پروردگارا! ما را محنت كش كافران قرار مده و ما را بيامرز، پروردگارا! تو خود عزيز و حكيمى.
نکته ها
«فِتْنَةً» در لغت به معناى آشوب، امتحان، عذاب، بلا و آزار آمده است.
آزار مسلمانان، آزمايشى براى كفّار است تا خباثت و عناد خود را اظهار كنند، به سلطه خود
جلد 9 - صفحه 582
مغرور شوند و قدرت خود را نشانه حقانيّت خود بدانند.
در آيات قبل سخن از برائت و قاطعيّت و پرهيز از دوستى با كفّار بود، اين آيه در قالب دعا مطالب آيات قبل را تأكيد مىكند كه پروردگارا ما ابزار دست مخالفان نشويم.
پیام ها
1- از آداب دعا، خطاب «يا رَبِّ»* است. معمولًا دعاهاى قرآن با كلمه «رَبَّنا»* آغاز مىشود.
2- مسلمانان در تمام موارد حتى در قراردادهاى اقتصادى، نظامى و فرهنگى نبايد به شيوهاى عمل كنند كه مورد سوء استفاده كفّار قرار گيرند و راه فشار و سلطه كفّار را به روى خود بُگشايند. «لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا»
3- دين و سياست در كنار هم هستند، برائت از كفّار، در كنار طلب مغفرت از خدا. يك دعا رنگ سياسى دارد و دعاى ديگر رنگ معنوى. رَبَّنا لا تَجْعَلْنا ... وَ اغْفِرْ لَنا
4- به درگاه كسى رو كنيم كه هم توانمند است و هم حكيم. رَبَّنا ... إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
5- ابزار دست كفّار قرار نگرفتن، رمز عزّت است. لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً ... أَنْتَ الْعَزِيزُ
6- رفتار بسيارى از قدرتمندان حكيمانه نيست، ولى خداوند هم قدرتمند شكستناپذير است و هم حكيم. «أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»
رَبَّنا لا تَجْعَلْنا: اى پروردگار ما قرار مده ما را، فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا:
آزمايش براى آنان كه كافر شدند، يعنى ايشان را بر ما مسلط مفرما و به دست ايشان ما را مفتون و معذب مفرما، تا در حق ما نگويند: اگر ايشان حق مىبودند، در دست ما گرفتار نمىشدند. 2- ايشان را بر ما مستولى ننما تا ما را از دين تو در فتنه اندازند و از آن منحرف سازند. 3- لطف خود را شامل حال ما ساز تا بر فتنه و اذيت آنان صبر كنيم و تابع ايشان نشويم. 4- نگاه دار ما را از موالات ايشان، چه اگر با ايشان به طريق موالات سلوك كنيم، خلاف رضاى تو رفتار نموديم. 5- يا ما را مخذول مفرما در وقت محاربه با آنها، وَ اغْفِرْ لَنا رَبَّنا: و بيامرز ما را اى پروردگار ما از آنچه تفريط كرديم در راه تو، إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ: بدرستى كه تو غالبى در حكم، پس شر آنها را از ما دفع فرما، دانائى كه تمام كارهاى تو، به حكمت و مصلحت مىباشد.
اى كسانيكه ايمان آورديد نگيريد دشمن مرا و دشمن خودتان را دوستان كه بيفكنيد با آنها طرح مودّت و دوستى با آنكه بتحقيق كافر شدند بآنچه آمد شما را از دين حقّ اسلام بيرون ميكنند پيغمبر و شما را براى آنكه ايمان ميآوريد بخدا پروردگارتان اگر باشيد كه بيرون آمدهايد براى جهاد كردن در راه من و طلب خوشنودى من در پنهانى با آنها دوستى ميكنيد با آنكه من داناترم بآنچه پنهان ميكنيد و آنچه آشكار ميسازيد و هر كه بكند آن كار را از شما پس بتحقيق گم كرده است راه راست را
اگر بيابند شما را ميباشند براى شما دشمنان و مىگشايند بسوى شما دستهاى خود و زبانهاى خودشان را ببدى و دوست دارند اگر كافر شويد
هرگز سود نميرسانند بشما خويشان شما و نه فرزندانتان روز رستخيز جدائى مىاندازد ميان شما و خدا بآنچه ميكنيد بينا است
بتحقيق بايد
جلد 5 صفحه 184
باشد براى شما اقتداى خوبى در ابراهيم و آنانكه بودند با او وقتى كه گفتند بقومشان همانا ما بيزاريم از شما و از آنچه ميپرستيد غير از خدا كافر شديم بشما و آشكار شد ميان ما و شما دشمنى و كينهورزى هميشه تا ايمان آوريد بخداى يگانه مگر سخن ابراهيم بپدرش كه هر آينه آمرزش ميطلبم براى تو و اختياردار نيستم براى تو از خدا هيچ چيز را پروردگارا بر تو توكّل نموديم و بجانب تو بپوزش آمديم و بسوى تو است بازگشت
پروردگارا قرار مده ما را زير دست و موجب شادى براى آنانكه كافر شدند و بيامرز ما را پروردگارا همانا تو هستى ارجمند درستكار.
تفسير
قمى ره نقل فرموده كه نازل شد در حقّ حاطب بن ابى بلتعه و لفظ آيه عام و معناى آن خاص است و سبب آن اين بود كه حاطب بن ابى بلتعه اسلام آورده بود و هجرت نموده بود بمدينه و عيالش در مكّه بودند و قريش ميترسيدند كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بجنگ آنها بيايد پس رفتند نزد عيال حاطب و خواهش نمودند از آنها كه نامهاى بنويسند بحاطب و سؤال نمايند از او كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چنين عزمى دارد يا خير و آنها اجابت نمودند و نوشتند بحاطب و سؤال كردند از اين امر و حاطب در جواب نامه آنها نوشت بلى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چنين عزمى دارد و نامه را داد بزنى صفيّه نام و او نامه را در موى سرش پنهان نمود و براه افتاد پس جبرئيل خدمت حضرت رسيد و واقعه را عرضه داشت و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امير المؤمنين عليه السّلام و زبير بن العوام را بطلب او روانه فرمود و آنها باو رسيدند پس امير المؤمنين عليه السّلام فرمود نامه كجا است و او منكر شد پس تفتيش نمودند او را و نيافتند با او چيزى و زبير گفت ما چيزى با او نيافتيم پس امير المؤمنين عليه السّلام باو فرمود و اللّه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بما دروغ نفرموده و بجبرئيل دروغى نسبت نداده و جبرئيل از خدا دروغ نقل نكرده قسم بخدا اگر نامه را بيرون نياورى سرت را نزد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خواهم برد پس او گفت از نزد من كنار رويد تا بيرون آورم آنرا پس نامه را از لاى سرش بيرون آورد و امير المؤمنين گرفت و آورد خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و حضرت بخاطب فرمود اين چيست و او عرضه داشت يا رسول اللّه من نفاق ننمودم و در اعتقاد من تغييرى روى نداده شهادت ميدهم كه نيست خدائى جز خداى يگانه و تو پيغمبر اوئى و بر حقّى
جلد 5 صفحه 185
ولى اهل و عيال من بمن نوشتند از خوبى معاشرت قريش با آنها و من خواستم پاداش دهم آنها را بحسن معاشرتشان پس اين آيات نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه اهل ايمان بهيچ وجه نبايد رابطه دوستانه با كفار داشته باشند چون خداوند ملامت فرموده است ايشانرا بر القاء طرح دوستى و مودّت با كسانيكه منكر دين و آئين ايشانند و اعمال عداوت نمودهاند با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و كسانيكه بآنحضرت ايمان آوردهاند بخارج نمودن ايشانرا از وطن مألوفشان كه مكّه معظّمه باشد براى آن كه ايمان آوردند بخداى يگانه و دست از پرستش بت برداشتند با آنكه اين گناهى نبوده كه موجب تبعيد ايشان شود و با اينحال اگر مسلمانان راست ميگويند غرضشان از هجرت با پيغمبر جهاد در راه خدا و طلب خوشنودى او است نبايد بهيچ وجه با دشمنان خدا و خودشان دوستى كنند و اكنون مشاهده ميشود كه بعضى از اهل ايمان رابطه مودّت سرّى با كفّار دارند با آنكه خداوند از خود آنها داناتر است باعمال آشكار و پنهان آنها اگر اعلم افعل تفضيل و منكم مقدّر باشد و اگر مضارع باشد مراد آنستكه من خداى عليم هستم ميدانم اعمال پنهان و آشكار شما را و بنابراين حرف باء در بما زائده است چنانچه گفتهاند در تلقون اليهم بالمودّة هم زائد ميباشد و معلوم است مسلمانانيكه با كفّار ايجاد رابطه مودّت نمايند راه راست و هدايت را گم كرده و از حق ور شد و صلاح بيرون شدهاند چون آنها هر وقت بر مسلمانان ظفر پيدا كنند از هيچگونه اعمال عداوت و آزار دستى و زبانى كوتاهى نخواهند نمود نسبت بايشان و اين دوستيها ابدا براى جلوگيرى از تجاوزات آنها مفيد نخواهد بود بلكه مؤكّد تجرّى آنها خواهد شد و هميشه آرزوى آنها اين بوده و هست كه مسلمانان دست از دين حق خودشان بردارند و مانند آنها كافر شوند و بهيچ چيز جز اين از ايشان راضى نخواهند شد و اگر مسلمانان بملاحظه اقارب و اولادشان بخواهند با كفّار دوستى نمايند اين هم ملاحظه بىوجهى است چون وقتى خدا از آنها ناراضى باشد ارحام و اولاد بدرد آنها نميخورند و روز قيامت ما بين آنها جدائى مىافتد و از يكديگر فرار ميكنند و خدا ميبيند و ميداند اعمال بندگان را و بر حسب آن پاداش ميدهد اهل ايمان
جلد 5 صفحه 186
بايد تأسى نمايند بحضرت ابراهيم عليه السّلام و پيروان او و اين تأسى خوبى است چون بقوم و خويشان گفتند ما از شما و معبودهاى باطل شما بيزاريم و منكر آنها و دين شمائيم و در روايات ائمه اطهار كفر در اين مقام ببرائت تفسير شده و گفتند ديگر بين ما و شما رسما عداوت و دشمنى ثابت و برقرار است تا ايمان بياوريد شما بخداونديكه يكتا و بيهمتا است بلى تأسى نبايد نمود بآنحضرت در آنكه بعمو يا جدّ مادرى خود آزر فرمود من طلب مغفرت مينمايم براى تو از خدا ولى قول نميدهم كه پذيرفته شود چون اختيار عذاب بندگان با خدا است و من بهيچ وجه تمكّن دفع آنرا بقدرت خود ندارم و اين وقتى بود كه او وعده كرد بآنحضرت كه ايمان بياورد و چون تخلّف نمود بعدا حضرت از او تبرّى جست چنانچه در سوره توبه گذشت با اين وصف اين ترحّم آن حضرت بكافر قابل تأسى نيست و آن حضرت و پيروانش بدرگاه الهى عرضه ميداشتند پروردگارا ما از تمام كسان خود دست كشيديم و توكّل بتو نموديم و بتو رو آورديم و بازگشت ما بحكم تو است ما را زير دست كفّار قرار مده كه مبتلا نمايند ما را بعذابيكه قابل تحمل نباشد و بما بگويند اگر دين شما حق بود خدا ما را بر شما مسلّط نمينمود يا ما را دشمن شاد مكن و طورى نباشد كه آنها بتوانند دين ما را از دستمان بگيرند و بيامرز ما را چون تو تواناى درست كردارى كه متوكل بخود را نجات ميدهى و ملتجى بدرگاه خود را نميرانى در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اهل ايمان از بنى آدم همه فقير بودند و كفّار آنها همه غنى تا حضرت ابراهيم عليه السّلام عرضه داشت ربّنا لا تجعلنا فتنة للّذين كفروا و بعد از آن غنى و فقير در هر دو دسته وجود پيدا كرد و الحمد للّه على نعمه و آلائه.
العَزِيزُ الحَكِيمُ غالب و قاهر و قادر و مقتدر هستي و حكيم و عالم بجميع حكم و مصالح هستي آنچه ميكني عين صلاح است.
495
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 5)- در این آیه به یکی دیگر از درخواستهای ابراهیم و یارانش که در این زمینه، حساس و چشمگیر است اشاره کرده، میگوید: «پروردگارا! ما را مایه گمراهی کافران قرار مده» (ربنا لا تجعلنا فتنة للذین کفروا).
این تعبیر ممکن است اشاره به اعمالی مانند اعمال «حاطب ابن ابی بلتعه» باشد که گاهی از افراد بیخبر سر میزند و کاری میکنند که سبب تقویت گمراهان میگردد در حالی که گمان میکنند کار خلافی نکردهاند.
و در پایان آیه میافزاید: «پروردگارا! (اگر لغزشی از ما سرزد) ما را ببخش» (و اغفر لنا ربنا).
«چرا که تو عزیز و حکیمی» (انک انت العزیز الحکیم).
ج5، ص162
قدرتت شکست ناپذیر است و حکمتت نافذ در همه چیز.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: