آیه 58 سوره نساء
<<57 | آیه 58 سوره نساء | 59>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
همانا خدا به شما امر میکند که امانتها را به صاحبانش باز دهید و چون حاکم بین مردم شوید به عدالت داوری کنید. همانا خدا شما را پند نیکو میدهد، که خدا شنوا و بیناست.
خدا قاطعانه به شما فرمان می دهد که امانت ها را به صاحبانش بازگردانید و هنگامی که میان مردم داوری می کنید، به عدالت داوری کنید. یقیناً [فرمان بازگردانیدن امانت و عدالت در داوری] نیکو چیزی است که خدا شما را به آن موعظه می کند؛ بی تردید خدا همواره شنوا و بیناست.
خدا به شما فرمان مىدهد كه سپردهها را به صاحبان آنها رد كنيد؛ و چون ميان مردم داورى مىكنيد، به عدالت داورى كنيد. در حقيقت، نيكو چيزى است كه خدا شما را به آن پند مىدهد. خدا شنواى بيناست.
خدا به شما فرمان مىدهد كه امانتها را به صاحبانشان بازگردانيد. و چون در ميان مردم به داورى نشينيد به عدل داورى كنيد. خدا شما را چه نيكو پند مىدهد. هر آينه او شنوا و بيناست.
خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبانش بدهید! و هنگامی که میان مردم داوری میکنید، به عدالت داوری کنید! خداوند، اندرزهای خوبی به شما میدهد! خداوند، شنوا و بیناست.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
امانات: امانت: چيزى كه شخص را براى آن امين دانسته و به او داده اند . اين كلمه مصدر است به معنى مفعول (امانت: ما أوتمن عليه)، امانات جمع آنست.
حكمتم: مراد از حكم در آيه قضاوت و داورى است.
نعما: آن در اصل «نعم شيئا هو» است . يعنى: خوب چيزى است آنچه خدا شما را با آن موعظه مى كند.
«ما» تميز «هو» است كه فاعل «نعم» مى باشد.[۱]
نزول
محل نزول:
این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۲]
شأن نزول:
«شیخ طوسی» گوید: ابن جريح گويد: اين آيه درباره عثمان بن طلحة نازل شده هنگامى كه خداوند به رسول خويش دستور داد كه كليد خانه كعبه را به وى برگرداند.[۳] اگرچه نبايد فقط به اين شأن و نزول اكتفا نمود و ممكن است شأن و نزول آيه اين موضوع نباشد[۴].[۵]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ سَمِيعاً بَصِيراً «58»
همانا خداوند فرمانتان مىدهد كه امانتها را به صاحبانش بدهيد و هرگاه ميان مردم داورى كرديد، به عدل حكم كنيد. چه نيك است آنچه كه خداوند شما را بدان پند مىدهد. بىگمان خداوند شنواى بيناست.
نکته ها
امانتدارى و رفتار عادلانه و دور از تبعيض، از نشانههاى مهم ايمان است، چنانكه خيانت به امانت، علامت نفاق است. در حديث است: به ركوع و سجود طولانى افراد نگاه نكنيد، بلكه به راستگويى و امانتدارى آنان بنگريد. «1»
در روايات متعدّد، منظور از امانت، رهبرى جامعه معرّفى شده كه اهلش اهلبيت عليهم السلام مىباشند. اين مصداق بارز عمل به اين آيه است.
آرى، كليد خوشبختى جامعه، بر سر كار بودن افراد لايق ورفتار عادلانه است و منشأ نابسامانىهاى اجتماعى، رياست نااهلان وقضاوتهاى ظالمانه است. حضرت امير عليه السلام فرموده است: «من تقدّم على قوم و هو يرى فيهم من هو افضل، فقد خان اللّه و رسوله والمؤمنين» هر كس خود را در جامعه بر ديگران مقدّم بدارد و پيشوا شود در حالى كه بداند افراد لايقتر از او هستند، قطعاً او به خدا و پيامبر و مؤمنان خيانت كرده است. «2»
شايد بتوان گفت: خيانت در امانت شامل كتمان علم، حرفه وحقّ، تصاحب اموال مردم، اطاعت از رهبران غير الهى، انتخاب همسر يا معلّم نااهل براى فرزندان و ... مىشود.
«1». كافى، ج 2، ص 105.
«2». الغدير، ج 8.
جلد 2 - صفحه 89
امامباقر عليه السلام فرمود: اوامر ونواهى خدا امانتهاىالهى هستند. «1»
امام صادق عليه السلام در تفسير اين آيه فرمود: خداوند امر فرموده كه هر امامى آنچه در نزدش است به امام بعد از خود بسپارد. «2»
امانت سه گونه است:
الف: ميان انسان وخدا. (وظايف وواجباتى كه بر انسان تعيين شده است.) «3»
ب: ميان انسان و ديگران. (اموال يا اسرار ديگران نزد انسان)
ج: ميان انسان و خودش. (مثل علم و عمر و قدرت كه در دست ما امانتند.)
پیام ها
1- سپردن امور به كاردانان و قضاوت عادلانه، از مصاديق عمل صالح و از نشانههاى ايمان است. (با توجّه به آيه قبل)
2- هر امانتى صاحبى دارد وهركس لياقت واستعداد كار ومقامى را دارد. «أَهْلِها»
3- در اداى امانت و دادگرى، ايمان شرط نيست. نسبت به همهى مردم بايد امين و دادگر بود. «أَهْلِها، النَّاسِ»
4- قاضى و حاكم بايد عادل باشد. «تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ»
5- تشكيل حكومت لازم است. لازمهى سپردن مسئوليّتها به اهلش و قضاوت عادلانه برقرارى نظام و حكومت الهى است. تُؤَدُّوا الْأَماناتِ ... تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ
6- موعظهى خوب، آن است كه علاوه بر پندهاى اخلاقى، به مسائل اجتماعى و قضايى هم توجّه كند. «نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ»
7- اگر مردم هم خيانت در امانت يا ستم در قضاوت را نفهمند، خدا بينا و شنواست. «إِنَّ اللَّهَ كانَ سَمِيعاً بَصِيراً»
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». كافى، ج 1، ص 277.
«3». تفسير مجمعالبيان.
تفسير نور(10جلدى)، ج2، ص: 90
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ سَمِيعاً بَصِيراً (58)
بعد از ذكر وعد و وعيد به اداء امانت و حكومت به عدالت كه موجب انتظام معاش و سبب رستگارى در معاد است امر مىفرمايد:
إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها: بدرستى كه خداوند امر مىفرمايد شما متكلفين را به اينكه ادا نمائيد امانتها را به اهل امانت، خواه برّ باشد يا فاجر، و امانت قليل باشد يا كثير، مهين باشد يا ثمين. وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ: و ديگر امر فرمايد كه چون خواهيد حكم كنيد ميان مردمان، أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ: اينكه حكم نمائيد به راستى و انصاف و سويهاى كه بر نهج شريف، و معرّى باشد از شايبه انحراف از شرع بدون ملاحظه دوستى يا خويشى. إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ: بدرستى كه خداوند، نيكو چيزى پند مىدهد شما را، كه آن اداى امانت و عدل در حكومت است. إِنَّ اللَّهَ كانَ سَمِيعاً بَصِيراً: بدرستى كه خداى تعالى شنوا است به اقوال و احكام شما، دانا و بيناست به آنچه مىكنيد از ردّ امانات و عدل در حكومات.
تبصره: بدان كه تأويل آيه شريفه در حق ائمه هدى عليهم السّلام مىباشد، چنانچه امام محمد باقر و امام جعفر صادق صلوات اللّه عليهما، و زيد بن اسلم و مكحول و زيد بن حوشب از حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نمودهاند كه: مراد به اين آيه ائمه، و به امانت امامت است. «1» يعنى حق تعالى امر فرموده ائمه اثنى عشر را، تا امامت را بر سبيل امانت به هم تسليم كنند،
«1» منهج الصادقين، جلد 3، صفحه 50.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 474
يكى بعد از ديگرى تا به صاحب الامر صلوات اللّه عليهم.
و قوله: وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ كه بعد از اداء امانت واقع شده، مؤيد اينست، زيرا حقيقت حكومت بر نهج عدالت، منصب ائمه معصومين است كه به سبب عصمت، حكومت به عدالت مىنمودند و اصلا از دايره عدالت ذرهاى تجاوز نمىكردند.
و نيز آيه: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ كه بعد از اين مذكور مىشود، مقوّى اين است.
و نيز از احدهما عليهما السّلام مروى است كه دو آيه در قرآن واقع شده: يكى براى ما باشد كه: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ تا آخر؛ و ديگر براى شما كه:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ: پس بر ما واجب است اداء امانت كنيم به اهل خود، و بر شما لازم است كه اطاعت ما كنيد در جميع اوامر و نواهى. «1» در مجمع فرمايد كه: خطاب در قوله «وَ إِذا حَكَمْتُمْ» به ولات و حكام است كه به عدل و انصاف حكم كنند. و نظير اينست قوله: يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِ.
مروى است كه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، امير المؤمنين عليه السّلام را امر فرمود كه: سوّ بين الخصمين فى لحظك و لفظك. «2» در آثار آمده كه روز دو كودك، خطى نوشته خدمت امام حسن عليه السّلام آوردند تا حكم فرمايد كدام بهتر است. امير المؤمنين عليه السّلام رسيد و بر قضيه مطلع شده، فرمود: يا بنىّ انظر كيف تحكم فانّ هذا حكم اللّه سئلك منه يوم القيامة. «3»
«1» مدرك ياد شده.
«2» مدرك ياد شده.
«3» مدرك ياد شده.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 475
تنبيه: بايد دانست كه تمام امانات در اين حكم داخل است، زيرا خصوص سبب مخصّص نيست؛ چنانكه در اصول مقرر شده، و لهذا قال ابو جعفر عليه السّلام: انّ اداء الصّلوة و الزّكوة و الصّوم و الحجّ من الامانة، و يكون من جملتها الامر لولاة الامر تقسيم الصّدقات و الغنائم و غير ذلك ممّا يتعلّق به حقّ الرّعيّة، و قد عظّم اللّه امر الامانة بقوله «يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ»، و قوله: «لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ»، و قوله: وَ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ، تا آخر. «1» صاحب كنز در تحت امانت، سه آيه عنوان نموده: اول- إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها. دوم- فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمانَتَهُ.
سوّم- وَ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ.
فايده: در كنز العرفان گويد: در اين مقام چند فايده است:
اول- امانت مشتق از امن، كه حاصل مىشود از حسن ظن به مستأمن، پس واجب است كه مستأمن بر اين صفت باشد. در اين صورت بر او حرام است خيانت و تعدّى و تفريط به اهمال اسباب حفظ امانت، و اين مختلف مىشود به حسب اختلاف امانت در كيفيت حفظ آن در عرف.
دوم- آنكه امانت نسبت به يد غير مالك است، و مقتضى عدم ضمان، و آن گاهى از مالك باشد: مثل وديعه و عاريه و رهن و اجاره و غير آن. و گاهى از شرع است كه مسمى به امانت شرعيه است. پس آيه اولى، شامل اين هر دو قسم، و ثانيه و ثالثه مختصند به قسم اول.
سوم- واجب است در امانت شرعيه مبادرت به اعلام مالك به آن، پس اگر متمكن باشد و اهمال نمايد، ضامن است و الّا ظاهر، عدم ضمان است. و آن چند صورت دارد:
1- آنكه باد جامه كسيرا به خانه غير مثلا اندازد، پس واجب است بر صاحب منزل كه اعلام آن نمايد به مالك، يا اخذ آن كند و رد نمايد به او.
«1» مدرك ياد شده.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 476
2- انتزاع صيد از محرم يا از محلى كه اخذ آن كرده باشد از محرم.
3- انتزاع مغصوب از غاصب حسبة.
4- اخذ وديعه از صبى يا مجنون به جهت خوف اتلاف در يد ايشان.
5- تخليص صيد از خارج تا آن را مداوا نمايد، يا تخليص از شبكه در حرم.
6- اگر صبيان بازى كنند به جوز (گردو) يا بيضه (تخم مرغ) و جوز يا بيضه يكى به يد ديگرى منتقل شود و ولى به آن عالم باشد، واجب است به اورد آن بر ولى ديگرى. و اگر تلف شود در يد صبى، قبل از علم، ولى ضامن است در مال او و اعتبار ندارد علم غير ولى، مانند ام و اخ، زيرا غير ولى قيم نيست بر صبى. پس اگر غير ولى اخذ آن نمايد به نيت رد آن بر مالك، ممكن است الحاق آن به امانت و اگر احد متلاعبين بالغ باشد، ضامن است آن چيزى را كه از صبى اخذ نموده. و در اينكه صبى چيزى را از بالغ اخذ كند، ضامن باشد، تردد است. اقرب عدم ضمانت است به جهت آنكه بالغ او را مسلط ساخته بر اتلاف آن.
7- اگر ممكن باشد شخصى را كه تقاص نمايد به غير جنس حق خود را، آيا آن امانت شرعيه است تا آن را بفروشد. اقوى ضمان است نزد بعضى اصحاب، و اين جيدست؛ لكن در قدر حق خود. اما زايد بر حق خود، اگر ممكن نباشد توصل در حق خود مگر به اخذ آن، اجود عدم ضمان است، همچنان كه كسى را صد درهم در ذمه كسى باشد و از مال او نيابد مگر دابهاى كه به دويست دينار ارزد.
8- اگر مودع بميرد و وارث، علم به امانت نداشته باشد. و همچنين اگر و كيل ايداع مالى نمايد تا به مالك رسانند و ودعى به بلد او رسد و مالك را علم به آن وديعه نباشد. و همچنين است ولى، اگر طفل بالغ و رشيد شود و عالم به مال خود نباشد، و امثال اين بسيار است. و اما كتب مرسله اقوى در آن، ضمان است و احتمال عدم دارد، زيرا مالك مرسل است و امر به ايصال آن
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 477
مقتضى فوريت نيست شرعا لكن اين وجه ضعيف است؛ زيرا عرف مقتضى آنست. و شرع اگرچه مقتضى آن نيست، مقتضى عدم آن نيز نمىباشد. و نيز تردد است در آنكه واجب است رد رقاع بر ورثه مرسل، يا نه. احتمال دارد كه واجب باشد به جهت آنكه ملك مرسل است. پس منتقل به ورثه او شود. و احتمال دارد عدم آن را بنابر عرف و عادت، و اين در صورتى است كه عين آن باقى باشد و الّا جزما ضمان نيست.
چهارم- از فوائد- امانت شرعيه و عرفيه مشتركند در عدم ضمان، بدون تعدى و تفريط. و در وجوب رد آن مضيقا به مالك يا و كيل او يا ولى او، با طلب، و مقترفند در وجوب اعلام على الفور در امانت شرعيه و عدم قبول قول او در رد آن، به خلاف غير شرعيه، در اين دو حكم. و بدان كه آيه شريفه حث است بر وجوب رد امانت و تهديد صريح و وعظ بليغ بر عدم آن، زيرا آخر آيه فرموده: إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ. و وعظ، تخويف از عذاب الهى و ترغيب در ثواب اوست.
تحقيق: در بحر الحقايق، آورده كه: امانت بعد از ايراد ظل ظليل كه وجود حقيقى است، دلالت مىكند بر اينكه امانت وجود مجازى باشد، مثل وجود اظلال نسبت به آفتاب. پس همچنانكه وجود ظلّ امانت آفتاب است در وقتى كه آفتاب جلوه كنان تجلى كند و به اشعه عالم افروز از افق طالع شده، به زبان حال مىگويد: ادّوا الامانات الى اهلها. چگونه ظلال متلاشى و اثر ايشان بالكليه محو مىشود، همين طريق چون شعاع شمس وجود حقيقى، عرض التمثيل از افق غناى ذاتى كه: و اللّه غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ* طلوع كند، امانات موجودات ظليه به اهل آن بازمىگردد، و سرّ لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ به ظهور مىآيد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ سَمِيعاً بَصِيراً (58)
ترجمه
همانا خدا امر ميكند شما را كه برسانيد امانتها را بصاحبانش و چون حكم كنيد ميان مردمان آنكه حكم كنيد بعدالت همانا خداوند بخوب امرى موعظه ميكند شما را بدرستيكه خدا باشد شنواى بينا.
تفسير
گفتهاند در باره عثمان بن طلحه كليددار كعبه مشرفه نازل شده است كه پس از فتح مكه كليد را از او گرفتند بامر پيغمبر (ص) و حضرت دو ركعت نماز در بيت بجا آورد و چون از خانه بيرون آمد عباس عم آنحضرت تقاضاى منصب كليددارى را نمود و اين آيه نازل شد و حضرت كليد را بابن طلحه كه از قديم الايام اين منصب را
جلد 2 صفحه 70
خود و پدرانش داشتند مسترد فرمود و مقرر شد كه از بيت او منتزع نشود و در مجمع از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه آيه شامل است هر امانتى را خواه امانت الهى باشد كه اوامر و نواهى او است خواه امانت بندگان باشد چنانچه بعضى امين نمايند بعضى را بر مال و غير آن و در روايات چندى از ائمه معصومين عليهم السلام نقل شده است كه نگاه نكنيد بطول ركوع و سجود مرد چون اين امر ممكن است عادت او شده باشد و اگر ترك نمايد استيحاش كند ولى نظر كنيد بصدق گفتار و اداء امانت او و در كافى از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه اگر قاتل امير المؤمنين (ع) امانتى بمن بسپرد و نصيحتى از من بجويد و مشورتى با من بنمايد و من متقبّل شوم از او اين امر را هر آينه امانت او را باو مسترد خواهم داشت و باين مضمون روايات بسيارى وارد شده است و در چند روايت نقل شده است كه خطاب متوجه بائمه اطهار است كه مأمور شدهاند هر يك از آنها باداء امانت بامام بعد از خود و وصيت بآن و حكم آن جارى است در ساير امانات و در كافى و عياشى از حضرت باقر (ع) نقل نموده كه مقصود مائيم كه بايد امام اوّل علم و كتب و سلاح را بامام بعد از خود مسترد دارد حقير عرض ميكنم البته اعظم و اهم امانات همان است كه بآنها وديعه داده شده است و چون عامه از شمول آيه نسبت بفرد اكمل غافل بودند در لسان ائمه تصريح بآن شده است و آنكه فرمودند خطاب متوجه بائمه اطهار است براى آنستكه منصب قضا و حكم بعدل بين مردم از وظائف آنها است كه در زمان غيبت بنواب عامّ خود ارجاع فرمودهاند چون حكم بعدل موقوف بعلم بعدل است كه قانون شرع باشد چنانچه در كافى و عياشى از حضرت باقر (ع) روايت نموده است كه مراد عدليست كه در دست شما است و در روايت ديگر عياشى نقل نموده كه اين وقتى است كه عدل ظاهر باشد در دست شما و چون حسن ردّ امانت و حكم بعدل عقلى است احتياج بدليل ندارد و واضح است كه امر بآن موعظه حسنه است و بايد اطاعت شود و خداوند شنونده است اقوال و احكام شما را و بينا است افعال و اعمال شما را كه چگونه حكم مينمائيد بحق يا باطل و چگونه از امانت نگهدارى مينمائيد و مسترد ميداريد و بر وفق آن بشما پاداش خواهد داد
جلد 2 صفحه 71
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّ اللّهَ يَأمُرُكُم أَن تُؤَدُّوا الأَماناتِ إِلي أَهلِها وَ إِذا حَكَمتُم بَينَ النّاسِ أَن تَحكُمُوا بِالعَدلِ إِنَّ اللّهَ نِعِمّا يَعِظُكُم بِهِ إِنَّ اللّهَ كانَ سَمِيعاً بَصِيراً (58)
خداوند امر فرموده که امانات را باهلش رد كنيد و زماني که بين مردم حاكم ميشويد بعدل حكم كنيد خداوند شما را ببهترين مواعظ موعظه ميفرمايد خداوند سميع است بگفتههاي شما و بصير است بكردارهاي شما.
اخبار بسياري قريب ببيست حديث از كافي و تهذيب و عياشي و نعماني و إبن شهرآشوب و غير اينها داريم که اينکه آيه در ودايع امامت وارد شده که هر امامي موظف است که زمان رحلت و انقضاء مدت اينکه ودايع را بسپارد بامام بعد و او را بوصايت نصب كند و تعيين نمايد.
جلد 5 - صفحه 111
و از پارهاي اخبار استفاده ميشود که مراد احكام الهي است مثل نماز، روزه، و ساير واجبات که ودايع الهي است دست بندهگان سپرده ضايع نكنند و اداء نمايند، و از بعض اخبار استفاده ميشود که مراد اطاعت امام است و اينکه نحو اخبار بيان اتم مصاديق است و تعارض با يكديگر ندارند و منافات با عموم آيه ندارد بناء علي هذا ميگوييم ظاهر جمله اولي آيه إِنَّ اللّهَ يَأمُرُكُم وجوب است چون ظاهر امر وجوب است بكله بمناسبت حكم و موضوع و حكم عقل امر در اينکه نمره موارد نص در وجوب است.
و مراد از أَن تُؤَدُّوا الأَماناتِ إِلي أَهلِها مطلق امانات است چه امانات الهيه که دين مقدس اسلام و احكام شريعت مطهره و حفظ حقوق ذوي الحقوق باشد و چه امانات پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم که قرآن مجيد و عترت طاهره که در حديث متواتر ثقلين است، و چه امانات ائمه عليهم السلام و اسراري که باصحاب ميسپردند، و چه امانات مردم که بديگران سپرده شده از عرض و ناموس و اقوال و اموال و افعال تمام اينها واجب است حفظ آن تا بصاحبش رد شود.
و از جمله امانات زراري پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم است که بساير امت سپرده شده و در ذيل آيه شريفه إِنّا عَرَضنَا الأَمانَةَ عَلَي السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ الجِبالِ الاية احزاب آيه 72. اقوال زيادي در موضوع اينکه امانت و كيفيت حمل و وجه اشفاق گفته شده و لكن آنچه بنظر ميرسد امانت عقل است که باو خطاب شد (بك اعاقب و بك اثيب) و اشفاق سماوات و ارض و جبال و اباء از حمل از جهت خوف مخالفت عقل بوده که مورد عقوبت واقع شوند، و انسان اينکه نعمت بزرگ الهي را قبول نمود ولي اكثر از جهت مخالفت عقل و سركوب نمودن آن تحت شهوات و هواهاي نفسانيه مورد عقوبت واقع شدند، لذا (جهول) است که خود را مورد تكليف قرار داد که شرط اولي تكليف عقل است، و (ظلوم) است که بخود و ديگران ظلم
جلد 5 - صفحه 112
ميكند مگر كساني که متابعت عقل كردند که مقام آنها از ملائكه هم بالاتر است و اخبار که تفسير بولايت شده از باب اينست که اعظم نعم الهيه ولايت است هر که قبول كرد سعادتمند و هر که رد كرد بشقاوت گرفتار، و روح عقل و حقيقت آن ولايت است و لذا گفتيم تنافي و تعارض نيست بين حديث
اول ما خلق اللّه العقل
و
اول ما خلق اللّه نوري
و از اينکه جهت او را عقل کل گفتند.
و اداء امانت مهمترين وظائف انسانيست از حضرت صادق (ع) مرويست فرمود
ان اللّه لم يبعث نبيا الا بصدق الحديث و اداء الامانة الي البر و الفاجر
و نيز فرمود
لا تغتروا بصلواتهم و لا بصيامهم الي ان قال و لكن اختبروهم عند صدق الحديث و اداء الامانة
الي غير ذلک از اخبار بسياري که در جامع السعاده صفحه 297 نقل فرموده.
وَ إِذا حَكَمتُم بَينَ النّاسِ أَن تَحكُمُوا بِالعَدلِ حكومت بايد بجعل الهي باشد چون مقام و منصبي است که خداوند اعطاء ميفرمايد فرمود يا داوُدُ إِنّا جَعَلناكَ خَلِيفَةً فِي الأَرضِ فَاحكُم بَينَ النّاسِ بِالحَقِّ سوره ص آيه 26، و جعل اولي خصيصه محمّد صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و اوصياء آن عليهم السلام و ثانوي مجتهد مطلق عادل
فانظروا الي رجل منكم قد روي حديثنا و نظر في حلالنا و حرامنا و عرف احكامنا فاجعلوه حكما فاني قد جعلته حاكما الي ان قال الراد عليه كالراد علينا و الراد علينا كالراد علي اللّه و الراد علي اللّه في حد الشرك باللّه)
از حضرت باقر عليه السّلام، و در توقيع شريف است
(اما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الي روات حديثنا فانهم حجتي عليكم و انا حجة اللّه)
و در موقعي که دست رس بمجتهد مطلق عادلي نباشد در مرتبه سوم عدول مؤمنين. و اما قضات جور در آتش هستند و حكم آنها حكم طاغوت است و آنچه بحكم آنها اخذ شود سحت است بنص اخبار.
إِنَّ اللّهَ نِعِمّا يَعِظُكُم بِهِ نعما در اصل نعم ما بوده، نعم اسم فعل، فاعل آن
جلد 5 - صفحه 113
محذوف که شيئي باشد، ما بيان فاعل است معني نعم شيئي شيئا يعظكم به يعني خوب چيزي است چيزي که خداوند شما را باو موعظه ميفرمايد.
وعظ ترغيب بطاعت و زجر از معصيت است و بزرگترين وظائف انبياء و ائمه عليهم السلام و علماء و مبلغين موعظه است و مواعظ پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه عليهم السلام مسطور است در كتب اخبار و بهترين واعظ خداوند است و مواعظ او در قرآن و احاديث قدسيه بسيار است.
و بهتر اينست که انسان ابتداء بنفس خود كند سپس باهل بيت خود و خويشاوندان و الاقرب فالاقرب، و اينكه بعضي گفتند واعظ بايد خودش متعظ باشد و تمسك نمودند بآيه شريفه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفعَلُونَ كَبُرَ مَقتاً عِندَ اللّهِ أَن تَقُولُوا ما لا تَفعَلُونَ صف آيه 2 و 3، درست نيست و آيه و اخبار در مذمت عمل نكردن است نه شرط موعظه نظير امر بمعروف و نهي از منكر با اينكه خود آمر بمعروف تارك باشد و ناهي از منكر مرتكب، اينها دو تكليف است مربوط بيكديگر نيست بلي تأثيرش تفاوت ميكند إِنَّ اللّهَ كانَ سَمِيعاً بَصِيراً تفسيرش گذشت.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 58)
شأن نزول:
این آیه زمانی نازل گردید که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با پیروزی کامل وارد شهر مکه گردید، عثمان بن طلحه را که کلیددار خانه کعبه بود احضار کرد و کلید را از او گرفت، تا درون خانه کعبه را از وجود بتها پاک سازد، عباس عموی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله پس از انجام این مقصود تقاضا کرد که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با تحویل کلید خانه خدا به او، مقام کلیدداری بیت اللّه را که در میان عرب یک مقام برجسته و شامخ بود، به او بسپارد. ولی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بر خلاف این تقاضا پس از تطهیر خانه کعبه از لوث بتها در خانه را بست و کلید را به «عثمان بن طلحه» تحویل داد، در حالی که آیه مورد بحث را تلاوت مینمود.
تفسیر:
امانت و عدالت در اسلام
این آیه که یک حکم عمومی و همگانی از آن استفاده میشود، صریحا میگوید: «خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبانش بدهید» (إِنَّ اللّهَ یأمُرُکم أَن تُؤَدُّوا الأَماناتِ إِلی أَهلِها).
در قسمت دوم آیه، اشاره به دستور مهم دیگری شده و آن مسأله «عدالت در حکومت» است.
آیه میگوید، خداوند نیز به شما فرمان داده که: «به هنگامی که میان مردم داوری میکنید، از روی عدالت حکم کنید» (وَ إِذا حَکمتُم بَینَ النّاسِ أَن تَحکمُوا بِالعَدلِ).
سپس برای تأکید این دو فرمان مهم میگوید: «خداوند پند و اندرزهای خوبی به شما میدهد» (إِنَّ اللّهَ نِعِمّا یعِظُکم بِهِ).
باز تأکید میکند و میگوید: «در هر حال خدا (مراقب اعمال شماست) هم سخنان شما را میشنود و هم کارهای شما را میبیند» (إِنَّ اللّهَ کانَ سَمِیعاً بَصِیراً).
روشن است «امانت» معنی وسیعی دارد و هر گونه سرمایه مادی و معنوی را شامل میشود و هر مسلمانی طبق صریح این آیه وظیفه دارد که در هیچ امانتی نسبت به هیچ کس خیانت نکند، خواه صاحب امانت، مسلمان باشد یا غیر مسلمان، و این در واقع یکی از مواد «اعلامیه حقوق بشر در اسلام» است.
حتی دانشمندان در جامعه، امانتدارانی هستند که موظفند حقایق را کتمان نکنند، فرزندان انسان نیز امانتهای الهی هستند که نباید در تعلیم و تربیت آنان کوتاهی شود، و از آن بالاتر وجود و هستی خود انسان و تمام نیروهایی که خدا به او داده امانت پروردگارند که انسان موظف است در حفظ آنها بکوشد.
در روایتی از امام صادق علیه السّلام در باره اهمیت «امانت» میخوانیم که به یکی از دوستان خود فرمود: «اگر قاتل علی علیه السّلام امانتی پیش من میگذاشت و یا از من نصیحتی میخواست و یا با من مشورتی میکرد و من آمادگی خود را برای این امور اعلام میداشتم، قطعا حق امانت را ادا مینمودم».
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 3.
- ↑ صاحب روض الجنان گويد: عثمان بن طلحة از بنى عبدالدار و از خادمين خانه كعبه بود. كليد خانه كعبه را على بن ابىطالب عليهالسلام از دست او گرفت و خانه را گشود، رسول خدا صلی الله علیه و آله در خانه كعبه رفت و نماز گذارد، - صاحب البرهان از امام باقر عليهالسلام نقل نمايد كه فرمود اين قسمت آيه «إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ» درباره ما نازل گرديده است -.
- ↑ صاحب كشف الاسرار گويد: رسول خدا صلی الله علیه و آله خواست كليد خانه كعبه را به عباس بدهد، جبرئيل آمد و اين آيه را آورد. پيامبر كليد را به عثمان بن طلحة پس داد، در تفسير ابن مردويه از طريق كلبى از ابن عباس روايت شده كه وقتى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله مكه را فتح نمود عثمان بن طلحة را خواند و به او فرمود: كليد خانه كعبه را بدهد، عباس برخاست و عرض كرد: يا رسول الله پدر و مادرم فداى تو باد. كليد را با سقايت حاج به من واگذاريد. بعد از اين گفتار عثمان از دادن كليد تعلل ورزيد. پيامبر دوباره به او فرمود: كه كليد را بدهد پس از گرفتن كليد درب خانه كعبه را گشود و طواف كرد سپس جبرئيل آمد و گفت: كليد را به عثمان پس بدهد. رسول خدا عثمان را طلبيد و كليد را به او داد و اين آيه نازل گرديد. چنان كه شعبة نيز اين موضوع را در تفسير خود از حجاج او از ابن جريح روايت نموده است.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص 211.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.