آیه 87 سوره انبیاء

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَىٰ فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<86 آیه 87 سوره انبیاء 88>>
سوره : سوره انبیاء (21)
جزء : 17
نزول : مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

و (یاد آر حال) ذو النون (یعنی یونس) را هنگامی که (از میان قوم خود) غضبناک بیرون رفت و چنین پنداشت که ما هرگز او را در مضیقه و سختی نمی‌افکنیم (تا آنکه به ظلمات دریا و شکم ماهی در شب تار گرفتار شد) آن گاه در آن ظلمتها فریاد کرد که خدایی به جز ذات یکتای تو نیست، تو (از شریک و هر عیب و آلایش) پاک و منزهی و من از ستمکاران بودم (که بر نفس خود ستم کردم).

ترجمه های انگلیسی(English translations)

And [remember] the Man of the Fish, when he left in a rage, thinking that We would not put him to hardship. Then he cried out in the darkness, ‘There is no god except You! You are immaculate! I have indeed been among the wrongdoers!’

معانی کلمات آیه

ذا النون: راغب گويد: نون به معنى ماهى بزرگ است . امّا مجمع و صحاح و قاموس مطلق ماهى گفته ‏اند . منظور از ذو النون حضرت يونس است كه ماهى او را بلعيد.

نقدر: قدر: به معنى توانايى و تنگ گرفتن است. در آيه معنى دوم مراد است. به معنى اندازه گيرى نيز آيد.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى‌ فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ «87»

و ذوالنون (يونس را به ياد آور) آن هنگام كه خشمگين (و با قهر از ميان مردم بيرون) رفت و گمان كرد كه (آسوده شد و) ما بر او تنگ نخواهيم گرفت، (امّا همين كه در كام نهنگ فرو رفت و سبب آن را دانست) پس در آن تاريكيها ندا داد كه (خداوندا!) جز تو معبودى نيست، تو پاك و منزهى (و) همانا من از ستمكاران بودم (و نمى‌بايست مردم را بخاطر سرسختى‌شان رها كرده و تنها بگذارم).

فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ «88»

پس (دعاى) او را اجابت كرديم و او را از آن اندوه نجات داديم و ما اين چنين، مؤمنان را نجات مى دهيم.

جلد 5 - صفحه 487

نکته ها

آنچه پيرامون داستان حضرت يونس در تفاسير آمده اين است كه آن حضرت سال‌هاى بسيارى مردم را به سوى خداپرستى دعوت كرد ولى از اين ميان تنها دو نفر به او ايمان آوردند، يكى شخصى عابد و ديگرى انسانى عالم، وقتى وضع بدين صورت ادامه يافت، عابد به يونس عليه السلام پيشنهاد نفرين كرد و حضرت كه از سرسختى و لجاجت آنان به ستوه آمده بود به اين كار اقدام نمود و به محض پيدا شدن آثار بلا، بدون كسب اجازه از محضر خداوند، با خشم و غضب از منطقه خارج شد به اين گمان كه ديگر از دست آنان راحت شده است، امّا نمى دانست كه خداوند بخاطر اين كار زندگى را بر او سخت خواهد كرد.

وقتى از آنجا خارج شد، به سوى دريا رفت، سوار بر كشتى شده و به منطقه‌اى ديگر عزيمت نمود. در ميانه‌ى راه ناگهان كشتى به خاطر مواجه شدن با نهنگى بزرگ، دچار اضطراب گرديد و چيزى نمانده بود تا همه اهل كشتى غرق شوند.

صاحبان كشتى تصميم گرفتند تا براى رفع اين بلا، يك نفر از ساكنان كشتى را به دريا بيندازند و خود را از اين مصيبت رها سازند و چون قرعه كشيدند، نام يونس عليه السلام درآمد، لذا او را به دريا انداختند، بلافاصله نهنگ او را بلعيد و به درون دريا رفت، امّا به امر الهى از خوردن و هضم او منع گرديد.

يونس عليه السلام در آن تاريكى‌هاى شكم ماهى و اعماق آب به ظلم خود، به خروج نابجا از ميان مردم پى برد و به آن اعتراف كرد، پس خداوند دعاى او را مستجاب فرمود و او را از آن حال نجات داد. از آن پس يونس لقب «ذوالنون» به معناى صاحب ماهى يافت.

در آيات 143 و 144 سوره‌ى صافّات آمده است كه: «فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ. لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلى‌ يَوْمِ يُبْعَثُونَ» يعنى اگر نبود كه او از زمره‌ى تسبيح‌كنندگان به شمار مى‌رفت، هر آينه تا روز قيامت در شكم ماهى محبوس مى‌گرديد.

پیام ها

1- در بيان تاريخ، هميشه از شيرينى‌ها و موفّقيّت‌ها سخن نگوييم، بلكه به حوادث تلخ و شكست‌ها نيز اشاره كنيم. «وَ ذَا النُّونِ»

جلد 5 - صفحه 488

2- هرگز رسالت الهى خويش را پايان يافته تلقّى و آن را رها نكنيم. «إِذْ ذَهَبَ»

3- گاه يك حركت عجولانه، بدون حساب و بى‌اجازه، كيفر سختى را بدنبال مى‌آورد. «إِذْ ذَهَبَ‌- فَنادى‌ فِي الظُّلُماتِ»

4- خداوند بر خيالات، افكار و گمان‌هاى ما آگاه است. «فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ»

5- گاهى انبيا بر حوادث آينده‌ى خود آگاهى ندارند. «فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ»

6- يك غضب بيجا، گاه يك پيامبر خدا را گرفتار مى‌كند. «مُغاضِباً- فَنادى‌»

7- گاهى ناشايستگى يك عمل باعث انواع ظلمت‌ها مى‌گردد. «الظُّلُماتِ»

8- در تحليل گرفتارى‌ها، خدا را منزّه بدانيم و سرچشمه‌ى آن را در عملكرد خود جستجو نماييم. «سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ»

9- اگر حركت‌ها و حبّ و بغض‌ها به فرمان خداوند و مرضى خاطر او نباشد، نتيجه مطلوب را در پى نخواهد داشت. «ذَهَبَ مُغاضِباً- إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ»

10- اقرار به گناه در پيشگاه خداوند، خود يك كمال و از آداب دعاست. «إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ»

11- دعايى كه در آن، اقرار به توحيد، تنزيه پروردگار و اعتراف به خطا و اشتباه و گناه باشد، مستجاب است. سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ‌ ... فَاسْتَجَبْنا

12- تنزيه خداوند و اقرار به گناه، رمز نجات از مصائب و محروميّت‌هاست. سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ‌ ... فَاسْتَجَبْنا

13- تنها راه نجات، خواست و اراده‌ى الهى است. «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ»

14- داستان‌هاى قرآن، يك واقعه‌ى تمام شده نيست، يك جريان و سنّت دائمى است. «كَذلِكَ»

15- نجات اهل ايمان، يك سنّت و قانون خداوند است. «كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ»

16- هر كس اين ذكر را با آن حال بگويد نجات مى‌يابد. إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَاسْتَجَبْنا ... كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ‌

تفسير نور(10جلدى)، ج‌5، ص: 489

پانویس

  1. پرش به بالا تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع