(هود در پاسخ جسارتشان) فرمود: اى قوم من! در من هيچ سفاهت و سبكمغزى نيست، بلكه من فرستادهاى از سوى پروردگار جهانيانم.
نکته ها
جسارت مخالفان هود عليه السلام، بيش از قوم نوح عليه السلام بود. مخالفان حضرت نوح، او را گمراه مىناميدند، «لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ» امّا مخالفان هود، او را سفيه و دروغگو مىشمردند. فِي سَفاهَةٍ ... مِنَ الْكاذِبِينَ
پیام ها
1- پيامبران با سختترين و صريحترين تبليغات، جوسازىها، مخالفتها و تهمتها رو به رو بودهاند. ضَلالٍ مُبِينٍ- سَفاهَةٍ ... الْكاذِبِينَ در راه ارشاد مردم، بايد تحمّل شنيدن زشتترين سخنان را داشته باشيم.
2- سعهى صدر و بزرگوارى انبيا تا آنجاست كه پس از آن همه جسارت باز با مهربانى مىگويند: اى قوم من. «يا قَوْمِ»
3- از خويش نفى تهمت كنيم، ولى حقّ نداريم تهمت را به سوى ديگران سوق دهيم. «لَيْسَ بِي سَفاهَةٌ»
4- انبيا، حتّى ذرّهاى و لحظهاى كارى را كه معقول نباشد انجام نمىدهند. «لَيْسَ بِي سَفاهَةٌ» (در ادبيات عرب، هرگاه نكره در كنار نفى قرار گيرد، نفى عموم است، يعنى در هيچ زمانى من كار سفيهانه نكردهام.)
5- آنكه به هدف خود ايمان دارد و از پشتوانهى الهى برخوردار است، در برابر برخورد بد ديگران آرام برخورد مىكند. «لَيْسَ بِي سَفاهَةٌ»
6- مربّى و مبلّغ، نبايد وظيفهى اصلى را فراموش كند. «لكِنِّي رَسُولٌ»
7- دستورات الهى كه توسط پيامبر آورده مىشود، در مسير تربيت انسان و از شئون ربوبيّت خداوند است. «رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ»
قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ: گفتند اكابر و رؤساى كفره از قوم هود، إِنَّا لَنَراكَ فِي سَفاهَةٍ: بدرستى كه ما مىبينيم تو را كه در سفاهت و بىخردى و حماقت افتادى، وَ إِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكاذِبِينَ: و بتحقيق ما گمان مىكنيم تو از دروغگويانى در ادعاى نبوت و دعوت به توحيد. ترديد كلام قوم عاد دلالت دارد كه هود عليه السّلام را به رأى و گمان خود بر سفاهت و بر كذب حمل كردند، و لكن در واقع آن حضرت را اسناد به ضلالت نكردند مانند قوم نوح عليه السّلام كه او را به ضلالت يقينى نسبت دادند؛ و اين فرق ديگر ما بين كلام
گفتند آن جماعت كه كافر شدند از قوم او بدرستيكه هر آينه مىبينيم تو را در بىخردى و همانا ماهر آينه گمان ميكنيم تو را از دروغگويان
گفت اى قوم من نيست با من بىخردى ولى من پيغمبرى هستم از پروردگار جهانيان
ابلاغ ميكنم بشما پيامهاى پروردگارم را و من براى شما نصيحت كننده هستم امين.
تفسير
بر حسب توصيه حضرت نوح بسام كه در روايت سابقه اشاره شده بود جمعى از اولاد سام چنانچه در روايت ديگرى هم بآن تصريح شده بحضرت هود ايمان آوردند و جماعتى استكبار نموده آنحضرت را نسبت بكم عقلى و سفاهت دادند براى آنكه از دين آنها اعراض فرموده بود و صريحا تكذيب نمودند دعاوى او را و آنحضرت فرمود اى قوم من بهيچ وجه كم عقلى مساس بمن ندارد فقط من مامورم از جانب خداوند پيامهائى بشما برسانم و موعظه و نصيحت نمايم شما را در دعوت بتوحيد و اطاعت احكام او بدون كم و زياد چون پيام آور و ناصح بايد امين باشد دروغ نگويد و خيانت ننمايد و در اين نقل قول آنها و حضرت هود دستورى است از طرف خداوند به بندگان كه چگونه بملايمت با كفار و فساق بايد گفتگو كرد و آنها را براه حق دعوت نمود.
و لكن تحقيق اينست که ظنّ بمعني ترجيح احد طرفين احتمال است در مقابل وهم که ترجيح طرف مقابل است و مقابل شك که تساوي احتمالين است و مقابل يقين که احتمال خلاف را نميدهد و مقابل جهل مركب که قطع بخلاف واقع است مقابل يقين منتهي الامر ظن مراتب زيادي دارد از حيث قوّت و ضعف که اقواي جميع مراتب اطمينان است که ظنّ متأخم بعلم تعبير ميكنند و علم عرفي نام گذارده ميشود و حكم علم بر او بار ميكنند، و اضعف جميع مراتب ظن متأخم بشك است و حكم شك را دارد و بينهما متوسطات، و ظن در باب اصول عقائد حجت نيست حتي اطمينان و در باب شهادت بلكه علم قطعي يقيني لازم است چنانچه از حضرت رسالت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم مرويست که اشاره فرمود بخورشيد و فرمود
علي مثل هذا تشهد
و در باب شهادت بزنا تعبير كردند
(كالميل في المكحلة)
و در باب احكام مختلف است ظن حاصل از قياسات و استحسانات و اولويت ظنيه حجت نيست بر خلاف عامّه که نوع احكام آنها از اينکه راه است و ظني که بحد اطمينان برسد حجت است و ظني که از امارات پيدا شود اگر دليل بر حجيت آن امارات داريم حجت است و حكم يقين دارد مثل ظواهر الفاظ و اخبار معتبره و بيّنه شرعيه و غير اينها از امارات ظنيه و اگر دليل بر اعتبار آنها نداريم حكم شك دارد و احكام شك بر او بار ميشود و حجت نيست، بنا بر اينکه جميع موارد اطلاقات بر يك معني حمل ميشود بمراتب مختلفه.
358
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 66)- ولی ثروتمندان از خود راضی (الْمَلَأُ) یعنی کسانی که ظاهر آنها چشم پرکن بود، به هود همان گفتند: که قوم نوح به نوح گفته بودند، بلکه نسبت سفاهت نیز به او دادند، «اشراف کافر قوم او گفتند ما تو را در سفاهت و سبک مغزی میبینیم و گمان میکنیم تو از دروغگویان باشی»! (قالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراکَ فِی سَفاهَةٍ وَ إِنَّا لَنَظُنُّکَ مِنَ الْکاذِبِینَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: