آیه 57 سوره کهف

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِيَ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ ۚ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا ۖ وَإِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَىٰ فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا

مشاهده آیه در سوره


<<56 آیه 57 سوره کهف 58>>
سوره : سوره کهف (18)
جزء : 15
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و کیست ستمکارتر از آن کسی که متذکر آیات خدایش ساختند و بدانها پندش دادند و باز از آنها اعراض کرد و از اعمال زشتی که کرده بود به کلی فراموش کرد و ما (پس از اتمام حجت) بر دلهایشان پرده‌ها (ی جهل و قساوت) انداختیم تا دیگر آیات ما را فهم نکنند، و گوش آنها را (از شنیدن سخن حق) سنگین ساختیم و اگر به هدایتشان بخوانی دیگر ابدا هدایت نخواهند یافت.

و کیست ستمکارتر از کسی که به وسیله آیات پروردگارش پند داده شود، ولی از آنها روی برگرداند و دست آورد پیشین خود را [که کفر، جدال و ستیز با حق است] فراموش کند؟ به راستی ما بر دل های آنان پوشش هایی قرار داده ایم تا قرآن را نفهمند، و در گوش هایشان سنگینی نهادیم [تا آن را نشنوند]؛ و اگر آنان را به راه هدایت فراخوانی، هرگز و هیچ گاه هدایت نیابند.

و كيست ستمكارتر از آن كس كه به آيات پروردگارش پند داده شده، و از آن روى برتافته، و دستاورد پيشينه خود را فراموش كرده است؟ ما بر دلهاى آنان پوششهايى قرار داديم تا آن را درنيابند و در گوشهايشان سنگينى [نهاديم‌]. و اگر آنها را به سوى هدايت فراخوانى باز هرگز به راه نخواهند آمد.

كيست ستمكارتر از آن كه آيات پروردگارش را برايش بخوانند و او اعراض كند و كارهايى را كه از پيش مرتكب شده فراموش كند؟ بر دل ايشان پرده افكنديم تا آيات را درنيابند و گوشهايشان را كر ساختيم كه اگر به راه هدايتشان فراخوانى، هرگز راه نيابند.

چه کسی ستمکارتر است از آن کس که آیات پروردگارش به او تذکّر داده شده، و از آن روی گرداند، و آنچه را با دستهای خود پیش فرستاد فراموش کرد؟! ما بر دلهای اینها پرده‌هایی افکنده‌ایم تا نفهمند؛ و در گوشهایشان سنگینی قرار داده‌ایم (تا صدای حق را نشنوند)! و از این رو اگر آنها را به سوی هدایت بخوانی، هرگز هدایت نمی‌شوند!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Who is a greater wrongdoer than he who is reminded of the signs of his Lord, whereat he disregards them and forgets what his hands have sent ahead? Indeed We have cast veils on their hearts lest they should understand it, and a deafness into their ears; and if you invite them to guidance they will never [let themselves] be guided.

And who is more unjust than he who is reminded of the communications of his Lord, then he turns away from them and forgets what his two hands have sent before? Surely We have placed veils over their hearts lest they should understand it and a heaviness in their ears; and if you call them to the guidance, they will not ever follow the right course in that case.

And who doth greater wrong than he who hath been reminded of the revelations of his Lord, yet turneth away from them and forgetteth what his hands send forward (to the Judgment)? Lo! on their hearts We have placed coverings so that they understand not, and in their ears a deafness. And though thou call them to the guidance, in that case they can never be led aright.

And who doth more wrong than one who is reminded of the Signs of his Lord, but turns away from them, forgetting the (deeds) which his hands have sent forth? Verily We have set veils over their hearts lest they should understand this, and over their ears, deafness, if thou callest them to guidance, even then will they never accept guidance.

معانی کلمات آیه

اكنة: كنّ (به فتح اول): پوشاندن و به كسر اوّل غلاف يا ظرفى است كه چيزى در آن پوشيده شود، جمع آن اكنّه است.

وقرا: وقر (بر وزن عقل): ثقل سامعه. منظور از آن بى ‏اعتنايى و ثقل معنوى است.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآياتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها وَ نَسِيَ ما قَدَّمَتْ يَداهُ إِنَّا جَعَلْنا عَلى‌ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدى‌ فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً «57»

و كيست ستمكارتر از آنكه به آيات پروردگارش تذكّر دهند، پس (به جاى پذيرش) از آنها اعراض كند و (گناهان و) دستاورد پيشينه‌ى خويش را فراموش كند؟! البتّه ما بر دلهايشان پرده‌هايى نهاديم تا آيات قرآن را نفهمند و در گوشهايشان سنگينى قرار داديم كه اگر به سوى هدايتشان فراخوانى، هرگز به راه نخواهند آمد.

نکته ها

«تذكر»، رمز آن است كه انسان در عمق روح و فطرت خود، خدا را يافته، لكن از آن غافل شده است و تذكّر براى كنار زدن پرده‌ى غفلت است. حضرت على عليه السلام در توصيف انبيا مى‌فرمايد: هدف از بعثت انبيا آن است كه مردم را به وفا كردن به فراموش شده‌ها يادآورى كنند. «و يذكرهم منسى نعمته». «1»

«أَكِنَّةً» جمع «كنان» به معناى پرده و پوشش است.

پیام ها

1- بى‌اعتنايى به آيات الهى و درنگ نكردن در آنها، بزرگ‌ترين ستم است. «وَ مَنْ أَظْلَمُ‌ ذُكِّرَ فَأَعْرَضَ‌ نَسِيَ»

2- ياد عملكرد بد، زمينه‌ساز توبه و عذرخواهى است و بر عكس غفلت از آن، سبب تيرگى روح و كليد همه‌ى بدبختى‌هاست. «نَسِيَ ما قَدَّمَتْ يَداهُ»


«1». نهج‌البلاغه، خطبه 1.

جلد 5 - صفحه 192

3- كيفر بى‌اعتنايى به آيات الهى و استهزا و غفلت از گناهان، محروم شدن از درك حقايق است. فَأَعْرَضَ‌ ... جَعَلْنا

4- عذاب الهى تنها در قيامت نيست، گرفتن قوه‌ى درك حقايق، نيز عذاب است. «أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ»

5- در هدايت مردم، تنها برهان ودليل كافى نيست، پذيرش مخاطب هم لازم است. «وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدى‌ فَلَنْ يَهْتَدُوا»

6- راه هدايت، دل نرم و گوش شنواست، وقتى اين دو دگرگون شد، حتّى در برابر دعوت شخص پيامبر، هدايت‌پذير نمى‌شود. «فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآياتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها وَ نَسِيَ ما قَدَّمَتْ يَداهُ إِنَّا جَعَلْنا عَلى‌ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدى‌ فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً (57)

«1» سوره نساء آيه 165.

جلد 8 - صفحه 78

وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآياتِ رَبِّهِ‌: پس كيست ستمكارتر (استفهام انكارى) يعنى نيست ظالمتر از كسى كه پند داده شود به آيات پروردگارش كه قرآن باشد. فَأَعْرَضَ عَنْها: پس روى بتابد از آن و قبول نكند آن كلمات حقه و نصايح مشفقانه را. وَ نَسِيَ ما قَدَّمَتْ يَداهُ‌: و فراموش كند عاقبت عملهائى كه از پيش فرستاده هر دو دست او؛ اين كنايه است از افعال ناشايسته‌اى كه از او سرزده از كفر و معاصى حاصل آيه شريفه: حق سبحانه فرمايد: نيست ستمكارتر از كسى كه به آيات قرآنيه پند داده شود، و به سوء اختيار اعراض كند و روى برتابد و بدان فرمايشات اعتنا نكند، و كارهاى زشت ناپسند خود را فراموش كند و تأمل ننمايد كه رفتار و كردار در عالم وجود تأثيرى و عاقبت جزائى دارد، يعنى همچنانكه كسى چيزى را فراموش كند و به خاطر نياورد، همچنين اين شخص معرض از آيات الهيه، عقبات كارهاى بد خود را به كلى فراموش نموده و هيچ تعقل و تفكر ننمايد.

تنبيه: آيه شريفه آگاهى است مؤمنين را كه اولا آيات الهيه را به گوش دل شنيده و پندهاى شايان آن را كه حق و حقيقت حق را بيان فرموده قبول و به موقع اجراء گذارند. و ثانيا عقبات جزاى اعمال را فراموش نكنند؛ تا به سبب اين دو مركب را هوار، سفر خود را به پايان رساند، از مخاطرات رهائى جسته، به سعادات جاودانى نائل و فائز گردد، و عاقبت پشيمان و حسرت نبرد.

إِنَّا جَعَلْنا عَلى‌ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً: بدرستى كه ما قرار داديم بر قلوب ايشان به سبب اعراض از آيات و فراموشى عقبات، پوششها. أَنْ يَفْقَهُوهُ‌: به جهت كراهت آنكه دريابند آن را، يا به جهت آنكه در نيابند آن را. وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً: و در گوشهاى آنها سنگينى تا نشنوند، چنانچه حقّ استماع است. وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدى‌: و اگر بخوانى ايشان را به آنچه سبب هدايت است. فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً: پس راه نيابند آن هنگام كه دعوت كنى هرگز، يعنى كفر آنها به مرتبه‌اى رسيده كه به دعوت تو هرگز هدايت نشوند و راه سعادت نيابند.

جلد 8 - صفحه 79

تحقيق: تفسير آيه شريفه به تقرير مقدمه واضح گردد: قرار دادن پوشش در قلب و سنگينى در گوش، دو قسم متصور باشد: قسم اول آنكه: از ابتدا پوشش در قلب و سنگينى در گوش مقرر شود. قسم دوم آنكه: بعد از تمادى در كفر و اعراض از آيات قرآنى، به مرتبه‌اى رسد كه قلب منكوس و بكلى نورانيت آن را بسوء اختيار معدوم سازد، لا جرم بر سبيل عقوبت و جزا و پاداش، پوشش قلبى و سنگينى گوش وارد گردد. و مسلما اول قبيح و دوم نيكو باشد، و چون قسم اول به برهان عقلى از ذات سبحانى محال است، زيرا با چنين وصف تكليف و امر به ايمان نسبت به آنان، البته قبيح و لغو، و منافى حكمت و نقض غرض بعثت خواهد بود؛ پس قسم دوم كه بر سبيل عقوبت و جزا و پاداش باشد، تفسير آيه شريفه خواهد بود.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآياتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها وَ نَسِيَ ما قَدَّمَتْ يَداهُ إِنَّا جَعَلْنا عَلى‌ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدى‌ فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً (57) وَ رَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ يُؤاخِذُهُمْ بِما كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذابَ بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ يَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلاً (58) وَ تِلْكَ الْقُرى‌ أَهْلَكْناهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَ جَعَلْنا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِداً (59)

ترجمه‌

و كيست ستمكارتر از كسيكه پند داده شود بآيتهاى پروردگارش پس رو گرداند از آنها و فراموش كند آنچه را كه پيش فرستاده است بدو دست خود همانا ما قرار داديم بر دلهاشان پوششهائى كه نفهمند آنرا و در گوشهاشان سنگينى و اگر بخوانى آنها را بسوى هدايت پس هدايت نيابند در آنحال هرگز

و پروردگار تو آمرزنده صاحب رحمت است اگر مؤاخذه كند از ايشان بآنچه بجا آوردند هر آينه تعجيل كند براى آنها در عذاب ولى مر ايشانرا است وقت مقدّرى كه نيابند غير از او در آنوقت پناهى‌

و اين است آباديهائى كه هلاك كرديم آنها را چون ستم نمودند و قرار داديم براى هلاكشان وقت معيّنى.

تفسير

ظلم بنفس مانند ظلم بغير عقلا و شرعا قبيح و حرام است و هيچ كس‌

جلد 3 صفحه 434

از كسانيكه ظلم بنفس ميكنند ظالم‌تر نيست از كسيكه ادلّه توحيد و نبوّت و امامت و معاد را براى او بعبارات متعدّده و بيانات مختلفه ذكر نمايند و او رو گردان شود و اعراض نمايد و ادامه بسر كشى و طغيان خود دهد و توبه نكند بلكه تمام معاصى و گناهانى را كه بأعضاء و جوارح خود مرتكب شده و از پيش فرستاده براى ثبت در نامه اعمالش فراموش كند مانند كسيكه مرتكب نشده و بفكر اصلاح كارش نباشد و اين براى آنستكه چون شخص بكلّى از ياد خداى خود غافل و سر گرم بهوى و هوس و شهوت رانى و متوغل در معاصى گرديد كم كم در اثر گناهان روزنه‌هاى قلبش بعالم نور و معرفت مسدود ميشود و چشم و گوش دلش از كار ميافتد مانند آنكه روپوشهائى بر قلبش كشيده شده كه مطالب حقّه را نميفهمد و گوشش سنگين است كه مواعظ حسنه را نميشنود و اعتنائى بآنها ندارد و اين حال اگر چه در اثر اعمال خودشان پيدا شده ولى چون مؤثرى در وجود جز خدا نيست و بنده از خود چيزى ندارد و تمام موجودات و آثار آنها از آن حقّ است و اين يكى از مجازاتهاى الهى آنها است در دنيا كه مقدّر شده خداوند نسبت جعل را بخود داده تا پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بكلّى از هدايت آنها مأيوس شود و نفس مقدّس را براى ارشادشان بزحمت نيفكند و از اين قبيل شمّه‌اى در آيات سابقه بمناسبت مقام ذكر شد و تذكير و افراد ضمير در يفقهوه بمناسبت معنى است و خداوند غفور و رحيم است تعجيل در عقوبت بندگان نميكند و اگر بخواهد آنها را بعد از اعراض فورا عقوبت نمايد تعجيل فرموده با آنكه استحقاق دارند چون در علم الهى وقت معيّنى در دنيا و آخرت براى عذاب آنها تعيين شده كه در آن وقت جز خداوند و تضرّع بدرگاه او براى آنها ملجأ و پناهى نيست و براى آنكه تصوّر نكنند عذاب الهى منحصر بآخرت است اخيرا فرموده اين آباديهاى قوم عاد و ثمود و امثال آنها است كه در مرئى و معبر شما بوده و هست و تمام اهالى آنها را هلاك نموديم چون پيغمبران را تكذيب كردند و بخودشان ستم نمودند مانند شما و هلاكشان در وقت معيّنى بود كه براى عذابشان قرار داده بوديم و تقديم و تأخيرى بهيچ وجه در آن روى نداد لذا شما بايد از حال آنها عبرت بگيريد نه آنكه مغرور بتأخير عذاب شويد و بر اصرار خودتان بعصيان بيفزائيد.

جلد 3 صفحه 435

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ مَن‌ أَظلَم‌ُ مِمَّن‌ ذُكِّرَ بِآيات‌ِ رَبِّه‌ِ فَأَعرَض‌َ عَنها وَ نَسِي‌َ ما قَدَّمَت‌ يَداه‌ُ إِنّا جَعَلنا عَلي‌ قُلُوبِهِم‌ أَكِنَّةً أَن‌ يَفقَهُوه‌ُ وَ فِي‌ آذانِهِم‌ وَقراً وَ إِن‌ تَدعُهُم‌ إِلَي‌ الهُدي‌ فَلَن‌ يَهتَدُوا إِذاً أَبَداً (57)

و كيست‌ ظالمتر ‌از‌ كسي‌ ‌که‌ متذكر شود بآيات‌ پروردگارش‌ ‌پس‌ اعراض‌ كند ‌از‌ ‌آنها‌ و فراموش‌ كند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌در‌ دوره‌ عمر ‌خود‌ ‌از‌ عقائد فاسده‌ و اخلاق‌ رذيله‌ و اعمال‌ سيّئه‌ بجا آورده‌ محققا ‌ما قرار داديم‌ ‌بر‌ قلوب‌ ‌آنها‌ سرپوش‌هايي‌ اينكه‌ بفهمند و درك‌ كنند و ‌در‌ گوش‌هاي‌ ‌آنها‌ كري‌ ‌را‌ ‌که‌ نشنوند وَ مَن‌ أَظلَم‌ُ مِمَّن‌ ذُكِّرَ بِآيات‌ِ رَبِّه‌ِ فَأَعرَض‌َ عَنها ظلمي‌ بالاتر ‌از‌ ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ انسان‌ ‌را‌ انبياء و عقل‌ سليم‌ ‌او‌ ‌را‌ متذكر كنند ‌به‌ آيات‌ پروردگار ‌او‌ و راه‌نمايي‌ كنند بصراط مستقيم‌ و ‌از‌ سبل‌ شيطاني‌ و هواهاي‌ نفساني‌ و شهوات‌ دنيوي‌ جلوگيري‌ كنند ‌مع‌ ‌ذلک‌ اعراض‌ كند ‌از‌ ‌آنها‌ و اعتناء نكند و گوش‌ ندهد وَ نَسِي‌َ ما قَدَّمَت‌ يَداه‌ُ ‌از‌ فسق‌ و فجور و اعمال‌ قبيحه‌ و ظلم‌ بدين‌ و ‌به‌ نفس‌ ‌خود‌ و بغير و ‌آنها‌ ‌را‌ بد نداند و دست‌ ‌بر‌ ندارد إِنّا جَعَلنا عَلي‌ قُلُوبِهِم‌ أَكِنَّةً مثل‌ اينكه‌ روي‌ قلب‌ ‌آنها‌ پرده‌هاي‌ شهوت‌ و تقليد آباء و اغواي‌ شياطين‌ انسي‌ و جنّي‌ افتاده‌ و عقل‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ دست‌ داده‌ أَن‌ يَفقَهُوه‌ُ اصلا نمي‌فهمند و درك‌ نمي‌كنند و متنبه‌ نمي‌شوند و دست‌ ‌از‌ اعمال‌ زشت‌ ‌خود‌ ‌بر‌ نميدارند وَ فِي‌ آذانِهِم‌ وَقراً گويا اصلا توجه‌ نمي‌كنند و گوش‌ فرا نمي‌دهند مثل‌ آدم‌ كر نشنيده‌ مي‌گيرند اين‌ها ‌از‌ قابليت‌ هدايت‌ افتاده‌ و ‌در‌ ضلالت‌ غرق‌ شده‌اند.

جلد 12 - صفحه 374

وَ إِن‌ تَدعُهُم‌ إِلَي‌ الهُدي‌ فَلَن‌ يَهتَدُوا إِذاً أَبَداً و ‌اگر‌ ‌آنها‌ ‌را‌ دعوت‌ كني‌ بسوي‌ هدايت‌ و رستگاري‌ ‌پس‌ هرگز اينها هدايت‌ نمي‌شوند ‌در‌ ‌اينکه‌ هنگام‌ ابدا، مكرر گفته‌ ‌شده‌ ‌که‌ بيان‌ هدايت‌ و سعادت‌ مربوط بدو امر ‌است‌ بايد فاعل‌ هدايت‌ كننده‌ تام‌ّ الفاعليّه‌ ‌باشد‌ و مفعول‌ هدايت‌ شونده‌ تام‌ّ القابليّه‌ ‌باشد‌ و ‌اينکه‌ مشركين‌ و كفّار فاعل‌ ‌که‌ ‌خدا‌ و ‌رسول‌ و امام‌ و قرآن‌ و علماء اعلام‌ ‌از‌ ‌هر‌ جهتي‌ تام‌ الفاعليه‌ هستند بقدر خردلي‌ كوتاهي‌ نشده‌ تمام‌ اسباب‌ هدايت‌ ‌را‌ فراهم‌ كردند ولي‌ ‌اينکه‌ كفار و مشركين‌ بلكه‌ فسّاق‌ و مخالفين‌ و عصاة و معاندين‌ قابليت‌ ندارند بسبب‌ هوا و هوس‌ و حب‌ شهوات‌ و تقليد آباء و ‌غير‌ اينها اينها ‌را‌ ‌از‌ قابليت‌ انداخته‌ و ممكن‌ نيست‌ قبول‌ هدايت‌ كنند لذا ميفرمايد ‌در‌ ‌اينکه‌ آيه شريفه‌ وَ إِن‌ تَدعُهُم‌ إِلَي‌ الهُدي‌.

آنچه‌ پيغمبر اقامه‌ معجزه‌ كند و موعظه‌ و نصيحت‌ نمايد و ادلّه‌ و براهين‌ اقامه‌ كند فَلَن‌ يَهتَدُوا لن‌ ‌براي‌ نفي‌ تأبيد ‌است‌ ‌يعني‌ هرگز اينها هدايت‌ نميشوند بخصوص‌ ‌با‌ تأكيد إِذاً أَبَداً انتظار هدايت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ نداشته‌ باش‌ بيش‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ بخود زحمت‌ مده‌ ذَرهُم‌ يَأكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلهِهِم‌ُ الأَمَل‌ُ فَسَوف‌َ يَعلَمُون‌َ حجر ‌آيه‌ 3.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 57)- در مجازات الهی عجله نمی‌شود: از آنجا که در آیات پیشین سخن از گروهی از کافران تاریک دل و متعصّب در میان بود، در اینجا همان بحث را تعقیب می‌کند.

نخست می‌گوید، «چه کسی ستمکارتر است از آنها که به هنگام تذکّر آیات

ج3، ص53

پروردگارشان از آن روی می‌گردانند و کارهای گذشته خود را به دست فراموشی می‌سپارند» (وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها وَ نَسِیَ ما قَدَّمَتْ یَداهُ).

تعبیر به «تذکر» (یاد آوری) گویا اشاره به این است که تعلیمات انبیاء از قبیل یاد آوری حقایقی است که بطور فطری در اعماق روح انسان وجود دارد و کار پیامبران پرده برداشتن از روی آن است.

جالب این که در این آیه از سه طریق به این کور دلان درس بیداری می‌دهد:

نخست این که: این حقایق با فطرت و وجدان و جان شما کاملا آشناست، دیگر این که از سوی پروردگار خودتان آمده و سوم این که: فراموش نکنید شما خطاهایی انجام داده‌اید که برنامه انبیاء برای شستشوی آنهاست.

ولی این عده با همه اینها هرگز ایمان نمی‌آورند، «چرا که ما بر دلهایشان پرده افکنده‌ایم تا نفهمند! و در گوشهایشان سنگینی قرار داده‌ایم» تا صدای حق را نشنوند (إِنَّا جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً).

«و لذا اگر آنها را به سوی هدایت بخوانی هرگز هدایت را پذیرا نخواهند شد» (وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَی الْهُدی فَلَنْ یَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع