و چه بسیار شده که ما اهل دیاری را که به هوسرانی و خوش گذرانی پرداختند هلاک کردیم، و این خانههای (ویران) آنهاست که بعد از آنها جز عده قلیلی در آن دیار سکونت نیافت و تنها ما وارث (دیار آنها) بودیم.
چه بسیار [اهل] شهرهایی را که [به سبب فراوانی نعمت] در زندگی خود گرفتار سرمستی و طغیان شده بودند، هلاک کردیم، پس این ها خانه های ایشان است که پس از آنان [خراب و ویران شده و] جز اندکی مورد سکونت قرار نگرفته اند، و فقط ما وارث آنان هستیم!
و چه بسيار شهرها كه هلاكش كرديم، [زيرا] زندگى خوش، آنها را سرمست كرده بود. اين است سراهايشان كه پس از آنان -جز براى عدّه كمى- مورد سكونت قرار نگرفته، و ماييم كه وارث آنان بوديم.
چه بسا مردم قريهاى را هلاك ساختيم كه از زندگى خويش دچار سرمستى شده بودند و اين خانههاى آنهاست كه بعد از آنها، جز اندك زمانى كس در آنها سكنى نگرفت و ما وارث آنان بوديم.
و چه بسیار از شهرها و آبادیهایی را که بر اثر فراوانی نعمت، مست و مغرور شده بودند هلاک کردیم! این خانههای آنهاست (که ویران شده)، و بعد از آنان جز اندکی کسی در آنها سکونت نکرد؛ و ما وارث آنان بودیم!
How many a town We have destroyed that exulted in its lifestyle! There lie their dwellings, uninhabited after them except by a few, and We were the [sole] inheritors.
And how many a town have We destroyed which exulted in its means of subsistence, so these are their abodes, they have not been dwelt in after them except a little, and We are the inheritors,
And how many a community have We destroyed that was thankless for its means of livelihood! And yonder are their dwellings, which have not been inhabited after them save a little. And We, even We, were the inheritors.
And how many populations We destroyed, which exulted in their life (of ease and plenty)! now those habitations of theirs, after them, are deserted,- All but a (miserable) few! and We are their heirs!
معانی کلمات آیه
بطرت: بطر (بر وزن شرف) طغيان و سركشى. بَطِرَتْ مَعِيشَتَها: در زندگىاش طغيان كرد. تقدير آن «فى معيشتها» است.[۱]
و چه بسيار مناطقى كه ما (آنها را) به خاطر طغيان در زندگى، هلاك كرديم، اين خانههاى آنهاست كه بعد از آنان جز اندكى (از انسانها در آن) سكونت نكردند و ما وارث آنان هستيم.
جلد 7 - صفحه 78
نکته ها
كلمهى «بطر» به معناى طغيان و سرمستى بر اثر فزونى ثروت و رفاه است.
در آيهى قبل خوانديم كه گروهى به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله گفتند: اگر ما به تو ايمان بياوريم، كفّار مكّه ما را آواره خواهند كرد، و خداوند فرمود: همان قدرتى كه مكّه را محل امن و رزق فراوان براى شما قرار داد، بعد از ايمان نيز مىتواند نعمتهايش را براى شما حفظ نمايد. در اين آيه خداوند مىفرمايد: فراموش نكنيد كه ما بسيارى از شهرها را كه سرمست از نعمتها و غرق در رفاه بودند نابود كرديم، شما نيز كه به خاطر حفظ رفاه و اموال خود ايمان نمىآوريد، با قهر الهى چه مىكنيد؟!
منظور از «فَتِلْكَ مَساكِنُهُمْ»، مساكن مخروبهى قوم عاد در منطقه احقاف (ميان يمن و شام)، يا قوم ثمود در منطقه سَدوم است كه مردم حجاز در مسافرتهاى تجارى از كنار آنها عبور مىكردند و با چشم خود مىديدند.
پیام ها
1- گاه ثروت و رفاه نه تنها مايهى سعادت نيست كه باعث غرور، طغيان و هلاكت است. كَمْ أَهْلَكْنا ... بَطِرَتْ مَعِيشَتَها
2- سرنوشت افراد و جوامع، در گرو اعمال خود آنهاست. كَمْ أَهْلَكْنا ... بَطِرَتْ مَعِيشَتَها
بعد از آن بيان فرمايد كه مىبايد امر به عكس باشد، يعنى سزاوار آنست كه ايشان از حق تعالى ترسان باشند به سبب شرك و كفر:
وَ كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ: و چه بسيار هلاك فرموديم از اهل شهرها كه حال آنها مانند حال شما بود در امن و سعه زندگانى مانند قوم عاد و ثمود و لوط، و به جهت غرور آنها به آن، بَطِرَتْ مَعِيشَتَها: بسيار شادى مىكردند و فرح تمام و خوشحالى مىنمودند به افراط و ناسپاسى در زندگانى خود، يعنى به وقت كثرت نعمت و راحت و فرط امنيت، بطر آنها زياده شده ياغى و طاغى شدند، چنانكه اهل مكه؛ وما آن طاغيان را هلاك نموديم و بلاد آنها را خراب و ويران ساختيم.
فَتِلْكَ مَساكِنُهُمْ: پس آنست مسكنهاى ايشان كه خالى از صاحب، و
جلد 10 - صفحه 163
ضايع و ويران گشته و كفار مكه آن را مشاهده مىكنند در زمان مرور به آن وقت تجارت، زيرا ديار عاد در احقاف موضعى است ميان يمن و شام، و ديار ثمود به وادى قرى، و ديار لوط به سدوم است. لم تسكن من بعدهم الّا قليلا:
ساكن نشدند بعد از هلاك ايشان مگر اندكى از رهگذران كه روزى چند در آنجا باشند پس بروند و به آن خاك بگذرند. يا باقى نماند كسى كه ساكن آن زمين شود مگر زمان اندك به جهت شآمت مساكن ايشان. وَ كُنَّا نَحْنُ الْوارِثِينَ: و هستيم ما ميراث برندگان آن مساكن بعد از اهالى آن، يعنى هيچكس نماند از ايشان كه متصرف شود در ديار ايشان و ساير متصرفات ايشان، زيرا مائيم كه باقى هستيم بعد از فناى همه مخلوقات كه «و للّه ميراث السّموات و الارض». آيه شريفه آگاهى است مر ياغيان و طاغيان را كه از مستى غفلت به هوش آيند.
همانا تو هدايت نميكنى كسى را كه دوست دارى و لكن خدا هدايت ميكند آنرا كه ميخواهد و او داناتر است به هدايت يافتگان
و گفتند اگر پيروى كنيم راه راست را با تو ربوده شويم از زمين خود آيا جايگاه قرار نداديم براى آنها حرم ايمنى را كه سوق داده ميشود بسوى آن محصولات همه چيز كه روزى آنها باشد از نزد ما و لكن بيشتر آنها نميدانند
و بسا هلاك كرديم از اهل بلدى كه بنشاط و خوشى گذراندند زندگانى خود را پس اينست مسكنهاشان كه سكونت كرده نشد بعد از آنها مگر اندكى و بوديم ما وارثان
و نيست پروردگار تو هلاك كننده آباديها تا آنكه بر انگيزد در مركزش پيغمبرى كه بخواند براى آنها آيتهاى ما را و نيستيم ما هلاك كننده آباديها مگر آنكه اهل آنها باشند ستمكاران
و آنچه داده شديد از چيزى پس بهره زندگانى دنيا است و پيرايهاش و آنچه نزد خدا است بهتر و پايندهتر است آيا پس تعقّل نميكنيد.
تفسير
خداوند متعال براى آنكه پيغمبر اكرم خود را بتعب و مشقّت نيندازد در ارشاد و هدايت خلق فرموده تو نمىتوانى نور ايمانرا در قلب هر كس دوست داشته باشى و بخواهى هدايت او را وارد نمائى تا حقّا مؤمن و واقعا مهتدى گردد وظيفه تو فقط ابلاغ است ولى خداوند نور ايمان را در دل هر كس بخواهد مىاندازد و او بهتر ميداند كه مؤمن حقيقى و مهتدى واقعى كيست خواه ظاهرا قبول اسلام نموده باشد خواه ننموده باشد براى مصالحى كه در كتمان آن بوده و گفتهاند در باره حضرت ابو طالب نازل شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله باو ميفرمود اى عمو بگو لا اله الا اللّه نفع ميدهد تو را در روز قيامت و او عرض ميكرد اى برادرزاده من بصير ترم بنفس خود و چون وفات نمود برادرش عباس شهادت داد نزد پيغمبر صلى اللّه عليه و اله كه گويا شد بآن كلمه در وقت مرگ و بنابراين خداوند باين آيه اعلام فرموده بحبيب خود ايمان باطنى او را كه خاطر مباركش از اين جهت افسرده نباشد و بداند كه او مهتدى بهدايت الهى است و بايد وصاياى انبياء سلف را كه نزد او بوديعت گذارده شده به پيغمبر خاتم تسليم نمايد و از دنيا برود و مصلحت در آنستكه كتمان نمايد ايمان خود را تا بتواند بخوبى از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم
جلد 4 صفحه 199
حمايت و نگهدارى كند در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مثل ابو طالب عليه السّلام مثل اصحاب كهف است كه پنهان نمودند ايمان را و اظهار كردند شرك را پس خداوند اجر ايشانرا دو مرتبه عنايت فرمود چنانچه در آيات سابقه اشاره بآن شد كه يكى اجر ايمان و ديگر اجر تقيّه از كفّار است و اشعار حضرت ابو طالب در مدح پيغمبر صلى اللّه عليه و اله و تصديق آنحضرت و توحيد و نبوّت بقدرى است كه گفتهاند اگر جمع شود ديوان بزرگى ميشود و تا آنحضرت زنده بود براى آنكه ظاهرا ايمان نياورده بود و با كفار مدارا ميكرد براى دفع شرّشان و مورد ملاحظه بود پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم در امان او بود و ميتوانست تا حدّى بوظيفه خود قيام نمايد ولى بعد از او مجبور بخروج از مكّه شد و هجرت بمدينه فرمود و اخبار در فضائل و مناقب آنحضرت بقدرى است كه اين كتاب گنجايش آنرا ندارد و بعضى از اشعار آنحضرت در كلام ائمه اطهار ذكر شده و شمّهاى از اين مقال در ذيل آيه انّ اللّه اصطفى در سوره آل عمران گذشت و چون پيغمبر صلى اللّه عليه و اله قريش را دعوت باسلام و هجرت مىفرمود ميگفتند اگر ما بموافقت تو متابعت نمائيم از دين حق از وطن تبعيد و از خانمان آواره خواهيم شد و خداوند در ردّ عذر آنها فرموده آيا ما حرم را جايگاه امن و امان براى آنها قرار نداديم كه حمل مىشود بسوى آن از اطراف و اكناف عالم از هر نوع متاعى براى ارتزاق آنها از قبل ما با آنكه مشركند پس اگر موحّد شوند اولويّت پيدا ميكنند بادامه نعمت بر آنها ولى بيشتر آنها نادانند و متوجّه باين جهات نيستند و قدر نعمت را نميدانند و شكر منعم را بجا نمىآورند و چه بسيار از اهل بلاد كه در ناز و نعمت و غرور و نخوت اعاشه نمودند و چون اصرار بر كفر و مخالفت انبيا داشتند بعذاب الهى گرفتار شدند و منازل آنها ويران شد كه اكنون در راه شام خرابه آنها را مشاهده مينمائيد كه كسى در آنجا نزول نمىنمايد مگر براى رفع خستگى و اقامت موقّتى يا از شدّت بيچارگى و بيجائى براى شومى كفر و معصيت و از نسل آنها كسى باقى نمانده كه ارث ببرد آن اراضى را از آنها لذا ما وارث آن بوديم و بناى خداوند بر اين نبوده و نيست كه اهل بلاديرا بعذاب خود هلاك فرمايد تا مبعوث فرمايد در اصل و مركز و معمورهترين آن بلاد پيغمبرى را كه تلاوت فرمايد
جلد 4 صفحه 200
بر آنها آيات الهى را براى اتمام حجّت و نبوده است خداوند ويران كننده بلاد مگر وقتى كه اهل آنها ستمكار باشند بر خود و خلق بكفر و معصيت و مخالفت انبياء و اوصياء ايشان و آنچه خداوند با بناء دنيا عنايت فرموده از موجبات بهرهمند شدن در زندگانى موقت دنيا و تجمّلات ظاهرى آن چون در معرض زوال و فنا است و مشوب بآلام و اسقام، قابل مقايسه بانعم باقيه خالصه كامله آخرت نيست كه پاداش پر افتخار الهى و باقى ببقاء او است و هيچ عاقلى اين را مبادله بآن نمىنمايد و بعضى تجبى بتاء و يعقلون بياء قرائت نمودهاند.
(آیه 58)- دلبستگیهای دنیا شما را نفریبد! در آیات گذشته سخن از این بود که بعضی از کفّار متوسل به این عذر میشدند که اگر ما ایمان بیاوریم، عرب به ما حمله میکند و ما را از سرزمینمان بیرون میراند.
در اینجا دو پاسخ دیگر به آن داده شده است.
نخست میفرماید: به فرض که شما ایمان را نپذیرفتید ود ر سایه کفر و شرک زندگی مرفّه و مادّی پیدا کردید، اما فراموش نکنید: «ما بسیاری از شهرهایی را که مست و مغرور نعمت و زندگی مرفّه بودند نابودشان کردیم» وَ کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ بَطِرَتْ مَعِیشَتَها.
آری! غرور نعمت آنها را به طغیان دعوت کرد، و طغیان سر چشمه ظلم و بیدادگری شد، و ظلم ریشه زندگانی آنها را به آتش کشید.
«پس این خانهها و دیار آنهاست که بعد از آنان جز مدت قلیلی کسی در آن سکونت نکرد، فَتِلْکَ مَساکِنُهُمْ لَمْ تُسْکَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلَّا قَلِیلًا.
آری! شهرها و خانههای ویران آنها همچنان خالی و خاموش و بدون صاحب مانده است و اگر کسانی به سراغ آن آمدند افراد کم و در مدت کوتاهی بود.
«و ما وارث آنها بودیم»! وَ کُنَّا نَحْنُ الْوارِثِینَ.
جمله فوق اشارهای است به مالکیت حقیقی خداوند نسبت به همهچیز، که
ج3، ص471
اگر مالکیت اعتباری بعضی اشیا را موقتا به بعضی انسانها واگذار کند، چیزی نمیگذرد که همه زائل میگردد و او وارث همگان خواهد بود.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: