آیه 91 سوره توبه
<<90 | آیه 91 سوره توبه | 92>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
بر ناتوانان و بیماران و فقیران که خرج سفر (و نفقه عیال خود را) ندارند گناهی بر ترک جهاد نیست هرگاه که با خدا و رسول او خیرخواهی و اخلاص ورزند (که این کار نیکوست و) بر نیکوکاران عالم از هیچ راه حرج و زحمتی نیست و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.
بر ناتوانان و بیماران و آنان که چیزی برای هزینه کردن [در راه جهاد] نمی یابند، گناهی نیست [که در جهاد شرکت نکنند] در صورتی که [در پشت جبهه با اعمال و گفتارشان] برای خدا و پیامبرش خیرخواهی کنند [و از این طریق به حمایت رزمندگان برخیزند]؛ آری، بر نیکوکاران [معذور] هیچ مؤاخذه و سرزنشی نیست، و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.
بر ناتوانان و بر بيماران و بر كسانى كه چيزى نمىيابند [تا در راه جهاد ] خرج كنند -در صورتى كه براى خدا و پيامبرش خيرخواهى نمايند- هيچ گناهى نيست، [و نيز] بر نيكوكاران ايرادى نيست، و خدا آمرزنده مهربان است.
بر ناتوانان و بيماران و آنان كه هزينه خويش نمىيابند، هرگاه در عمل براى خدا و پيامبرش اخلاص ورزند گناهى نيست اگر به جنگ نيايند؛ كه بر نيكوكارن هيچ گونه عتابى نيست و خدا آمرزنده و مهربان است.
بر ضعیفان و بیماران و آنها که وسیلهای برای انفاق (در راه جهاد) ندارند، ایرادی نیست (که در میدان جنگ شرکت نجویند،) هرگاه برای خدا و رسولش خیرخواهی کنند (؛ و از آنچه در توان دارند، مضایقه ننمایند). بر نیکوکاران راه مؤاخذه نیست؛ و خداوند آمرزنده و مهربان است!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
نصحوا: نصح: خالص كردن عمل از آلودگى شرك. نَصَحُوا لِلَّهِ: خالص كردند عمل خود را براى خدا و رسول. مانند منافقان افساد و خيانت نكردند.
حرج: تنگى. منظور از آن، تحمل مشقت در رفتن به جهاد است.[۱]
نزول
«شیخ طوسی» می گوید: قتادة گوید: این آیه درباره عابد بن عمر و المزنى و دیگران نازل گردیده.
ابن عباس گوید: درباره عبدالله بن معقل المزنى نازل شده زیرا او با جماعتى نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم آمدند و گفتند: یا رسول الله وسائل سفر و جهاد را از قبیل سوارى و غیره از براى ما مهیا فرماى. پیامبر فرمود: من چیزى ندارم که به شما بدهم[۲][۳].[۴]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
لَيْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَى الْمَرْضى وَ لا عَلَى الَّذِينَ لا يَجِدُونَ ما يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ ما عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ «91»
بر ناتوانان وبيماران (كه نمىتوانند در جهاد شركت كنند) و تهيدستانى كه چيزى براى خرج كردن (در راه جهاد) نمىيابند، ايرادى نيست، به شرط آن كه خيرخواه خدا و پيامبرش باشند، (و از آنچه در توان دارند مضايقه نكنند.) (زيرا) بر نيكوكاران راه سرزنش و مؤاخذهاى نيست و خداوند بخشندهى مهربان است.
نکته ها
پيرمردى نابينا خدمت پيامبر آمد و عرض كرد: كسى را ندارم كه دستم را گرفته و به جبهه ببرد. ناتوان و سالمندم. آيا عذرم پذيرفته است؟ پيامبر سكوت كرد، تا آنكه اين آيه نازل شد.
شگفتا از عاشقان اسلام كه با وجود پيرى ونابينايى، باز هم وجدانشان آرام نيست و براى تركِ جبهه، از پيامبر سؤال مىكنند!
ممكن است مراد از نادارى اين باشد كه آنان نمىتوانند بدون حضور خود در خانواده، هزينهى زندگى زن و فرزند خود را تأمين كنند و اگر به جبهه بروند، آنان گرسنه مىمانند. «1»
در اسلام فرمان حَرَجى و فوق طاعت نيست، اسلام انعطاف پذير است و بنبست ندارد.
امام صادق عليه السلام فرمود: هر كارى را كه انسان نتواند انجام دهد، تكليف ندارد و سپس اين آيه را تلاوت فرمودند. «2»
پیام ها
1- تكاليف الهى به قدر توان بشر است. لَيْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ .... حَرَجٌ (ضعيفان و بيماران كه ناتوانى جسمى دارند، از جهاد با جان و فقيران كه ناتوانى مالى دارند، از جهاد با مال معافاند)
«1». تفسير راهنما.
«2». تفسير نورالثقلين؛ كافى، ج 1، ص 165.
جلد 3 - صفحه 484
2- خيرخواهى هرگز ساقط نمىشود، ناتوانان نيز به نحوى كه مىتوانند حمايت كنند. حتّى نابيناى سالمند، به دعاى با زبان و قلب و خيرخواهى براى رزمندگان، موظّف است. «إِذا نَصَحُوا»
3- آنان كه از جهاد معذورند، ولى علاقه به آن دارند، از نيكوكارانند. «الْمُحْسِنِينَ»
4- از آنان كه بدون قصور و كوتاهى و با داشتن انگيزهى خوب، زيانى سر زند، مؤاخذه نمىشود و تاوانى نمىپردازند. «1» «ما عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ»
«1». مثل كارمند امينى كه هنگام جا به جايى پول بانك، گرفتار سارقين شود، يا باربرى كه هنگام حمل بار، دچار حادثه شود. بنابراين هرگونه اقدامِ اصلاحى كه با انگيزهى نيك و بىغرضانه انجام شود و حوادث و زيانهاى پيشبينى نشده پيش آيد، نبايد تاوان پرداخت شود. در فقه نيز قاعدهاى به نام «احسان و نفى حَرج» مىباشد.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
لَيْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَى الْمَرْضى وَ لا عَلَى الَّذِينَ لا يَجِدُونَ ما يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ ما عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (91)
ج5، ص 173
بعد از آن اجازه صاحبان عذرهاى صحيحه را در جهاد بيان مىفرمايد:
لَيْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ: نيست بر ناتوانان و عاجزان. وَ لا عَلَى الْمَرْضى: و نه بيماران و صاحبان درد. وَ لا عَلَى الَّذِينَ لا يَجِدُونَ ما يُنْفِقُونَ: و نه بر آنانكه نيابند چيزى را كه خرج كنند براى خود و اسباب راه سازند، مانند قوم جهينه و مزينه. و چون قدرت بر انفاق، شرط وجوب جهاد است، پس بر عهد واجب نباشد به جهت عدم قدرت او بر آن. حاصل آيه: نيست بر اين جماعت مذكوره، حَرَجٌ:
و بأسى و گناهى كه از جنگ باز ايستند. إِذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ: هر گاه نيك فرمانبردارى كنند مر خداى تعالى و پيغمبر او را به ايمان و طاعت در پنهانى و آشكارا. «نصح» اصلاح فعل است به اخلاص نيت.
ما عَلَى الْمُحْسِنِينَ: نيست بر نيكوكاران كه ناصحانند. مِنْ سَبِيلٍ: هيچ راه عتابى و ملامتى و كسى را با ايشان كارى نيست و مذمت را بر ايشان راهى نيست. نزد بعضى آيه عام است در كل محسن، و احسان عبارت است از رساندن نفع به غير يا خالى بودن از وجوه قبيحه. وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ: و حق تعالى آمرزنده است آن را كه به جهت عذر از جهاد بازماند، مهربان است كه معذور آن را رخصت قعود فرمايد. ابن ضحاك گفته: «1» اين آيه در شأن عبد اللّه بن مكتوم آمد كه كور بود، خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله عرضه داشت: من پير و شكسته، ضعيف الحال و نحيف الجسم شدم، و قائدى ندارم، آيا براى من رخصت در تخلف از جهاد باشد؟ حضرت ساكت، جبرئيل نازل و اين آيه آورد.
نكته- وضع «محسنين» در محل ضمير به جهت دلالت است بر آنكه ايشان داخل هستند در سلك محسنين، و معاتب نيستند بر ترك خروج به محاربه
«1» مجمع البيان ج 3 ص 60.
ج5، ص 174
مشركين با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
لَيْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَى الْمَرْضى وَ لا عَلَى الَّذِينَ لا يَجِدُونَ ما يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ ما عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (91) وَ لا عَلَى الَّذِينَ إِذا ما أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لا أَجِدُ ما أَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّوْا وَ أَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاَّ يَجِدُوا ما يُنْفِقُونَ (92) إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَ هُمْ أَغْنِياءُ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (93)
ترجمه
نيست بر ضعيفان و نه بر بيماران و نه بر آنانكه نمىيابند چيزيرا كه صرف كنند گناهى چون باخلاص عمل نمايند براى خدا و پيغمبرش نيست بر نيكوكاران هيچ راهى و خدا آمرزنده مهربان است
و نه بر آنانكه چون آمدند نزد تو براى آنكه سوار كنى آنها را گفتى نمىيابم چيزيرا كه سوار كنم شما را برگشتند در حاليكه از چشمهاشان ميريخت اشك براى اندوه از آنكه نمىيافتند چيزيرا كه صرف كنند
جز اين نيست كه راه عتاب بر كسانى است كه اذن ميخواهند از تو با آنكه آنها بىنيازانند راضى شدند بآنكه باشند با زنان بازمانده و مهر نهاد خدا بر دلهاشان پس آنها نميدانند.
تفسير
بعضى گفتهاند آيه اول نازل شد در باره ابن امّ مكتوم كه نابينا و ضعيف بود چون اذن خواست و پيغمبر (ص) ساكت شد و بعضى گفتهاند در باره عائذ بن عمرو و اصحاب او نازل شد و آيه دوم گفتهاند در باره بكّائون نازل شده كه هفت نفر بودند و در اسامى آنها اختلاف شده است و عياشى از صادقين عليهما السلام نقل نمود كه يكى
جلد 2 صفحه 611
از آنها عبد اللّه بن يزيد بن ورقاء خزاعى بوده و قمى ره فرموده بكّائون هفت نفر بودند از هفت قبيله و اسامى آنها را ذكر نموده و فرموده اينها آمدند نزد پيغمبر (ص) گريان و عرض كردند ما قوّه بيرون آمدن نداريم پس آيه اول و دوم نازل گرديد و فرموده اينها كفش ميخواستند كه بپوشند در هر حال مراد از ضعفاء ناتوانانند از قبيل پيران فرسوده و عجزه مانند كور و شل و زمينگير و امثال اينها و مراد از مرضى بيمارانى هستند كه يا قادر بر حركت نباشند يا حركت مضر باشد براى آنها و فرقه سوم فقرائى هستند كه مخارج راه و وسائل حركت را فاقدند كه در صورتى كه راست بگويند و واقعا متمكن نباشند خداوند تكليف شاق نمىفرمايد و گناهى بر آنها نيست و چون بوظيفه شرعيّه خودشان كه ترك جهاد است رفتار نمودهاند كار خوبى كردهاند و راه عتابى بر آنها نيست علاوه بر آنكه خداوند آمرزنده و مهربان است بر فرض جزئى قصورى هم شده باشد عفو خواهد فرمود پس از آن خطاب به پيغمبر (ص) فرموده ميفرمايد و نيز راه عتابى نيست بر كسانى كه چون حاضر ميشوند براى آنكه وسائل حركتشان را فراهم نمائى با آنكه خودت بآنها ميگوئى من وسائل ندارم و اگر طبعا مايل بحركت نباشند بايد خوشحال شوند بواسطه اندوهى كه از اين حرمان بر ايشان روى ميدهد مراجعت ميكنند از حضور تو در حاليكه اشك از چشمانشان بطورى جارى است كه گويا ديدههاى آنها تمامى اشك شده و در جريان است براى آنكه متمكن از مصارف راه نيستند بلى راه عتاب و خطاب باز است بر اشخاصيكه اذن ميخواهند از تو با آنكه تمام وسائل براى آنها مهيّا است جز محبت خدا و پيغمبر كه راضى ميشوند مانند زنان محروم از جهاد در خانه بنشينند و از اين سعادت بىبهره باشند و خداوند بپاداش معاصى و ترك نظر و تعقل آنها را بحال خودشان واگذار فرمود تا از تراكم جهل و عصيان روزنه قلبشان بعالم غيب مسدود گرديد گويا مهر الهى بدريچه دلهاشان زده شد ديگر چيزى نميدانند و آنها هشتاد نفر بودند از قبائل مختلفه كه بخسران دنيا و آخرت گرفتار شدند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
لَيسَ عَلَي الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَي المَرضي وَ لا عَلَي الَّذِينَ لا يَجِدُونَ ما يُنفِقُونَ حَرَجٌ إِذا نَصَحُوا لِلّهِ وَ رَسُولِهِ ما عَلَي المُحسِنِينَ مِن سَبِيلٍ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (91)
نيست بر اشخاص ضعيف و نه بر مريضها و نه بر فقراء که ندارند چيزي را که انفاق كنند در راه جهاد حرجي و مؤاخذهاي مشروط بر اينكه از روي خلوص و واقعيت باشد که اگر ضعف مزاجي از زمانه و عجزه و كوري يا مريضي يا نداشتن مخارج سفر و نفقه خروج باشد که اگر نبود خارج ميشدند براي جهاد يا انفاق ميكردند بمجاهدين نيست بر نيكوكاران ايرادي و بحثي و خداوند غفور است ميآمرزد و رحيم است ترحم ميفرمايد.
لَيسَ عَلَي الضُّعَفاءِ شل باشد يا عاجز يا كور يا زمينگير يا ضعف قوي وَ لا عَلَي المَرضي مرضي که مانع از خروج باشد که حقيقة نتواند و بستري شده باشد وَ لا عَلَي الَّذِينَ لا يَجِدُونَ ما يُنفِقُونَ تهيدست باشد که وسائل سفر را نتواند تهيه كند و كسي هم تحمل نكند براي آنها حرج يعني مؤاخذه و عذر آنها پذيرفته است) إِذا نَصَحُوا لِلّهِ وَ رَسُولِهِ که بخواهند باين توفيق جهاد موفق شوند و نتوانند و ديگران را ترغيب و تحريص كنند براي جهاد اينها نيكوكارانند ما عَلَي المُحسِنِينَ مِن سَبِيلٍ نه در دنيا گرفتار عقوبت ترك جهاد ميشوند و نه در آخرت از آنها سختگيري ميكنند مثل حضرت زين العابدين عليه السّلام در كربلا.
وَ اللّهُ غَفُورٌ آمرزنده است و از آنها مؤاخذه نميكند و رحيم از فيوضات جهاد هم و از مثوبات جهات محروم نميفرمايد.
291
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 91)
شأن نزول:
چنین نقل شده که یکی از یاران با اخلاص پیامبر صلّی اللّه علیه و آله عرض کرد: ای پیامبر خدا! من پیرمردی نابینا و ناتوانم، حتی کسی که دست مرا بگیرد و به میدان جهاد بیاورد، ندارم، آیا اگر در جهاد شرکت نکنم معذورم؟
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله سکوت کرد، سپس آیه نازل شد و به این گونه افراد اجازه داد.
تفسیر:
در این آیه و دو آیه بعد برای روشن ساختن وضع همه گروهها از نظر معذور بودن یا نبودن در زمینه شرکت در جهاد تقسیم بندی مشخصی شده است.
نخست میگوید: «کسانی که ضعیف و ناتوان هستند (بر اثر پیری و یا نقص اعضا همچون فقدان بینایی) همچنین بیماران و آنها که وسیله لازم برای شرکت در میدان جهاد در اختیار ندارند بر آنها ایرادی نیست که در این برنامه واجب اسلامی شرکت نکنند» (لَیْسَ عَلَی الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَی الْمَرْضی وَ لا عَلَی الَّذِینَ لا یَجِدُونَ ما یُنْفِقُونَ حَرَجٌ).
این سه گروه در هر قانونی معافند، و عقل و منطق نیز معاف بودن آنها را امضا میکند و مسلم است که قوانین اسلامی در هیچ مورد از منطق و عقل جدا نیست.
سپس یک شرط مهم برای حکم معافی آنها بیان کرده، میگوید «این در صورتی است که آنها از هرگونه خیرخواهی مخلصانه در باره خدا و پیامبرش دریغ ندارند» (إِذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ).
و با سخن و طرز رفتار خود مجاهدان را تشویق کنند و در تضعیف روحیه دشمن و فراهم آوردن مقدمات شکست آنها کوتاهی نورزند.
بعدا برای بیان دلیل این موضوع میفرماید: این گونه افراد مردان نیکوکاری هستند و «برای نیکوکاران هیچ راه ملامت و سرزنش و مجازات و مؤاخذه وجود ندارد» (ما عَلَی الْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیلٍ).
و در پایان آیه خدا را با دو صفت از اوصاف بزرگش به عنوان دلیل دیگری بر
ج2، ص241
معاف بودن این گروههای سه گانه توصیف میکند و میگوید: «خداوند غفور و رحیم است» (وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- ↑ صاحب مجمع البیان از قول ضحاک چنین گوید: این آیه درباره عبدالله بن زائدة یعنى ابن اممکتوم نازل شده که مردى کور بود و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: یا نبىّ اللّه من مردى کور و نحیف الجسم هستم. آیا مى توانم از جهاد معاف باشم؟ پیامبر سکوت اختیار کرد سپس این آیه نازل شد. قتادة گوید: درباره عائد بن عمرو و یاران او نازل گردیده است.
- ↑ ابن ابىحاتم در تفسیر خود از زید بن ثابت روایت کرده و گوید: من کاتب وحى رسول خدا صلی الله علیه و آله بودم. موقعى که سوره توبه را مى نوشتم به آیات قتال که میرسیدم، قلم را بر گوش مى نهادم و پیامبر آیاتى که بر او نازل میشد، تأمل مى کرد تا این که کورى بر او وارد شد و گفت: یا رسول اللّه وضع من چگونه خواهد بود در حالى که کور هستم و نمى توانم در جهاد شرکت کنم سپس این آیه نازل شد.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص431.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.