آیه 59 سوره اسراء
<<58 | آیه 59 سوره اسراء | 60>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و ما را از فرستادن آیات و معجزات (دلخواه آنان) جز تکذیب پیشینیان چیزی مانع نبود، و به ثمود (قوم صالح) آن ناقه را که آیتی روشن بود (و همه مشاهده کردند) بدادیم، اما درباره آن ظلم کردند (و ناقه را پی نمودند)، و ما معجزات و آیات را جز برای آنکه (مردم از خدا) بترسند (و هدایت شوند) نمیفرستیم.
و [ای پیامبر!] هیچ چیز، ما را از فرستادن معجزات [که همواره مشرکان و کافران خواهانِ آنند] باز نداشت جز اینکه پیشینیان، آن معجزات را تکذیب کردند [و به این سبب نابود شدند؛ واینان هم اگر به سویشان آید، تکذیب می کنند ونابود می شوند.] و به قوم ثمود [ازلابلای سنگ های کوه] ناقه دادیم که معجزه ای روشن بود، ولی به آن ستم کردند [و او را از پا درآوردند وبه عذاب مبتلا شدند] و ما معجزات را جز برای هشدار دادن به مردم نمی فرستیم.
و [چيزى] ما را از فرستادن معجزات باز نداشت جز اينكه پيشينيان، آنها را به دروغ گرفتند، و به ثمود مادهشتر داديم كه [پديدهاى] روشنگر بود، و[لى] به آن ستم كردند، و ما معجزهها را جز براى بيمدادن [مردم] نمىفرستيم.
ما را از نزول معجزات باز نداشت، مگر اينكه پيشينيان تكذيبش مىكردند. به قوم ثمود به عنوان معجزهاى روشنگر مادهشتر را داديم. بر آن ستم كردند. و ما اين معجزات را جز براى ترسانيدن نمىفرستيم.
هیچ چیز مانع ما نبود که این معجزات (درخواستی بهانهجویان) را بفرستیم جز اینکه پیشینیان (که همین درخواستها را داشتند، و با ایشان هماهنگ بودند)، آن را تکذیب کردند؛ (از جمله،) ما به (قوم) ثمود، ناقه دادیم؛ (معجزهای) که روشنگر بود؛ اما بر آن ستم کردند (و ناقه را کشتند). ما معجزات را فقط برای بیم دادن (و اتمام حجت) میفرستیم.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
مبصرة: مبصر و مبصرة: آشكار و آشكار كننده. (اسراء/ 12).[۱]
نزول
«شیخ طوسى» گوید: قریش به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم گفته بودند، کوه صفا را براى ما به طلا مبدل کن و از زمین براى ما چشمه ها بساز، سپس این آیه نازل شد و طى آن به رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اگر بعد از این معجزات ایمان نیاورند، نابود خواهند گشت. چنانکه قتادة و ابن جریج روایت کنند.[۲].[۳]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ما مَنَعَنا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآياتِ إِلَّا أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَ آتَيْنا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِها وَ ما نُرْسِلُ بِالْآياتِ إِلَّا تَخْوِيفاً «59»
و هيچ چيزى ما را از فرستادن آيات و معجزات (مورد درخواست مردم) بازنداشت، جز اينكه امّتهاى پيشين آنها را تكذيب كردند (وهلاك شدند). ما به قوم ثمود مادهشترى داديم كه روشنگر (اذهان مردم) بود، امّا به آن ستم كردند و ما معجزات (درخواستى) را نمىفرستيم مگر براى بيم دادن.
نکته ها
كفّارِ بهانهجوى مكّه، از پيامبر تقاضاى معجزات متعدّدى داشتند، از جمله مىخواستند بعضى از كوههاى مكّه (كوه صفا) را به طلا تبديل كند، يا كوهها جابهجا شده و زمين براى كشاورزى به وجود آيد. خداوند مىفرمايد: به تجربهى تاريخ، كفّار لجوج با ديدن اين نشانهها نيز ايمان نمىآورند و نظام آفرينش، دستخوش هوسهاى افراد لجوج نمىشود. و اگر معجزه به پيشنهاد مردم ارائه شود و به آن كفر ورزند، عقوبت دنيوى آنان حتمى است.
شتر يك حيوان است، ولى خداوند دربارهى شتر صالح مىفرمايد: «ناقَةُ اللَّهِ»*، چون هرچه به خدا منسوب شود قداست دارد، حتّى نام ابولهب چون در قرآن است، بىوضو به آن نمىتوان دست زد.
پیام ها
1- پيامبران با داشتن معجزههاى گوناگون، پيوسته گرفتار افراد لجوج بودند. «كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ»
جلد 5 - صفحه 81
2- خداوند بر هر كارى تواناست، امّا كارش براساس حكمت است، نه ارضاى هوسهاى مردم. ما مَنَعَنا ...
3- توهين به مقدّسات و تكذيب معجزات، قهر و عذاب الهى را به دنبال دارد. آتَيْنا ... فَظَلَمُوا بِها
4- آنچه از سوى خداست ورنگ خدايى دارد، حسابش از امور عادّى جداست. آتَيْنا ... فَظَلَمُوا بِها
5- معجزات، وسيلهى شناخت و بينش و هشدار مردم است. «مُبْصِرَةً تَخْوِيفاً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ ما مَنَعَنا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآياتِ إِلاَّ أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَ آتَيْنا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِها وَ ما نُرْسِلُ بِالْآياتِ إِلاَّ تَخْوِيفاً (59)
شأن نزول «1»: قول اول: ابن عباس نقل نموده كه اهل مكه به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گفتند: اگر تو پيغمبرى، كوه صفا را براى ما طلا گردان. آيه شريفه نازل شد كه ما را از اعطاى اين آيت مانعى نيست، الا آنكه مانند اين آيات مقترحه (دلبخواهى) اولين از امم سابقه خواستند، و ما داديم، تكذيب كردند، و اگر اين درخواست شما را بدهيم، شما هم تكذيب كنيد، آنگاه حكمت مقتضى آن است كه شما را بعد از آن مهلت ندهيم و تعجيل در عقوبت فرمائيم، چنانچه به امت سلف كرديم از نزول عذاب استيصال. و حق تعالى به واسطه شرافت حضرت ختمى مرتبت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عذاب استيصال را از امت آن سرور برداشته. ايضا: چون مىدانيم از ايشان كسانى تولد يابند كه به آنحضرت ايمان آورند و دين او را نصرت كنند. ايضا: امت آن سرور شريف و باقى باشند تا قيامت، لذا مصلحت اقتضا نمود كه درخواست قوم اجابت نشود، و لكن نازل فرموديم آيات باهرات و معجزات قاهرات ديگر را تا تمام حجت و قطع معذرت آنها را بنمايد و حق مسلم آيد.
قول دوم- معنى آيه آن كه: ما آيات را نازل نكنيم، زيرا مىدانيم كه ايمان نمىآورند، پس آن آيات عبث و بىفايده شود، چنانچه پيشينيان نزد نزول آيات ايمان نياوردند.
«1» مجمع البيان، جلد 3، صفحه 423.
جلد 7 - صفحه 402
وَ ما مَنَعَنا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآياتِ: و منع نكرد ما را اين كه فرستيم آيات و معجزات و دلالات را. إِلَّا أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ: مگر اين كه تكذيب كردند به آن آيات، اولين از امم سابقه.
توضيح: آيات معجزات بر دو قسمند: اول: معرفت پيغمبر و اثبات نبوت او ممكن نيست مگر به آن، و اين قسم البته واقع و محقق شود خواه به ظهور آن ايمان بياورند يا كافر شوند. دوم: آياتى كه لطف باشد در ايمان، اين هم وقوع يابد. و بغير اين دو قسم را خداوند بجا نياورد، زيرا عبث و لغو، و كار لغو از حكيم محال است.
بعد از آن براى آگاهى و يادآورى فرمايد: وَ آتَيْنا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً: و عطا فرموديم قوم ثمود، امت صالح پيغمبر، شتر سرخموئى كه خواستند ظاهر و روشن، يعنى معجزه واضحه و آيت ظاهرهاى كه بينا گرداند آنها را از ضلالت به هدايت، و بيرون آورديم آن را از كوه به اوصافى كه خواسته بودند. فَظَلَمُوا بِها:
پس ظلم كردند، يعنى كفر آوردند به آن و انكار كردند كه آيت الهى است. يا ظلم نمودند به نفوس خود به سبب پى كردن شتر.
وَ ما نُرْسِلُ بِالْآياتِ إِلَّا تَخْوِيفاً: و ما نفرستاديم آيات را مگر بر وجه ترسانيدن تا بترسند و ايمان بياورند يا نفرستاديم آياتى كه بر انبيا ظاهر ساختيم مگر به جهت موعظه و زجر مردمان و ترساندن آنان از عذاب حضرت سبحان، و اگرچه ايمان نيارند. قتاده گويد: خداى تعالى مىترساند بندگان را به آنچه خواهد از آيات، تا انديشه كنند و به درگاه او روند. نقل شده كه در كوفه زلزله بود. عبد اللّه مسعود گفت: اى بندگان خدا، (انّ اللّه يستعتبكم فاعتبوه) يعنى خداى تعالى توبه را به شما عرضه دارد و شما را به رضاى خود مىخواند، او را به توبه و طاعت راضى كنيد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِنْ مِنْ قَرْيَةٍ إِلاَّ نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَدِيداً كانَ ذلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً (58) وَ ما مَنَعَنا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآياتِ إِلاَّ أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَ آتَيْنا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِها وَ ما نُرْسِلُ بِالْآياتِ إِلاَّ تَخْوِيفاً (59) وَ إِذْ قُلْنا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحاطَ بِالنَّاسِ وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْناكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما يَزِيدُهُمْ إِلاَّ طُغْياناً كَبِيراً (60)
ترجمه
و نيست هيچ بلدى مگر آنكه ما هلاك كنندهايم آنرا پيش از روز قيامت يا عذاب كنندهايم آنرا عذابى سخت باشد اين در كتاب نوشته شده
و باز نداشت ما را كه بفرستيم معجزات را مگر آنكه تكذيب كردند آنرا پيشينيان و داديم قوم ثمود را شترى بينا كننده پس ستم كردند بآن و نميفرستيم معجزات را مگر براى بيم دادن
و ياد كن هنگاميرا كه گفتيم مر تو را همانا پروردگار تو احاطه دارد بمردم و نگردانديم آن خوابى را كه نموديم بتو مگر آزمايش براى مردم و آن درخت لعنت شده در قرآن را و بيم ميدهيم آنها را پس نمىافزايد آنانرا مگر سركشى بزرگ..
جلد 3 صفحه 370
تفسير
خداوند متعال تمام اهل آباديها را چه ده باشد چه قصبه چه شهر هلاك و نابود ميفرمايد پيش از روز قيامت و لفظ قريه بر همه آنها اطلاق ميشود و اختصاص بده ندارد يا عذاب ميفرمايد آنها را اگر كافر باشند عذاب سختى در دنيا يا آخرت و بنابراين قريه اختصاص ببلد كفر ندارد و چون روى سخن در آيات سابقه بكفّار بوده محتمل است مراد بلد كفر باشد و هلاكت عبارت از كندن بنيان و نابود شدن اهل طغيان و عذاب شديد مخصوص بآخرت باشد و اين اظهر است و در بعضى از روايات هلاك بفناء و موت و در بعضى بأعمّ از قتل و موت و غيره تفسير شده و حاصل مفاد آيه شريفه آنستكه خداوند اهل ظلم و جور و فساد و طغيان را هر جا باشند و هر وقت باشد بجزاى كردارشان خواهد رسانيد و اين از امور قطعيّه است كه در لوح محفوظ و كتاب تقدير الهى ثبت و ضبط شده است و بايد دانست كه معجزه و كرامت انبياء و اولياء براى اثبات نبوّت و امامت و تقريب بندگان بعبادت و اطاعت خدا است و پس از حصول اين مقصود اگر بعضى از جهّال و معاندين بدلخواه خودشان تقاضاى معجزى نمايند نبايد اجابت شود چون اوضاع عالم بر وفق حكمت و مصلحت منظّم شده و بدلخواه كسى نبايد تغيير كند لذا سيره مرضيّه الهيّه بر اين جارى شده كه در اين قبيل از موارد در صورت اجابت و اصرار تقاضا كنندگان بر كفر عذاب نازل ميفرمايد و چنانچه از ابن عباس نقل شده كفّار قريش از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تقاضا كردند كوه صفا را طلا فرمايد و ساير كوههاى مكّه را پراكنده و هموار سازد بطوريكه صالح براى زراعت شود و اين ملتمس از جهاتى قابل اجابت نبود يكى آنكه شهر مكّه محترم و در آن بيت اللّه اعظم بود كه بايد مأمن خلائق و محفوظ باشد ديگر وجود پيغمبر اكرم در بين آنها كه خداوند وعده فرموده بود عذاب نفرمايد قومى را با وجود آنحضرت در ميان آنها و ديگر آنكه خداوند ميدانست آنها بتدريج مسلمان ميشوند و از نسل آنها بندگان صالح بوجود ميآيد و در صورت چنين معجزى باز آنها فعلا ايمان نمىآورند و حمل بر سحر ميكنند و مستحقّ عقوبت ميشوند چنانچه قبلا ساير معجزات از قبيل قرآن و شقّ القمر و تسبيح سنگ ريزه در كف مبارك را ديدند و ايمان نياوردند و پيشينيان آنها كه قوم ثمود بودند ناقه صالح پيغمبر را مشاهده كردند كه از كوه بدلخواه آنها بيرون
جلد 3 صفحه 371
آمد و شرحش در اوائل سوره اعراف در ذيل احوال آنحضرت گذشت كه بقبيحترين صورتى آنحيوان را كشتند و بخود و او ستم نمودند و آن آيه بيّنهاى بود بخودى خود اگر مبصره بمعناى واضحه باشد و الا بينا كننده بود مردم را براه حقّ و موجب بينائى آنها نشد پس اظهار معجزه در اين قبيل مقامات علاوه بر آنكه بىثمر است مفاسدى دارد كه بر حكيم لازم است اجتناب از آن فرمايد مگر معارض با مصلحت اهمّى شود كه مقام اقتضاء بسط كلام در آنرا ندارد قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه قوم پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از آنحضرت طلب معجزهاى نمودند پس جبرئيل نازل شد و عرض كرد خدا فرموده و باز نداشت ما را از آنكه بفرستيم آن معجزات را مگر آنكه تكذيب كردند آنها را پيشينيان و رويّه ما اين بوده كه چون ميفرستاديم بسوى اهل بلدى معجزهاى را پس ايمان نمىآوردند بآن هلاك مينموديم آنها را پس براى اين تأخير انداختيم از قوم تو آنمعجزات را و در ذيل آيه اشاره شده بمطالب سابقه بطرز معجب لطيفى كه فرموده ما نميفرستيم آيات را مگر براى انذار مردم و تخويف از عذاب آخرت يعنى نه براى انكار آنها و عذاب دنيا و در آيه اخيره براى تسليت خاطر پيغمبر اكرم از ردّ ملتمس آنها يادآورى فرموده از وعده نصرت خود در آيات عديده باين تقريب كه خداوند احاطه دارد بر مردم بعلم و قدرت و بهيچ وجه آنها را تحت اراده الهى خارج نيستند بيايد روزى كه تمام كفّار قريش بلكه تمام شبه جزيره عربستان در تحت تسلّط تو در آيد و همه خواهى نخواهى مسلم و مطيع و منقاد تو شوند و اگر چند روزى بنى تيم و عدى يعنى اوّلى و دوّمى و بنى اميّه يعنى عثمان و معاويه و يزيد و هفت نفر از اولاد حكم ابن ابى العاص كه جمعا دوازده نفر ميشوند بر منبر تو بر آيند و در مقامت آمد و شد كنند، براى امتحان مردم و تميز منافق از موافق است و بالاخره دولت حقّه حقيقيّه الهيّه براى تو و خاندانت باقى و برقرار است تا روز قيامت و آنچه تقدير الهى بر آن جارى شده از قبول و ردّ ملتمسات و رياست موقت و عزّت مؤبّد بر وفق حكمت و مصلحت است و بايد بآن راضى و خشنود بود چون بطرق متعدده از خاصه و عامّه نقل شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در خواب ديد بنى اميّه مانند بوزينه بر منبر او جست و خيز ميكنند و بالا ميروند و پائين ميآيند پس بسيار ملول
جلد 3 صفحه 372
و غمگين شد و فرمود اين حظّ آنها است در دنيا كه در مقابل اسلام ظاهرى بآنها داده شده و بعضى گفتهاند بعد از اين خواب ديگر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خندان ديده نشد تا وفات فرمود و در روايات خاصه پس از ذكر رؤياى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شجره ملعونه تفسير شده به بنى اميّه و خلفاء آنها و در بعضى از روايات تيم و عدى را هم ملحق نمودهاند و والد ماجد حقير در شفاء الصدور در شرح جمله و لعن اللّه بنى اميّه قاطبة اينمعنى را با بيان اوفى اثبات فرموده و اين تفسير را در اخبار اهل بيت عليهم السلام قطعى الصّدور دانسته و بنابراين احتياج بذكر تفاسير مردودى كه بعضى از آنها بنصاب كامل در برودت رسيده نيست و شجره ملعونه عطف است بر رؤيا و بيان است براى آن يعنى قرار نداديم آن خواب و شجره ملعونه را مگر امتحان براى مردم چون بوزينگان كه در بعضى روايات رؤيا از بنى اميّه بآن تعبير شده و بنى اميه و شجره ملعونه تمامى يك حقيقت و معنى ميباشند كه بقوالب متعدّده بيرون آمدهاند و ميان آنها فرقى نيست جز بحسب لفظ و صورت و لعن كسانيكه بخدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و خاندان نبوت ايذاء و ظلم نمودند در قرآن مكرّر تصريح شده و فتنه بودن آنها براى مردم بيان شد اگر بمعناى امتحان باشد و اگر بمعناى بلا باشد بلا بودن آنها محتاج به بيان نيست و معلوم است كه در نتيجه اعراض مردم از خاندان رسالت مستحقّ شدند و مناسب با آن است ذكر و نخوّفهم تا آخر مدلول آيه شريفه و از عجائب لطف كلام الهى آنستكه در ذيل آيه با آنكه تصريح شده بآنكه يزيد پليد در بين آنها بقدرى طاغى است كه بايد گفت چيزى جز طغيان بزرگ نيست معناى ظاهرى كلام هم محفوظ است كه تخويف بحال آنها فائده ندارد بلكه موجب مزيد سركشى و تجاوز آنها خواهد بود و اللّه اعلم ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ ما مَنَعَنا أَن نُرسِلَ بِالآياتِ إِلاّ أَن كَذَّبَ بِهَا الأَوَّلُونَ وَ آتَينا ثَمُودَ النّاقَةَ مُبصِرَةً فَظَلَمُوا بِها وَ ما نُرسِلُ بِالآياتِ إِلاّ تَخوِيفاً (59)
و باز نداشت ما را از اينكه بفرستيم بآيات و علامات مگر آنكه تكذيب كردند امم سابقه پيشينيان و داديم ثمود را ناقه بينا كننده پس ظلم كردند بآن ناقه و ما ارسال نميكنيم به آيات مگر براي ترسانيدن در باب معجزات مقدار لازم اتمام حجت است ما زاد بر اينکه مثل تقاضاهايي که از انبياء ميكنند و كفار قريش هم تقاضا ميكردند اگر خداوند اجابت كند و مع ذلک ايمان نياورند بر آنها عذاب نازل ميشود چنانچه ثمود تقاضاي ناقه كردند که از سنگ خاره حضرت صالح بيرون آورد و اجابت شد و مع ذلک ايمان نياوردند و پي كردند ناقه را و فصيل آن را و بعذاب هلاك شدند و سر اينكه خداوند اجابت نفرمود تقاضاهاي آنها را چون ميدانست ايمان نميآورند و بعذاب هلاك ميشوند و در نسل آنها تا دامنه قيامت مؤمنين و صلحاء بايد بوجود بيايند لذا اجابت نفرمود تا بعذاب هلاك نشوند و عذاب آنها را در قيامت خواهد فرمود.
وَ ما مَنَعَنا و منع نميكند ما را أَن نُرسِلَ بِالآياتِ که قوم تقاضا ميكنند مثل اينكه گفتند وَ قالُوا لَن نُؤمِنَ لَكَ حَتّي تَفجُرَ لَنا مِنَ الأَرضِ يَنبُوعاً أَو تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِن نَخِيلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَنهارَ خِلالَها تَفجِيراً أَو تُسقِطَ السَّماءَ كَما زَعَمتَ عَلَينا كِسَفاً أَو تَأتِيَ بِاللّهِ وَ المَلائِكَةِ قَبِيلًا أَو يَكُونَ لَكَ بَيتٌ مِن زُخرُفٍ أَو تَرقي فِي السَّماءِ الاية در همين سوره آيه 90 الي 93 تفسيرش ميآيد ان شاء اللّه إِلّا أَن كَذَّبَ بِهَا الأَوَّلُونَ
جلد 12 - صفحه 275
چنانچه اولون که قوم نوح و هود و صالح و لوط و شعيب و موسي تكذيب كردند و بعذاب هلاك شدند و اينها هم تكذيب ميكنند و هلاك ميشوند و براي نمونه ميفرمايد حال ثمود را که قوم صالح بودند.
وَ آتَينا ثَمُودَ النّاقَةَ که تقاضا كردند از صالح و خداوند از سنگ كوه خارج فرمود سپس تقاضاي فصيل او را كردند آنهم خداوند به آنها عطا فرمود معذلك ايمان نياوردند با اينكه (مبصرة) بود و مشاهده كردند و آن قدر شير ميداد که قوم را كافي بود بلكه او را عقر كردند فَظَلَمُوا بِها وَ ما نُرسِلُ بِالآياتِ إِلّا تَخوِيفاً چنانچه حضرت صالح خبر داد به آنها و فرمود قَد جاءَتكُم بَيِّنَةٌ مِن رَبِّكُم هذِهِ ناقَةُ اللّهِ لَكُم آيَةً فَذَرُوها تَأكُل فِي أَرضِ اللّهِ وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأخُذَكُم عَذابٌ أَلِيمٌ اعراف آيه 73 پس شما هم اگر ايمان نياورديد هلاك ميشويد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 59)- در اینجا این ایراد برای مشرکان باقی میماند که خوب ما بحثی نداریم ایمان بیاوریم، اما به این شرط که پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله هر معجزهای را که ما پیشنهاد میکنیم انجام دهد، و در واقع به بهانه جوییهای ما تن در دهد.
قرآن در پاسخ آنها میگوید: «هیچ چیز مانع ما نبود که این گونه معجزات را بفرستیم جز این که پیشینیان آن را تکذیب کردند» (وَ ما مَنَعَنا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآیاتِ إِلَّا أَنْ کَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ).
ج2، ص650
اشاره به این که: معجزاتی که دلیل صدق پیامبر است به قدر کافی فرستاده شده و اما معجزات اقتراحی و پیشنهادی شما، چیزی نیست که با آن موافقت شود، چرا که پس از مشاهده باز ایمان نخواهید آورد، اگر بپرسند به چه دلیل؟
در پاسخ گفته میشود به دلیل این که امتهای گذشته که آنها هم شرائطی کاملا مشابه شما داشتند نیز چنین پیشنهادهای بهانه جویانهای را کردند، بعدا هم ایمان نیاوردند.
سپس قرآن روی یک نمونه روشن از این مسأله انگشت گذارده، میگوید:
«و ما به قوم ثمود ناقه دادیم که روشنگر بود» (وَ آتَیْنا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً).
همان شتری که به فرمان خدا از کوه سر برآورد، چرا که تقاضای چنین معجزهای را کرده بودند، معجزهای روشن و روشنگر! ولی با این حال آنها ایمان نیاوردند «پس به آن ناقه ستم کردند» و او را به قتل رساندند (فَظَلَمُوا بِها).
اصولا برنامه ما این نیست که هر کسی معجزهای پیشنهاد کند پیامبر تسلیم او گردد «و ما آیات و معجزات را جز برای تخویف مردم و اتمام حجت نمیفرستیم» (وَ ما نُرْسِلُ بِالْآیاتِ إِلَّا تَخْوِیفاً).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- ↑ حاکم و طبرانى و دیگران از علماء عامه از ابن عباس روایت کنند که اهل مکه از رسول خدا صلى الله علیه و آله خواستند که کوه صفا را به طلا مبدل سازد و از کوه چشمه ها بدر آورد تا بتوانند زراعت کنند به پیامبر گفته شد اگر از براى اینان چیزهائى که خواسته اند، آورده شود سپس باز کافر شوند. هلاک و نابود خواهند شد سپس این آیه نازل گردید و نیز طبرانى و ابن مردویه در تفسیر خود این حدیث را از زبیر به نحو مبسوطترى نیز نقل کرده اند.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 502.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.