مگر آنان که از احسان به خلق به هسته خرمایی بخل میورزند بهرهای از مُلک خدا خواهند یافت؟
آیا آنان را بهره ای از حکومت است [که بخواهند چیزی به مردم دهند و کارساز دنیا و آخرتشان باشند، اگر هم بهره ای باشد] در این صورت به اندازه گودی پشت هسته خرما به مردم نمی پردازند.
آيا آنان نصيبى از حكومت دارند؟ [اگر هم داشتند،] به قدر نقطه پشت هسته خرمايى [چيزى] به مردم نمىدادند.
يا از پادشاهى نصيبى بردهاند؟ كه در اين صورت به قدر آن گودى كه بر پشت هسته خرماست به مردم سودى نمىرسانند.
آیا آنها [= یهود] سهمی در حکومت دارند (که بخواهند چنین داوری کنند)؟ در حالی که اگر چنین بود، (همه چیز را در انحصار خود میگرفتند،) و کمترین حق را به مردم نمیدادند.
Do they have a share in sovereignty? If so, they will not give those people [so much as] a speck on a date-stone!
Or have they a share in the kingdom? But then they would not give to people even the speck in the date stone.
Or have they even a share in the Sovereignty? Then in that case, they would not give mankind even the speck on a date-stone.
Have they a share in dominion or power? Behold, they give not a farthing to their fellow-men?
معانی کلمات آیه
ملك: (بضم- م) حكومت. اداره امور.
نقير: خال يا فرو رفتگى كوچكى است در پشت هسته خرما، گويى منقارى به آنجا زده اند (قاموس قرآن)،
چيز سبك و حقير را با آن مثل زنند و نيز به معنى تراشه است.[۱]
آيا براى آنان (يهوديان) بهرهاى از حكومت است؟ كه در آن هنگام ذرّهاى به مردم نمىدادند.
نکته ها
«نَقير» يا گودى پشت هستهى خرماست، و يا آن چيزى است كه پرندگان با منقار خود برمىدارند و كنايه از امر ناچيز و اندك است.
امام باقر عليه السلام دربارهى «نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ» فرمود: مقصود امامت و خلافت است و مقصود از «الناس» ما اهلبيت هستيم. «1» يعنى اگر كسانى به قدرت برسند به اندازه نخ هستهى خرمايى به اهلبيت عليهم السلام قدرت نخواهند داد.
در تفسير مجمعالبيان آمده كه يهود به قدرى انحصار طلبند كه اگر قدرتى به دست آورند، به ديگران نمىدهند. اين معنى، با روحيّهى بخل و تنگ نظرى يهود، سازگارتر است.
أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ: نيست براى ايشان بهرهاى از پادشاهى، تا آنكه مردمان تابع ايشان شوند در آنچه امر نمايند. و لازم باشد اطاعت آنها در اين حكم كه: هؤُلاءِ أَهْدى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا. چون زعم يهود آن بود كه
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 466
ايشان به ملك و نبوت از غير خود سزاوارترند، بدين سبب از متابعت عرب ننگ داشتند و مىگفتند آخر منصب ملك دارى و حكم گزارى و پيغمبرى به ما خواهد رسيد. حق تعالى فرمود: ايشان را از ملك بهرهاى نيست، و اگر فرضا از ملك و مال بهرهمند شوند، فَإِذاً لا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيراً: پس آن هنگام ندهند مردمان يا پيغمبر و اصحاب او را مگر به مقدار خطى كه در پشت هسته خرماست. اين مبالغه است در شدت شح و بخل ايشان كه در وقت پادشاهى، به فقير نقيرى را مضايقه كنند. پس به هنگام فقر و فاقه و مذلت و خوارى، پيداست كه چه چيز به كسى دهند.
آيا مر ايشانرا بهره است از پادشاهى پس آنهنگام نميدهند مردمانرا چيز كمى.
تفسير
يعنى اگر نصيبى از پادشاهى دنيا داشتند كمتر چيزى از آنرا باهلش نميدادند در كافى از حضرت باقر (ع) روايت نموده است كه مراد بملك امامت و خلافت است و مراد از مردم مائيم و نقير نقطه است كه در وسط هسته است فيض ره فرموده تخصيص ناس بآنها شايد براى آن باشد كه دنيا براى ايشان خلق شده و خلافت حق آنانست و اگر اموال در دست آنها بود مردم منتفع ميشدند و چون ايشان از حقوقشان محروم شدند مردم هم از حقوق و منافعشان باز ماندند پس آنها بمنزله تمام مردمند و وارد شده است كه مائيم ناس و شيعيان مايند اشباه الناس و ساير ناسند نسناس حقير عرض ميكنم بيان ايشان براى روايت اخير مناسب است ولى روايت اولى كه مفسر آيه است
جلد 2 صفحه 67
احتياج باين بيان ندارد زيرا كه در آنروايت بيان مصداق و مراد واقعى از لفظ ناس شده است نه بيان مفهوم تا اختصاص مدلول لفظى بآنها فهميده شود و اللّه اعلم.
(فاذا) يعني بر فرض که اگر رياستي يا سلطنتي موقتا پيدا كنند نفعي از آنها بغير نخواهد رسيد بلكه دارند مردم را ميدوشند و روغن آنها را ميگيرند و بار خود را سنگين ميكنند چنانچه مشاهده ميشود در دعات باطله و رؤساء جور و ارباب ضلالت.
لا يُؤتُونَ النّاسَ نَقِيراً نقير شيئي قليل و ناچيزي است که بحساب نميآيد يعني حتي خردلي نم پس نميدهند و كساني که بطمع اطراف آنها ميچرخند نااميد و مأيوس ميشوند جز ضلالت و گمراهي بهرهاي ندارند.
برگزیده تفسیر نمونه
در تفسیر دو آیه قبل گفته شد که یهود به خاطر جلب توجه بتپرستان مکه گواهی دادند که بتپرستی قریش از خدا پرستی مسلمانان بهتر است؟ و حتی خود آنان در مقابل بتها سجده کردند؟ در این آیه و آیه بعد این نکته یادآوری شده که قضاوت آنان به دو دلیل فاقد ارزش و اعتبار است:
1- «آیا آنها (یهود) سهمی در حکومت دارند (که بخواهند چنین داوری کنند!) در حالی که اگر چنین بود به مردم کمترین حق را نمیدادند» و همه چیز را در انحصار خود میگرفتند (أَم لَهُم نَصِیبٌ مِنَ المُلکِ فَإِذاً لا یؤتُونَ النّاسَ نَقِیراً).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: