و یهود گفتند که هیچ وقت آتش عذاب به ما نرسد مگر چند روزی معدود. به آنان بگو: آیا بر آنچه دعوی میکنید عهد و پیمانی از خدا گرفتهاید که خدا هم از آن عهد هرگز تخلف نکند یا چیزی به خیال جاهلانه خود به خدا نسبت میدهید؟
و گفتند: آتش [دوزخ] جز چند روزی به ما نمی رسد. بگو: آیا [بر این عقیده خود] از نزد خدا پیمانی گرفته اید؟ که هرگز خدا از آن پیمان تخلّف نخواهد کرد، یا جاهلانه چیزی را به خدا نسبت می دهید؟
و گفتند: «جز روزهايى چند، هرگز آتش به ما نخواهد رسيد.» بگو: «مگر پيمانى از خدا گرفتهايد؟ -كه خدا پيمان خود را هرگز خلاف نخواهد كرد- يا آنچه را نمىدانيد به دروغ به خدا نسبت مىدهيد؟»
و گفتند: آتش جز چند روزى ما را نسوزاند. بگو: آيا با خدا چنين پيمانى بستهايد، تا او خلاف پيمان خود نكند؟ يا آنكه از روى نادانى چنين نسبتى به خدا مىدهيد؟
و گفتند: «هرگز آتش دوزخ، جز چند روزی، به ما نخواهد رسید.» بگو: «آیا پیمانی از خدا گرفتهاید؟! -و خداوند هرگز از پیمانش تخلف نمیورزد- یا چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت میدهید»؟!
And they say, ‘The Fire shall not touch us except for a number of days.’ Say, ‘Have you taken a promise from Allah? If so, Allah will never break His promise. Do you ascribe to Allah what you do not know?’
And they say: Fire shall not touch us but for a few days. Say: Have you received a promise from Allah, then Allah will not fail to perform His promise, or do you speak against Allah what you do not know?
And they say: The Fire (of punishment) will not touch us save for a certain number of days. Say: Have ye received a covenant from Allah - truly Allah will not break His covenant - or tell ye concerning Allah that which ye know not?
And they say: "The Fire shall not touch us but for a few numbered days:" Say: "Have ye taken a promise from Allah, for He never breaks His promise? or is it that ye say of Allah what ye do not know?"
معانی کلمات آیه
«لَن تَمَسَّنَا»: هرگز به ما نمیرسد. «أَیَّاماً مَّعْدُودَةً»: چند روز قابل شمار. مدّت کمی.
«شیخ طوسی» گوید: يهوديان مى پنداشتند كه طول مدت و زمان دنيا هفت هزار سال است و در هنگام ورود به مدينه مى گفتند: كه در هزار سال يك روز در آتش معذب خواهند بود و معتقد بودند كه بعد از آن يك روز، عذاب از آنها قطع خواهد شد.
ابو العالية[۲] و قتادة[۳] و سدى و عكرمة[۴] گويند: كه يهوديان مى پنداشتند مدت معدودة و شمرده شده عذاب براى آنها چهل روز است يعنى همان عدد و مدتى را كه گوساله پرستى نموده بودند سپس اين آيه نازل گرديد[۵].[۶]
و (يهود) گفتند: جز چند روزى محدود، هرگز آتش دوزخ به ما نخواهد رسيد، بگو:
آيا پيمانى از نزد خدا گرفتهايد كه البتّه خداوند هرگز خلاف پيمان خود نمىكند، يا اينكه بر خداوند چيزى را نسبت مىدهيد كه به آن علم نداريد؟
نکته ها
از جمله انحرافات عقيدتى يهود، اين بود كه مىگفتند: اگر بر فرض ما گنهكار باشيم، كيفر ما از ديگران كمتر است و چند روزى بيشتر، عذاب نخواهيم شد!. زيرا ما از ديگران برتريم.
جلد 1 - صفحه 147
خداوند در اين آيه، بر اين طرز تفكّر خط بطلان مىكشد.
پیام ها
1- امتيازطلبى، از جمله خصوصيّات يهود است. «وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا»
2- افكار و گفتارهاى ناروا را بىپاسخ نگذاريد. «قالُوا ... قُلْ»
3- برترىطلبى، نژادپرستى وآرزوى بدون عمل، ممنوع است. «قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ ... أَمْ تَقُولُونَ»
4- همه در برابر قانون يكسان هستند، خداوند وعده و پيمانى براى نجات قومى خاص نداده است. «قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً»
5- نا آگاهى از معارف دين، سبب نسبت دادن خرافات به دين مىشود. «أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ»
وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ: و گفتند يهود به گمان باطل خود: هرگز مسّ نكند و نرسد ما را آتش جهنم، إِلَّا أَيَّاماً مَعْدُودَةً: مگر روزهاى معدودى، يعنى به مقدار روزهاى محصوره كمى كه آن چهل روز ايّام گوساله پرستى است.
حق تعالى ردّ قول آنها فرمود: قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً: بگو اى پيغمبر در جواب آنها بر سبيل انكار: آيا گرفتهايد پيمانى از جانب خدا بر اين كه زياده از آنچه مىگوئيد شما را عذاب نفرمايد! و اگر به حسب فرض، عهدى از جانب خدا براى شما باشد، وَ لَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ: پس هرگز خلف نفرمايد خدا وعده خود را. حاصل آنكه عهد و پيمانى از جانب خدا نداريد تا خلاف عهد و وعده نفرمايد. خيالات فاسد و گمانهاى باطل است كه تصور كنيد. أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ: يا مىگوئيد يعنى افترا مىبنديد و نسبت مىدهيد بر خدا ما لا تَعْلَمُونَ: آنچه را كه نمىدانيد. حاصل آيه آنكه: كدام يك از اين دو امر حقّ مىباشد؟ گرفتن عهد از جانب خدا يا افتراى بر حضرت سبحان؟ يا (ام منقطعه بمعنى بل) يعنى: بلكه افترا مىبنديد بر خدا آنچه را كه علم به آن نداريد. بعد از آن حكم كلى را فرمايد:
و گفتند هرگز نميرسد ما را آتش مگر روزهاى شمرده شده بگو آيا گرفتيد از خدا پيمانى را پس هرگز تخلف نمىكند خدا از پيمانش يا ميگوئيد از جانب خدا چيزيرا كه نميدانيد..
تفسير
چون گفتند مؤمنان ارحام يهود چرا نفاق ميكنيد با پيغمبر (ص) با آنكه ميدانيد كه نفاق موجب غضب خداوند است بر شما و معذب ميشويد يهودان در جواب گفتند كه مدت عذاب ما در مقابل اين معاصى چند روزى است كه ما در آن چند روز گوساله را عبادت نموديم و آن مدت قليل ميگذرد و بعد ببهشت ميرويم و ما استقبال نميكنيم ناملائمات دنيا را براى عذاب چند روزه زيرا آنزمان كم ميگذرد و ما بلذت آزادى در دنيا رسيديم و از تكاليف محمد (ص) راحت شديم نهايت آنكه چند روزى در آخرت معذب باشيم آنهم چون دوام ندارد اهميتى ندارد ميگذرد و مانند آنستكه نبوده براى اين خداوند امر فرمود به پيغمبر كه بگو اى محمد آيا شما عهدى از خدا گرفتيد كه عذاب شما دائم نباشد براى كفرتان تا هرگز خدا مخالفت عهد خود را ننمايد يا ميگوئيد از قول خدا چيزيرا كه نميدانيد با آنكه شما در هر دو ادعائيكه بنمائيد دروغگو هستيد و نيست عذاب شما مگر دائمى، حقير عرض ميكنم استفهام و سؤال گاهى براى آنست كه طرف اقرار نمايد و مقصود طلب فهم نيست مثل آنكه ما بگوئيم بكسيكه بخواهد مال مردم را ندهد و عمل خود را مستند بدستور ما نمايد آيا من گفتم بتو مال مردم را مده كه در اين مقامات مقصود استفاده از اقرار طرف است
جلد 1 صفحه 119
چنانچه در اين آيه شريفه اگر يهود ميگفتند خدا عهد فرموده مطالبه دليل از آنها ميشد و عاجز از اقامه آن بودند و اگر ميگفتند ما از پيش خود ميگوئيم بطلان ادعاء آنها واضح ميشد و الا خدا و پيغمبر همه چيز را ميدانند و استفهام حقيقى نمينمايند، اگرچه تحقيق آنستكه استفهام در اين مقامات هم حقيقى است منتهى آنكه اغراض در طلب فهم مختلف است گاهى طلب فهم براى فهميدن است گاهى براى چيزهاى ديگر از قبيل اقرار يا انكار يا توبيخ يا امثال اينها كه در محل خود بيان شده است.
جواب: بسيار فرق است بين آن سخن و اينکه مدعا، زيرا نقص و عيب كار آنها در اصول دين است و بر آنها لازم است که نظر در معجزه مدعي نبوت بكنند و با اينهمه صفات که در كتب خود ديده و شنيده و معجزاتي که از او مشاهده نمودهاند بنبوت او «پيغمبر خاتم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم» تصديق كنند.
و سخن ما با شرط تحصيل اعتقاد باصول دين و حفظ ايمان و بقاء آنست.
و بينهما بون بعيد
1- سوره آل عمران آيه 192
76
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 80)- بلند پروازی و ادّعاهای توخالی! قرآن در اینجا به یکی از گفتههای بیاساس یهود که آنان را به خود مغرور ساخته و سر چشمه قسمتی از انحرافات آنها شده بود اشاره کرده و به آن پاسخ میگوید، نخست میفرماید: «آنها گفتند: هرگز آتش دوزخ، جز چند روزی به ما نخواهد رسید» (وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُودَةً).
«بگو آیا پیمانی نزد خدا بستهاید که هرگز خداوند از پیمانش تخلّف نخواهد کرد یا این که چیزی را به خدا نسبت میدهید که نمیدانید»؟! (قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً فَلَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَی اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ).
اعتقاد به برتری نژادی ملت یهود، و این که آنها تافتهای جدا بافتهاند، و گنهکارانشان فقط چند روزی کیفر و مجازات میبینند. سپس بهشت الهی برای ابد در اختیار آنان است این امتیاز طلبی با هیچ منطقی سازگار نیست. به هر حال آیه فوق، این پندار غلط را ابطال میکند و میگوید این گفتار شما از دو حال خارج نیست: یا باید عهد و پیمان خاصّی از خدا در این زمینه گرفته باشید- که نگرفتهاید- و یا دروغ و تهمت به خدا میبندید!
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
پرش به بالا ↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 1، ص 111.
پرش به بالا ↑ ابوالعالية رفيع بن مهران از تابعين و از شاگردان ابى بن كعب در مدينه بوده است بعد از وفات رسول خدا صلى الله عليه و آله مسلمان گرديد و در زمان خود به قرائت قرآن از سايرين اعلم بوده و در سال 90 هجرى وفات يافته است.
پرش به بالا ↑ ابوالخطاب قتادة بن دعامة السدوسى بفتح قاف از مشهورترين تابعين و از شاگردان عبدالله بن مسعود در عراق بوده و داراى حافظه اى قوى بود و در سال 117 هجرى در سن 56 سالگى وفات يافته است و شيخ بزرگوار او را در رديف مفسرينى كه مورد ستايش است قرار داده است.
پرش به بالا ↑ ابوعبدالله عكرمة البربرى المدنى از مشهورترين تابعين و برده عبدالله بن عباس و از شاگردان او بوده علماء عامة در موثق بودن او ترديد دارند و نيز در نزد خاصه هم موثق نمى باشد. گويند وقتى كه وفات يافت در تشييع جنازه او كسى شركت نكرد و در سال 104 هجرى وفات يافت.
پرش به بالا ↑ طبرى و ابن ابى حاتم از مفسرين عامه و نيز طبرانى در كبير خود بعد از دو واسطه از عكرمة او از سعيد بن جبير او از ابن عباس سبب نزول مزبور را ذكر نموده اند.