أَ لَمْ يَعْلَمُوا: آيا نمىدانند منافقان. أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ: بتحقيق حق تعالى مىداند آنچه مخفى است در نفوس ايشان و نهان است در قلوب آنان از نفاق و خلف عهد و وعده. وَ نَجْواهُمْ: و مىداند آنچه آهسته به يكديگر گويند و نجوى نمايند با هم كه اين زكات جزيه است. وَ أَنَّ اللَّهَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ: و آيا نمىدانند بتحقيق خداى متعال داننده نهانها و پوشيدهها است، يعنى مىداند هر آنچه غائب است از احساس و ادراك بندگان از موجود يا معدوم به هر وجهى كه صحيح باشد علم به آن به عبارت اخرى، ذات احديت حق تعالى، عالم است به احاطه علميه ازليه به تمام مغيبات مخفيه از ادراكات بشر.
ج5، ص 156
پس از نزول اين سه آيه، يكى از خويشان ثعلبه حاضر بود نزد او رفته گفت:
واى بر تو، اى ثعلبه، سه آيه در باره تو آمده كه دلالت بر خلف عهد و بخل و نفاق تو نمايد. ثعلبه خدمت پيغمبر آمده عرض كرد: به هر وجه فرمائى من صدقه حاضر نمايم، و به هر كس خواهى، بذل فرما. حضرت فرمود: چون تو زكات را جزيه گفتهاى صدقه تو را قبول نكنم. برخاست، خاك بر سر، و فرياد كنان رفت. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: هر چه گفتم در فقر صابر، و طلب غنا مكن، قبول نكردى، لا جرم به اين قضيه مبتلا شدى. پس مأيوس و منكوب به محل خود برگشت. به همان نزديكى، پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله رحلت فرمود، و در زمان خلافت ابو بكر و عمر صدقات را آورد، گفتند: چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله قبول نفرمود ما نيز قبول نخواهيم كرد. و به زمان عثمان به دار الجزا رفت. اين است عاقبت اكتفا ننمودن به كفاف و طلب زيادتى.
و از آنها كسانى هستند كه عهد نمودند با خدا كه اگر بدهد ما را از فضل خود هر آينه صدقه دهيم البته و هر آينه بوده باشيم البته از شايستگان
پس چون داد آنها را از فضل خود بخل كردند بآن و رو گردانيدند با آنكه بودند اعراض كنندگان
پس از پى در آورد آنها را نفاقى در دلهايشان تا روز كه ملاقات كنند او را براى آنكه تخلّف نمودند با خدا چيزيرا كه وعده كردند آن را و براى آنكه بودند كه دروغ ميگفتند
آيا ندانستند كه خدا ميداند راز آنها و گفتار نهانيشان را و آنكه خداوند دانا است پوشيدههاى از حواسّ را.
تفسير
قمى ره از امام باقر (ع) نقل نموده كه او ثعلبة بن حاطب بن عمرو بن
جلد 2 صفحه 604
عوف است كه محتاج بود پس عهد نمود با خدا و چون خداوند باو عطا فرمود بخل ورزيد و در جوامع است كه او ثعلبة بن حاطب بود از پيغمبر (ص) خواهش نمود كه از خدا بخواهد باو مال عطا فرمايد آنحضرت فرمود اى ثعلبة مال كمى كه از عهده شكرش برآئى بهتر است از مال زيادى كه نتوانى بلوازمش عمل كنى پس عرض كرد قسم بخدائى كه تو را بحق مبعوث فرمود اگر خدا بمن مال كرامت فرمايد هر آينه هر صاحب حقّى را بحقش ميرسانم پس پيغمبر (ص) دعا كرد و او گوسفند خريد و زياد شد بطوريكه در مدينه گنجايش آن نشد ناچار از شهر خارج شد و واديى را اختيار نمود و از خلق كناره كرد و در نماز جمعه حاضر نشد و پيغمبر (ص) عامل خود را براى گرفتن زكوة نزد او فرستاد و او از دادن استنكاف كرد و گفت اين مانند جزيه است و پيغمبر (ص) فرمود واى بر ثعلبه و در مجمع فرموده اين مطلب مرفوعا روايت شده است و ظاهر آيه شريفه آنستكه بعضى از منافقان كسانى هستند كه با خدا عهد مىكنند بر صدقه و طاعت و تخلّف مينمايند بسبب بخل و اعراض از ذكر خدا و اين عمل متعقّب بآن ميشود كه نفاق در دل آنها جاى گزين گردد بطوريكه زائل نشود از آنها تا روز قيامت چنانچه در توحيد از امير المؤمنين (ع) نقل نموده كه لقاء بعث است و بنابر اين ضمير در يلقونه راجع است بخدا و مراد ملاقات عذاب او است و محتمل است راجع باشد بپاداش عمل كه آن بخل و اعراض از طاعت است كه از آيه سابقه استفاده ميشود و ممكن است راجع باشد بخود عمل باعتبار صورت برزخيّه آن و بعضى گفتهاند خداوند بپاداش خلف عهد و دروغ كه لازمه نفاق است توفيق توبه را از آنها سلب فرمود مانند شيطان و اخبار فرمود از حال آنها تا معجزه باشد براى پيغمبر (ص) چون آنها بحال كفر و نفاق باقى ماندند تا مردند و بنابر اين ضمير مفرد در اعقبهم هم راجع بخداوند است و بنظر حقير اين معنى اظهر است و مانعى هم ندارد چون در ذيل آيه تصريح شده بآنكه نتيجه سوء اختيار خودشان بوده و در آيه اخيره توبيخ شده است بر جهالت آنها يعنى چرا نبايد بدانند كه خداوند عالم السرّ و الخفيّات است و هر چه از حواس ما غائب است براى او بنحو اتمّ مكشوف است چون علّام صيغه مبالغه و الغيوب جمع محلّى بالف و لام است و افاده عموم مىنمايد و در مجمع فرموده در آيه دلالت است بر آنكه خلف وعده و خيانت و دروغ از اخلاق اهل نفاق است و در روايت صحيح از پيغمبر (ص) رسيده است كه فرمود منافق سه
جلد 2 صفحه 605
علامت دارد وقتى خبر دهد دروغ مىگويد و وقتى وعده كند تخلّف مىنمايد و چون امانتى باو سپرده شود خيانت مىكند و بنظر حقير دلالت آيات بر اين علائم مورد تأمل است اگر چه اهل نفاق متصف باين صفات ميباشند.
(آیه 78)- سر انجام آنها را با این جمله مورد سرزنش و توبیخ قرار میدهد که
ج2، ص233
«آیا آنها نمیدانند خداوند اسرار درون آنها را میداند، و سخنان آهسته و در گوشی آنان را میشنود، و خداوند از همه غیوب و پنهانیها با خبر است»؟! (أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: