آیه 84 سوره اعراف

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ مَطَرًا ۖ فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<83 آیه 84 سوره اعراف 85>>
سوره : سوره اعراف (7)
جزء : 8
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و بر آن قوم بارانی (از سنگریزه) فرو باریدیم، بنگر که مآل کار بدکاران چیست.

و بر آنان بارشی [بی نظیر از سنگ های آتشین] باراندیم، پس با تأمل بنگر که سرانجام گنهکاران چگونه بود؟!

و بر سر آنان بارشى [از مواد گوگردى‌] بارانيديم. پس ببين فرجام گنهكاران چسان بود.

بر آنها بارانى باريديم، بنگر كه عاقبت مجرمان چگونه بود.

و (سپس چنان) بارانی (از سنگ) بر آنها فرستادیم؛ (که آنها را در هم کوبید و نابود ساخت.) پس بنگر سرانجام کار مجرمان چه شد!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Then We poured down upon them a rain [of stones]. So observe how was the fate of the guilty!

And We rained upon them a rain; consider then what was the end of the guilty.

And We rained a rain upon them. See now the nature of the consequence of evil-doers!

And we rained down on them a shower (of brimstone): Then see what was the end of those who indulged in sin and crime!

معانی کلمات آیه

امطرنا: مطر (بر وزن شرف)، باران. در اقرب الموارد آمده فعل مطر در خير و رحمت و «امطر» در عذاب و شر گفته مى شود. «امطر» همه جا در قرآن در باران عذاب آمده است.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ مَطَراً فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ «84»

و ما بارانى (از سنگ) بر آنان بارانديم. پس بنگر كه سرانجام گنهكاران چه شد؟

نکته ها

هلاكت قوم لوط، با بارش سنگ‌هاى آسمانى بر سرشان بود، سنگ‌هايى از گِل همانند كلوخ چنانكه در سوره‌ى هود مى‌فرمايد: «وَ أَمْطَرْنا عَلَيْها حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ» «1»

پیام ها

1- تغيير راه فطرت، (ارضاى جنسى از طريق مردان و همجنس‌بازى،) تغيير نعمت را به دنبال دارد. به جاى باران، پاره سنگ مى‌بارد. «وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ مَطَراً» در دعاى كميل مى‌خوانيم: «اللّهم اغفر لى الذّنوب الّتى تغيّر النعم»

2- قهر الهى مخصوص آخرت نيست، گاهى نيز در همين دنياست. «أَمْطَرْنا»

3- از تاريخ وسرنوشت ديگران عبرت بگيريم. فَانْظُرْ ... عاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ‌

4- قهر خداوند مخصوص يك دسته از مجرمان نيست، همه‌ى مجرمان به هوش باشند كه سنّت الهى استثنا بردار نيست. «عاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ»


«1». هود، 82- 83.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌3، ص: 111

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ مَطَراً فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ (84)

وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ مَطَراً: و نازل كرديم و فرستاديم بر قوم لوط باران عجيبى را كه مثل آن نباريده بود؛ و آن باريدن سنگهاى سجينى بود قبل از خسف، بنا بقولى. و قولى ديگر: مسافرين آنها به عذاب باريدن سنگ، و حاضرين به خسف هلاك شدند. در لوامع مروى است كه شخصى از قوم لوط به تجارت در مكه تا چهل روز بود، و سنگ نصيب او در بين آسمان و زمين معلق، بعد از خروج از حرم بر سرش آمده هلاك شد، فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ‌: پس نظر كن اى مكلف عاقل هر عصر بعصر تا قيامت، و تأمل كن چگونه باشد عاقبت مجرمان و عاصيان. يعنى به سبب عمل فاحش، تمام قوم مرجوم به سنگ و معذب به خسف گرديدند.

هلاك قوم لوط: علامه مجلسى رحمه اللّه از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام روايت نموده كه: پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از جبرئيل سؤال هلاك قوم لوط را. جبرئيل گفت: ندا رسيد از عرش الهى كه قول خدا لازم و امر او حتم شد به عذاب قوم لوط، پس پائين رو به سوى شهر قوم لوط، و آنچه احاطه نموده به آن، و بر كن همه آن را از طبقه هفتم زمين و بالا بياور به سوى آسمان و نگاهدار تا برسد امر خداوند جبار در برگردانيدن، و آيت هويدائى بگذار از خانه لوط كه عبرتى باشد براى هر كه عبور كند از آن.

پس پائين رفتم به سوى گروه ستمكاران، و بال راست خود را بر طرف شرقى آن شهر و بال چپ را برطرف غربى آن زدم و كندم. يا محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از زير هفتم طبقه زمين به غير منزل لوط و بالا بردم، آنها را در ميان بال خود، و باز داشتم آنها را در جائى كه اهل آسمان صداى خروسها و سگهاى آنها را مى‌شنيدند. پس آفتاب طالع شد. ندا رسيد اى جبرئيل، برگردان شهر را بر

جلد 4 صفحه 131

اين قوم. پس برگردانيدم آن را و زير و رو شد و باريد خدا برايشان سنگها از سجيل كه صاحب علامت بودند، و اين عذاب از ستمكاران امت تو اى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه مثل عمل آنها كنند بعيد نيست. «1» تبصره: دلائل نقليه و براهين عقليه بر حرمت و قبح لواطه:

اولا- ذات احديت الهى حكيم على الاطلاق، به مقتضاى حكمت ايجاد بشر و براى بقاء نسل، جعل شهوت در انسان فرمود و طريقى براى اعمال اين قوه به توسط شريعت مقرر، يعنى نكاح و ازدواج، تا بدان سبب ابقاء نسل در عالم شود، و هر گاه آدمى قوه شهويه در خلاف موضع كه وطى به رجال باشد صرف نمايد، هر آينه خلاف حكمت رفتار، و در نظر عقلا مذموم است، پس ارتكاب چنين فعلى عقلا قبيح و شنيع خواهد بود.

ثانيا- اين فعل صفت حيوانات خصوصا حمار و خنزير، پس اينگونه رفتار مشابهت به حيوانيت و بهيميت؛ و هر وصف بهيمى، صدورش از انسان مذموم و مقدوح و مقبوح باشد.

ثالثا- قطع نظر از تلويث نجاست، غير از حصول ضرر از قطع نسل و ضرر مثانه و به احتمال قوى موجب مرض در اهليل چيزى عايد نشود، زيرا به اتفاق حاذقين اطباى عالم، خالق حكيم و مدبر عليم در نفس رحم قوه جاذبه مقرر تا جذب منى نمايد از آلت مرد و در مجراى او چيزى باقى نگذارد از منى به خلاف دبر كه قوه دافعه دارد نه جاذبه، لذا به انزال در دبر ظن حصول ضرر به واطى غالبا مى‌باشد كه به بقاء بقيه منى در مجراى اهليل خوف تعفن و فساد و توليد علل و آلام و اسقام و سوزاك است كه از احتباس منى در مجراى بول و مثانه ناشى مى‌شود. و اما نسبت بموطوئه: بعض متأخرين از ماهرين اطباء گفته‌اند:

وصول منى بموطوئه مورث بواسير است، پس به حصول اين مضرات در فاعل و مفعول بالفعل يا بالقوه، عقلا و طبا و تجربة ممنوع، و منهى باشد قطع نظر از شرع مطهر.

«1» بحار الانوار، جلد 12، صفحه 152، حديث 7.

جلد 4 صفحه 132

احاديث وارده- از جمله:

1- تفسير لوامع التنزيل- قال النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: لعن اللّه سبعة من خلقه فوق سبع سماوات فردّد لعنته على واحدة منها ثلثا و لعن بعده كلّ واحدة لعنة. قال سبحانه تعالى: ملعون ملعون ملعون من عمل عمل قوم لوط، ملعون من اتى شيئا من البهائم، ملعون من جمع بين امرئة و ابنتها، ملعون من عقّ والديه، ملعون من ذبح لغير اللّه، ملعون من غيّر حدود الارض، ملعون من تولّى غير مواليه. «1» فرمود حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:

لعن فرموده ذات احديت اللّه و دور نموده از رحمت واسعه خود هفت طائفه را فوق سماوات سبع، پس يكى از آنها را سه مرتبه لعن فرموده و بعد هر يكى را يك مرتبه: 1- ملعون است، ملعون است، ملعون است، هر كه عمل قوم لوط نمايد. 2- ملعون است هر كه حيوانى را وطى كند. 3- ملعون است هر كه جمع كند بين زنى و دخترش. 4- ملعون است هر كه عاق والدينش باشد. 5- ملعون است هر كه حيوانى به غير نام الهى ذبح نمايد. 6- ملعون است هر كه تغيير دهد حدود زمين را. شايد مراد ادخال جزئى از زمين غير باشد در زمين خود. 7- ملعون است هر كه متولى غير موالى خود شود.

2- قال امير المؤمنين عليه السّلام: اللّواط مادون الدّبر فهو لواط امّا فى الدّبر فهو الكفر. «2» فرمود حضرت امير المؤمنين عليه السّلام: لواط مادون دبر است، و اما در دبر، پس او كفر مى‌باشد.

3- من قبّل طفلا للشّهوة الجمه اللّه بلجام من نار «3» هر كه ببوسد طفلى را به شهوت، خداوند لجام فرمايد او را به لجام نار.

4- قال النبى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: من نكح امرئة فى دبرها او غلاما فى دبره او رجلا حشره اللّه عزّ و جلّ يوم القيمة انتن من الجيفة يتأذّى به‌

«1» تفسير الدّر المنثور سيوطى، جلد 3، صفحه 101.

«2» عقاب الاعمال، باب عقاب اللّوطى، حديث 6- بحار الانوار، جلد 12، صفحه 167، حديث 21.

«3» بحار الانوار، جلد 79، صفحه 72، حديث 27.

جلد 4 صفحه 133

النّاس حتّى يدخل جهنّم. «1» فرمود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: هر كه وطى كند دبر زنى را يا طفلى، يا مردى را وطى در دبر نمايد، محشور فرمايد خداى تعالى او را روز قيامت گندتر از مردار، متأذى شوند به او مردم تا داخل جهنّم شود.

تتمه: شيخ الطائفه رحمه اللّه در حد لواطه از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده، فرمود امير المؤمنين عليه السّلام انّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حكم فيه ثلثة احكام: امّا ضربة بالسّيف فى عنقه بالغة ما بلغت او اهدارا من جبل مشدود البدين و الرّجلين اواحراقا بالنّار. «2» بتحقيق پيغمبر خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حكم فرمود در لاطى به سه حكم: يا زدن گردنش به شمشير، يا پرت كردن از كوهى دست و پا بسته، يا سوزانيدن به آتش.

قال النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: من عمل عمل قوم لوط فارجموا الفاعل و المفعول به. «3» فرمود پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: هر كه عمل قوم لوط را نمايد، پس سنگسار نمائيد فاعل و مفعول را.

تذكره: علامه مجلسى رحمه اللّه از حضرت باقر عليه السّلام روايت نموده كه شش چيز است در اين امت از عمل قوم لوط است: 1- به كمان گلوله انداختن.

2- سنگريزه با انگشت انداختن. 3- قندران خائيدن. «4» 4- جامه بزمين انداختن از تكبر. 5- بندهاى قبا گشودن. 6- بند پيراهن گشودن. «5» تنبيه: اين قصص اربعه حضرت نوح و هود و صالح و لوط عليهم السّلام دلالت دارد بر بطلان قول مجبره كه فاعل و موجد و مريد كفر و ضلالت، خداى تعالى نمى‌باشد؛ چه اگر او سبحانه مى‌بود، هر آينه انبياء را بر قوم حجت نبود، و اهلاكشان در غايت ظلم بود، تعالى اللّه علوّا كبيرا.

«1» جامع الاخبار، صدوق، فصل 108، حديث اوّل.

«2» تهذيب الاحكام، جلد 10، صفحه 53، حديث 7- الاستبصار، جلد 4، صفحه 220، حديث 5.

«3» سنن ابن ماجه، جلد 2، ابواب الحدود، صفحه 118- تفسير الدّرّالمنثور، جلد 3، صفحه 101.

«4» شيره بعضى گياهان را گويند كه مانند سقّز در دهان مى‌جوند.

«5» بحار الانوار، جلد 12، صفحه 151، حديث سوّم- خصال صدوق، باب السّتة، حديث 29.

جلد 4 صفحه 134


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ مَطَراً فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ (84)

ترجمه‌

و بارانديم بر آنها بارانى پس بنگر چگونه بود انجام كار گناهكاران.

تفسير

خلاصه روايتى كه در مجمع از امام باقر (ع) در قصّه لوط (ع) نقل نموده آنست كه آنحضرت سى سال در ميان قوم خود بود و در تمام اين مدت آنها را دعوت بدين حق و امر بمعروف و نهى از منكر ميفرمود و آنها اجابت نمى‌نمودند و مردمان بخيل و لئيمى بودند و از جنابت تطهير نميكردند و بخل آنها را وادار باين عمل قبيح نموده بود چون منازل آنها سر راه مصر و شام واقع شده بود كاروانان وارد بر آنها ميشدند و ايشان براى آنكه كسى بر آنها وارد نشود با مهمانها اين عمل ناشايسته را مينمودند و حضرت لوط سخىّ و كريم و ميهمان‌نواز بود آنحضرت را نهى ميكردند و ميگفتند اگر مهمان بياورى با آنها اين معامله را مينمائيم لذا آنحضرت هر وقت ميهمانى بر او وارد ميشد از آنها مخفى ميفرمود تا آنكه خداوند اراده فرمود كه عذاب بر آنها نازل فرمايد جبرئيل را بنحويكه در آيه سابقه ذكر شد فرستاد و قضايا بنحو مذكور واقع شد و حضرت لوط و كسانش شبانه از آبادى خارج شدند و چون صبح طالع شد جبرئيل بال خود را بطرف آبادى زد و آنرا از تخوم ارضين كند و بآسمان برد كه بانك خروس‌ها و سگهاى آنها را

جلد 2 صفحه 449

اهل آسمان شنيدند و از آنجا وارونه آنرا بزمين زد و اين بعد از آن بود كه بارانى از سنگ سجيل بر آنها باريده بود كه آن معرب سنگ گل است شايد مراد آن باشد كه اول باران باريد و كسانيكه بآنها اصابت نمود مردند بعد زمين واژگون شد براى باقى ماندگان در زوايا و خفايا و مزيد عبرت ديگران.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


40

وَ أَمطَرنا عَلَيهِم‌ مَطَراً فَانظُر كَيف‌َ كان‌َ عاقِبَةُ المُجرِمِين‌َ (84)

‌پس‌ باريديم‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ باريدني‌ ‌پس‌ نظر كن‌ ببين‌ چگونه‌ بوده‌ ‌است‌ عاقبت‌ گنهكاران‌ مختصرا آنچه‌ استفاده‌ ميشود ‌از‌ حديث‌ مروي‌ ‌از‌ ابي‌ حمزه‌ و ابي‌ بصير ‌از‌ حضرت‌

جلد 7 - صفحه 379

باقر ‌عليه‌ السّلام‌ اينكه‌ جبرئيل‌ امين‌ ‌با‌ جمعي‌ ‌از‌ ملائكه‌ ابتداء نزد حضرت‌ ابراهيم‌ (ع‌) آمدند ‌براي‌ ‌آنها‌ گوساله‌ كباب‌ كرد و ‌آنها‌ نخوردند و ابراهيم‌ متوحش‌ شد ‌آنها‌ گفتند ‌ما رسولان‌ الهي‌ هستيم‌ و ‌او‌ ‌را‌ بشارت‌ باسحق‌ و ‌بعد‌ ‌از‌ اسحق‌ يعقوب‌ دادند ‌از‌ ‌آنها‌ پرسيد ‌براي‌ چه‌ آمده‌ايد گفتند ‌براي‌ هلاكت‌ قوم‌ لوط، ابراهيم‌ (ع‌) شفاعت‌ كرد ‌که‌ مفاد ‌آيه‌ شريفه‌ يُجادِلُنا فِي‌ قَوم‌ِ لُوطٍ ‌است‌ گفتند يا إِبراهِيم‌ُ أَعرِض‌ عَن‌ هذا إِنَّه‌ُ قَد جاءَ أَمرُ رَبِّك‌َ وَ إِنَّهُم‌ آتِيهِم‌ عَذاب‌ٌ غَيرُ مَردُودٍ هود ‌آيه‌ 78، زيرا شفاعت‌ خاص‌ باهل‌ ايمان‌ ‌است‌ كافر و مخالف‌ قابل‌ شفاعت‌ نيستند ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ آمدند نزد حضرت‌ لوط مشغول‌ ‌بود‌ ‌در‌ مزرعه‌ ‌خود‌ و بسيار مهمان‌ دوست‌ ‌بود‌ لكن‌ قومش‌ ‌او‌ ‌را‌ منع‌ كرده‌ بودند ‌از‌ آوردن‌ مهمان‌ و گفته‌ بودند ‌که‌ ‌ما تو ‌را‌ نزد مهمان‌ مفتضح‌ ميكنيم‌ و ‌با‌ مهمان‌ تو ‌آن‌ عمل‌ شنيع‌ ‌را‌ مرتكب‌ ميشويم‌ و ‌اينکه‌ ملائكه‌ گفتند ‌ما مهمان‌ توايم‌ شبانه‌ مخفيانه‌ ‌آنها‌ ‌را‌ آورد منزل‌ و چون‌ امرأه‌ ‌او‌ كافره‌ ‌بود‌ و ‌با‌ كفار قرار داده‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌اگر‌ شب‌ لوط مهمان‌ آورد بالاي‌ بام‌ آتش‌ روشن‌ كند رفت‌ روشن‌ كرد قوم‌ فهميدند دور خانه‌ لوط جمع‌ شدند و اراده‌ ‌اينکه‌ عمل‌ ‌را‌ داشتند جبرئيل‌ پر زد چشم‌ ‌آنها‌ كور شد ‌که‌ مفاد فَطَمَسنا أَعيُنَهُم‌ قمر ‌آيه‌ 32 ‌است‌ و بلوط گفتند ‌که‌ شبانه‌ ‌از‌ ميان‌ قوم‌ ‌با‌ اهلش‌ خارج‌ شود سواي‌ امرأه‌ ‌او‌ ‌که‌ گذشت‌ و صبح‌ هفت‌ شهر قوم‌ لوط ‌را‌ ‌از‌ زمين‌ كند و ‌آن‌ قدر بالا برد ‌که‌ صداي‌ كلاب‌ ‌آنها‌ و خروسان‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ملائكه‌ شنيدند و ‌از‌ بالاي‌ سر ‌آنها‌ سنگ‌ باريد و ‌اينکه‌ هفت‌ شهر واژگون‌ گرديد و سنگ‌ عظيمي‌ ‌بر‌ سر امرأه‌ لوط آمد و تمام‌ هلاك‌ شدند ملخص‌ حديث‌ و ‌اينکه‌ جملات‌ ‌در‌ آيات‌ شريفه‌ اشاره‌ دارد مثل‌ جَعَلنا عالِيَها سافِلَها وَ أَمطَرنا عَلَيها حِجارَةً مِن‌ سِجِّيل‌ٍ مَنضُودٍ هود ‌آيه‌ 84.

‌در‌ بعض‌ اخبار دارد ‌هر‌ ‌که‌ عمل‌ قوم‌ لوط ‌را‌ مرتكب‌ شود مبتلا باين‌ سنگها ميشود ‌در‌ موقع‌ خودش‌ و استشهاد فرمودند بآيه‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ مُسَوَّمَةً عِندَ رَبِّك‌َ

جلد 7 - صفحه 380

وَ ما هِي‌َ مِن‌َ الظّالِمِين‌َ بِبَعِيدٍ هود ‌آيه‌ 85.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 84)- در این آیه اشاره بسیار کوتاه و پرمعنی به مجازات شدید و وحشتناک این قوم کرده، می‌گوید: «ما بارانی بر آنها فرستادیم» اما چه بارانی؟! بارانی از سنگ که آنها را در هم می‌کوبید و نابود می‌کرد (وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَراً).

«اکنون تماشا کن ببین سر انجام کار مجرمان به کجا کشید» (فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ).

گرچه روی سخن در اینجا به پیامبر است اما پیداست که هدف عبرت گرفتن همه افراد با ایمان می‌باشد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع