آیه 72 سوره احزاب
<<71 | آیه 72 سوره احزاب | 73>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
ما بر آسمانها و زمین و کوههای عالم (و قوای عالی و دانی ممکنات) عرض امانت کردیم (و به آنها نور معرفت و طاعت و عشق و محبّت کامل حق یا بار تکلیف یا نماز و طهارت یا مقام خلافت و ولایت و امامت را ارائه دادیم) همه از تحمّل آن امتناع ورزیده و اندیشه کردند و انسان (ناتوان) آن را بپذیرفت، انسان هم (در مقام آزمایش و اداء امانت) بسیار ستمکار و نادان بود (که اکثر به راه جهل و عصیان شتافت).
یقیناً ما امانت را [که تکالیف شرعیه سعادت بخش است] بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کردیم و آنها از به عهده گرفتنش [به سبب اینکه استعدادش را نداشتند] امتناع ورزیدند و از آن ترسیدند، و انسان آن را پذیرفت بی تردید او [به علت ادا نکردن امانت] بسیار ستمکار، و [نسبت به سرانجام خیانت در امانت] بسیار نادان است.
ما امانت [الهى و بار تكليف] را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم، پس، از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناك شدند، و[لى] انسان آن را برداشت؛ راستى او ستمگرى نادان بود.
ما اين امانت را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه داشتيم، از تحمل آن سرباز زدند و از آن ترسيدند. انسان آن امانت بر دوش گرفت، كه او ستمكار و نادان بود.
ما امانت (تعهّد، تکلیف، و ولایت الهیّه) را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم، آنها از حمل آن سر برتافتند، و از آن هراسیدند؛ امّا انسان آن را بر دوش کشید؛ او بسیار ظالم و جاهل بود، (چون قدر این مقام عظیم را نشناخت و به خود ستم کرد)!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- ابين: اباء: امتناع، «ابين»: امتناع كردند.
- اشفقن: يعنى: ترسيدند. راغب گويد: اشفاق عنايتى است آميخته به خوف، اگر با «من» متعدى شود معناى خوف در آن ظاهرتر است و اگر با «فى» باشد معنى «اعتنا» مناسبتر باشد.
- ظلوم: صيغه مبالغه است يعنى: بسيار ظالم، يا آنكه زمينه ظلم دارد.
- جهول: صيغه مبالغه است يعنى. بسيار نادان يا آنكه زمينه جهل دارد.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولًا «72»
همانا ما امانت (الهى) را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم، پس، از حمل آن سر باز زدند و از آن ترسيدند، ولى انسان آن را بر دوش گرفت، امّا او بس ستمكار و نادان است.
نکته ها
در حديث مىخوانيم: هنگامى كه وقت نماز فرا مىرسيد، لرزه بر اندام حضرت على عليه السلام مىافتاد و مىفرمود: وقت نماز است، نماز همان امانت الهى است كه كوهها و آسمانها از تحمّل آن سرباز زدند. «1» در زيارت جامعه كبيره خطاب به اهل بيت عليهم السلام مىخوانيم: «انتم الامانة المحفوظة» شما آن امانت حفظ شده هستيد.
بين حمل و تحميل فرق است. انسان امانت الهى را پذيرفت و آن را حمل كرد، نه آنكه بر
«1». تفسير نورالثقلين.
جلد 7 - صفحه 411
او تحميل شده باشد.
شايد اين آيه واقعيّتهايى را در مورد انسان بيان مىكند كه هنوز عقل بشر به آن نرسيده است. امّا آنچه از ظواهر آيه فهميده مىشود اين است كه خداوند ويژگىها و امتيازات خاصّى به بشر داده كه هيچ يك از موجودات در آسمان و زمين آن را ندارند و اين امتيازات امانت الهى است و براى انسان مسئوليّتآور است، امّا بسيارى از انسانها در اين امانت خيانت كرده و از آن در مسير خلاف خواست خداوند بهره مىبرند.
عقل و اراده كه بايد در مسير شناخت حقّ و انتخاب آن به كار رود تا مايهى رشد و كمال بشر شود، راههاى باطل به كار گرفته شده و منجر به گسترش ظلم و ستم گشته است، تا آنجا كه رفتار بشر جاهلانه و نابخردانه شمرده مىشود.
پیام ها
1- انسان، برتر از آسمانها و زمين است. انسان، امين خدا در هستى است. إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ... فَأَبَيْنَ ... وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ
2- هستى شعور دارد. عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ...
3- نعمتهاى الهى به انسان (عقل، اراده، فطرت، هدايت پيامبران و ...) امانت الهى است. در امانت خيانت نكنيم كه از بزرگترين ظلمها است. إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ ... ظَلُوماً
4- آنچه انسان پذيرفت ولى آسمان و زمين نپذيرفتند، چيزى غير از قنوت و تسبيح و سجده بود، زيرا تسبيح و قنوت را زمين و آسمانها به راحتى پذيرفتهاند. «وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» «1»، «كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ» «2»*
«1». اسراء، 44.
«2». روم، 26.
تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 412
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً (72)
بعد از آن به جهت تعظيم فرمان خود و پيغمبر و تفخيم شأن آن فرمايد:
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ: بدرستى كه ما عرضه داشتيم امانت را، عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: بر آسمانها و زمين، وَ الْجِبالِ: و كوهها به شرط ثواب بر فعل آن و عقاب بر ترك آن، وقتى كه عقل و فهم و اختيار در ايشان خلق فرموده بود، فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها: پس إبا نمودند از آنكه بردارند آن امانت را، وَ أَشْفَقْنَ مِنْها: و ترسيدند از آن با وجود اجرام عظام آنها و گفتند، ما مسخّر فرمان توئيم براى آنچه ما را به جهت آن آفريدهاى، و طاقت كشيدن عقاب او نداريم در ترك اداى آن، پس ما را در اين امر معذور دار و به آن كارى كه براى آن مخلوق شدهايم باز گذار. پس قبول نكردند از روى مخافت، نه از راه مخالفت. وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ: و برداشت آن را آدمى با وجود ضعف بنيه و ناتوانى و قبول آن نمود، إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً: بدرستى كه هست آدمى بسيار ستمكار بر نفس خود كه امانتى را كه اجرام عظام از حمل آن پهلو تهى كردند او با عجز قبول كرد، جَهُولًا: بسيار نادان به كنه عاقبت آن، يعنى به عقوبت خيانت.
«1» اصول الكافى، ج 2، ص 114 كتاب الايمان و الكفر، باب الصمت و حفظ اللسان، ح 10.
جلد 10 - صفحه 499
تبصره: در تفسير آيه شريفه وجوهى است:
1- مراد امانت تكليف است، و مراد به عرض آن به آسمانها و زمينها و كوهها نظر به استعداد قابليت ايشان است. و مراد به اباى ايشان، عدم قابليّت و استعداد طبيعى ايشان است. و مراد به تحمل انسان آن را، قابليت و استعداد داشتن انسان است مر آن را. و مراد به ظلوم و جهول بودن او، غالب شدن قوه غضبيه و شهويه است بر غالب افراد جنس انسانى.
2- مراد ساكنان آسمانها و زمينها و كوهها هستند نه نفس سماوات و ارض و جبال، چه آنها جماد و غير قابل خطابند، پس تقدير اينست «انّا عرضنا الامانة على اهل السماوات و الارض و الجبال» ما عرض امانت نموديم بر اهل آسمانها كه ملائكهاند و بر اهل زمينها كه حيوانات انسىاند و بر اهل كوهها كه حيوانات وحشىاند، و آنها ابا كردند از ترس، و برداشت آن را آدمى و قبول اداى آن نمود با وجود ضعف.
3- (بر وجه فرض و تقدير) يعنى اگر آسمانها و زمينها و كوهها عقل داشتندى و عرض امانت بر آنها شدى كه آن وظايف دين است از اصول و فروع و از وعد وعيد آن، به عرض تخيير، استثقال نمودندى آن را با وجود رفعت آسمانها و بسط زمين و صلابت كوهها و بزرگى اجسام و شدت و قوت آنها امتناع نمودى از حمل آن به جهت ترس كوتاهى از اداى حق آن، و انسان با وجود ضعف جسم حمل آن كردى و به جهت ظلم و جهل از وعيد آن نترسيدى.
4- آنكه حق تعالى اين اجرام را ادراك و شعور داد و بر آنها عرض كرد عرض تخييرى، و آنها ابا كردند از جهت ترس نه از روى معصيت، و انسان قبول آن كرد از راه همت با وجود ضعف بنيه و سستى قوت، و لهذا حافظ و قائم به حقوق آن فايز شدى به سعادت دارين.
5- معنى «عرضنا- قابلنا» چه عرض شىء و معارضه با آن يكسان است در معنى، و امانت آن چيزى است كه حق تعالى با بندگان عهد فرموده از امر و نهى و در باب آن كتب و رسل فرستاده و اخذ ميثاق بر آن كرده؛ پس معنى آنكه اين امانت را در جلالت قدر و عظم شأن اگر قياس كنيد به آسمان و زمين و كوه و معارضه نمائيد به آنها، هر آينه ارجح و اثقل باشد از آنها. و معنى اشفاق آنها از آن ضعف آنهاست، چه شفقت به معنى ضعف قلب است و لهذا كنايت است از
جلد 10 - صفحه 500
خونى كه به آن قلب ضعيف مىشود؛ و بعد از آن فرمود: امانتى كه از صفت آن اينست كه اعظم از اين اشياى عظيمه است، آدمى حمل آن نمود، پس حفظ آن نكرده تضييع آن نمود، به جهت آن بر نفس خود ظلم نموده از عاقبت تضييع آن كه عقوبت است جاهل گرديد.
6- مراد از امانت ولايت آل محمّد عليهم السّلام است چنانچه در تفسير برهان- ابن بابويه (رحمه اللّه) به سندهاى خود از مفضل بن عمر از حضرت صادق عليه السّلام فرمود: بدرستى كه خداوند تبارك و تعالى خلق فرمود ارواح را پيش از اجساد به دو هزار سال، پس قرار داد اعلا و اشرف آنها را ارواح حضرت محمد و على و فاطمه و حسن و حسين و ائمه بعد از ايشان صلوات اللّه عليهم، و عرضه داشت بر آسمانها و زمين و كوهها؛ پس فراگرفت آنها را نور ايشان. خداى تعالى فرمود مر آسمان و زمين و كوهها را: اينها دوستان من و اولياى من و حجج منند بر خلق من و ائمه مخلوقات من، خلق نفرموده خلقى را محبوبتر نزد من از ايشان، و براى دوستان ايشان خلق فرمودم بهشت را، و براى دشمنان ايشان خلق كردم جهنم را، پس هر كه ادعا كند منزلت ايشان را از من و مكانت عظمت ايشان را، عذاب فرمايم او را به عذاب دردناكى كه عذاب نكرده باشم هيچيك از عالميان را به آن عذاب، و قرار دهم او را با مشركين در اسفل درك آتش. و هر كه اقرار كند به ولايت ايشان و ادعا نكند منزلت و مكانت آنان را از من، قرار دهم او را با ايشان در روضات جنات من و باشد براى آنها هر چه بخواهند و قبول نمايم شفاعت آنان را در گناهكاران بندگان من. پس ولايت ايشان امانت من است، پس كدام شما برمىداريد آن را با سنگينى آن و ادعا كند آن را براى خود غير برگزيدگان من، پس ابا نمودند آسمان و زمين و كوهها از حمل آن و ترسيدند از ادعاى منزلت و تمناى محل ايشان از عظمت پروردگارشان. (الحديث) «1»
«1» تفسير برهان، چاپ علميه قم، ج 3، ص 341- 340 روايت دوم ذيل آيه 72.
جلد 10 - صفحه 501
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدِيداً (70) يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمالَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً (71) إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً (72) لِيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُشْرِكاتِ وَ يَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً (73)
ترجمه
اى كسانيكه ايمان آورديد بپرهيزيد از خدا و بگوئيد گفتارى استوار
اصلاح ميكند براى شما كردارهاتانرا و ميآمرزد براى شما گناهانتان را و هر كه اطاعت كند خدا و پيغمبرش را پس بتحقيق كامياب شود كامياب شدنى
جلد 4 صفحه 344
بزرگ
همانا ما عرضه داشتيم امانت را بر آسمانها و زمين و كوهها پس امتناع كردند كه بردارندش و ترسيدند از آن و برداشت آنرا انسان همانا او بوده است بسيار ستمكار نادان
تا عذاب كند خدا مردان منافق و زنان منافق را و مردان شرك آورنده و زنان شرك آورنده را و در گذرد از مردان با ايمان و زنان با ايمان و بوده است خدا آمرزنده و مهربان.
تفسير
خداوند منّان در تعقيب منع از اقوال ناروا امر فرموده است اهل ايمانرا بگفتن سخن راست درست متين محكم و آن ممكن نيست مگر بآنكه انسان هر سخنى را كه ميخواهد ادا كند قبلا تأمّل در آن نمايد اگر راست و درست و مطابق عقل و شرع و صلاح خودش و مخاطب بود بگويد و الّا خوددارى كند از سخنان بزرگمهر حكيم است كه انديشه كردن كه چه گويم به از پشيمانى بردن كه چرا گفتم و چون شخص خودش را وادار باين ملاحظه نمود خداوند هم با او كمك ميكند و هميشه سخن راست درست متين استوار بزبان او جارى مينمايد و اعمالش را هم اصلاح و مطابق اقوالش ميفرمايد و گناهان سابقش را ميآمرزد و توفيق اطاعت خدا و پيغمبر و امام و نوّابش را باو عنايت ميفرمايد و برستگارى و سعادت در دنيا و آخرت فائز ميشود كه كاميابى بزرگ هميشگى در آن است و چون قول سديد از كسى صادر نشود مگر بكمك عقل خداوند اشاره بمقام آن فرموده ميفرمايد ما در عالم علم خود بذوات اشياء نظر نموديم و عرضه داشتيم بر تمام موجودات آسمانها و زمين و بزرگترين اجزاء آن در انظار كه كوهها است جوهر عقل را و سنجيديم قابليّت و استعداد آنها را براى قبول آن پس اباء و امتناع نمودند بلسان حال از تحمّل آن بار و ترسيدند از لازمه آن كه تكليف و عقاب بر ترك آنست پس تحمّل و قبول نمود آنرا انسان چون بالطّبع ستمكار بود و بالذّات نادان و محتاج بآن و قابل بود كه قبول نمايد آنرا و برساند خود را بأعلى درجه كمال و در ما هم بخل وجود نداشت لذا آنرا باو عطا نموديم و براى وجود آن در او تكليف نموديم و بثواب و عقاب رسانديم او را و شخص اوّل آنها ابو البشر چون ديد شخصيّت و نورانيّت خمسه طيّبه را در اعلى مراتب جوهر عقل مجرّد حسد برد زوجهاش و او بمقام حضرت زهرا و پدر و شوهر و دو فرزندش و از بهشت خارج شدند و
جلد 4 صفحه 345
با آنكه در حقيقت مقام مقدّس آنذوات مقدّسه از آن جوهر نفيس عقلانى كه نور محض و عقل مجرّد و حقيقت محمّديّه صلوات اللّه عليهم اجمعين و ولايت كلّيّه الهيّه است مختصّ بود بايشان و آن امانت خدا بود در نزد انبياء و اولياء و نبايد كسى نزديك بآن شود و آرزوى او را نمايد و همه ميترسيدند از پرواز بجانب آن چه رسد بدراز نمودن دست تعدّى بآن اخيرا يكنفر اوّل ظالم ابو الشّر جاهل از اين امّت آنرا غصب نمود پس صحيح است گفته شود امانت الهى عقل است كه آسمانها و زمين و كوهها استعداد تحمّل آنرا نداشتهاند و خدا آنرا بانسان عنايت فرموده كه آنرا باطاعت تكميل نمايد و بتعدّى و تجاوز از حكم آن و پيروى از هوى و هوس جهالت و نادانى و ستم بر خويش و خلق ننمايد و آن طائر قدسى را ضعيف نكند و از قفس تن پرواز ندهد و درست است كه گفته شود تكليف است كه از لوازم و توابع عقل است و تعديل قوّه غضبيّه كه موجب ستمكارى است و قوّه شهويّه كه منشأ جهالت و نادانى است از فوائد آنست و بايد گفت بر حسب اخبار ولايت خاندان عصمت و طهارت است كه مرتبه اعلى و درجه اقصى از آن حقيقت مجرّد نورانى است كه دست كسى بآن نميرسد منقار بند كرده ز سستى هزار جاى تا اوّلين دريچه او طائر قياس و اين بيان بنظر حقير وجه جمع عقلى و عرفى در معناى ظاهر و اقوال قويّه و روايات معتبره مفسّره اين آيه است لذا بتعرّض اقوال و اخبار پرداخته نميشود و نتيجه افاضه اين جوهر مجرّد بخلق از خدا آنستكه عذاب ميكند اهل نفاق و شقاق را چون حجّت بر آنها تمام شده و ميپذيرد رجوع اهل ايمان را بحق بعد از اعمال ناحقّ و ناروا احيانا چون از لوازم طبع و ذات آنها است و ثواب ميدهد چون آمرزنده و مهربان است و كسيكه اين سوره را زياد قرائت نمايد در جوار محمّد و آل او جاى خواهد گرفت انشاء اللّه تعالى.
جلد 4 صفحه 346
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنّا عَرَضنَا الأَمانَةَ عَلَي السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ الجِبالِ فَأَبَينَ أَن يَحمِلنَها وَ أَشفَقنَ مِنها وَ حَمَلَهَا الإِنسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً (72)
بدرستي که ما عرضه داشتيم امانت خود را بر آسمانها و زمين و كوهها پس ابا كردند اينكه تحمل كنند و ترسيدند که مبادا خيانت در امانت شود و گرفتار عذاب الهي شوند و قبول كرد انسان و حمل نمود بدرستي که انسان بخود ظلم كرده و جهالت ورزيده.
اينکه آيه شريفه از مشكلات آيات است اخبار بسياري داريم تفسير شده به ولايت امانت الهيه را بعض مفسرين گفتند اوامر و نواهي الهيه است بعضي گفتند احكام و فرائض الهيه است بعضي گفتند عقل است بعضي گفتند وفاء بعهد است که در آيه شريفه ميفرمايد أَ لَم أَعهَد إِلَيكُم يا بَنِي آدَمَ أَن لا تَعبُدُوا الشَّيطانَ (يس آيه 60) بعضي گفتند راجع به آيه شريفه أَ لَستُ بِرَبِّكُم قالُوا بَلي (اعراف آيه 172) است و در جمله:
جلد 14 - صفحه 537
إِنّا عَرَضنَا الأَمانَةَ عَلَي السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ الجِبالِ مراد اهل سماوات و ارض و جبال است زيرا نفس سماوات و ارض و جبال شعور و ادراك ندارند و آنچه بنظر ميرسد و ميتوان حمل اخبار را بر آن كرد مراد از امانت وجود مقدس انبياء و ائمه اطهار هستند اينها امانت الهيه هستند و خلفاء او که بايد اطاعت آنها را بكنند و آنها را حفظ كنند و اذيت بآنها نكنند و آنها را محترم بدارند و مراد از عرض ولايت هم همين است و الا نفس ولايه عرضه داشته شد بر آسمانها مزين شده به ستارهها بزمين پس زمين قبول كرد مزين شد به حبوب و فواكه و رياحين و هكذا بر آبها اشجار كوهها طيور انعام و جميع مخلوقات چنانچه صريح اخبار است.
و اينكه گفتند اينها شعور و ادراك ندارند خلاف صريح آيات است چنانچه مكرر بيان شده که اينها شعور و ادراك و تسبيح و تحميد و ذكر و عبادت و سجده و معرفت دارند و اخبار هم فوق حد احصاء است پس مراد اهل ولايت انبياء و ائمه و اولياء حق هستند و اينكه آسمانها و زمين و جبال:
فَأَبَينَ أَن يَحمِلنَها وَ أَشفَقنَ مِنها براي اينست که از عهده آنها خارج است زيرا اينها در روي زمين با ساير افراد بشر محشورند و بشر هم قواي شهوت و غضب و وهم او زياد است بسا جسارتي بآنها شود و اينها مسئول شوند ولي انسان قبول كرد و عهدهدار شد.
وَ حَمَلَهَا الإِنسانُ که معناي خليفه است و حفظ خليفة اللّه حتم و لازم است.
إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولًا چه اندازه ظلم به انبياء و ائمه كردند و چه اندازه جهالت ورزيدند و خود را مقدم بر آنها دانستند.
و اينكه بعضي گفتند مراد عقل است اينهم درست نيست زيرا ذوي العقول منحصر به انسان نيست، باري هذا ما عندنا، و اللّه العالم بمراد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 72)- حمل امانت الهی بزرگترین افتخار بشر: این آیه و آیه بعد که آخرین آیات سوره احزاب است مسائل مهمی را که در این سوره در زمینه ایمان، عمل صالح، جهاد، ایثار، عفت، ادب، و اخلاق آمده است تکمیل میکند، و نشان
ج3، ص636
میدهد که انسان چگونه دارای موقعیت بسیار ممتازی است که میتواند حامل رسالت عظیم الهی باشد.
نخست بزرگترین و مهمترین امتیاز انسان را بر تمام جهان خلقت بیان فرموده، میگوید: «ما امانت (تعهد، تکلیف، و ولایت الهیه) را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم» (إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ).
«اما آنها (موجودات عظیم و بزرگ عالم خلقت) از حمل آن سر بر تافتند و از آن هراسیدند» (فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها).
بدیهی است ابا کردن آنان از سر استکبار نبود بلکه ابا کردن آنها توأم با اشفاق یعنی ترس و هراس آمیخته با توجه و خضوع بود.
«اما انسان (این اعجوبه عالم آفرینش جلو آمد و) آن را بر دوش کشید»! (وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ).
ولی افسوس که «او بسیار ظالم و جاهل بود» چون قدر این مقام عظیم را نشناخت و به خود ستم کرد! (إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا).
«امانت الهی» همان قابلیت تکامل به صورت نامحدود، آمیخته با اراده و اختیار، و رسیدن به مقام انسان کامل و بنده خاص خدا و پذیرش ولایت الهیه است.
اما منظور از «عرضه داشتن» این امانت به آسمانها و زمین و کوهها همان مقایسه نمودن است یعنی هنگامی که این امانت، با استعداد آنها مقایسه شد آنها به زبان حال و استعداد عدم شایستگی خویش را برای پذیرش این امانت بزرگ اعلام کردند.
به این ترتیب آسمانها و زمین و کوهها همه با زبان حال فریاد کشیدند که حمل این امانت از عهده ما خارج است.
ولی انسان آن چنان آفریده شده بود که میتوانست تعهد و مسؤولیت را بر دوش کشد، و ولایت الهیه را پذیرا گردد، و در جاده عبودیت و کمال به سوی معبود لایزال سیر کند، و این راه را با پای خود و با استمداد از پروردگارش بسپرد.
ج3، ص637
البته این پذیرش یک پذیرش قراردادی و تشریفاتی نبوده، بلکه پذیرشی است تکوینی بر حسب عالم استعداد.
اما توصیف انسان به «ظلوم» و «جهول» به خاطر فراموش کاری غالب انسانها و ظلم کردن بر خودشان و عدم آگاهی از قدر و منزلت آدمی است، همان کاری که از آغاز در نسل آدم به وسیله «قابیل» و خط قابلیان شروع شد و هم اکنون نیز ادامه دارد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی ، ج8، ص: 397
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم