آیه 7 سوره یس

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَىٰ أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<6 آیه 7 سوره یس 8>>
سوره : سوره یس (36)
جزء : 22
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

البته وعده عذاب ما بر اکثر آنان حتمی و لازم گردید از این رو ایمان نمی‌آورند.

یقیناً فرمان عذاب بر بیشترشان محقق و ثابت شده است، به این سبب ایمان نمی آورند.

آرى، گفته [خدا] در باره بيشترشان محقق گرديده است، در نتيجه آنها نخواهند گرويد.

وعده خدا در باره بيشترشان تحقق يافته و ايمان نمى‌آورند.

فرمان (الهی) درباره بیشتر آنها تحقق یافته، به همین جهت ایمان نمی‌آورند!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

The word has certainly become due against most of them, so they will not have faith.

Certainly the word has proved true of most of them, so they do not believe.

Already hath the judgment, (for their infidelity) proved true of most of them, for they believe not.

The Word is proved true against the greater part of them: for they do not believe.

معانی کلمات آیه

«الْقَوْلُ»: مراد فرموده خدا: لأَمْلأَنَّ جَهَنَّمَ مِنکَ وَ مِمَّن تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ، در می‌باشد.

نزول

شأن نزول آیات 1 تا 7:

ابن عباس گوید: رسول خدا صلى الله علیه و آله ذکر سجده را بلند قرائت می‌کرد تا این که عده اى از قریش در صدد ایذاء و اذیت پیامبر برآمدند و خواستند نقشه شوم خویش را عملى سازند ولى گرفتار شدند و به شکنجه افتادند لذا با زبان عذرخواهى نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و او را به خداوند و خویشاوندانش قسم دادند و از اثر دعاى پیامبر از گرفتارى و شکنجه رهائى یافتند سپس این آیات نازل گردید با وجود بر این هیچ یک از آنان ایمان نیاوردند.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلى‌ أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ «7»

به يقين فرمان (عذاب) بر بيشتر آنان سزاوار گشته است پس ايشان ايمان نمى‌آورند.

إِنَّا جَعَلْنا فِي أَعْناقِهِمْ أَغْلالًا فَهِيَ إِلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ «8»

به راستى كه ما در گردن‌هاى آنان غل‌هايى قرار داديم، كه تا چانه‌شان را مى‌پوشاند در نتيجه سرهاى آنان بالا مانده است (و نمى‌توانند اطراف و پيش پاى خود را ببينند).

نکته ها

«اذقان» جمع «ذقن» به معناى چانه و «مُقْمَحُونَ» از «قمح البعير» به معناى سر بالا كردن شتر است. يعنى همان گونه كه به شتر آب عرضه مى‌شود ولى او سر خود را بالا مى‌برد، به اين مردم نا اهل نيز حقّ ارائه مى‌شود، امّا آنان سر خود را بالا گرفت و در برابر حقّ سر تعظيم فرود نمى‌آورند.

مراد از زدن غل بر گردن آنان، يا كيفر آخرت آنهاست، نظير آيه‌ى‌ «إِذِ الْأَغْلالُ فِي أَعْناقِهِمْ» «1» و يا مراد وجود عقايد خرافى است كه همچون غل‌هاى سنگين بر گردنشان‌

«1». غافر، 71.

جلد 7 - صفحه 521

است، نظير آيه 157 اعراف كه مى‌فرمايد: «يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ» كه از وظايف انبيا برداشتن خرافاتى است كه همچون غل‌هاى سنگين آنان را به بند كشيده است. آرى، انبيا مى‌خواهند غل‌ها را بردارند ولى خود مردم نمى‌خواهند.

مراد از «الْقَوْلُ» به قرينه آيه 13 سوره سجده كه فرمود: «وَ لكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ»، فرمان خداوند در مورد عذاب پيروان شيطان است.

پیام ها

1- اكثر مردم غافل، به حقّ گرايش ندارند. «فَهُمْ غافِلُونَ لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلى‌ أَكْثَرِهِمْ»

2- مخالفت اكثريّت، نبايد مبلّغ و رهبر را دلسرد كند. أَكْثَرِهِمْ‌ ... لا يُؤْمِنُونَ‌

3- غفلت، زمينه‌ى كفر است. «فَهُمْ غافِلُونَ‌- فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ»

4- گرچه خداوند بر گردن كافران غل‌هايى مى‌نهد، ولى زمينه‌ى آن را خودشان فراهم كرده‌اند. «لا يُؤْمِنُونَ إِنَّا جَعَلْنا فِي أَعْناقِهِمْ أَغْلالًا»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلى‌ أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ «7»

لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلى‌ أَكْثَرِهِمْ‌: هر آينه بتحقيق راست شد گفتار ما به عذاب بر بيشتر ايشان، يعنى قول‌ «لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ» «1» به سبب دوام آنها بر كفر و عناد و لجاج، و هر گاه حال ايشان بر اين منوال باشد، فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ‌: پس ايشان ايمان نخواهند آورد و بر صفت كفر به سقر خواهند رفت.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

يس «1» وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ «2» إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ «3» عَلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ «4»

تَنْزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ «5» لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ «6» لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلى‌ أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ «7» إِنَّا جَعَلْنا فِي أَعْناقِهِمْ أَغْلالاً فَهِيَ إِلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ «8» وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ «9»

وَ سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ «10» إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ كَرِيمٍ «11» إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتى‌ وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ «12»

ترجمه‌

اى سيّد بشر

قسم بقرآن محكم‌

كه همانا تو هر آينه از فرستادگانى‌

بر راه راست نازل نمود

نازل نمودنى خداوند ارجمند مهربان‌

تا بيم دهى گروهى را كه بيم داده نشدند پدرانشان پس آنها غافلانند

هر آينه بتحقيق واجب شد وعده عذاب بر بيشترشان پس آنها نميگروند

همانا ما قرار داديم در گردنهاشان غلهائى پس آن تا چانه‌ها است پس آنها چشم بسته سر در هوا ماندگانند

و قرار داديم از پيش رويشان سدّى و از پشت سرشان سدّى پس فرو پوشانديم چشمهاشان را پس آنها نمى‌بينند

و يكسان است بر آنها يا بيم دهى آنها را يا بيم ندهى آنها را ايمان نميآورند

جز اين نيست كه بيم ميدهى كسى را كه پيروى كند قرآن را و بترسد از خداى بخشنده با پنهانى پس مژده ده او را بآمرزش و پاداشى خوب‌

همانا ما زنده ميكنيم مردگانرا و مينويسيم آنچه را پيش فرستادند و اثرهاى باقى آنها را و هر چيز احصاء نموديم ما آنرا در پيشوائى بيان كننده.

تفسير

اگر چه در اوّل سوره بقره شرحى راجع بكليّه فواتح السّور گذشت ولى در اين سوره بملاحظه روايات عديده از ائمه اطهار و خطاب خداوند به پيغمبر

جلد 4 صفحه 397

صلّى اللّه عليه و اله و سلّم انّك لمن المرسلين مراد آنوجود مبارك است يا براى آنكه ياء حرف ندا و سين اشاره بانسان كامل يا سيّد البشر و سيّد الأنبياء است چنانچه گفته‌اند يا اشاره بسامع وحى است چنانچه از امام صادق عليه السّلام نقل شده يا جمعا يكى از اسماء مقدّسه آنحضرت است چنانچه در چند روايت بآن تصريح شده و آنكه آل يس كه خداوند فرموده سلام على آل ياسين ائمّه اطهارند و در سوره احزاب ذيل آيه شريفه انّ اللّه و ملائكته يصلّون على النّبىّ حديث مفصّلى از حضرت رضا عليه السّلام در اين باب گذشت كه علماء عصر همه اقرار نموده بودند كه مراد از يس پيغمبر خاتم صلى اللّه عليه و اله است و خداوند متعال بعد از اثبات رسالت آنحضرت بأدلّه محكمه در سابق و بقاء كفّار بر انكار براى تأكيد و تسجيل امر و ردّ انكار آنها قسم ياد فرموده بمؤكّدترين قسم خود يعنى ببزرگترين كتاب محكم خود كه ناسخ كتب سابقه و معجزه باقيه براى امم لاحقه است و باطلى در آن راه نيافته و نخواهد يافت و حاكم در اختلافات و فارق بين حق و باطل است و مشتمل بر مطالب حكميّه و مواعظ حكمت‌آميز ميباشد و حكيم بتمام معانى است كه تو از پيمبرانى و ثابت بر دين حق و راه روشن اسلامى يا از فرستاده شدگانى بر راه راست توحيد و تعيين امام كه راهنماى انام باشد و آن قرآن فرستاده و نازل شده از طرف خداوند عزيز مهربان است بنابر قرائت تنزيل برفع كه خبر هو يا هذا باشد يا فرستاده شد فرستادن خداى عزيز مهربان در صورتى كه بنصب قرائت شود و در هر حال فرستادن آن و تو براى آن بود كه بترسانى از خدا و روز جزا قومى را كه تو در بين آنهائى چنانچه ترسانده شدند پدران آنها چون غافلند از ياد خدا و پيغمبر او و مواعيدش چنانچه در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده ولى در مجمع فرموده بهتر آنستكه ما نافيه باشد و جمله در موضع نصب است بنابر صفت بودن براى قوم چنانچه ترجمه شد و انصاف آنستكه اين معنى اگر چه بنظر بدوى اظهر است ولى با قول خداوند كه در سوره قبل بيان شد ان من امّة الّا خلافيها نذير منافات دارد و توجيهاتى كه در مجمع براى آن ذكر شده موجّه نيست خصوصا با آنكه قدر متيقّن از آن قوم قريشند كه در پدران آنها حضرت اسمعيل و ابراهيم عليهما السلام وجود داشته‌اند و بتحقيق واجب و لازم شد وعده عذاب خدا بر بيشتر آنها كه با نصب امام مخالفند و اقرار بولايت امير المؤمنين و ائمه‌

جلد 4 صفحه 398

معصومين ندارند پس آنها بآنذوات مقدّسه ايمان نميآورند چنانچه در روايت سابق الذّكر از امام صادق عليه السّلام نقل شده و غريزه تكبّر و نخوت و عصبيّت كه ما براى مصالحى در طبيعت آنها قرار داده بوديم چنان بر آنها مسلط گشته كه مانند غلهائى كه از سينه تا چانه آنها گرفته باشد گردن گيرشان شده و سر آنها را بالا برده و چشمشانرا از ديدن معجزات تو بسته است كه گردن‌كشى ميكنند و نظر در آنها نمينمايند و چون كليّه صفات رذيله ناشى از غرائزى است كه خداوند در طبع بشر قرار داده براى آنكه با مراجعه بعقل تعديل و صرف در محل لازم شود آثار آنها جائز است اسناد بخدا داده شود باعتبار مبدء آن مثلا تكبّر و نخوت و حسد ناشى از حسّ عزت طلبى است كه بايد در بشر باشد براى ارتقاء بمدارج كمال ولى بايد با مراجعه بعقل و شرع تعديل و صرف در محل لازم شود و اگر بيجا و بى‌اندازه بكار برده شود ضرر آن بانسان ميرسد و خودش مقصّر است و لذا ميتوان گفت خدا آن غلها را بگردن آنها نهاده بود و ميتوان گفت خودشان مقصّر بودند كه تكبّر و عصبيّت را با متكبّر و در دين حقّ بكار نبردند و با پيغمبر و امام و در دين باطل آباء خودشان ابراز نمودند و خدا آنها را در آخرت باين كيفيّت عذاب خواهد فرمود و همان صفت تكبّر در مقابل آنها و صفت تعصّب در دين اسلاف از پشت سرشان مانند دو سدّ كشيده شده و از طرف راست و چپشان متّصل بهم گشته و ساير صفات رذيله از قبيل حسد و كينه و عناد و نفاق و شقاق بر آنها احاطه نموده و مانند روپوشى براى بالاى سرشان شده و چشمهاشان را از ديدار آيات الهى كور كرده ديگر راه راست و طريق هدايت الهى را نمى‌بينند و از جاى خود نميتوانند حركت كنند تا پيروى از تو نمايند چون در مطموره جهل و اغراض فاسده محبوسند و راهى از پيش و پس ندارند اين در صورتى است كه كلام مبنى بر تمثيل و تشبيه باشد چنانچه گفته شده است و الّا مراد معناى حقيقى آنست چنانچه قمّى ره فرموده كه نازل شد در باره ابو جهل و چند نفر از كسان او و اين در وقتى بود كه پيغمبر صلى اللّه عليه و اله ايستاده بود بنماز و ابو جهل قسم خورده بود كه اگر به بيند پيغمبر نماز ميخواند مغز او را خرد نمايد پس آمد و در دستش سنگى بود و پيغمبر مشغول نماز بود پس هر چه خواست سنگ را بجانب حضرت پرتاب كند دستش بگردنش چسبيد و سنگ بدستش و

جلد 4 صفحه 399

چون نزد يارانش آمد سنگ از دستش افتاد بعد يكى از كسانش برخاست و گفت من او را ميكشم و چون نزديك شد بقدريكه قرائت حضرت را ميشنيد مرعوب شد و برگشت نزد يارانش و گفت چيزى مانند حيوان نرى كه دمش را ميجنبانيد بين من و او حائل شد و ترسيدم جلو بروم و بنابراين مراد از سدّ حائل و مانع الهى است بين كفار و پيغمبر كه بواسطه آن نميتوانستند باو نزديك شوند و مراد از اغشاء كشيدن پرده است بر روى چشمهاشان كه آنحضرت را نمى‌ديدند چنانچه نديدند او را بعد از تلاوت اين آيه و بيرون آمدن از بين آنها براى هجرت بمدينه از خانه خود و در غير اينموقع از مواقع ديگرى كه ذكر نموده‌اند در هر حال خداوند ميفرمايد از ايمان آنها مأيوس باش فرق نميكند بحال آنها چه موعظه و نصيحت و انذار و تخويف بنمائى آنها را چه ننمائى ايمان نخواهند آورد نه بتو و نه بخدا و نه بولايت امير المؤمنين و اولاد طاهرين او عليهم السلام چنانچه در حديث سابق از امام صادق عليه السّلام نقل شده و جز اين نيست كه انذار و تخويف تو نافع است بحال كسيكه دور است از تعصّب و عناد و بديده انصاف در قرآن و امام نظر نموده و بنا بر پيروى از آن دو گذارده و از خداى مهربان پنهان از انظار ترسيده يا وقتى كه خود از انظار مردم پنهان است ترسيده پس بشارت ده چنين شخصى را بآمرزش گناهان سابقه‌اش و ثواب خوب خالص رضايت بخش در آخرت و بدانكه ما تمام بندگانرا در قيامت زنده ميكنيم و اعمال سابقه و آثار خيريّه باقيه آنها را در دنيا تا باقى است مينويسيم و در دفتر اعمالشان ثبت مينمائيم و هر چه در دنيا وجود دارد از جواهر و اعراض و آنچه بايد بوجود آيد از افعال و احوال خوب و بد بندگان و حوادث ايّام ما در لوح محفوظ تمام را احصاء و ضبط نموده‌ايم و آن در مقابل ملائكه است كه بايد بر طبقش عمل نمايند و لذا امام مبين خوانده شده چنانچه گفته‌اند و در مجمع نقل نموده كه بنى سلمه در كنار مدينه منزل داشتند و به پيغمبر صلى اللّه عليه و اله شكايت نمودند از دورى منازلشان بمسجد براى آمدن بنماز پس اين آيه نازل شد و بنابراين مراد از آثار ظاهرا جاى قدمهاى آنها باشد كه هر يك ثبت ميشود براى ثواب و در چند روايت معتبر امام مبين كه خداوند علم اوّلين و آخرين را در وجود او احصاء نموده بامير المؤمنين عليه السّلام تفسير شده و ظاهرا مراد از احصاء جمع‌

جلد 4 صفحه 400

و درج و ثبت است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


لَقَد حَق‌َّ القَول‌ُ عَلي‌ أَكثَرِهِم‌ فَهُم‌ لا يُؤمِنُون‌َ «7»

‌هر‌ آينه‌ بتحقيق‌ ثابت‌ شد قول‌ ‌بر‌ اكثر ‌آنها‌ ‌پس‌ ‌آنها‌ ايمان‌ نمياورند.

وجود مقدس‌ ‌رسول‌ و قرآن‌ مجيد كوتاهي‌ ‌در‌ بيان‌ عقايد و اخلاق‌ و احكام‌ نكردند و ‌بر‌ همه‌ ثابت‌ و محقق‌ شد لكن‌ اكثر ‌آنها‌ ايمان‌ نمياورند ‌در‌ خبر دارد مسئله خلافت‌ امير المؤمنين‌ و اوصياء طيّبين‌ ‌را‌ حضرت‌ رسالت‌ مكرر ‌در‌ مكرر ‌از‌ اول‌ بعثت‌ ‌تا‌ حين‌ رحلت‌ ‌بر‌ همه‌ ثابت‌ كرد ولي‌ اكثر ايمان‌ نياوردند ‌که‌

(ارتد ‌النّاس‌ ‌بعد‌ ‌رسول‌ اللّه‌ الا اربعة ‌او‌ خمسة)

و مكرر گفته‌ايم‌ بيان‌ مصداق‌ مانع‌ ‌از‌ عموم‌ نيست‌.

لَقَد حَق‌َّ القَول‌ُ عَلي‌ أَكثَرِهِم‌ فَهُم‌ لا يُؤمِنُون‌َ ‌اينکه‌ جمله‌ ‌را‌ دو نحوه‌ ميتوان‌ تفسير كرد يكي‌ همان‌ معني‌ ‌که‌ ‌در‌ ترجمه‌ بيان‌ شد ‌که‌ امور ديني‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ ثابت‌

جلد 15 - صفحه 49

شد و معذالك‌ اكثر ايمان‌ نياوردند ديگر اينكه‌ قول‌ ‌به‌ اينكه‌ اكثر ايمان‌ نمياورند ثابت‌ و محقق‌ شد ولي‌ معناي‌ اول‌ اقرب‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 7)- سپس قرآن به عنوان یک پیشگویی در باره سران کفر و سردمداران شرک می‌گوید: «فرمان و وعده الهی بر اکثر آنها تحقق یافته و به همین دلیل ایمان نمی‌آورند» (لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلی أَکْثَرِهِمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ).

حقیقت این است که انسان در صورتی اصلاح پذیر و قابل هدایت است که فطرت توحیدی خود را با اعمال زشت و اخلاق آلوده‌اش بکلی پایمال نکرده باشد و گر نه تاریکی مطلق بر قلب او چیره خواهد شد و تمام روزنه‌های امید برای او بسته می‌شود.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. کتاب الدلائل از ابونعیم.

منابع