آیه 9 سوره قصص

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَقَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِي وَلَكَ ۖ لَا تَقْتُلُوهُ عَسَىٰ أَنْ يَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<8 آیه 9 سوره قصص 10>>
سوره : سوره قصص (28)
جزء : 20
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و زن فرعون گفت: این کودک (مایه نشاط دل و) نور دیده من و توست، او را مکشید، باشد که در خدمت ما سودمند افتد و یا او را به فرزندی خود برگیریم، و آنها (از حقیقت حال موسی و تقدیر ازلی حق) بی‌خبر بودند.

و همسر فرعون گفت: [این نوزاد] برای من و تو مایه شادمانی و خوشحالی است، او را نکشید، امید است ما را سود دهد، یا وی را به فرزندی خود بگیریم. ولی آنان آگاه نبودند [که دشمنشان را به دست خود می پرورند.]

و همسر فرعون گفت: «[اين كودك‌] نور چشم من و تو خواهد بود. او را مكشيد. شايد براى ما سودمند باشد يا او را به فرزندى بگيريم، ولى آنها خبر نداشتند.

زن فرعون گفت: اين مايه شادمانى من و توست. او را مكشيد، شايد به ما سودى برساند يا او را به فرزندى گيريم. و نمى‌دانستند كه چه مى‌كنند.

همسر فرعون (چون دید آنها قصد کشتن کودک را دارند) گفت: «نور چشم من و توست! او را نکشید شاید برای ما مفید باشد، یا او را بعنوان پسر خود برگزینیم!» و آنها نمی‌فهمیدند (که دشمن اصلی خود را در آغوش خویش می‌پرورانند)!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Pharaoh’s wife said [to him], ‘[This infant will be] a [source of] comfort to me and to you. Do not kill him. Maybe he will benefit us, or we will adopt him as a son.’ But they were not aware.

And Firon's wife said: A refreshment of the eye to me and to you; do not slay him; maybe he will be useful to us, or we may take him for a son; and they did not perceive.

And the wife of Pharaoh said: (He will be) a consolation for me and for thee. Kill him not. Peradventure he may be of use to us, or we may choose him for a son. And they perceived not.

The wife of Pharaoh said: "(Here is) joy of the eye, for me and for thee: slay him not. It may be that he will be use to us, or we may adopt him as a son." And they perceived not (what they were doing)!

معانی کلمات آیه

  • قرة عين: چيزى كه سبب سرور و شادى است (فرقان/ 74).[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ قالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِي وَ لَكَ لا تَقْتُلُوهُ عَسى‌ أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ «9»

و (چون) همسر فرعون (احساس كرد كه آنان قصد كشتن كودك را دارند خطاب به فرعون) گفت: او را نكشيد (كه او) روشنى چشم من و توست.

شايد به ما سودى برساند يا او را به فرزندى بگيريم، ولى آنها نمى‌فهميدند (كه چه كسى را در آغوش خويش مى‌پرورانند).

نکته ها

در زندگى حضرت موسى، چند زن، نقش محورى و اساسى داشته‌اند: مادر موسى، خواهر موسى، زن فرعون و همسر موسى، در اين آيه نقش زن فرعون در جلوگيرى از قتل او بيان شده است.

پیام ها

1- زنان، در امور اجتماعى داراى نقشى مؤثّرند. «قالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ»

جلد 7 - صفحه 22

(زن فرعون، رأى فرعون را تغيير داد و شوكت، سلطنت وثروت فرعون هيچ يك مانع او نشد)

2- با طرح پيشنهادات صحيح و سريع، از القاى طرح‌هاى انحرافى جلوگيرى كنيم. قبل از آنكه فرعون تصميم خود را ابراز كند، همسرش راه درست برخورد با مسئله را القا نمود. «قالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِي وَ لَكَ لا تَقْتُلُوهُ»

3- در بيان پيشنهادات از كلمات عاطفى ودلنشين استفاده كنيم. «قُرَّتُ عَيْنٍ لِي وَ لَكَ»

4- دل‌هاى همه به دست خداست. او مى‌تواند سخت‌ترين دل‌ها همچون دل فرعون را نيز نرم سازد. «قُرَّتُ عَيْنٍ لِي وَ لَكَ»

5- در برخورد با منكرات، ابتدا از راه عاطفه وارد شويم و سپس به امر و نهى بپردازيم. «قُرَّتُ عَيْنٍ لِي وَ لَكَ لا تَقْتُلُوهُ»

6- از نهى از منكر زبانى، غفلت نورزيم كه بسيار كارساز است. «لا تَقْتُلُوهُ» (زن فرعون با گفتن‌ «لا تَقْتُلُوهُ» از كشته شدن موسى جلوگيرى كرد، چنانكه يكى از برادران يوسف با گفتن‌ «لا تَقْتُلُوا يُوسُفَ» از كشته شدن يوسف جلوگيرى كرد.)

7- طاغوت‌ها از ابتدايى‌ترين عواطف انسانى نيز بى‌بهره‌اند و نياز به تذكّر دارند.

«لا تَقْتُلُوهُ»

8- فوائد امر ونهى را بگوييم تا مردم آسان‌تر بپذيرند. «لا تَقْتُلُوهُ عَسى‌ أَنْ يَنْفَعَنا»

9- در نظام طاغوتى، ملاك وضع يا لغو قوانين، هوس‌ها و منافع شخصى طاغوت‌هاست. (قانون قتلِ عام نوزادانِ پسر، بر اساس منافع شخصى فرعون وضع شد و باز بر پايه‌ى اميد به منافع آينده در مورد نوزاد آب آورده (حضرت موسى) همين قانون لغو گرديد.) «لا تَقْتُلُوهُ عَسى‌ أَنْ يَنْفَعَنا»

10- برخى انسان‌ها در ظاهر بسيار بلند پروازند، ولى درباطن اسير نيازهاى درونى خويش هستند. فرعون كه ادّعا مى‌كرد: «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى‌» سرانجام مى‌پذيرد كه ممكن است يك نوزاد آب آورده براى او سودمند واقع شود.

«عَسى‌ أَنْ يَنْفَعَنا»

جلد 7 - صفحه 23

11- فرعون از فرزند پسر محروم بود. لذا با پذيرش نوزاد از آب آورده، به حقارت و عجز خود بيشتر پى برد. «نَتَّخِذَهُ وَلَداً»

12- گاه ايجاد علاقه و محبّت ميان افراد بر اساس يك خط غيبى است كه خود طرفين نيز از آن غافلند. «وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ قالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِي وَ لَكَ لا تَقْتُلُوهُ عَسى‌ أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ «9»

وَ قالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ‌: گفت زن فرعون براى دفع كشتن موسى، قُرَّتُ عَيْنٍ لِي وَ لَكَ‌: اين كودك روشنى چشم است براى من و تو، لا تَقْتُلُوهُ‌: مكشيد او را،

جلد 10 - صفحه 106

أَنْ يَنْفَعَنا: شايد كه نفع رساند ما را؛ زيرا علامات يمن و بركت از او ظاهر است، مانند ظهور لمعان نور ميان هر دو چشم او، و شير خوردن او از انگشت خود، و رفع مرض برص دختر به آب دهن او. أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً: يا فراگيريم او را به فرزندى، چه اهليت آن دارد كه فرزند ملوك باشد. فرعون او را به آسيه بخشيد و به تربيت او مشغول شد. وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ‌: و حال آنكه آل فرعون كه موسى را گرفتند نمى‌دانستند كه بر خطا هستند در گرفتن او يا در طمع نفع يا در تبنّى‌ «1» او، يعنى شعور نداشتند كه هلاك آنها بر دست او خواهد بود. نزد بعضى آسيه گفت: او را به فرزندى فرا گيريم و حال آنكه مردمان نمى‌دانند اين فرزند از غير ماست.

در حديث وارد شده كه چون آسيه گفت «قرّة عين لك»، فرعون گفت «لك لالى» براى تو باشد نه براى من. و اگر مى‌گفت براى من چنانچه آسيه گفت، هر آينه خدا هدايت مى‌نمود او را «2». و فرعون را دخترى بود مبتلا به مرض برص، و اطبا از معالجه عاجز بودند. آسيه قدرى از آب دهن موسى را بر موضع برص دختر ماليد، فورا زايل شد.

مروى است كه از آسيه پرسيدند او را چه نام گذارى؟ گفت: موسى، كه در لغت عبرى «مو» يعنى آب و «سى» يعنى درخت، چون طفل را از ميان آب و درخت گرفتند، لذا بدين اسم نهادند و آسيه به تربيت او مشغول شد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ أَوْحَيْنا إِلى‌ أُمِّ مُوسى‌ أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَ لا تَخافِي وَ لا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ «7» فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما كانُوا خاطِئِينَ «8» وَ قالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِي وَ لَكَ لا تَقْتُلُوهُ عَسى‌ أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ «9» وَ أَصْبَحَ فُؤادُ أُمِّ مُوسى‌ فارِغاً إِنْ كادَتْ لَتُبْدِي بِهِ لَوْ لا أَنْ رَبَطْنا عَلى‌ قَلْبِها لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ «10» وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ «11»

وَ حَرَّمْنا عَلَيْهِ الْمَراضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى‌ أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ «12» فَرَدَدْناهُ إِلى‌ أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ «13»

ترجمه‌

و وحى كرديم بمادر موسى كه شير ده او را پس چون بترسى بر او پس بيندازش در دريا و مترس و اندوهگين مشو همانا ما باز گرداننده‌ايم او را بسوى تو و گرداننده‌ايم او را از فرستادگان‌

پس بر گرفتند او را كسان فرعون تا باشد براى آنها دشمن و اندوه همانا فرعون و هامان و لشگريان آن دو بودند خطاكاران‌

و گفت زن فرعون او روشنى چشم است براى من و تو نكشيد او را بسا باشد كه سود دهد ما را يا برگيريمش بفرزندى و آنها درك نميكردند

و گرديد دل مادر موسى بيتاب همانا نزديك بود كه آشكار كند او را اگر نه آن بود كه بند نهاده بوديم بر دل او تا باشد از گروندگان‌

و گفت بخواهر او كه برو از پى او پس ديدش از دور و آنها درك نميكردند

و حرام كرديم بر او شير دهنده‌ها را از پيش پس گفت خواهرش آيا دلالت كنم شما را بر خانواده‌ئى كه نگهدارى و تربيت كنند او را براى شما و ايشان باشند براى او خير خواهان‌

پس باز گردانديم او را بسوى مادرش تا روشن شود چشم او و اندوهگين نباشد و بداند كه وعده خدا راست است ولى آنها بيشترشان نميدانستند.

تفسير

در آيات سابقه گوشزد شد كه فرعون شنيده بود از بنى اسرائيل پسرى بوجود مى‌آيد كه زوال سلطنتش بدست او خواهد بود و لذا پسران نوزاد آنها را ميگرفت و ميكشت براى آنكه در مقابل تقدير الهى تدبيرى نمايد و خداوند در اين مقام ميفرمايد كه ما الهام نموديم بمادر موسى عليه السّلام كه تا ميتوانى امر او را مخفى بدارى او را شير ده و چون بترسى از ظهور امر او و آشكار شدن وجودش پس او را در صندوقى بگذار و در رود نيل بينداز و نترس از غرق شدن‌

جلد 4 صفحه 174

و بزحمت افتادن او و محزون مشو از فراق و دورى او همانا ما او را بزودى بتو برميگردانيم و بعدا بمقام رسالت او را فائز خواهيم نمود و اوامر الهى را امتثال كرد و گرفتند صندوق را كسان فرعون و نتيجه و عاقبت كار آنها اين بود كه موسى عليه السّلام بوده باشد براى آنها دشمن و موجب حزن و اندوه چون فرعون و وزيرش هامان و لشگريان آنان مردمان خطاكارى بودند كه معصيت خدا را مينمودند و خدا ميخواست آنها را تنبيه فرمايد و حزن بضمّ حاء و سكون زاء نيز قرائت شده و هر دو يك معنى دارد و لام در ليكون ظاهرا براى تعليل و واقعا براى بيان عاقبت است مثل آنكه ميگويند بزائيد براى مردن و بسازيد براى خراب شدن لذا آنرا لام عاقبت ناميده‌اند خداوند ميخواهد بفرمايد گرفتن آنها او را از آب مانند آن بود كه براى چنين غرضى انجام گرفته باشد و چون كسان فرعون صندوق را گرفتند و نزد او آوردند و طفل آشكار شد آسيه عيال او گفت اين كودك مايه دلخوشى و روشنى ديده ما است او را نكشيد چون علائم يمن و سعادت از چهره او مشهود و اميد بهره و نفع براى مادر او موجود است و اگر او را با ولادى براى خودمان قبول نمائيم سزاوار است چون ما اولاد نداريم و اين خوب طفلى است و آنها نميدانستند كه او چه خواهد كرد و دودمان آنها بدست او منقرض خواهد شد و خداوند محبّت او را بدل فرعون و آسيه انداخت و او را نگهدارى كردند در مجمع از ابن عباس ره نقل نموده كه چون آسيه گفت او مايه سرور ما است فرعون گفت مايه سرور تو است نه من و پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرمود قسم بآنكس كه باو قسم ياد كرده ميشود اگر فرعون اقرار ميكرد كه مايه سرور او است چنانچه زنش اقرار كرد خداوند هدايت مينمود او را بوسيله او چنانچه هدايت نمود زنش را بآن وسيله ولى او اباء نمود براى شقاوتى كه خدا برايش مقدر فرموده بود و چون مادر حضرت موسى صندوق را شبانه در آب انداخت و امواج نيل آنرا از نظرش دور نمود يكمرتبه دلش خالى از همه چيز جز مهر موسى عليه السّلام شد و ميخواست صيحه بزند و سرّ خود را آشكار كند كه عنايت الهى شامل حال او گشت و محكم فرمود دل او را بياد وعده خود و بند كرد آنرا بريسمان وثوق و ايمان بانجاز آن تا از مؤمنين و مصدّقين و واثقين بصدق مواعيد الهى باشد چنانچه در اكمال‌

جلد 4 صفحه 175

از امام باقر عليه السّلام به اين معنى در ضمن بيان اين قصه تذكر داده شده است و بخواهر حضرت موسى دستور داد كه دنبال صندوق برود و خبر آنرا بياورد و او رفت و از دور يا كنار نگاه ميكرد بآن و كسان فرعون او را نمى‌شناختند و متوجه بمقصودش نبودند و خداوند پيش از اين واقعه ممنوع فرموده بود بر حضرت موسى شير خوردن از پستان زنان شيرده را چون مراضع جمع مرضعه يا جمع مرضع بمعناى رضاع است و مراد ممنوعيّت ارتضاع از مرضعات است نه حرمت تكليفى كه متظاهر است و لذا زنانى را كه اطفال آنها را فرعون كشته بود چون حاضر نمودند براى شير دادن پستان هيچ يك را حضرت قبول نفرمود پس خواهرش گفت آيا دلالت نمايم شما را بخانواده‌ئى كه كفالت نمايند او را براى شما يعنى ميخواهيد دايه‌ئى بشما نشان دهم كه او را شير دهد از خانواده‌ئى كه بخوبى از عهده نگهدارى و تربيت او برآيند و آنها قبول كردند و مادر حضرت آمد و او پستانش را بخوبى گرفت و آنها خوشحال شدند و او را با حقوق كافى بمادرش مسترد داشتند كه شير دهد و براى آنها نگهدارى نمايد و او خوشحال شد بديدار فرزند و از حزن و الم فراق بيرون آمد و مشاهده نمود صدق وعده حق را و از علم اليقين بعين اليقين رسيد ولى بيشتر قبطيان يا مردم اين معرفت و علم را نداشتند و ندارند در جوامع روايت نموده كه چون خواهر حضرت گفت آن خانواده ناصح و مشفق باويند هامان گفت اين زن اين طفل و خانواده او را مى‌شناسد پس خواهرش گفت مرادم خير خواهان پادشاه بود و در سوره طه ضمن اين قصه حديث مفصلى از امام باقر عليه السّلام نقل شد كه مراجعه بآن موجب مزيد توضيح و تبيين اين آيات است.

جلد 4 صفحه 176

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ قالَت‌ِ امرَأَت‌ُ فِرعَون‌َ قُرَّت‌ُ عَين‌ٍ لِي‌ وَ لَك‌َ لا تَقتُلُوه‌ُ عَسي‌ أَن‌ يَنفَعَنا أَو نَتَّخِذَه‌ُ وَلَداً وَ هُم‌ لا يَشعُرُون‌َ «9»

و ‌گفت‌ زن‌ فرعون‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ باعث‌ روشنايي‌ چشم‌ ‌من‌ و چشم‌ تو ‌است‌ نكشيد ‌او‌ ‌را‌ اميد ‌است‌ اينكه‌ نفعي‌ ببخشد ‌ما ‌را‌ ‌ يا ‌ اينكه‌ ‌او‌ ‌را‌ بگيريم‌ اولاد ‌خود‌ و اينها شعور نداشتند.

وَ قالَت‌ِ امرَأَت‌ُ فِرعَون‌َ آسيه‌ بنت‌ مزاحم‌ ‌بود‌ و يكي‌ ‌از‌ زنهاي‌ بسيار عاليه‌ ‌که‌ ‌در‌ عداد مثل‌ حوا و مريم‌ و خديجه‌ بشمار ميرفت‌ و ‌در‌ مجمع‌ البحرين‌ ‌از‌ حضرت‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) روايت‌ كرده‌ ‌که‌ فرعون‌ هيچگونه‌ تصرفي‌ ‌در‌ ‌او‌ نكرده‌ ‌هر‌ موقعي‌ ‌که‌ اراده‌ ميكرد جنيه‌ شبيه‌ ‌او‌ ميشد و ‌با‌ ‌آن‌ نزديكي‌ ميكرد و ميفرمايد «و كذلك‌ ام‌ كلثوم‌ و عمر» موقعي‌ ‌که‌ صندوق‌ ‌را‌ ‌از‌ روي‌ آب‌ گرفتند همين‌ آسيه‌ درب‌ ‌آن‌ ‌را‌ باز كرد يك‌ بچه‌ اما بسن‌ بچه‌ يك‌ ساله‌ نمايان‌ ‌بود‌ ‌از‌ رشد خداوند محبتي‌ ‌از‌ ‌او‌ ‌در‌ قلب‌ آسيه‌ انداخت‌ و ‌در‌ قلب‌ ‌خود‌ فرعون‌ ‌که‌ ميفرمايد وَ أَلقَيت‌ُ عَلَيك‌َ مَحَبَّةً مِنِّي‌ (طه‌ ‌آيه‌ 39) ولي‌ ‌مع‌ ‌ذلک‌ اراده‌ قتل‌ ‌او‌ ‌را‌ كردند و ‌گفت‌ مگر ‌من‌ دستور ندادم‌ ‌هر‌ فرزندي‌ ‌که‌ بدنيا بيايد ‌او‌ ‌را‌ بكشند آسيه‌ ‌گفت‌ دستور تو ‌اينکه‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ سال‌ ‌که‌ كهنه‌ خبر داده‌ بودند ‌هر‌ طفلي‌ متولد شد ‌او‌ ‌را‌ بكشند و ‌اينکه‌ بچه‌ متولد ‌شده‌ سال‌ قبل‌ ‌است‌ لكن‌ غافل‌ ‌از‌ اينكه‌ ‌اگر‌ كهنه‌ راست‌ گفتند ‌پس‌ نميتواني‌ جلوگيري‌ كني‌ ‌اگر‌ جلوگيري‌ كني‌ كذب‌ ‌آنها‌ ظاهر ميشود و ‌اگر‌ دروغ‌ گفتند ‌پس‌ چه‌ فائده‌ ‌در‌ كشتن‌ اطفال‌ ‌بود‌.

(قُرَّت‌ُ عَين‌ٍ لِي‌ وَ لَك‌َ لا تَقتُلُوه‌ُ) ‌اينکه‌ طفل‌ باعث‌ چشم‌ روشنايي‌ ‌من‌ و تو ‌است‌ چون‌ فرعون‌ ‌با‌ ‌اينکه‌ خدائيش‌ اولاد پيدا نكرد و كسي‌ ‌را‌ نداشت‌ ‌که‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ‌او‌ جاي‌گير ‌او‌ شود آسيه‌ ‌گفت‌ ‌اينکه‌ ‌را‌ ‌بر‌

جلد 14 - صفحه 210

‌خود‌ اتخاذ ميكنيم‌ و چون‌ ‌در‌ دستگاه‌ ‌خود‌ ماهاست‌ ‌براي‌ ‌ما استفاده‌ دارد.

عَسي‌ أَن‌ يَنفَعَنا ‌از‌ ‌او‌ بهره‌ برداري‌ ميكنيم‌.

أَو نَتَّخِذَه‌ُ وَلَداً اولاد ‌خود‌ قرار ميدهيم‌ و ‌او‌ ‌را‌ وليعهد ‌خود‌ قرار ميدهيم‌ فرعون‌ صرف‌ نظر كرد ‌از‌ قتل‌ ‌او‌.

وَ هُم‌ لا يَشعُرُون‌َ ‌که‌ ‌اينکه‌ نه‌ ‌براي‌ فرعون‌ نفعي‌ دارد و نه‌ اولاد فرعون‌ ميشود مثل‌ كساني‌ ‌که‌ اولاد پيدا نميكنند بچه‌ سر راهي‌ برميدارند و احكام‌ اولاد ‌بر‌ ‌او‌ بار ميكنند ميفرمايد وَ ما جَعَل‌َ أَدعِياءَكُم‌ أَبناءَكُم‌ ‌الي‌ ‌ان‌ ‌قال‌ ادعُوهُم‌ لِآبائِهِم‌ هُوَ أَقسَطُ عِندَ اللّه‌ِ فَإِن‌ لَم‌ تَعلَمُوا آباءَهُم‌ فَإِخوانُكُم‌ فِي‌ الدِّين‌ِ (احزاب‌ ‌آيه‌ 4 و 5).

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 9)- از این آیه استفاده می‌شود که مشاجره و در گیری میان فرعون و همسرش و احتمالا بعضی از اطرافیان آنها بر سر این نوزاد در گرفته بود، چرا که قرآن می‌گوید: «همسر فرعون گفت: این نور چشم من و تو است، او را نکشید، شاید برای ما مفید باشد، یا او را به عنوان پسر انتخاب کنیم»! (وَ قالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَیْنٍ لِی وَ لَکَ لا تَقْتُلُوهُ عَسی أَنْ یَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً).

فرعون دریافته بود که این نوزاد از بنی اسرائیل است و خواهان اجرای قانون جنایت بارش در باره نوزادان بنی اسرائیل در این مورد شد!

ج3، ص450

اما «آسیه» همسر فرعون که نوزاد پسری نداشت و قلب پاکش کانون مهر این نوزاد شده بود در مقابل همه آنها ایستاد و از آنجا که در این گونه کشمکشهای خانوادگی غالبا پیروزی با زنان است او در کار خود پیروز شد.

و اگر داستان شفای دختر فرعون نیز به آن افزوده شود دلیل پیروزی «آسیه» در این درگیری روشنتر خواهد شد.

ولی قرآن با یک جمله کوتاه و پر معنی در پایان آیه می‌گوید: «آنها نمی‌دانستند» چه می‌کنند (وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ).

آری! آنها نمی‌دانستند که فرمان نافذ الهی و مشیت شکست‌ناپذیر خداوند بر این قرار گرفته است که این نوزاد را در مهمترین کانون خطر پرورش دهد، و هیچ کس را یارای مخالفت با این اراده و مشیت نیست!

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج‏8، ص: 9

منابع