آیه 53 سوره انبیاء

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 53 انبیاء)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<52 آیه 53 سوره انبیاء 54>>
سوره : سوره انبیاء (21)
جزء : 17
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

آنها ابراهیم را پاسخ دادند که ما پدران خود را بر پرستش این بتان یافته‌ایم (و ما پیروی آنها خواهیم کرد).

گفتند: پدرانمان را پرستش کنندگان آنها یافتیم [لذا به پیروی از پدرانمان آنها را می پرستیم!!]

گفتند: «پدران خود را پرستندگان آنها يافتيم.»

گفتند: پدرانمان را ديديم كه آنها را مى‌پرستيدند.

گفتند: «ما پدران خود را دیدیم که آنها را عبادت می‌کنند.»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

They said, ‘We found our fathers worshipping them.’

They said: We found our fathers worshipping them.

They said: We found our fathers worshippers of them.

They said, "We found our fathers worshipping them."

معانی کلمات آیه

«وَجَدْنَا»: دیده‌ایم و یافته‌ایم. «آبَآءَ»: پدران. مراد نیاکان و گذشتگان است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لَقَدْ آتَيْنا إِبْراهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا بِهِ عالِمِينَ «51»

و همانا ما پيش از اين، ابراهيم را به رشد و كمال خود رسانديم، و (البتّه) ما به (شايستگى‌هاى) او آگاه بوديم.

إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَها عاكِفُونَ «52»

آن زمان كه به پدرش (عمويش) و قومش گفت: چيست اين (صورت‌ها و) مجمسه‌هاى بى‌روحى كه شما همواره آنها را پرستش مى‌كنيد؟

قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِينَ «53»

(آنان در پاسخ) گفتند: ما پدرانمان را بر پرستش آنها يافته‌ايم!

قالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ «54»

(ابراهيم) گفت: به تحقيق كه شما و پدرانتان در گمراهى آشكار بوده و هستيد!

نکته ها

در آيات گذشته، سخن پيرامون تورات و قرآن بود، امّا در اين آيه خداوند مى‌فرمايد:

فرستادن پيامبران و كتب آسمانى، مسئله جديدى نيست و ما پيش از اينها نيز در زمان ابراهيم عليه السلام برنامه‌ى دعوت منحرفان را داشتيم.

با نگاهى به تاريخچه‌ى بت‌پرستى، به دست مى‌آيد كه ساختن مجسّمه در ابتدا، جنبه‌ى‌

جلد 5 - صفحه 461

يادبود بزرگان را داشته كه تدريجاً حالت قداست به خود گرفته و به صورت پرستش آنها درآمده است. «1»

كلمه‌ى «تماثيل» جمع «تمثال» به معناى مجسّمه‌هاى بى‌روح است.

پیام ها

1- انبيا پيش از مبعوث شدن، مورد توجّه خداوند هستند. «مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا بِهِ عالِمِينَ»

2- رشد واقعى آن است كه انسان را به يكتاپرستى برساند. رُشْدَهُ‌ ... إِذْ قالَ لِأَبِيهِ‌ ...

3- حضرت ابراهيم خود آمادگى پذيرش رشد را داشت. «رُشْدَهُ» و نفرمود: «رشدا». (استعدادها وظرفيت‌هاى وجودى انسان‌ها براى رشد متفاوت است)

4- در نهى از منكر، شرط سنّى وجود ندارد. «قالَ لِأَبِيهِ»

5- نهى از منكر را از نزديكان خود شروع كنيم. «قالَ لِأَبِيهِ»

6- در نهى از منكر، تعداد ملاك نيست، گاه مى‌بايست يك نفر در مقابل يك گروه قرار گيرد. «قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ»

7- در نهى از منكر، ابتدا به نهى از بزرگ‌ترين منكرات بپردازيم. «قالَ‌ .. ما هذِهِ التَّماثِيلُ»

8- يكى از شيوه‌هاى موفّق در نهى از منكر، مخاطب قرار دادن وجدان‌هاست. «ما هذِهِ التَّماثِيلُ»

9- باطل‌ها و منكرات را تحقير كنيم. «ما هذِهِ التَّماثِيلُ»

10- در نهى از منكر، مردم را از شخصيّت و كرامت انسانى‌شان آگاه سازيم. «أَنْتُمْ لَها عاكِفُونَ» و نفرمود «تعكفونها»

11- جلوه رشد در مبارزه با خرافات و ترك آن است. رُشْدَهُ‌ .. إِذْ قالَ‌ ...

12- پدران، زمينه‌ساز انحرافات نسل خود هستند. «وَجَدْنا آباءَنا»

13- رفتار نياكان در تربيت فرزندان مؤثر است، هرچند برآن سفارش هم نكنند. «وَجَدْنا آباءَنا»


«1». تفسير نمونه.

جلد 5 - صفحه 462

14- تقليد كوركورانه وتعصّب كور بر رفتار نياكان، مذموم و ممنوع است. «وَجَدْنا آباءَنا- أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ»

15- در نهى از منكر، خجالت كشيدن، كنايه‌گويى و رودربايستى، جايگاهى ندارد. «أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ»

16- نه قدمت و نه كثرت، هيچكدام دليلى بر حقّانيت نيست. «أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ»

17- در عقائد بايد تكيه‌گاه استدلال باشد نه راه نياكان. وَجَدْنا آباءَنا ... آباؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ‌

18- گمراهى، درجاتى دارد. «ضَلالٍ مُبِينٍ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِينَ (53)

قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِينَ‌: گفتند يافتيم پدران خود را مر بتان را پرستندگان و ما اقتدا به آنها نموديم. بدين كلام اقرار نمودند به تقليد پدران، زيرا نيافتند حجتى و برهانى بر پرستش آنان الّا پيروى پدران. و همين دليل است بر گمراهى آنان، زيرا تقليد در اصول دين البته مذموم و مردود است.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَقَدْ آتَيْنا إِبْراهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا بِهِ عالِمِينَ (51) إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَها عاكِفُونَ (52) قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِينَ (53) قالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (54) قالُوا أَ جِئْتَنا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللاَّعِبِينَ (55)

قالَ بَلْ رَبُّكُمْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَ أَنَا عَلى‌ ذلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ (56) وَ تَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ (57) فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً إِلاَّ كَبِيراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ (58) قالُوا مَنْ فَعَلَ هذا بِآلِهَتِنا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ (59) قالُوا سَمِعْنا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقالُ لَهُ إِبْراهِيمُ (60)

قالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلى‌ أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ (61)

ترجمه‌

- و بتحقيق داديم به ابراهيم رشادتش را از پيش و بوديم باو دانايان‌

چون گفت بپدر و كسانش چيست اين تمثالهائى كه شمائيد مر آنها را براى عبادت اقامت كنندگان‌

گفتند يافتيم پدرانمان را براى آنها عبادت كنندگان‌

گفت بتحقيق باشيد شما و پدرانتان در گمراهى آشكار

گفتند آيا آمدى نزد ما براستى يا توئى از شوخى كنندگان‌

گفت بلى پروردگار شما پروردگار آسمانها و زمين است كه آفريد آنها را و منم بر آن از گواهان‌

و بخدا هر آينه چاره جوئى كنم البتّه‌

جلد 3 صفحه 558

براى بتهاى شما بعد از آنكه روى گردانيد از آنها پشت كنندگان‌

پس گردانيد آنها را پاره پاره مگر بت بزرگى را كه بود از براى آنها، باشد كه آنها باو رجوع كنند

گفتند كه كرد اين عمل را بخدايان ما همانا او باشد هر آينه از ستمكاران‌

گفتند شنيديم جوانى را كه ببدى ياد ميكرد آنها را كه گفته ميشود باو ابراهيم‌

گفتند پس بياوريد او را در برابر چشمهاى مردم شايد كه آنها گواهى دهند.

تفسير

- خداوند متعال بعد از ذكر حضرت موسى و هارون شروع بقصّه حضرت ابراهيم عليه السّلام فرمود باين تقريب كه ما به ابراهيم عطا نموديم رشد و صلاح و كفايت و فلاح و كليّه استعدادات لازمه مقام رسالت را كه در خور او بود و قابليّت آنرا داشت پيش از موسى و هارون و پيش از بروز كمالات حضرت ختمى مرتبت در عالم شهود با آنكه ميدانستيم او قابل و لايق اين خلعت است و بايد علم توحيد را در جهان افراشته نمايد در وقتى كه بعمو يا جدّ مادرى خود آزر و اقوام خويش بعنوان توبيخ و تحقير فرمود اين مجسمه‌هاى بى‌شعور چيست كه شما معتكف در گاه و خاضع در پيشگاه آنها شديد و در برابرشان بخاك مى‌افتيد و سجده ميكنيد گفتند ما تقليد از رويّه و طريقه آباء و اجدادمان مينمائيم كه بعبادت آنها قيام داشتند فرمود تحقيقا شما و پدرانتان در گمراهى و ضلالت واضح و آشكارى بوده و ميباشيد چون دليلى بر ادّعاء خودتان كه اينها مستحق پرستش و ستايشند نداشته و نداريد حضرات چون گمان نميكردند كسى از رويّه آنها جدّا تكذيب نمايد و نسبت گمراهى بآنها دهد تصوّر كردند حضرت ابراهيم با آنها شوخى و ملاعبه مينمايد لذا پرسيدند كه آيا براستى و از روى جد اين سخنان را ميگوئى يا مقصودت شوخى و ملعبه است حضرت فرمود اين چه تصوّر باطلى است شما ميكنيد كه من ملاعبه ميكنم و اينها خدايان شما هستند پروردگار شما پروردگار آسمانها و زمين است كه تمام آنها و موجوداتشان را از مكمن غيب بى‌سابقه بعرصه شهود آورده و من بگفته خود يقين دارم بحجّت و برهان بلكه بمشاهده و عيان و قسم بخدا فكر اساسى و تدبير مفيدى براى از بين بردن بتهاى شما خواهم نمود بعد از آنكه شما از آنها رو گردان شويد و پشت به بتها كنيد و بجانب صحرا براى مراسم عيد متوجّه گرديد چون گفته‌اند حضرات عيدى داشتند كه سالى يكروز براى تفريح و

جلد 3 صفحه 559

گردش بيرون ميرفتند و در مراجعت بحضور در معابد و سجده بتها ميپرداختند و اين فرمايش بعد از قسم را حضرت ابراهيم محرمانه ببعضى از آنها فرموده بود و در آنروز با آنها بيرون نرفت و عذرى آورد يا او را نمرود مستحفظ بتها قرار داده بود و او تمام بتها را با تبر خرد و پاره پاره كرد و بت بزرگ آنها را بحال خود باقى گذارد و تبر را بگردن او آويخت براى آنكه در مراجعت آنها از گردشگاه و مراجعه بآنحضرت بفرمايد اين كار را او كرده و نتيجه بگيرد كه بعدا ذكر خواهد شد و بنابر اين ضمير در اليه ممكن است بآنحضرت عود نمايد و ممكن است به بت بزرگ بعد از ارجاع آنحضرت آنان را بآن و مراجعه آنها باو و توجّه بحالش كه قابل پرسش نيست چه رسد بپرستش و گفته‌اند تاء قسم كه براى افاده تعجب است اينجا از آسان شدن اين كار بزرگ است بخواست خدا براى او و كلمه جذاذ بر وزن و بمعناى حطام است و بكسر نيز قرائت شده و چون قوم از صحرا مراجعت نمودند و اوضاع را دگرگون مشاهده كردند گفتند كه اين عمل ناروا را با خدايان ما نموده مسلّما چنين كسى ظلم بخود كرده كه مستوجب عقوبت شده و همان بعض كه شنيده بودند از حضرت ابراهيم آن جمله محرمانه را يا كسانيكه حضرت آنها را ملامت فرموده بود بر ستايش و پرستش بتها گفتند ما از جوانيكه باو ابراهيم ميگفتند شنيديم كه ميگفت من چنين قصدى دارم يا ملامت ميكرد ما و مردم را بر ستايش و پرستش بتها و ميگفت اينها مجسمه‌هاى بى‌روحى بيش نيستند و نميتوانند نفع و ضررى بكسى برسانند و نبايد در برابر آنها سجده نمود خلاصه آنكه صحبت بتها را ميكرد و در مقام عيب گيرى و چاره‌جوئى براى آنها بود و در نتيجه رأى دادند بأحضار حضرت و گفتند برويد او را بياوريد در حضور مردم استنطاق كنيد تا اقرارى كه ميكند مردم بشنوند و شهادت بدهند و حجّت بر تقصير او تمام شود يا مشاهده نمايند عقوبتى را كه ما بر او وارد مينمائيم و موجب عبرت شود.

جلد 3 صفحه 560

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قالُوا وَجَدنا آباءَنا لَها عابِدِين‌َ (53)

‌در‌ جواب‌ ابراهيم‌ گفتند: ‌ما يافتيم‌ پدران‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ بتها و تمثالها عبادت‌ و پرستش‌ مي‌كردند، و ‌اينکه‌ جواب‌ ‌را‌ ‌به‌ تمام‌ انبياء ‌حتي‌ خاتم‌ انبياء مي‌دادند ‌که‌ تقليد آباء سلف‌ ‌آنها‌ ‌بود‌، و مسأله تقليد ‌در‌ باب‌ اصول‌ دين‌ حتّي‌ ‌از‌ علماء أعلام‌ جايز نيست‌ و معني‌ ندارد بالأخص‌ّ ‌در‌ باب‌ توحيد بايد ‌از‌ روي‌ دليل‌ و برهان‌ و منطق‌ يقين‌ پيدا كرد.

و امّا ‌در‌ فروع‌ ‌اگر‌ ‌از‌ ضروريات‌ ‌باشد‌ ‌ يا ‌ دليل‌ قطعي‌ عقلي‌ ‌ يا ‌ شرعي‌ ‌بر‌ طبقش‌

جلد 13 - صفحه 194

قائم‌ ‌باشد‌ آنهم‌ تقليد ندارد. بلي‌ ‌در‌ أحكامي‌ ‌که‌ باب‌ علم‌ منسدّ ‌باشد‌ بايد ‌ يا ‌ ‌به‌ اجتهاد دست‌ آورد ‌ يا ‌ احتياط نمود و ‌بر‌ كساني‌ ‌که‌ قوه اجتهاد ندارند تقليد كنند آنهم‌ ‌با‌ شرائط زيادي‌ ‌که‌ بايد مقلّد بفتح‌ مجتهد مطلق‌ ‌باشد‌ تقليد متجزّي‌ جايز نيست‌، عادل‌ ‌باشد‌ تقليد فاسق‌ ‌ يا ‌ ‌غير‌ معلوم‌ العدالة جايز نيست‌، كثير السهو و النّسيان‌ نباشد، ‌از‌ طريقه مألوفه‌ خارج‌ نباشد بلكه‌ بعضي‌ اعلميت‌ ‌را‌ ‌هم‌ شرط دانسته‌ ‌اگر‌ چه‌ دليلي‌ ندارد و تشخيص‌ اعلم‌ ‌هم‌ نوعا ميسور نيست‌.

(قالُوا): مشركين‌ (وَجَدنا آباءَنا لَها عابِدِين‌َ): ‌از‌ زمان‌ آدم‌ ‌تا‌ زمان‌ نوح‌ و ابراهيم‌ و موسي‌ و عيسي‌ و محمّد (ص‌) ‌در‌ ‌هر‌ طبقه‌ مشركين‌ بسيار بودند و اكثريت‌ ‌با‌ ‌آنها‌ ‌بود‌ و مؤمنين‌ ‌در‌ قلّت‌ بلكه‌ غايت‌ قلّت‌ بودند، و بقول‌ عوام‌ دين‌ آبائي‌ و أجدادي‌ ‌خود‌ ‌را‌ رها نمي‌كنيم‌ و ‌لو‌ ‌بر‌ خلاف‌ ‌آن‌ هزار معجزه‌ و دليل‌ اقامه‌ شود، و امروز قضيّه‌ نحوه ديگر ‌شده‌ تقليد اروپا و كفّار رواج‌ پيدا كرده‌ و دست‌ ‌از‌ دين‌ حقّه‌ ‌که‌ پدران‌ و اجداد ‌آنها‌ داشتند برداشته‌ و ‌آنها‌ ‌را‌ كهنه‌ پرست‌ و امّل‌ شناخته‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 53)- ولی بت پرستان هیچ گونه جوابی در برابر این منطق گویا نداشتند جز این که مطلب را از خود ردّ کنند و به نیاکانشان ارتباط دهند لذا «گفتند: ما پدران و نیاکان خویش را دیدیم که اینها را پرستش می‌کنند» و ما به سنت نیاکانمان وفا داریم (قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِینَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع