قارون گفت: این مال و ثروت فراوان به علم و تدبیر خودم به من داده شد! آیا ندانست که خدا پیش از او چه بسیار امم و طوایفی را که از او قوت و ثروت و جمعیتشان بیشتر بود هلاک کرد؟ و هیچ از گناه بدکاران سؤال نخواهد شد (بلکه یکسر به دوزخ روند).
گفت: جز این نیست که این [ثروت و مال انبوه] را بر پایه دانشی که نزد من است به من داده اند. آیا نمی دانست که خدا پیش از او اقوامی را هلاک کرده است که از او نیرومندتر و ثروت اندوزتر بودند؟ و مجرمان [که جرمشان معلوم و مشهود است] از گناهانشان بازپرسی نمی شود.
[قارون] گفت: «من اينها را در نتيجه دانش خود يافتهام.» آيا وى ندانست كه خدا نسلهايى را پيش از او نابود كرد كه از او نيرومندتر و مالاندوزتر بودند؟ و[لى اين گونه] مجرمان را [نيازى] به پرسيده شدن از گناهانشان نيست.
گفت: آنچه به من داده شده، در خور دانش من بوده است. آيا ندانسته است كه خدا پيش از او نسلهايى را هلاك كرده كه قوتشان از او افزونتر و شمارشان بيشتر بوده است؟ و اين مجرمان را از گناهشان نمىپرسند.
(قارون) گفت: «این ثروت را بوسیله دانشی که نزد من است به دست آوردهام!» آیا او نمیدانست که خداوند اقوامی را پیش از او هلاک کرد که نیرومندتر و ثروتمندتر از او بودند؟! (و هنگامی که عذاب الهی فرا رسد،) مجرمان از گناهانشان سؤال نمیشوند.
He said, ‘I have indeed been given [all] this because of the knowledge that I have.’ Did he not know that Allah had already destroyed before him some of the generations who were more powerful than him and greater in amassing [wealth]? The guilty will not be questioned about their sins.
He said: I have been given this only on account of the knowledge I have. Did he not know that Allah had destroyed before him of the generations those who were mightier in strength than he and greater in assemblage? And the guilty shall not be asked about their faults.
He said: I have been given it only on account of knowledge I possess. Knew he not that Allah had destroyed already of the generations before him men who were mightier than him in strength and greater in respect of following? The guilty are not questioned of their sins.
He said: "This has been given to me because of a certain knowledge which I have." Did he not know that Allah had destroyed, before him, (whole) generations,- which were superior to him in strength and greater in the amount (of riches) they had collected? but the wicked are not called (immediately) to account for their sins.
معانی کلمات آیه
«عَلی عِلْمٍ عِندِی»: در پرتو دانشی که دارم. در سایه آگاهی و به سبب علمی که مرا است.«قُوَّةً»: مراد نیروی مادی است. «جَمْعاً»: گردآوری. توان بهرهوری و استفاده از سرمایه در بازرگانی و کشاورزی و راههای دیگر اقتصادی برای افزایش دارائی مراد است. «لا یُسْأَلُ ...»: در آخرت گناهکاران از گناهانشان پرسشی نمیشود که برای تحقیق باشد و بخواهند حال ایشان را هم مراعات دارند و مِهری بدانان ورزند، زیرا همه چیز روشن است. بلکه سؤال توبیخ و تهدید مطرح است که خود یک نوع مجازات روانی برای گناهکاران است. برخی هم احتمال دادهاند که چنین امری مربوط به مجازات دنیوی است که چون عذاب الهی فرا رسد، مجال پرسش و پاسخ نیست و عذاب الهی همان و نابودی همان.
(قارون در جواب) گفت: همانا اين (ثروت فراوان) به واسطه دانشى كه نزد من است، به من داده شده، آيا او نمىدانست كه خداوند، قبل از او از ميان نسلها، كسانى را كه از او نيرومندتر و مالاندوزتر بودند، هلاك كرده است؟ و (در آن هنگام حتّى) از گناهان مجرمان (هم) سؤالى نمىشود؟!
نکته ها
سؤال: با اينكه در آيات بسيارى از قرآن مىخوانيم كه سؤالِ قيامت از همه كس؛ «فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ» «1»، از همه چيز؛ «وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» «2»، از همه حال؛ «إِنْ تُبْدُوا ما فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ» «3» و از همه جا؛ «إِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّماواتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ» «4» خواهد بود، پس چرا در اين آيه آمده است: «لا يُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ»؟!
پاسخ: آياتى كه دلالت بر سؤال دارد، مربوط به قيامت است؛ ولى آيه اخير، اشاره به زمان نزول قهر الهى در دنياست كه در آن هنگام ديگر مهلتى براى سؤال و جواب وجود ندارد.
پیام ها
1- غرور علمى، گاهى آنچنان انسان را خودمحور مىسازد كه ديگر نقش هيچ كس يا هيچ چيز را قبول ندارد. «إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِي»
2- به علم خود نازيدن، اخلاق قارونى است. «عَلى عِلْمٍ عِنْدِي»
3- ثروت و قدرت را احسان الهى بدانيم، نه محصول علم و تلاش خود. (مردم مىگفتند: اين خداوند است كه به تو ثروت داده است، قارون مىگفت: خودم بر اساس علم، آن را پيدا نمودهام.) «أَحْسَنَ اللَّهُ- عَلى عِلْمٍ عِنْدِي»
4- آشنايى با تاريخ، بهترين درس عبرت است. أَ وَ لَمْ يَعْلَمْ ... مِنْ قَبْلِهِ
5- قلع و قمع گردنكشان، از سنّتهاى خداوندى است. (قدرت و ثروت، مانع
قارون پس از شنيدن اين مواعظ شافيه، عوض تنبه و تدبر و آگاهى و هشيارى، غرور و غفلت و مستى به شهوت او را بر آن داشت كه در مقام عناد و انكار و لجاج و استكبار برآمده:
قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِي: گفت جز اين نيست كه داده شدهام اين مال را بر دانشى كه نزد من است، يعنى علم تورات، زيرا من اعلم بنى اسرائيل
«1» بحار الانوار، ج 14، ص 94 روايت 3 بنقل از من لا يحضره الفقيه، ص 139- 138. و نظير همين حديث در روضه كافى عربى ج 8، ص 246، روايت 344.
جلد 10 - صفحه 182
هستم به آن و به جهت آن تفضيل بر ايشان، مستحق تفوق شدهام به مال و جاه. نزد بعضى مراد علم تجارت و زراعت بود. على بن ابراهيم قمى روايت نموده يعنى به علم كيميا اينها را تحصيل كردهام «1».
بعد از آن حق تعالى از روى تعجب و توبيخ بر اغترار او به قوت و كثرت مال مىفرمايد: أَ وَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ: آيا ندانست قارون، يعنى دانسته چه در تورات خوانده و از مورخان شنيده بدرستى كه خداى، قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ: به تحقيق هلاك فرموده پيش از قارون از اهل روزگار، مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً: كسانى را كه سختتر بودند از قارون از جهت قوت و توانائى، وَ أَكْثَرُ جَمْعاً: و بيشتر از جهت مال، يا به كثرت جماعت و عدد مانند قوم عاد و ثمود و قوم لوط و غيره. حاصل معنى آنكه چرا قارون بشدت و بطشت و كثرت مال خود مغرور مىگردد، و حال آنكه مىداند ما كسانى را كه از او قويتر و جاه و جلالشان زيادتر بود هلاك كرديم. ممكن است كه ذكر اين كلام براى ردّ ادعاى علم و رد تعظم او باشد به نفى اين علم، يعنى آيا نزد او مثل اين علم است كه دعوى مىكند و به جهت آن خود را مستوجب هر نعمت مىداند، و حال آنكه مىداند احوال كسانى را كه در قوت و جمعيت از او بيشتر بودند و ما آنها را هلاك كرديم و بدين جهت نفس خود را در مهالك ايشان مىاندازد؛ پس از روى تهديد فرمايد:
وَ لا يُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ: و پرسيده نخواهد شد از گناهان خود، گناهكاران، يعنى مشركان، زيرا آنها را به سيماى خود خواهند شناخت چنانچه فرمايد «يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ» «2» يا ايشان را سؤال و استعلام نخواهد بود، زيرا حق تعالى مطلع است به تمام كليات و جزئيات آن. يا ايشان را سؤال معاتبه نخواهد بود، زيرا بىحساب وارد جهنم كنند آنها را.
تنبيه: وجه اتصال اين آيه به ما قبل، آنكه چون حق تعالى تذكر قارون فرمود اهلاك قرون گذشته را كه قويتر و غنىتر از او بودند، بعد از آن تهديد فرمود به آنكه حق سبحانه مطلع است بر تمام گناهان جميع مجرمان و احتياج ندارد به سؤال و
«1» تفسير قمى، ج 2، ص 144. (چ نجف 1387 هجرى)
«2» سوره الرحمن، آيه 41.
جلد 10 - صفحه 183
استعلام از آنها، و قادر است بر عقاب و عذاب همه ايشان.
همانا قارون بود از قوم موسى پس ستم كرد بر آنان و داديم او را از گنجها مقدارى كه همانا كليدهايش گرانى ميكرد بگروهى صاحبان قوّت هنگاميكه گفتند باو قومش شاد مباش همانا خداوند دوست ندارد بسيار شادمانان را
و طلب كن به آنچه داد تو را خدا سراى آخرت را و فراموش مكن بهرهات را از دنيا و نيكى كن همچنانكه نيكى كرد خدا بتو و مخواه فساد را در زمين همانا خدا دوست نميدارد فساد كنندگانرا
گفت جز اين نيست كه داده شدم آنرا براى دانشى كه نزد من است آيا ندانست كه خدا بتحقيق هلاك كرد پيش از او از اهل اعصار گذشته كسيرا كه شديدتر بود از او از حيث قوّت و زيادتر بود از جهت ثروت و پرسيده نميشوند از گناهانشان گناهكاران.
بآن شمّهاى از احوال قارون را كه پسر خاله حضرت موسى بروايت مجمع از امام صادق عليه السّلام بوده ذكر فرموده كه بر بنى اسرائيل بزرگ منشى و تكبر و تفرعن بنا حق مينمود و حق آنها را ادا نميكرد و خداوند بقدرى مال و ثروت باو عنايت فرموده بود كه صندوقهاى اموالش سنگينى مينمود در وقت حمل و نقل بر جماعتى از مردم نيرومند و قمى ره فرموده از ده نفر تا نوزده نفر كليدهاى خزانههاى او را حمل مينمودند و اينمعنى بالغت موافقتر است ولى در مجمع نسبت بأكثر مفسرين داده كه مراد از مفاتح اينجا خزائن است چنانچه در قول خداوند و عنده مفاتح الغيب به اين معنى استعمال شده و آن با اعتبار موافقتر است چون كليد مخزنها اين قدر باشد مستبعد است در هر حال گفتهاند او پسر عموى حضرت موسى يصهر بن فاهت بن لاوى و از مؤمنين بآنحضرت بود و اين منافات با روايت مجمع ندارد چون ميشود هر دو نسبت را داشته باشد و قوم او را ملامت نمودند كه اينقدر سرگرم و دلخوش بزخارف دنيا نباش خداوند اين نوع دلخوشى و مسرّت را دوست ندارد در خصال از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خداوند بموسى عليه السّلام وحى فرمود كه خوشحال مباش بزيادى مال و وامگذار ياد مرا در هر حال همانا زيادى مال موجب فراموشى گناهان شود و ترك ياد من سبب قساوت قلب گردد و در توحيد از آن حضرت نقل نموده كه اگر عقوبت از خداى تعالى حق باشد پس خوشحالى براى چيست و نيز او را نصيحت نمودند كه مال دنيا براى صرف در تحصيل عقبى خوب است حال كه خدا بتو ثروت و مكنت عنايت فرموده آنرا در طلب رضاى خدا و بدست آوردن اجر اخروى صرف كن و بهره خود را از دنيا كه مزرعه آخرت است از دست مده يا بقدر لازم براى توسعه بر خود و اهل و عيالت خرج كن و ما بقى را در راه خدا انفاق نما و نيكى كن به بندگان خدا چنانچه خداوند بتو نيكى كرد و مال داد يا شكر خدا را بجا آور چنانچه او بتو نعمت داد و اين ثروت و مكنت را وسيله فتنه و فساد در زمين قرار مده چون خداوند اهل فتنه و فساد را دوست ندارد در معانى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه فراموش نكن صحت و قوّت و فراغت و جوانى و نشاط خود را كه طلب نمائى بآنها آخرت را و اين مؤيد معناى اول است كه براى و لا تنس نصيبك من الدّنيا ذكر شد و در مجمع آنرا باكثر مفسرين نسبت
جلد 4 صفحه 207
داده و فرموده حقيقت نصيب انسان از دنيا آنستكه صرف در تحصيل آخرت شود چون آن باقى و باقى فانى است و در مصباح الشريعه از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه بزرگترين فساد آنستكه بنده راضى شود بغفلت از ياد خدا و اين فساد متولد ميشود از درازى آرزو و حرص و تكبر چنانچه خداوند خبر داده در قصه قارون در قول خود و لا تبغ الفساد فى الارض انّ اللّه لا يحبّ المفسدين كه اين صفات در او بود و اصل آنها حب دنيا و جاه و مال آن و متابعت هواى نفس و شهوات آن و گامهاى شياطين است و قارون در جواب آنها گفت اين اموال را من براى علم و دانشى كه دارم پيدا كردم كه شما آنعلم را نداريد و نميتوانيد پيدا كنيد چون گفتهاند او از تمام بنى اسرائيل بصيرتر بود بطرق كسب و تجارت و زراعت و قمى ره فرموده او كيمياگر بود و بعضى گفتهاند مرادش آن بود كه خداوند اين مال را براى مزيّت علمى و فضلى من بر شما بمن عطا فرموده و بشما نداده و من مستحق آن بودم نه شما و در هر حال جوابى خارج از رسم ادب بنده در پيشگاه مولى داد لذا خداوند براى توبيخ و ملامت او فرموده آيا قارون با اينكه ادعاى علم و دانش داشت ندانست كه خداوند اهل اعصار سابقه بر او را بعذاب خود هلاك فرمود با آنكه بمراتب قوّت و قدرت و ثروت و مكنتشان بيش از او بود پس نبايد بتوانائى و توانگرى مغرور و مأمون از مكر خدا شد و در وقت نزول عذاب كسى از گناهكاران نميپرسد گناه شما چه بود كه بعذاب الهى گرفتار شديد تا آنها عذرخواهى نمايند يا در قيامت بدون سؤال و حساب بجهنم ميروند چون بسيماشان شناخته و بدوزخ كشيده ميشوند و قمى ره فرموده مراد آنستكه سؤال كرده نميشوند مجرمين قبلى از گناهان حاضرين كه فعلا معذب شدهاند و اللّه اعلم بمراده.
وَ لا يُسئَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ المُجرِمُونَ نظير قوله تعالي فَيَومَئِذٍ لا يُسئَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَ لا جَانٌّ (الرحمن آيه 39) که بدون سؤال وارد جهنم ميشوند زيرا حساب و ميزان و نامه عمل و پرس و سؤال براي كسانيست که نيك و بد داشته باشند اما يك دسته بدون حساب وارد بهشت ميشوند زيرا هيچ عمل زشتي نداشتند و يك دسته جهنم زيرا هيچ عمل صالحي نداشتند و اگر حساب و سؤال شود براي اينست که بر خود او و بر ديگران معلوم گردد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 78)- اکنون نوبت آن رسیده است که ببینیم مرد یاغی و ستمگر بنی اسرائیل به این واعظان دلسوز چه پاسخ گفت؟
قارون با همان حالت غرور و تکبری که از ثروت بیحسابش ناشی میشد چنین «گفت: من این ثروت را به وسیله دانشی که نزد من است به دست آوردهام»! قالَ إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلی عِلْمٍ عِنْدِی.
این مربوط به شما نیست که من با ثروتم چگونه معامله کنم! در اینجا قرآن پاسخ کوبندهای به قارون- و قارونها- میدهد که «آیا او نمیدانست خداوند اقوامی را قبل از او هلاک کرد که از او نیرومندتر (و آگاهتر) و ثروتمندتر بودند»؟. أَ وَ لَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَکْثَرُ جَمْعاً.
تو میگویی آنچه داری از طریق علم و دانشت داری، اما فراموش کردی که از تو عالمتر و نیرومندتر و ثروتمندتر فراوان بودند، آیا توانستند از چنگال مجازات الهی رهایی یابند؟
و در پایان آیه با یک جمله کوتاه و پرمعنی هشدار دیگری به او میدهد و میفرماید: به هنگام نزول عذاب الهی «مجرمان از گناهانشان سؤال نمیشوند» وَ لا یُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ اصلا مجالی برای پرسش و پاسخ نیست، عذابی است قاطع و دردناک و کوبنده و ناگهانی.
یعنی امروز آگاهان بنی اسرائیل به قارون نصیحت میکنند و مجال اندیشه و پاسخ به او میدهند اما هنگامی که اتمام حجت شد و عذاب الهی فرا رسید، دیگر مجالی برای اندیشه یا سخنان ناموزون و کبرآلود نیست، عذاب الهی همان و نابودی همان!
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: