آیه 67 سوره آل عمران
<<66 | آیه 67 سوره آل عمران | 68>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
ابراهیم به آیین یهود و نصاری نبود، لیکن به دین حنیف توحید و اسلام بود و هرگز از آنان که به خدا شرک آورند نبود.
ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی، بلکه یکتاپرست و حق گرایی تسلیم بود، و از مشرکان نبود.
ابراهيم نه يهودى بود و نه نصرانى، بلكه حق گرايى فرمانبردار بود، و از مشركان نبود.
ابراهيم نه يهودى بود نه نصرانى، بلكه حنيفى مسلمان بود. و از مشركان نبود.
ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی؛ بلکه موحّدی خالص و مسلمان بود؛ و هرگز از مشرکان نبود.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
نصرانيا: پيروان عيسى عليه السّلام را نصرانى گويند، جمع آن نصارى است (بقره/ 62).
يهودىا: كسى كه در دين يهود باشد، هود در اصل بمعنى رجوع و توبه است ولى ظاهرا آن از «يهوديّه» و آن قسمتى از فلسطين است كه يهود بعد از مراجعت از اسيرى (بابل) در آن سكونت گزيدند (قاموس كتاب مقدس).
حنيف: مايل بحق. مراد از آن در اينجا موحّد است، حنف (بر وزن عمل) در اصل بمعنى ميل بداخل است كه از آن ميل بحق اراده شده، بعكس جنف.[۱]
نزول
محل نزول:
اين آيه همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. [۲]
شأن نزول:
«شیخ طوسى» گوید: بنا به نقل از امام محمدباقر عليهالسلام و نيز از حسن بصرى و قتادة و عامر، يهوديان مى گفتند: ابراهيم يهودى بوده است و نصارى مى گفتند: ابراهيم مسيحى بوده و خداوند اين آيه را نازل فرمود و گفتار آنان را تكذيب نمود.[۳]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«67» ما كانَ إِبْراهِيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا وَ لكِنْ كانَ حَنِيفاً مُسْلِماً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ
(برخلاف ادّعاى يهوديان و مسيحيان،) ابراهيم نه يهودى بود و نه نصرانى، بلكه او فردى حقگرا و تسليم خدا بود و هرگز از مشركان نبود.
نکته ها
«حَنَف»، به معناى گرايش به حقّ و «جَنَف»، به معناى گرايش و تمايل به باطل است.
بنابراين «حَنيف» به كسى گفته مىشود كه در مسير باشد، ولى بتپرستان آن را در مورد خود بكار مىبردند و مشركان نيز «حُنفاء» خوانده مىشدند.
اين آيه، با آوردن كلمهى «مُسْلِماً» در كنار كلمهى «حَنِيفاً»، هم ابراهيم را از شرك مبرّا كرده است و هم كفر و شرك را انحراف و ناحق دانسته است. حضرت على عليه السلام فرمودند:
دين ابراهيم همان دين محمّد صلى الله عليه و آله بود. «1»
امام صادق عليه السلام در تفسير عبارت «حَنِيفاً مُسْلِماً» فرمودند: «خالصاً مخلصاً ليس فيه شىء من عبادة الاوثان» ابراهيم شخصى خالص و برگزيده بود و در او ذرهاى از پرستش بتها نبود. «2»
«1». بحار، ج 12، ص 11.
«2». تفسير نورالثقلين؛ كافى، ج 2، ص 15.
تفسير نور(10جلدى)، ج1، ص: 536
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ما كانَ إِبْراهِيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا وَ لكِنْ كانَ حَنِيفاً مُسْلِماً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (67)
بعد از تقرير برهان بر عدم يهوديت و نصرانيت حضرت ابراهيم عليه السّلام تصريح به آن فرمايد:
ما كانَ إِبْراهِيمُ: نبود و نباشد حضرت ابراهيم عليه السّلام، يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا: يهودى و نه نصرانى كه زعم شما بر آنست، وَ لكِنْ كانَ حَنِيفاً مُسْلِماً: و لكن بود مايل از جميع اديان به سوى دين حق موافق دين اسلام در بسيارى از احكام.
بيان: در دو وصف «حنيف» و «مسلم» مفسرين را اقوالى است:
اما حنيف: 1- مستقيم بر دين خود. 2- آن كس كه موحد، و حج بيت اللّه و قربانى و ختنه و توجه به كعبه نمايد در عبادت. 3- خالص و مخلص باشد در دين.
اما مسلم: 1- موافق دين اسلام. 2- دين اسلام، كه موحد و خداى را به يگانگى ستايش و پرستش و از شرك برى باشد. 3- تسليم امر الهى به تمام جهات.
در روضه كافى از حضرت باقر عليه السّلام مروى است كه فرمود: از اين آيه آنكه، حضرت ابراهيم عليه السّلام نه غربى بود نه شرقى، بلكه حنيف مسلم غير مشرك بود، يعنى قبله او نه قبله يهود بود نه قبله نصارى، چه قبله يهود ناحيه غربى بيت المقدس، و قبله نصارى طرف شرقى آن بود؛ بلكه قبله آن حضرت كعبه، و به طريق اسلام عبادت مىنمود، و شما اى مؤمنين، ملت او هستيد. «1» وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ: و نبود حضرت ابراهيم عليه السّلام از شرك
«1» روضه كافى، جلد 8، صفحه 381، فرازى از حديث 574 (نقل به مضمون)
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 140
آورندگان به خدا. اين تعريض است به يهود و نصارى و اشعار به آنكه شما هر دو طايفه، مشرك هستيد، و حضرت ابراهيم عليه السّلام مشرك نبوده، بلكه موحد، و تمام انبياء موحد خالص بودهاند، و يهوديت و نصرانيت، دين هيچ پيغمبرى نبوده. بلكه ملت محرّفه مخترعه باطله، اين دو فرقه مىباشد. و مشرك شدند يهود كه قائل شدند عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ؛ و نصارى معتقد گرديدند كه الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ؛ و اين عين شرك است؛ تعالى اللّه عن ذلك علوّا كبيرا.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ما كانَ إِبْراهِيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا وَ لكِنْ كانَ حَنِيفاً مُسْلِماً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (67)
ترجمه
نه بود ابراهيم يهودى و نه نصرانى ولى بود حق پرست و مسلمان و نبود از مشركان..
تفسير
تصريح است از خداوند بمقتضاى آنچه تقرير يافت كه حضرت ابراهيم متدين بهيچ يك از اين دو دين نبود و لكن در دين حق ثابت و راسخ بود و مايل
جلد 1 صفحه 433
بهيچ يك از عقايد باطله و اديان فاسده نبود و مسلمان و مطيع خدا بود و مشرك نبود مانند شما كه عزير يا مسيح را با خدا شريك نموديد و در كافى از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه حضرت ابراهيم خالص و مخلص در عبادت خدا بود و هيچ عبادت بت نكرد و عياشى از آنحضرت نقل نموده كه امير المؤمنين (ع) فرمود حضرت ابراهيم يهودى نبود كه بجانب مغرب نماز كند و نصرانى نبود كه بجانب مشرق نماز كند و لكن حنيف و مسلمان بود و بدين محمد (ص) بود فيض ره فرموده يعنى بجانب كعبه نماز ميگذارد بين مشرق و مغرب و دين او موافق دين محمد (ص) بود و مراد از مسلم مسلمان نيست و الا اشكاليكه بيهود و نصارى شد كه ابراهيم (ع) را متدين بدين خودشان ميدانستند بر ما وارد ميآيد حقير عرض ميكنم اشكالى وارد نيست زيرا كه يهوديت و نصرانيت عبارت از دينى است كه اين دو ملت براى خودشان اختراع نمودند كه لازمه آن شرك و تحريف كتب سماوى و تغيير احكام الهى و تلويث ساحت مقدس انبياء عظام و ارتكاب قبايح عقليه است و البته حضرت ابراهيم كه مؤسس توحيد در عالم بود منزه از هم چو دينى است بلكه حضرت موسى و عيسى هم البته متدين به چنين دينى نبودند ولى دين اسلام كه اصل آن اعتقاد بتوحيد و نبوت انبياء عظام و معاد روز قيامت است البته دين هر نبى مرسلى است چه رسد به حضرت ابراهيم عليه السلام كه حقا اساس دين حق را او در عالم بنياد فرمود و پيغمبر ما صلى الله عليه و آله با آنهمه مقام عظمت و خاتميت و آنكه دين او ناسخ اديان است بملت او مبعوث شد پس او اولى است باسلام از هر كس بلكه او اول شيعه امير المؤمنين است زيرا كه اصل مذهب شيعه عدل و امامت است و حضرت ابراهيم عليه السلام و تمام انبياء عظام شيعه بودند و هر يك در مقام ضرورت و حاجت متوسل بذيل عنايت آنحضرت شدند و نجات يافتند و آن عهد مؤكدى است كه خداوند از انبياء اولوا العزم در ازل گرفته است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ما كانَ إِبراهِيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصرانِيًّا وَ لكِن كانَ حَنِيفاً مُسلِماً وَ ما كانَ مِنَ المُشرِكِينَ (67)
نبود ابراهيم يهودي و نه نصراني و ليكن بود حنيف و مسلم و نبود از مشركين ما كانَ إِبراهِيمُ يَهُودِيًّا طائفه يهود خود را مسمي باين اسم كردند بواسطه انتساب بيهودا فرزند حضرت يعقوب و ديني که فعلا در دست آنها است دين باطل مزخرف است و حضرت موسي عليه السّلام و انبياء بعد از او از اينکه دين بيزار و بري هستند چه رسد بحضرت ابراهيم عليه السّلام.
وَ لا نَصرانِيًّا طائفه نصاري مسمّاي باين اسم شدند بدعوي اينكه حضرت مسيح را ياري كردند با اينكه اينکه دعوي كذب محض است چنانچه قبلا ذكر شد و دين نصرانيت هم يك جمله كفرياتيست که حضرت مسيح از او بيزار و بري است و ساحت قدس انبياء عليه السّلام كلّا از اينکه مزخرفاتي که در تورات رائج و اناجيل اربعه بلكه جميع كتب عهد قديم و جديد است منزّه و مبرّي است.
وَ لكِن كانَ حَنِيفاً مُسلِماً توضيح كلام اينكه دين عبارت از يك مجموعهاي است از عقائد و اخلاق و وظائف عبادي و معاملات و احكام ميراث و حدود و نحو اينها
جلد 4 - صفحه 240
و از زمان حضرت آدم عليه السّلام تا روز قيامت عقائد و اخلاق و بسياري از فروع مثل نماز و روزه و زكاة و حج و جهاد و امر بمعروف و نهي از منكر و ارشاد و هدايت و بسياري از محرّمات مثل شراب، قمار، زنا، لواط و امثال آنها و بسياري از معاملات و معاشرات مثل بيع، صلح، نكاح، ارث، حدود، ديات و امثال اينها يكي است و تمام انبياء مأمور بدعوت بيك دين بودند و فقط انبياء اولوا العزم بمقتضيات حالات ناس و وقت و زمان مأمور بودند بتغيير بعضي از خصوصيات و نسخ ما سبق و جعل ما لحق، و همين نحوي که ما معتقديم بجميع انبياء و اوصياء آنها آنها هم معتقد بهمين بودند، و همين نحوي که نبيّ لاحق تصديق سابقين را ميفرمايد سابقين هم تصديق لاحقين و بشارت بآمدن آنها را داشتند و دادند، و اينکه دين واحد نامش اسلام است بمناسبت تسليم جميع دستورات الهيّه، و اينکه بيان از مجموعه آيات شريفه قرآن استفاده ميشود و هر جا بمناسبت آن ذكر شده و در مطاوي آيات سابقه متذكر شدهايم إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسلامُ آل عمران آيه 17،منبه وَ مَن يَبتَغِ غَيرَ الإِسلامِ دِيناً فَلَن يُقبَلَ مِنهُ آل عمران آيه 79، عموم دارد و سر تا سر دنيا را ميگيرد از اول دنيا تا آخر آن.
و از اينکه بيان دفع اشكالي که بعضي توهّم كردند که دين اسلام هم بعد از ابراهيم بوده بخوبي واضح ميشود، و معناي حنيف هم بمعني سهولت و خالي از افراط و تفريط و صراط مستقيم است.
وَ ما كانَ مِنَ المُشرِكِينَ ممكن است تعريض بر يهود و نصاري باشد که آنها مشركند و ممكن است دفع توهّم مشركين باشد که آنها هم ابراهيم عليه السّلام را بر طريقه خود ميدانستند، و اللّه العالم،
241
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 67)- سپس با صراحت تمام به این مدعیان پاسخ میگوید که: «ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی، بلکه موحد خالص و مسلمان (پاک نهادی) بود» (ما کانَ إِبْراهِیمُ یَهُودِیًّا وَ لا نَصْرانِیًّا وَ لکِنْ کانَ حَنِیفاً مُسْلِماً).
خداوند پس از توصیف ابراهیم (ع) به عنوان حنیف و مسلم، میفرماید: «او هرگز از مشرکان نبود» (وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ).
تا هر گونه ارتباطی میان ابراهیم و بت پرستان عرب را نفی کند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- ↑ طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 2، ص 693.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 121.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.