قطعاً تو بر بندگان (خالص) من تسلّطى ندارى و حمايت ونگهبانى پروردگارت (براى آنان) كافى است.
نکته ها
با آنكه همهى مردم بندگان خدايند، ولى خداوند بعضى را از روى احترام و تكريم به خود نسبت داده است. «عِبادِي» همانگونه كه در مورد اشيا و جامدات نيز چنين نسبتى داده شده است. «بَيْتِيَ»*
جلد 5 - صفحه 89
عِباد خدا، در آيه ديگرى با ويژگىهاى ايمان وتوكّل، معرّفى شدهاند كه شيطان را بر آنان تسلّطى نيست. «إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ» «1» البتّه شيطان وسوسه مىكند و تماس مىگيرد، ولى آنان متذكّر شده و مقاومت مىكنند. «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا» «2»
در حديث آمده است: اذان و نماز، عامل طرد شيطان است. «3»
پیام ها
1- بندگان واقعى خداوند، كم هستند. «إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ» در آيه 62 خوانديم كه ابليس گفت: «لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلًا» من همهى مردم را گمراه مىكنم مگر عدّهى اندكى را.
2- بندگى خدا، انسان را در برابر تبليغات و لشكركشىهاى ابليسى بيمه مىكند.
«إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ» آرى كسى كه به قدرت بىنهايت متّصل شد، نفوذناپذير مىشود.
3- انسان آزاد است و در برابر هجوم ابليس مىتواند با پناه بردن به ايمان و عبوديّت، مقاومت كند. «عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ»
4- كسى كه عبد خدا شد، خداوند هم وكيل، حافظ و عهدهدار او مىشود.
عِبادِي ... كَفى بِرَبِّكَ وَكِيلًا
5- پيامبر تحت حفاظت خاصّ الهى است واز نفوذ شيطان درامان است. إِنَّ عِبادِي ... كَفى بِرَبِّكَ وَكِيلًا
إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ: بدرستى كه بندگان فرمانبردار من را
«1» بحار الانوار، جلد 77، صفحه 271، (فرازى از حديث اوّل)
جلد 7 - صفحه 411
نيست از براى تو بر ايشان قوتى و قدرتى و نفوذى، زيرا ايشان مىدانند مواعيد باطله تو را، پس مغرور نشوند به آن.
بعد از آن بر سبيل وعيد و تهديد، هم داعى را كه شيطان است، و هم مجيب را كه بشر است، هر دو را توعيد فرمايد:
وَ كَفى بِرَبِّكَ وَكِيلًا: و كافى است پروردگار تو و كيل بندگان كه كارها به او گذارند و بس است در حفظ آنها از شرك.
تنبيه: اضافه در فرمايش (إِنَّ عِبادِي) تشريفى و فرمايش (لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ) اشاره است به آن كه مراد مطلق بندگان نباشد، بلكه جماعتى خاص باشند كه به واسطه صفت خاصه دارا شدند چنين منزلت رفيعه و رتبه شامخه را، و آن صفت اخلاص است به دليل آيه شريفه (فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ). «1» و اخلاص عبارت است از آنكه تمام وجهه عمل براى خدا باشد كه به هيچوجه شايبه غير حق در آن نرود. وقتى چنين شد، ظاهر شود آثار بركت و خير و سعادت بر او و بر اعقابش تا روز قيامت.
1- در مختصر الاحياء- شيخ شرف الدين بن مونس- نقل نموده كه پس از هبوط آدم عليه السّلام، وحوش او را زيارت و سلام و حضرت براى هر جنسى دعائى مناسب مىنمود. دسته از آهوان را دست بر پشت آنها و دعا نمود، نافه مشك در آنها ظاهر شد. آهوان ديگر مطلع، به آن قصد، زيارت، و سلام، و حضرت مسح و دعا فرمود، آن اثر ظاهر نشد. جهت را پرسيدند، فرمود:
عمل شما براى ظهور آن اثر بود لذا فايده نبخشيد، و لكن آن دسته عملشان براى خدا بدون هيچ شايبه، لذا بروز رائحه طيّبه هويدا شد در نسل آنها تا قيامت.
و چون گفتيم بملائكه سجده كنيد مر آدم را پس سجده نمودند مگر ابليس گفت آيا سجده كنم مر كسى را كه آفريدى از گل
گفت خبر ده مرا اين
جلد 3 صفحه 373
كسيكه فضيلت دادى بر من براى چه، بخدا اگر تأخير اندازى مرگ مرا تا روز قيامت هر آينه بنياد بر اندازم از فرزندان او مگر اندكى
گفت دور شو پس كسيكه پيروى كند تو را از آنها همانا جهنّم جزاى شما است جزاى وافرى
و لغزش ده هر كسى را كه بتوانى از آنها بآوازت و فرياد زن براى حمله بر آنها بسوارانت و پيادگانت و شركت كن با آنها در مالها و ولدها و نويد ده آنها را و نويد نميدهد آنها را شيطان مگر بفريب
همانا بندگان من نيست مر تو را بر ايشان تسلّط و كافى است پروردگار تو كه باشد نگهدار.
تفسير
قصّه حضرت آدم عليه السّلام و امر خداوند ملائكه را بسجود در برابر او و مأموريّت شيطان در ضمن آنها و اباء او و مطرود شدنش از بارگاه قدس در سوره بقره و اعراف گذشت و كلمه طينا منصوب بنزع خافض است يعنى آيا من سجده كنم در برابر كسيكه خلق نمودى او را از گل با آنكه خلق شدهام از آتش كه شرف دارد بر گل و اين اوّل تكبّر و تمسّك باصل و نسبى بود كه موجب حرمان ابدى از رحمت و نعمت گرديد و گفت بگو بدانم اين مخلوق آنچنانى را كه برترى و فضيلت دادى بر من بچه سبب بوده با آنكه من برتر و بهترم از او و مورد سؤال براى اختصار و دلالت كلام حذف شده و چون سؤالش از روى انكار و استكبار و خارج از ميزان ادب بود جوابى نشنيد لذا قسم ياد نمود كه اگر خدا باو مهلت دهد تا روز قيامت مستأصل و اسير خود كند بنى آدم را باغواء و فريب مكر عدّه كمى از آنها را كه متمكّن نشود چون خالص كنند خود را براى عبادت و اطاعت خداوند و خداوند با كمال بىاعتنائى و توهين فرمود برو پى كارت منهم تو و اتباعت را در جهنّم بجزاى كامل خواهم رساند و براى تهديد بصورت امر قبائح اعمال او را ذكر فرمود مانند آنكه پادشاه به يكنفر از رعاياى متمرّد خود بگويد برو با اجانب بساز و هر خيانتى كه ميتوانى نسبت برعيّت من بكن باين تقريب كه لغزش ده و متزلزل كن هر كس را كه ميتوانى از بندگان من بوسوسه و گفتار ناهنجارت با صوت دلفريب غدّارت تا شامل شود تمام نغمات دلكش موسيقى و آلات لهو را كه ممنوع است و صيحه بزن و جمعآورى كن تمام عدّه و عساكر از سواره و پياده خود را براى استيصال بنى آدم و اين كنايه از اعمال
جلد 3 صفحه 374
تمام قدرت و استطاعت او است در گمراه كردن بندگان و شركت كن با آنها در اموال بوادار نمودن آنها را بكسب و جمع مال حرام و صرف در راه نامشروع و در اولاد بوادار نمودن آنها را بزنا و وارد نمودن مخلوق از نطفه خود را در زمره آنها در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اين آيه را تلاوت فرمود پس فرمود كه شيطان ميآيد و مىنشيند نزد زن در جائيكه مرد مىنشيند براى مقاربت با زن و كاريرا كه مرد ميكند او هم ميكند عرض شد بچه شناخته شود كسيكه از نطفه شيطان است فرمود بدوستى و دشمنى ما كسيكه دوست ما است نطفه انسان است و كسيكه دشمن ما است نطفه شيطان است و نيز از آنحضرت روايت شده كه كسيكه در وقت جماع اسم خدا را ببرد شيطان از او دور شود و كسيكه جماع كند و نام خدا را ذكر نكند شيطان هم آلت خود را با او داخل ميكند و هر دو كار ميكنند ولى نطفه يكى ميشود و روايات بسيارى دلالت دارد بر آنكه هر جماع حرامى با شركت شيطان واقع ميشود و نطفه مرد با نطفه شيطان مخلوط ميگردد و از آن ولد بوجود ميآيد كه مشترك بين انسان و شيطان است خداوند همه را از شرّ آن ملعون محفوظ فرمايد و در خاتمه اوامر تهديدى خود فرموده وعده بده بآنها وعدههاى دروغ از قبيل شفاعت بتها و توفيق توبه و شرافت نسب و انكار حشر و خلود در آتش و امثال اينها هر كس را بحسب مقام و مرتبه كمالش و اخيرا به بندگان اعلام فرموده كه بدانند تمام مواعيد شيطان دروغ بصورت راست و باطل بلباس حقّ و خطاء به حليه صواب است و بندگان خالص و مخلص خدا بقرينه اضافه لفظ عباد بياء متكلّم و آنكه بندگان مخلص در آيه ديگر استثناء شده در پناه الهى از كليّه شرور شيطان محفوظند و او قادر بر اغواء ايشان نيست و از سلطنت او خارج و در تحت سلطنت الهيه ميباشند و كافى است خداوند براى حفاظت و نگهبانى و نگهدارى از ايشان و فرد اجلى وجود مبارك امير المؤمنين عليه السّلام است كه بروايت عيّاشى آيه اخيره در شأن آنحضرت نازل شده و بايد از خداوند خواست كه ما را از پيروان او در دنيا و آخرت قرار دهد.