در نتیجه (این تکذیب و نقض عهد) خدا هم دل آنها را ظلمتکده نفاق گردانید تا روزی که به کیفر بخل و اعمال زشت خود برسند، زیرا با خدا خلف وعده کرده و دروغ میگفتند.
پس برای آنکه به وعده های خود با خدا وفا نکردند، و همواره دروغ می گفتند، نفاقی [ثابت] در دل هایشان تا روزی که خدا را ملاقات کنند، باقی گذاشت.
در نتيجه، به سزاى آنكه با خدا خلف وعده كردند و از آن روى كه دروغ مىگفتند، در دلهايشان -تا روزى كه او را ديدار مىكنند- پيامدهاى نفاق را باقى گذارد.
و از آن پس تا روزى كه همراه با آن خلف وعده با خدا و آن دروغها كه مىگفتند با او ملاقات كنند، دلهايشان را جاى نفاق ساخت.
این عمل، (روح) نفاق را، تا روزی که خدا را ملاقات کنند، در دلهایشان برقرار ساخت. این بخاطر آن است که از پیمان الهی تخلّف جستند؛ و بخاطر آن است که دروغ میگفتند.
So He caused hypocrisy to ensue in their hearts until the day they will encounter Him, because of their going back on what they had promised Allah and because of the lies they used to tell.
So He made hypocrisy to follow as a consequence into their hearts till the day when they shall meet Him because they failed to perform towards Allah what they had promised with Him and because they told lies.
So He hath made the consequence (to be) hypocrisy in their hearts until the day when they shall meet Him, because they broke their word to Allah that they promised Him, and because they lied.
So He hath put as a consequence hypocrisy into their hearts, (to last) till the Day, whereon they shall meet Him: because they broke their covenant with Allah, and because they lied (again and again).
معانی کلمات آیه
اعقبهم: عقب (به فتح اول و كسر دوم): پاشنه. به طور استعاره، به فرزند و نسل نيز گفته مى شود.
اعقاب: در پى آمدن و اثر گذاشتن. فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً: در پى آورد نفاق را و اثر گذاشت آن را.[۱]
سرانجام به دنبال آنكه با خدا در آنچه پيمان بسته بودند، خلف وعده كردند و بدان سبب كه دروغ مىگفتند، (خداوند، روحِ) نفاق را تا روزى كه به ديدار او رسند، (روز مرگ يا قيامت)، در دلهاى آنان قرار داد.
پیام ها
1- خلف وعده با خدا و بخل نسبت به محرومان، انسان را بدعاقبت مىكند.
بَخِلُوا بِهِ ... فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً
فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِي قُلُوبِهِمْ: پس متعاقب شد و از عقب در آورد ايشان را آن بخل و منع زكات، نفاقى در قلوب ايشان كه متمكن و ثابت باشد و زايل نگردد. إِلى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ: تا روزى كه ملاقات كنند آن را، يعنى جزاى عمل
ج5، ص 154
خود را در روز قيامت. يا حق تعالى در عقب بخل و منع زكات، نفاق ايشان را كه در قلوبشان متمكن بود ظاهر گردانيد، و پيغمبر را اعلام نمود كه ايشان بر كفر بميرند و ايمان نياورند.
نكته- اكثر مفسران برآنند كه ضمير «يلقونه» راجع به خدا است، و مراد لقاء رؤيت نيست، زيرا ذات احديت مرئى نخواهد بود به برهان عقلى و نقلى.
بنابراين هر جا اين لفظ واقع شود، بر حسب اعمال به ثواب يا عقاب حمل بايد كرد. پس معنى آيه آنكه: در محضر حكم و فرمان الهى حاضر شوند. و همچنين حديث شريف: من احبّ لقاء اللّه احبّ اللّه لقائه و من كره لقاء اللّه كره اللّه لقائه نيز بر معنى قرب منزلت و عظم مثوبت است. يا مراد از لقاء به معنى رجوع به حكم و فرمان سبحانى است. اين ثبوت نفاق و ترتيب عقاب بر آنان.
بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ: به سبب آنكه خلف نمودند با خداى تعالى. ما وَعَدُوهُ:
آنچه را كه وعده داده و عهد نموده بودند ذات احديت را از تصدق و صلاح.
وَ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ: و به سبب آنكه بودند كه دروغ مىگفتند، زيرا خلف وعده متضمن كذب است كه مستقبح باشد از دو وجه، يا در جميع مقالات كاذب بودند.
تنبيه- آيه شريفه متضمن اعجاز است براى حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله زيرا مخبر آن سرور بر وفق خبر واقع، و تمام آن گروه بر نفاق مردند، و هيچيك ايمان نياوردند. و ايضا آيه دليل است بر آنكه خلف وعده و خيانت و كذب، از اخلاق منافقين است.
و خاصه و عامه روايت نموده: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله ثلث من كنّ فيه كان منافقا و ان صام و صلّى و زعم انّه مسلم من اذا ائتمن خان و اذا حدّث كذب و اذا وعد اخلف.
فرمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله سه صفت در هر كه باشد منافق است اگرچه نماز و روزه بجاآورد و گمان كند كه مسلمان است: اول: در امانت خيانت كند. دوم: سخن دروغ گويد. سيم: وعده را تخلف نمايد.
ج5، ص 155
بيان- تأويل حديث شريف- چنانچه مقاتل بن حبان گويد: من در سمرقند و ابو سعيد اين حديث را روايت نمود. من ترسيدم، زيرا اكثر مردم داراى اين صفات باشند. به بخارا از آنجا به جرجان نزد شهر بن حوشب، او مرا نزد حسن بصرى فرستاد، او گفت: پس از شنيدن صحابه اين حديث را، بسيار ملول و از حضرت فاطمه زهرا عليها سلام درخواست كه از پدر بزرگوارش پرسد كه اين حديث عام است يا خاص. حضرت بعد از احضار مردم فرمود: اما منافقان دروغ گويند، كسانيند كه اظهار ايمان، و من قول آنها را قبول، لكن حق تعالى فرمود:
«إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ ...» و اما در امانت خيانت كنند، مراد نماز است كه خداى تعالى فرمود «وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى ...» و اما تخلف عهد كنند، مراد ثعلبه باشد. يا ممكن است مراد حضرت از اين حديث آن باشد كه هر كه مرتكب اين سه خصلت شود، بر وجه استحلال منافق باشد.
و از آنها كسانى هستند كه عهد نمودند با خدا كه اگر بدهد ما را از فضل خود هر آينه صدقه دهيم البته و هر آينه بوده باشيم البته از شايستگان
پس چون داد آنها را از فضل خود بخل كردند بآن و رو گردانيدند با آنكه بودند اعراض كنندگان
پس از پى در آورد آنها را نفاقى در دلهايشان تا روز كه ملاقات كنند او را براى آنكه تخلّف نمودند با خدا چيزيرا كه وعده كردند آن را و براى آنكه بودند كه دروغ ميگفتند
آيا ندانستند كه خدا ميداند راز آنها و گفتار نهانيشان را و آنكه خداوند دانا است پوشيدههاى از حواسّ را.
تفسير
قمى ره از امام باقر (ع) نقل نموده كه او ثعلبة بن حاطب بن عمرو بن
جلد 2 صفحه 604
عوف است كه محتاج بود پس عهد نمود با خدا و چون خداوند باو عطا فرمود بخل ورزيد و در جوامع است كه او ثعلبة بن حاطب بود از پيغمبر (ص) خواهش نمود كه از خدا بخواهد باو مال عطا فرمايد آنحضرت فرمود اى ثعلبة مال كمى كه از عهده شكرش برآئى بهتر است از مال زيادى كه نتوانى بلوازمش عمل كنى پس عرض كرد قسم بخدائى كه تو را بحق مبعوث فرمود اگر خدا بمن مال كرامت فرمايد هر آينه هر صاحب حقّى را بحقش ميرسانم پس پيغمبر (ص) دعا كرد و او گوسفند خريد و زياد شد بطوريكه در مدينه گنجايش آن نشد ناچار از شهر خارج شد و واديى را اختيار نمود و از خلق كناره كرد و در نماز جمعه حاضر نشد و پيغمبر (ص) عامل خود را براى گرفتن زكوة نزد او فرستاد و او از دادن استنكاف كرد و گفت اين مانند جزيه است و پيغمبر (ص) فرمود واى بر ثعلبه و در مجمع فرموده اين مطلب مرفوعا روايت شده است و ظاهر آيه شريفه آنستكه بعضى از منافقان كسانى هستند كه با خدا عهد مىكنند بر صدقه و طاعت و تخلّف مينمايند بسبب بخل و اعراض از ذكر خدا و اين عمل متعقّب بآن ميشود كه نفاق در دل آنها جاى گزين گردد بطوريكه زائل نشود از آنها تا روز قيامت چنانچه در توحيد از امير المؤمنين (ع) نقل نموده كه لقاء بعث است و بنابر اين ضمير در يلقونه راجع است بخدا و مراد ملاقات عذاب او است و محتمل است راجع باشد بپاداش عمل كه آن بخل و اعراض از طاعت است كه از آيه سابقه استفاده ميشود و ممكن است راجع باشد بخود عمل باعتبار صورت برزخيّه آن و بعضى گفتهاند خداوند بپاداش خلف عهد و دروغ كه لازمه نفاق است توفيق توبه را از آنها سلب فرمود مانند شيطان و اخبار فرمود از حال آنها تا معجزه باشد براى پيغمبر (ص) چون آنها بحال كفر و نفاق باقى ماندند تا مردند و بنابر اين ضمير مفرد در اعقبهم هم راجع بخداوند است و بنظر حقير اين معنى اظهر است و مانعى هم ندارد چون در ذيل آيه تصريح شده بآنكه نتيجه سوء اختيار خودشان بوده و در آيه اخيره توبيخ شده است بر جهالت آنها يعنى چرا نبايد بدانند كه خداوند عالم السرّ و الخفيّات است و هر چه از حواس ما غائب است براى او بنحو اتمّ مكشوف است چون علّام صيغه مبالغه و الغيوب جمع محلّى بالف و لام است و افاده عموم مىنمايد و در مجمع فرموده در آيه دلالت است بر آنكه خلف وعده و خيانت و دروغ از اخلاق اهل نفاق است و در روايت صحيح از پيغمبر (ص) رسيده است كه فرمود منافق سه
جلد 2 صفحه 605
علامت دارد وقتى خبر دهد دروغ مىگويد و وقتى وعده كند تخلّف مىنمايد و چون امانتى باو سپرده شود خيانت مىكند و بنظر حقير دلالت آيات بر اين علائم مورد تأمل است اگر چه اهل نفاق متصف باين صفات ميباشند.
(آیه 77)- «این عمل و این پیمان شکنی و بخل نتیجهاش این شد که روح نفاق بطور مستمر و پایدار در دل آنان ریشه کند و تا روز قیامت و هنگامی که خدا را ملاقات میکنند ادامه یابد» (فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلی یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ).
این «به خاطر آن است که از عهدی که با خدا بستند تخلف کردند، و به خاطر آن است که مرتبا دروغ میگفتند» (بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: