آیه 85 سوره واقعه
<<84 | آیه 85 سوره واقعه | 86>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و ما به او از شما نزدیکتریم لیکن شما بصیرت ندارید.
و ما به او از شما نزدیک تریم، ولی نمی بینید.
و ما به آن [محتضر] از شما نزديكتريم ولى نمىبينيد-
ما از شما به او نزديكتريم ولى شما نمىبينيد.
و ما از شما به او نزدیکتریم ولی نمیبینید!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«إِلَیْهِ»: به شخص محتضر.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ «83» وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ «84»
پس چرا آنگاه كه جان به گلوگاه رسد. و شما در آن هنگام نظاره مىكنيد.
وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ «85»
و ما از شما به آن (محتضر) نزديكتريم، ولى نمىبينيد.
فَلَوْ لا إِنْ كُنْتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ «86» تَرْجِعُونَها إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «87»
پس اگر شما (در برابر اعمالتان) مجازات شدنى نيستيد، چرا آن جان را (در حال احتضار به بدن خود) بر نمىگردانيد اگر راست مىگوييد؟
نکته ها
اگر منكران معاد در قدرت خداوند براى مبعوث كردن مردگان شك دارند، آيا قدرت او را در گرفتن جان انسانها، انكار مىكنند؟ صحنه جان دادن محتضر را مىبينند كه احدى هيچ كارى نمىتواند بكند، عجز خود و قدرت نمايى او را در حال احتضار ديدهاند، همان قدرت كه مىتواند جان را بگيرد، مىتواند جان را باز گرداند. اگر مرگ به اراده و تقدير الهى نبود و اتّفاقى بود، چارهجويى و جلوگيرى از آن امكان داشت.
براى منكران بايد استدلال آورد، چنانكه در آيات متعدّد اين سوره خداوند بارها استدلال آورده است. «أَ فَرَأَيْتُمْ ما تُمْنُونَ»، «أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُونَ»، «أَ فَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ»، البتّه
جلد 9 - صفحه 445
گاهى هم بايد با نشان دادن صحنه عجزشان آنان را تحقير كرد، چنانكه در اين آيات خداوند خطاب به آنان مىفرمايد: همه شما قدرت دور كردن مرگ و زنده نگه داشتن عزيزتان را در لحظه احتضار نداريد.
خداوند، به همه بندگان، خوب يا بد، نزديك است. «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ» آنچه مهم و ارزشمند است اينكه ما با ايمان و عمل صالح به خدا نزديك شويم.
«مدين» از «دين» به معناى جزاست و لذا «يَوْمِ الدِّينِ» يكى از نامهاى قيامت است: «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»
نگاه، غير از ديدن است، چه بسا انسان به چيزى نگاه مىكند، اما آن را نمىبيند و در فكر چيز ديگرى است. تَنْظُرُونَ ... لكِنْ لا تُبْصِرُونَ
پیام ها
1- لحظهى احتضار و مرگ، براى همه حتمى است. «إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ» (كلمه «إِذا» در موارد حتمى الوقوع بكار مىرود)
2- خروج روح از بدن، از مجراى تنفسى و حلقوم است. «بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ»
3- خداوند براى برطرف كردن ترديد معاد، هم قدرت خود را در حيات مطرح مىكند و هم در حال مرگ و به اين طريق اتمام حجّت مىكند. «بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ»
4- خداوند، از نزديكترين افراد به انسان، نزديكتر است. نزديكى ديگران جسمى است و نزديكى او ناشى از احاطه كامل به مخلوق است. «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ»
5- معاد و كيفر و پاداش اخروى قطعى است. «إِنْ كُنْتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ» (بكارگيرى فعل ماضى براى بيان آينده، نشانه حتمى و قطعى بودن آن است)
تفسير نور(10جلدى)، ج9، ص: 446
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ (85)
وَ نَحْنُ أَقْرَبُ: و ما نزديكتريم از روى علم و قدرت، إِلَيْهِ مِنْكُمْ: به آن محتضر از شما اى اهل ميت، وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ: و لكن نمىبينيد و نمىدانيد آنچه جارى شود بر آن محتضر. يا در نمىيابيد ملائكه را كه قابض روحند.
بيان: تعبير فرموده از علم و قدرت به قربى كه اقوى سبب اطلاع است يا مراد از اقربيت او سبحانه، ملائكه باشند كه براى قبض روح او آمدهاند و اسناد به ذات سبحانى به جهت اختصاص و غايت تقرب ايشان باشد به درگاه الهى.
تنبيه: به مقتضاى احاديث بسيار آنكه: حاضر شوند رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و امير المؤمنين و باقى ائمه عليهم السّلام در نزد مؤمن وقت معاينه موت، و سفارش مىنمايند حضرت ملك الموت را در حق او به رفق و مدارا، و نازل مىشوند بر او ملائكه رحمت از جانب پروردگار و بشارت مىدهند او را به روح
جلد 12 - صفحه 484
و ريحان و جنت نعيم.
از جمله علامه مجلسى رحمه اللّه در بحار از ابو حمزه ثمالى از حضرت باقر عليه السّلام روايت نموده كه: عرض كردم چه مىكنند با ما شيعيان در وقت حضور موت؟ فرمود: آيا بشارت ندهم تو را يا ابا حمزه؟ عرض كردم: بلى جعلت فداك. فرمود: در آن وقت حاضر مىشود نزد او، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و امير المؤمنين عليه السّلام. و رسول خدا بر سر او مىنشيند و فرمايد: منم رسول خدا بشتاب بسوى ما تا آنچه در پيش دارى خير و بهتر است براى تو از آنچه در پشت سر و وراء ظهر خود گذاردهاى و آنچه از آن خائف بودى ايمن شده و بشارت مىدهد او را به رحمت پروردگار. و حضرت امير المؤمنين عليه السّلام نيز به مثل آن تكلم فرمايد آيا خبر ندهم تو را به آنچه گفتم از كتاب خدا «الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ» «1».
و در اخبار بسيار آنكه خصوص امير المؤمنين عليه السّلام حاضر خواهد شد در نزد محتضر چه مؤمن و چه منافق، و حضور آن حضرت براى مؤمن نعمت و راحت است، و در نزد غير مؤمن عذاب و نقمت است.
و حديث حارث همدانى از احاديث معروفه مشهوره است. در كامل بهائى و مجالس، روزى به حضرت امير المؤمنين عليه السّلام عرض كرد: من تو را دوست مىدارم و مىترسم از دو حالت: يكى وقت جان دادن و ديگر وقت گذشتن از صراط. حضرت فرمود: لا تخف يا حارث فما من احد من اوليائى و اعدائى الّا و هو يرانى فى هاتين الحالتين. يعنى مترس يا حارث، كه هيچ كس نباشد از دوستان من يا دشمنان من مگر آنكه او مىبيند مرا در اين دو حالت و من او را مىبينم و مرا مىشناسد و من او را مىشناسم. و ابياتى انشاء نموده:
يا حار همدان من يمت يرنى
من مؤمن او منافق قبلا
يعرفنى طرفه و اعرفه
بنعته و اسمه و ما فعلا
و انت عند الصراط معترضى
فلا تخف عثرة و لا زللا
«1» تسلية الفؤاد، سيد عبد الله شبر، (چ 1393 ق- قم) ص 62 بنقل از تفسير عياشى.
جلد 12 - صفحه 485
اقول للنار حين تعرض
للعرض ذريه لا تقربى الرجلا
ذريه لا تقربيه ان له
حبلا بحبل الوصى متصلا
اسقيك من بارد على ظمأ
بحاله فى الحلاوة العسلا
هذا لنا خالص لشيعتنا
عطانى اللّه فيهم الاهلا «1»
تتمه: در كافى- به اسناد خود از حضرت صادق عليه السّلام كه: حاضر شد رسول خدا صلى اللّه عليه و آله نزد محتضرى از اصحاب خود و فرمود: چه مىبينى؟ عرض كرد: بياض بسيار و سواد بسيار. فرمود: كدام نزديكترند به تو.
گفت: سواد. فرمود: بگو «اللهم اغفر لي الكثير من معاصيك و اقبل عنى اليسير من طاعتك» آن را گفت و بىهوش شد. حضرت فرمود: تخفيف بده به او تا از او سؤال نمايم. به هوش آمد، فرمود: حال چه مىبينى؟ گفت: بياض بسيار.
فرمود: غفر اللّه لصاحبكم. حضرت فرمود: چون نزد محتضر حاضر شويد اين كلمات را به او تلقين نمائيد «2».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ (75) وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ (76) إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ (77) فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ (78) لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ (79)
تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ (80) أَ فَبِهذَا الْحَدِيثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ (81) وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ (82) فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ (83) وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ (84)
وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ (85) فَلَوْ لا إِنْ كُنْتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ (86) تَرْجِعُونَها إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (87)
ترجمه
پس سوگند ياد نميكنم بمواضع وقوع ستارگان
و همانا آن هر آينه سوگنديست اگر بدانيد بزرگ
همانا آن قرآنيست گرامى
در كتابى نگاه داشته شده
مس نميكند آنرا مگر پاكشدگان
فرو فرستادنى است از پروردگار جهانيان
آيا پس نسبت باين گفتار سستى ميورزيد
و قرار ميدهيد روزيتان را آنكه شما تكذيب ميكنيد
پس چرا نبايد وقتى كه رسيد جان بگلو
و شما آن هنگام نظر ميكنيد
و ما نزديكتريم باو از شما ولى نمىبينيد
پس چرا نبايد اگر هستيد غير جزا دادهشدگان
برگردانيد آنرا اگر هستيد راستگويان.
تفسير
در مجمع از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه مواقع نجوم طرد نمودن آنها است شياطين را و مشركين بآن سوگند ياد مينمودند پس خداوند فرموده من بآن سوگند ياد نميكنم و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در زمان جاهليّت مردم قسم ميخوردند بآن پس خدا فرمود قسم نميخورم من بمواقع نجوم چون امر كسى كه بآن قسم بخورد بزرگ است و بنابراين مراد آنست كه سوگند ياد نميكنم بمواقع و اوقات سقوط ستارگان و آن سوگند سوگندى است كه اگر بدانيد گناه است و ياد كنيد آنرا گناه بزرگى است يا آن سوگندى است كه گناه بزرگى است اگر بدانيد ولى افسوس كه نميدانيد و بعدا فرموده آنچه بر من نازل شده قرآن مفيد نافع است كه در لوح محفوظ الهى وجود دارد مانند آنكه ما ميگوئيم بجان تو قسم نميخورم امر از اين قرار است و شايد جهت منع از چنين قسمى آن باشد كه اعراب جاهليّت مواضع وقوع ستارگان و سقوط كواكب را منشأ آثارى ميدانستند از قبيل نزول باران و غيره و ميگفتند باران بفلان ستاره بر ما نازل شد و
جلد 5 صفحه 136
اين كفر يا اقلا بىادبى است چون بايد گفت بخواست خدا نازل شد لذا خداوند باين تقريب از آن و از قسم بمواقع ستارگان كه مشعر باين عقائد است منع فرموده و مقرّب يا مؤيّد اين معنى است آنچه در ضمن آيات بعد بيايد انشاء اللّه تعالى ولى مفسرين فرمودهاند خداوند قسم ياد فرموده بمطالع و مغارب يا مساقط نجوم و لا زائد است و آن معمول در كلام ميباشد يا لا اشاره بردّ اقوال كفار است راجع بقرآن كه ميگفتند سحر و شعر و افسانه است يا نفى غير آنچه بقسم اثبات شده براى مزيد تأكيد مانند آنكه گفته شود نيست جز اين قسم بخدا چنين است يا مراد از مواقع نجوم آيات قرآن است كه نجوما يعنى متفرّقا بر قلب پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده و خدا بآن قسم ياد فرموده و مؤيّد اين معنى است توصيف قسم ببزرگى و آنكه بعضى بموقع النّجوم قرائت نمودهاند و مؤيّد اين اقوال است آنكه قمّى ره نقل فرموده كه مراد آنست كه پس سوگند ياد ميكنم بمواقع نجوم و بنابراين اقوال متعلّق قسم آنست كه آنچه بر پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده قرآن پر خير و فائده و نفع است براى بشر تا روز قيامت و كلام خدا است كه كرامت و احترامش نزد خدا و خلق زياد است ولى آنچه بعنوان تأييد از قمّى ره نقل شد در صافى موجود است و حقير بر حسب معمول خود در نقل روايات بآن اعتماد نمودم و بعد از مراجعه بتفسير برهان و اطلاع بر اخبار معارضه با آن رجوع بتفسير على بن ابراهيم قمّى كه نسخه خطى از آن نزد حقير است نمودم ديدم چنين نقلى در آن نبود و بنابراين چون در متشابهات مرجع راسخان در علمند آنچه بدوا ذكر شد بايد تلقّى بقبول شود نه اقوال مفسرين و العلم عند اللّه تعالى و درك نميكنند و اصابت نمينمايند بچيزى از معانى و حقايق قرآن مگر كسانيكه پاك باشند از معاصى و نبايد مسّ نمايند خطّ آنرا مگر كسانيكه خالى از جنابت و با وضو و طهارت باشند چنانچه در روايات ائمه اطهار بآن تصريح شده چون نازل از جانب پروردگار عالم است و جز از طريق اولياء او بحقائق آن راه نتوان يافت و بايد محترم باشد آيا نسبت بقرآن مداهنه و سهلانگارى ميكنيد و نفاق ميورزيد و تكذيب ميكنيد باطنا با آنكه ظاهرا تصديق مينمائيد آنرا و قرار ميدهيد بهره خودتان را از آن تكذيب خودتان يا قرار ميدهيد شكر روزى
جلد 5 صفحه 137
خودتان را كه خدا بشما داده كفران نعمت او چون وقتى باران ميآيد ميگوئيد بفلان ستاره آمد با آنكه بخواست خدا آمده و قرآن بآن ناطق است و شما تكذيب ميكنيد قرآن را در اين نسبتى كه ميدهيد چون مخاطب باين آيات كفار مكّه و منافقين اين امّتند و مستفاد از روايات ائمه اطهار آنست كه آنها از اين قبيل نسبتها ميدادند و نفاق و شقاق ميورزيدند و قرآن منزل و تجعلون شكر كم انّكم تكذّبون است پس چرا وقتى بحال احتضار افتاديد و جانتان بحلقومتان رسيد و شما در كنار عزيزانتان نشسته و با حسرت بآنها نگاه ميكنيد و ما با ملائكهاى كه مأمور قبض ارواحند مشغول قبض روح آنها و نزديكتر از شما بآنانيم ولى شما نميدانيد كه ما حاضريم و نمىبينيد ملائكه را و با كمال اشتياقى كه ببرگشتن روح آنها ببدنشان داريد پس چرا اگر شما مملوك حق و مقهور در تحت اراده او براى مجازات اعمالتان در آخرت نيستيد چنانچه مدّعى آن مىباشيد كه دار جزائى نيست برنميگردانيد روح آنها را ببدنهاشان اگر راست ميگوئيد و بنابراين كلمه فلولا براى طول كلام و احتياج بربط تامّ تكرار شده و خلاصه كلام آنست كه اگر شما راست ميگوئيد عالم ديگرى نيست و از دست شما در اين عالم كارى برميآيد چرا جان عزيزانتان را وقتى ما ميخواهيم بگيريم و بگلو رسيده برنميگردانيد در كافى از امام صادق عليه السّلام در اين آيه نقل نموده كه وقتى جان بگلوى محتضر رسيد منزل او را در بهشت باو ارائه ميدهند پس ميگويد مرا بدنيا برگردانيد تا كسان خود را بآنچه ديدم خبر دهم ميگويند نميشود و اگر لا در آيه اول زائد هم نباشد تأكيد در كلام حاصل است
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَلَو لا إِذا بَلَغَتِ الحُلقُومَ (83) وَ أَنتُم حِينَئِذٍ تَنظُرُونَ (84) وَ نَحنُ أَقرَبُ إِلَيهِ مِنكُم وَ لكِن لا تُبصِرُونَ (85)
پس چرا زماني که روح ميرسد به حلقوم که به تعبير ما جان در گلو ميآيد و شما در اينکه موقع ميبينيد و ما نزديكتريم به او از شما و لكن شما نميبينيد و بصيرت نداريد.
انسان در موقعي که در دست و پاي جان دادنست پرده از پيش چشمش برداشته ميشود ملائكه قابض ارواح را مشاهده ميكند جاي خود را در بهشت يا جهنّم باو نشان ميدهند ملائكه رحمت يا عذاب را حاضر و منتظر ميشناسد لذا ميفرمايد:
فَلَو لا إِذا بَلَغَتِ الحُلقُومَ يعني بلغت النفس الي حلقوم که نزديك است بيرون بيايد.
وَ أَنتُم حِينَئِذٍ تَنظُرُونَ فقط جان دادن او را ميبينيد و ما از شما نزديكتريم باو.
وَ نَحنُ أَقرَبُ إِلَيهِ مِنكُم که در چه حالت است به راحتي جان ميدهد يا به سختي باو بشارت ميدهند يا تهديد ميكنند، در نعمت و مشمول تفضلات الهي ميشود يا در شكنجه و عذاب ميافتد.
وَ لكِن لا تُبصِرُونَ شما نميبينيد.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 85)- سپس میافزاید: «و ما از شما به او نزدیکتریم (و فرشتگان ما که آماده قبض روح او هستند نیز نزدیکتر از شما میباشند) ولی شما نمیبینید» (وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ).
ما به خوبی میدانیم در باطن جان محتضر چه میگذرد؟ و در عمق وجودش چه غوغائی برپاست؟ و مائیم که فرمان قبض روح او را در سر آمد معینی صادر کردهایم، ولی شما تنها ظواهر حال او را میبینید، و از چگونگی انتقال او از این سرا به سرای دیگر بیخبرید.
به هر حال نه تنها در این موقع بلکه در همه حال خداوند از همه کس به ما نزدیکتر است حتی او نزدیکتر از ما به ماست.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم