آیه 72 سوره انفال

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 72 انفال)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَٰئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ۚ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِنْ وَلَايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّىٰ يُهَاجِرُوا ۚ وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلَىٰ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ ۗ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

مشاهده آیه در سوره


<<71 آیه 72 سوره انفال 73>>
سوره : سوره انفال (8)
جزء : 10
نزول : مدینه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

آنان که به خدا ایمان آوردند و از وطن خود هجرت نمودند و در راه خدا با مال و جانشان کوشش و فداکاری کردند (یعنی مهاجرین مکه) و هم آنان که (به مهاجرین) منزل دادند و یاری کردند (یعنی انصار مدینه) آنها دوستدار و مددکار یکدیگرند و آنهایی که ایمان آورده‌اند لیکن مهاجرت نکرده‌اند هرگز شما دوستدار و طرفدار آنها نباشید تا وقتی که هجرت گزینند، ولی اگر از شما در کار دین و پیشرفت اسلام مدد خواستند بر شماست که آنها را یاری کنید مگر آنکه با قومی که با شما عهد و پیمان (مسالمت) بسته‌اند به خصومت برخیزند. و خدا به هر چه می‌کنید بیناست.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Indeed those who have believed and migrated and waged jihad with their possessions and persons in the way of Allah, and those who gave [them] shelter and help—they are heirs of one another. As for those who have believed but did not migrate, you have no heirdom in relation to them whatsoever until they migrate. Yet if they ask your help for the sake of religion, it is incumbent on you to help them, excepting against a people with whom you have a treaty; and Allah watches what you do.

معانی کلمات آیه

هاجروا: هجر و هجران آنست كه انسان از ديگرى جدا شود. خواه با بدن باشد يا با زبان يا با قلب. مهاجرت در اصل به معنى متاركه غير است. در عرف به معنى هجرت از محلّى به محلّى و در عرف قرآن هجرت از دار كفر به دار ايمان است . «هاجروا»: از مكه به مدينه هجرت كردند.

آووا: اوى: نازل شدن و انضمام. آوى: از باب افعال به معنى مسكن دادن و نازل كردن در منزل است. آووا: پناه دادند، مسكن دادند.

اولياء: ولى: دوست، سرپرست. جمع آن ، اولياء است.

ولايتهم: ولايت (به كسر اول و فتح آن): نصرت و سرپرستى. راغب گويد: به كسر اول ، به معنى نصرت و به فتح اول ، به معنى سرپرستى است.

استنصروكم: نصر: يارى. استنصار: يارى خواستن. «استنصروكم» : يارى خواستند از شما.

ميثاق: پيمان محكم. وثاقة: محكم و ثابت شدن. راغب گويد: ميثاق پيمانى است كه با سوگند و عهد تأكيد شده باشد.[۱]

نزول

ابن عباس و حسن بصرى و قتادة و مجاهد و سدى گویند: این آیه درباره ارث بردن و میراث نازل گردیده زیرا قبلا مسلمین به کسانى که هجرت نموده بودند، ارث می‌دادند و قانون وراثت بر بناى هجرت گذاشته شده بود و بر مبناى خویشاوندى و ارحام ارث داده نمى شد و در واقع خداوند میراث را به مهاجرین و انصار مربوط گردانیده بود و اگر کسى ایمان آورده ولى هجرت نکرده بود به خاطر این که مهاجرت ننموده و یا به مهاجرین کمک و یارى نکرده است، ارث نمى برد تا این که آیه «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ» نازل گردید و میراث از روى هجرت نسخ گردید و از آن به بعد به صاحبان خویشاوند از مؤمنین و مؤمنات ارث می‌رسید و نیز اهل دو ملت که قبلاً از روى مهاجرت و انصار بودن ارث می‌بردند، نسخ گردید.[۲]

و نیز گویند درباره اعراب مکه نازل شده که پیامبر با آن‌ها مصالحه نمود که آن‌ها را به حال خودشان بگذارد که در اوطان خویش باشند و به طرف مدینه مهاجرت نکنند و اگر پیامبر اراده فرمود در جنگ‌ها با او باشند ولى از غنائم جنگى چیزى بهره آن‌ها نشود و در مقابل با پیامبر معاهده بستند که اگر دشمنى در صدد جنگ با آن‌ها برآید پیامبر به یارى آن‌ها بشتابد مگر درباره قومى که بین پیامبر و آن قوم عهد و میثاقى وجود داشته باشد[۳].[۴]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ حَتَّى يُهاجِرُوا وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلى‌ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ مِيثاقٌ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ «72»

همانا كسانى كه ايمان آورده و هجرت كردند و با اموال و جان‌هايشان در راه خدا جهاد كردند، و آنان كه (مجاهدان و مهاجران را) پناه داده و يارى كردند، آنان دوستدار و حامى و هم‌پيمان يكديگرند. امّا كسانى كه ايمان آورده، ولى هجرت نكردند، حقّ هيچ‌گونه دوستى و حمايت از آنان را نداريد، تا آنكه هجرت كنند. و اگر (مؤمنانِ تحت فشار، براى حفظ دينشان) از شما يارى طلب كردند، بر شماست كه ياريشان كنيد، مگر در برابر قومى كه ميان شما و آنان پيمان (ترك مخاصمه) است، و خداوند به آنچه انجام مى‌دهيد بيناست.

نکته ها

در سال سيزدهم بعثت و پس از ده سال از دعوت علنى پيامبر به اسلام، هنوز مشركان مكّه دست از اذيّت و آزار پيامبر و مسلمانان برنداشته بودند و روز به روز بر شدّت آن مى‌افزودند تا اينكه تصميم گرفتند با توطئه‌اى حساب شده و اقدامى دسته‌جمعى، پيامبر را به قتل برسانند و اسلام را ريشه‌كن كنند.

با اطلاع پيامبر صلى الله عليه و آله از آن توطئه و جانفشانى على عليه السلام، شبانه مقدّمات هجرت فراهم شد و آن حضرت در اوّل ماه ربيع‌الاوّل ابتدا به غار ثور رفتند و به مدّت سه روز در آنجا به گونه‌اى معجزه‌آسا مخفى شدند و در اين مدّت تنها حضرت على عليه السلام براى آن حضرت غذا تهيه كرده و اخبار بيرون را در اختيار آن جناب قرار مى‌دادند. سرانجام پيامبر با اعلان مهاجرت مسلمانان به يثرب و همراه آوردن اهل‌بيت آن حضرت، خود راهى يثرب شدند و پس از پيمودن مسافتى حدود چهارصد كيلومتر، روز دوازدهم ربيع‌الاوّل به محلّه‌ى قبا رسيدند و

جلد 3 - صفحه 362

بقيّه‌ى مهاجران نيز به آنان ملحق شدند.

مردم يثرب، از مهاجران استقبال شايانى به عمل آوردند وآنها را با آغوش باز پذيرفتند و يثرب را به «مدينةالنبىّ» و «مدينة الرّسول»، تغيير نام دادند. آنگاه پيامبر براى پيشگيرى و دورى از تفرقه، ميان مهاجران و انصار كه حدود سيصد نفر بودند، دو به دو عقد اخوّت و برادرى جارى كردند و مسجد قبا را پايه‌گذارى كردند. «1»

مهاجران، كسانى هستند كه در مكّه به پيامبر صلى الله عليه و آله ايمان آوردند و چون در آنجا تحت فشار بودند، خانه وكاشانه‌ى خود را رها كرده به همراه پيامبر به مدينه هجرت كردند و انصار، مسلمانانى هستند كه از پيامبر اسلام و مهاجران استقبال و آنان را در بين خود جاى داده و يارى نمودند.

در اين آيه، محورهايى همچون: پيوند مهاجرين و انصار، ضرورت هجرت، بى‌اعتنايى به مرفّهان گريزان از هجرت، تعهّد متقابل ميان مهاجران و انصار و نجات مسلمانان دربند، در صورت عدم ضرر به پيمان‌هاى قبلى، مطرح شده است.

عموماً ملّت‌ها، مهم‌ترين و بزرگ‌ترين حادثه‌اى را كه در حيات اجتماعى، علمى و مذهبى آنان رخ داده و آن را نقطه‌ى عطفى در سرگذشت ملّى خود مى‌دانند، مبدأ تاريخ خود قرار داده‌اند، مثلا ميلاد حضرت مسيح عليه السلام نزد مسيحيان و يا عام الفيل (سالى كه سپاه ابرهه به مكّه حمله كرد و نابود شد) نزد اعراب، مبدأ سال قرار گرفت.

دين اسلام كامل‌ترين شريعت آسمانى است واز اديان ديگر مستقل است، لذا مسلمانان ميلاد حضرت مسيح را مبناى سال خود قرار ندادند، همچنين عام‌الفيل گرچه سال تولّد پيامبر بود و يا حتّى روز بعثت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، مبناى سال قرار نگرفت، امّا با هجرت پيامبر به مدينه كه حكومتى مستقل در آنجا پايه‌گذارى شد و مسلمانان توانستند در نقطه‌اى آزادانه فعاليّت كنند، پيامبر شخصاً تاريخ هجرى را بنا گذاردند. «2» چنانكه مى‌توان از عبارت‌ «مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ»، در آيه‌ى‌ «لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى‌ مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ» «3» كه در مورد


«1». تفسير نمونه، سيره ابن هشام و فروغ ابديّت، ج 1، ص 417- 450.

«2». فروغ ابديّت، ج 1، ص 435.

«3». توبه، 108.

جلد 3 - صفحه 363

ساختن مسجد قبا مى‌باشد نيز پايه‌گذارى سال هجرى را استفاده نمود، زيرا اوّلين اقدام پيامبر در هجرت به مدينه ساختن مسجد قبا مى‌باشد. «1» آرى اگر هجرت نبود، چه بسا اسلام در همان نقطه محدود و نابود مى‌شد.

بيشتر بلاهاى مردم از غرق شدن در رفاه و ترك هجرت‌هاى سازنده سرچشمه مى‌گيرد.

اگر همه‌ى مغزها ومتخصّصان و كارشناسان مسلمانى كه در كشورهاى غربى به سر مى‌برند، به كشور خود هجرت كنند، هم ضربه به دشمن است وهم تقويت اسلام وكشورهاى اسلامى.

هجرت، اختصاص به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ندارد، بلكه هجرت از محيط شرك، كفر و گناه، براى حفظ دين و ايمان و يا براى برگشت از نافرمانى خداوند لازم است، چنانكه خداوند در پاسخ كسانى كه عذر آلودگى خود و ارتكاب به گناه را محيط ناسالم مى‌دانستند و مى‌گفتند: «كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ»، مى‌فرمايد: زمين خداوند كه پهناور بود، چرا به مكانى ديگر هجرت نكرديد؟ «قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً» «2» البتّه با توجّه به عبارت «مستضعفين»، معلوم مى‌شود كه اگر توانايى امر به معروف و نهى از منكر باشد، بايد به اين مهم اقدام نمود و جامعه را ترك نكرد و آن را مورد اصلاح قرار داد.

امام صادق عليه السلام مى‌فرمايد: هنگامى كه در محل و سرزمينى كه در آن زندگى مى‌كنى نافرمانى و معصيت خدا مى‌كنند، از آنجا به جايى ديگر هجرت كن. «اذا عصى اللّه فى ارض انت فيها فاخرج منها الى غيرها» «3»

چنانكه هجرت براى آموختن علم و دانش و براى بيان آموخته‌هاى خود به ديگران نيز لازم است. «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ» «4»

در صدر اسلام دو هجرت رخ داده است: يكى در سال پنجم بعثت، هجرت گروهى از مسلمانان به سرزمين حبشه و ديگرى در سال سيزدهم بعثت، هجرت از مكّه به مدينه.


«1». الصحيح من سيرة النّبى، علّامه جعفر مرتضى، ج 3، ص 40.

«2». نساء، 97.

«3». بحار، ج 19، ص 35.

«4». توبه، 122.

جلد 3 - صفحه 364

پیام ها

1- اسلام، ايمان و عقيده، بدون تلاش و مجاهدت كافى نيست. مسلمانان صدر اسلام، يا مهاجر بودند يا پناه‌دهنده مهاجران، يا جهادگر و يا حامى مجاهدان. إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ‌ ... وَ الَّذِينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا (شرايط متفاوت براى هركس تكليف خاصّى مى‌آورد، براى يكى هجرت و براى ديگرى پناه‌دادن به مهاجران.)

2- رابطه‌ى ولايى، مخصوص كسانى است كه اهل هجرت، جهاد و كمك به ديگران باشند. «أُولئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ»

3- خداوند ميان مهاجران و انصار حقّ ولايت مقرّر كرده است. «وَ الَّذِينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ»

4- هجرت به سوى جامعه‌ى اسلامى، شرط ولايت است و كسى كه هجرت نكند، ولايت ندارد. لَمْ يُهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ‌ ...

5- در جامعه‌ى اسلامى بايد ميان مجاهدان ومهاجران با مرفّهان هجرت گريز، فرق باشد. «آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا»

6- كسى كه هجرت نكند، نه او را يارى كنيد و نه از او يارى بخواهيد. (كلمه‌ى‌ «وَلايَتِهِمْ» را دو گونه مى‌توان معنا كرد: يكى «ولايت و حمايت شما از آنان» و ديگرى «كمك و حمايت آنان از شما»)

7- بايد از متخلّفان پيشين كه خواهان پيوستن به مسلمانان هستند، با آغوش باز استقبال كرد. «حَتَّى يُهاجِرُوا» (آرى، همين‌كه تاركان هجرت، هجرت كردند، شما آنان را حمايت كنيد)

8- اگر مسلمانانِ ديگر مناطق، تحت فشار كفر قرار گرفتند، نسبت به استمدادشان نبايد بى‌تفاوت بود. «إِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ»

9- در روابط با ديگران بايد اهمّ و مهم در نظر گرفته شود. مادامى كه كفّار به پيمان‌هاى خود با مسلمانان پايبند هستند، نمى‌توان براى حمايت مسلمانانِ‌

جلد 3 - صفحه 365

زير سلطه‌ى آنان اقدامى كرد. «إِلَّا عَلى‌ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ مِيثاقٌ»

پانویس

  1. پرش به بالا تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. پرش به بالا تفسیر مجمع البیان.
  3. پرش به بالا تفسیر على بن ابراهیم.
  4. پرش به بالا محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص397.

منابع