای درمان خودستایی راه هایی را ذکر کرده‌اند که عبارتند از:

  • پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است: اگر شخصی در نفس خود، نسبت به عملی خودستایی دید، بیاندیشد و با خود بگوید: عمل من بوسیله دست و عضوی از اعضایم و با قدرت و اراده‌ام انجام گرفته که همه اینها آفریده خدایند. اوست که مرا آفریده و اعضا و جوارح، قدرت و اراده را به من داده است، پس چگونه من خودستایی کنم، پس در تمام اینها منت از آن خداست.[۳۰]
  • هر سخنی می‌خواهد بگوید در آن تامل کند که متضمن خودستائی نباشد.[۳۱]
  • به کسانی که مدح خود می‌کنند، نگاه کند و ببیند که چگونه از کار آنها متنفر می‌شود و بداند اگر خود این کار را انجام دهد به عاقبت آنها دچار می‌شود.[۳۲]
  • سرآغاز راه مقابله با خودستایی که آفتی بزرگ در راه سیر و سلوک و تکامل انسان است، انتقاد از خود (معاتبه) و آگاهی یافتن بر عیوب و نواقص اخلاقی خویش است. این نکته در سخنی از امام علی علیه السلام مورد توجه قرار گرفته است: هر کس خود را در زیر ذره‌بین حساب قرار دهد، بر عیب های خویش آگاه و از گناهان خود مطلع می‌شود. چنین فردی سرانجام در زدودن گناه و اصلاح عیوب خود موفق خواهد شد.[۳۳] پس درصدد اقرار به آنها و اثبات نقایص برای خود است، که اگر انسان خود را به آن مکلف سازد و پی در پی چنین کند، این کار برای او عادت می‌شود و عادت خودستایی از او زایل می‌شود.[۳۴]
  • این که حقیقت دنیا را بفهمد، که از این راه باب خودستایی را به روی خود بسته و از معصیت و گناه پرهیز می‌کند و ابواب تواضع و ندامت و توبه و حیا را به روی خود باز می کند و در انجام تکالیف خود و اجتناب از نواهی نهایت کوشش را خرج می‌کند.[۳۵]
  • نابود کردن علتهای خودستایی.
  • یادآوری پیامدهای خودستایی.[۳۶]

پانویس

  1. فراهیدی، خلیل بن احمد؛ العین، مصحح دکتر مهدی فخرومی، ابراهیم سامرایی، قم، انتشارات هجرت، چ دوم، ۱۴۱۰ه، ج‌۳، ص۱۸۹.
  2. تهرانی، مجتبی؛ اخلاق الهی، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر،۱۳۸۱هـ.ش، اول، ج۵، ص۱۲۹.
  3. جعفری، یعقوب؛‌ کوثر، ج‌۲، ص۴۵۴.
  4. نراقی، ملا احمد؛ معراج السعاده، قم، زهیر، ۱۳۸۶هـ.ش، اول، ص۲۴۷.
  5. فیض کاشانی، ملا محسن؛ المحجة البیضاء، قم، دفتر انتشارات اسلامی، دوم، جلد۱، ص۲۰۱.
  6. جوادی آملی، عبدالله؛ مراحل اخلاق در قرآن کریم (تفسیر موضوعی قرآن کریم)، قم، مرکز نشر اسراء اول، ۱۳۷۷، ص۹۷.
  7. دستغیب، عبدالحسین؛ گناهان کبیره، قم، دارالکتاب جزایری، ۱۳۸۸هـ.ش، سیزدهم، ج۲، ص۱۲۸.
  8. سوره نساء، آیه ۴۹.
  9. تفسیر آسان، ج‌۳، ص۲۵۹.
  10. سوره نجم، آیه ۳۲.
  11. ترجمه المیزان، ج‌۴، ص۵۸۸.
  12. شیخ صدوق‌؛ معانی الأخبار، عبدالعلی محمدی شاهرودی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۷ ش، دوم‌، ج‌۲، ص۹۵.
  13. خوانساری، جمال الدین؛ شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم، دانشگاه تهران، ۱۳۶۶ش، ۷جلد، ج‌۲، ص۳۸۹؛ اقبح الصّدق ثناء الرّجل علی نفسه.
  14. همان، ج‌۵، ص۴۴۶.
  15. فیض کاشانی، ملا محسن؛ راه نجات (ترجمه کتاب منهاج النجات)،رضا رجب زاده، تهران، پیام آزادی، ۱۳۸۲هـ.ش، نهم، ص۱۴۲.
  16. گناهان کبیره، ج۲، ص۱۲۸.
  17. موسوی خمینی، روح‌الله؛ شرح چهل حدیث، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵هـ.ش، سی و ششم، ص۷۱.
  18. مصباح الشریعة، حسن مصطفوی‌ تهران‌ انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران‌، اول‌۱۳۶۰ش‌، ص۴۰۶.
  19. مصطفوی، حسن؛ تفسیر روشن، تهران، مرکز نشر کتاب، ۱۳۸۰ ش، اول، ج‌۱، ص۸۱.
  20. همان، ج‌۳، ص۳۵۸.
  21. تفسیر روشن، ج‌۴، ص۳۵۵.
  22. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، تهران‌،‌ دارالکتب الإسلامیة، ۱۳۷۴ ش، اول، ج‌۲۲، ص۵۴۳.
  23. کوثر، ج‌۵، ص۱۸۶.
  24. حرّانی، حسن بن شعبه؛ تحف العقول، ترجمه بهراد جعفری،‌ تهران‌، اسلامیه،‌ اول،‌ ۱۳۸۰ش‌، ص۴۸۴.
  25. مصباح الشریعة - ترجمه مصطفوی، ص۳۰.
  26. همان، ص۴۳۱.
  27. طباطبایی، محمدحسین؛ ترجمه تفسیر المیزان‌، موسوی همدانی سید محمدباقر، قم‌، دفتر انتشارات اسلامی جامعه‌ی مدرسین حوزه علمیه قم‌، ۱۳۷۴ش‌، پنجم‌، ج‌۴، ص۵۹۳.
  28. تفسیر نمونه، ج‌۲۲، ص۵۴۳.
  29. اخلاق الهی، ج۵، ص۱۴۲.
  30. عطائی، محمدرضا؛‌مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام، آستان قدس‌ مشهد، ۱۳۶۹ ش، اول‌، ص۴۵۶.
  31. معراج السعاده، ص۲۴۷.
  32. راه نجات، ص۱۴۲.
  33. فلسفی، محمدتقی؛ الحدیث - روایات تربیتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ‌۱۳۶۸ ش،‌ ج‌۲، ص۲۹۷. مَنْ حاسَبَ نَفْسَهُ وَقَفَ عَلی عُیُوبِهِ وَ اَحاطَ بِذُنُوبِهِ، وَ اسْتَقالَ الذُّنُوبِ وَ اَصْلَحَ الْعُیُوبَ.
  34. ملا مهدی نراقی؛ علم اخلاق اسلامی (ترجمه کتاب جامع السعادات)، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، انتشارات حکمت، ۱۳۶۶هـ.ش، اول، ص۴۴۶.
  35. مصباح الشریعة - ترجمه مصطفوی، ص۴۱.
  36. اخلاق الهی، ج۵، ص۱۴۶-۱۴۸.

منابع