من پيامهاى پروردگارم را به شما مىرسانم و براى شما خيرخواهى امينم.
پیام ها
1- گفتار و دستورات پيامبران، پيامهاى خدايى است و از جانب خود چيزى نمىگويند، «أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي»
2- پيامبران، تحت تربيت خاص الهى بوده و فرامانهاى آنان در مسير رشد و تربيت انسان است. «رِسالاتِ رَبِّي» آنان نهايت تلاش خود را در راه تبليغ بكار برده و از چيزى فروگذارى نمىكنند. أُبَلِّغُكُمْ ... و از غير او نيز هيچ ترس و هراسى ندارند. «الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ» «1»
3- دلسوزى و امانتدارى، دو شرط اصلى در تربيت و تبليغ است. «ناصِحٌ أَمِينٌ» آرى، اگر دلسوزى همراه با امانت نباشد خطرناك است، زيرا به خاطر دلسوزى شايد حقوقى ناديده گرفته شود يا قوانينى زير پا قرار گيرد.
4- بيان ويژگىهاى مثبت خود، در موارد ضرورت و آنجا كه براى ديگران سازنده باشد، مانعى ندارد. «2» «أَنَا لَكُمْ ناصِحٌ أَمِينٌ»
«1». احزاب، 39.
«2». بر اساس روايتى از امام صادق عليه السلام. تفسير نورالثقلين.
أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي: ابلاغ مىكنم شما را رسالات پروردگار خودم را، وَ أَنَا لَكُمْ ناصِحٌ أَمِينٌ: و من مر شما را نصيحت كننده امينم، يعنى متدين ثقه و غير خائن هستم در مأمورات بدون نقصان و زياده.
نكته: نوح عليه السّلام به صيغه مضارع فرمود كه: و انا انصح لكم و هود عليه السّلام به اسم فاعل فرمود: و انا لكم ناصح؛ براى اينكه صيغه مضارع دلالت بر تجدد دارد، و چون نوح عليه السّلام دائما و مستمرا دعوت مىنمود به خلاف هود عليه السّلام كه هر زمانى به زبانى دعوت مىكرد، لذا تعبير به اسم فاعل شد.
تبصره: در دو وصف «ناصح» و «امين» چند وجه بيان شده 1- در اين قول ناصِحٌ أَمِينٌ، دو امر اصل مقصود است: يكى رد گمان بد قوم از رسول اللّه، و ديگر اثبات امانت و ديانت پيغمبر در جميع امور دنيائى و آخرتى و تبليغ احكام از جانب الهى بغير خيانت، و لذا از اول تعبير به ناصح و از ثانى به امين فرمود.
جلد 4 صفحه 110
2- چون قوم اسناد خيانت و خلاف ديانت به هود عليه السّلام دادند، و بر او لازم بود كه رد گمان قوم نمايد، لذا به اين دو لفظ ردّ باطل و اثبات حق را نمود. 3- اين لفظ ناصح امين الزام قوم باشد به اينكه من از ابتدا تا حال ميان شما معروف به ناصح امين بودم و اكنون به سبب دعوت رسالت الهيه، چگونه خائن و كاذب شدم.
گفتند آن جماعت كه كافر شدند از قوم او بدرستيكه هر آينه مىبينيم تو را در بىخردى و همانا ماهر آينه گمان ميكنيم تو را از دروغگويان
گفت اى قوم من نيست با من بىخردى ولى من پيغمبرى هستم از پروردگار جهانيان
ابلاغ ميكنم بشما پيامهاى پروردگارم را و من براى شما نصيحت كننده هستم امين.
تفسير
بر حسب توصيه حضرت نوح بسام كه در روايت سابقه اشاره شده بود جمعى از اولاد سام چنانچه در روايت ديگرى هم بآن تصريح شده بحضرت هود ايمان آوردند و جماعتى استكبار نموده آنحضرت را نسبت بكم عقلى و سفاهت دادند براى آنكه از دين آنها اعراض فرموده بود و صريحا تكذيب نمودند دعاوى او را و آنحضرت فرمود اى قوم من بهيچ وجه كم عقلى مساس بمن ندارد فقط من مامورم از جانب خداوند پيامهائى بشما برسانم و موعظه و نصيحت نمايم شما را در دعوت بتوحيد و اطاعت احكام او بدون كم و زياد چون پيام آور و ناصح بايد امين باشد دروغ نگويد و خيانت ننمايد و در اين نقل قول آنها و حضرت هود دستورى است از طرف خداوند به بندگان كه چگونه بملايمت با كفار و فساق بايد گفتگو كرد و آنها را براه حق دعوت نمود.