آیه 93 سوره یوسف
<<92 | آیه 93 سوره یوسف | 94>> | ||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
اکنون این پیراهن مرا نزد پدرم (یعقوب) برده و به روی او افکنید تا دیدگانش باز بینا شود آنگاه (او و) همه اهل بیت و خویشان خود را (از کنعان به مصر) نزد من آرید.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«قَمِیص»: پیراهن. «یَأْتِ بَصِیراً»: بینا میگردد. (یَأْتِ) در اینجا به معنی (یَصیرُ) است. در این صورت ملحق به افعال ناقصه است و (بَصیراً) خبر آن است. یا این که معنی چنین است: او بینا به پیش من میآید. در این صورت (بَصیراً) حال است. ناگفته نماند که یعقوب چه حقیقةً کور شده باشد و برابر وحی آسمانی، یوسف پیراهن خود را جهت بازیابی بینائی به کنعان فرستاده باشد، و یا این که تنها سوز فراق چشمان او را کم سو نموده باشد و مژده یوسف گم گشته، دیدگان را نور و جسم را زور بخشیده باشد، مانعی در میان نیست.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هذا فَأَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيراً وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ «93»
(يوسف گفت:) اين پيراهن مرا ببريد و آنرا بر صورت پدرم بيفكنيد (تا) بينا شود و همه كسان خود را نزد من بياوريد.
نکته ها
در داستان حضرت يوسف، پيراهن او در چند جا مطرح شده است؛
الف: «وَ جاؤُ عَلى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ» برادران، پيراهن يوسف را با خون دروغين آغشته كرده و نزد پدر بردند كه گرگ يوسف را خورد.
ب: «قَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ» پيراهن از پشت پاره وسبب كشف جرم و مجرم شد.
ج: «اذْهَبُوا بِقَمِيصِي» پيراهن موجب شفاى يعقوب نابينا مىشود.
اگر پيراهنى كه جوار يوسف است نابينا را بينا مىكند، پس در تبرك به مرقد و صحن و سرا و درب و ديوار و پارچه و هر چيز ديگرى كه در جوار اولياى خدا باشد، اميد شفا هست.
تا اينجا مرحله شناسايى يوسف، عذرخواهى از او وعفو وگذشت يوسف و طلب عفو الهى، طى شده است، ولى هنوز نابينايى پدر كه از آثار جرم برادران است، وجود دارد. در اين آيه راه حل اين مشكل ارائه مىشود.
ضمناً در روايت آمده است كه يوسف گفت: كسى پيراهن مرا براى پدر ببرد كه پيراهن خونى مرا پيش او برده بود تا همانگونه كه پدر را دل آزرده كرده با اين پيراهن دلشاد سازد.
در روايات آمده است: يوسف برادران خود را هر روز و شب سر سفره خود مىنشاند و آنها احساس شرمندگى مىكردند، به يوسف پيغام دادند كه سفره ما جدا باشد، چون چهره تو ما را شرمنده مىكند!.
يوسف پاسخ داد: امّا من افتخار مىكنم كه در كنار شما باشم و با شما غذا بخورم. روزگارى مردم كه مرا مىديدند، مىگفتند: «سبحان من بلغ عبدا بيع بعشرين درهما ما بلغ» منزّه است خدايى كه بردهى بيست درهمى را به عزّت رساند. امّا امروز وجود شما براى من عزّت است.
جلد 4 - صفحه 278
حالا مردم مىدانند كه من برده و بىاصل و نسب نبودهام. من برادرانى مثل شما و پدرى همانند يعقوب داشتهام، ولى غريب افتاده بودم. «1» (اللَّهاكبر از اين فتوّت و جوانمردى)
نقل شده است مرحوم آيتاللَّهالعظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى كه براى معالجه از اراك به سمت تهران حركت كرده بود، شبى را در قم ماندند. مردم از ايشان تقاضا كردند كه حوزه علميه خود را از اراك به قم منتقل كند، چون قم حرم اهلبيت عليهم السلام و مدفن حضرت معصومه عليها السلام است. ايشان استخاره كردند و اين آيه آمد: «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ»
پیام ها
1- تبرّك به اشيائى كه مربوط به اولياى خداست، جايز است. «اذْهَبُوا بِقَمِيصِي» (پيراهن يوسف، چشم نابينايى را بينا مىكند.)
2- كسى كه با هوى و هوس مبارزه كند، حتّى لباسش نيز از مقدسات مىشود. «بِقَمِيصِي»
3- تنها ديدن اشياى مقدّس براى تبرّك كافى نيست، بايد آن را لمس كرد. «فَأَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ أَبِي»*
4- حزن و شادى در نور چشم اثر دارد. وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ ... يَأْتِ بَصِيراً شايد به همين دليل فرزند خوب را «قرةالعين» ناميدهاند. (البتّه اگر نخواهيم از بُعد معجزه بررسى كنيم.)
5- وصال، دل پير را زنده و نابينا را بينا مىكند. «فَأَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيراً»*
6- در معجزه وكرامت، سن وسال شرط نيست. (پيراهن فرزند، چشمان پدر را بينا مىكند.)
7- يوسف، علم غيب داشت وگرنه از كجا مىدانست كه پيراهن، پدر را بينا مىكند. «يَأْتِ بَصِيراً»
8- خداوند آنچه را كه روزى سبب حزن يعقوب شده بود، مايه شادى و شفاى او
«1». تفسير كبير، به نقل از تفسيرنمونه.
جلد 4 - صفحه 279
قرار داد. (پيراهن روزى سبب اندوه شد و امروز سبب شادى)*
9- فرزندان متمكن، بستگان ضعيف مخصوصاً والدين سالمند را تحت پوشش ببرند. «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ»
10- شرايط اجتماعى، در عمل به وظيفه اثر دارد. «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ» (صلهى رحم يوسف در آن شرايط به نوعى بود كه بايد فاميل به مصر بيايند.)
11- رسيدگى به بستگان با حفظ حقوق ساير مردم، لازم است. «أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ»
12- تغيير مسكن و هجرت، آثار زيادى دارد از جمله: خاطرات غمانگيز را دگرگون مىكند. «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ»
13- افراد خانواده و بستگان نزديك در صورت امكان نزديك هم و در كنار هم زندگى كنند. «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ»*
14- جوانمردى يوسف عليه السلام تا آن اندازه بود كه برادران او را تحمّل نكردند و را در چاه انداختند، ولى يوسف عليه السلام همه برادران و خانوادههايشان را دعوت كرد. «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ»*
15- با خويشان هر چند خطاكار باشند نبايد قطع رابطه كرد. «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ»*
16- براى كسانى كه زجر فراق كشيدهاند بايد به فكر رفاه بود. «أَجْمَعِينَ» ديگر يعقوب تاب فراق ندارد.
17- بهترين لطف آن است كه همه را شامل شود. «أَجْمَعِينَ»
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم