آیه 52 سوره انعام
<<51 | آیه 52 سوره انعام | 53>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و آنان را که صبح و شام خدا را میخوانند و قصدشان فقط خداست از خود مران، که نه چیزی از حساب آنها بر تو و نه چیزی از حساب تو بر آنهاست، پس اگر آن خداپرستان را از خود برانی از ستمکاران خواهی بود.
و آنان که بامدادان و شامگاهان پروردگارشان را می خوانند [و با این خواندن] خشنودی او را می خواهند، از خود مران. نه چیزی از حساب [عمل] آنان بر عهده توست، و نه چیزی از حساب [کار] تو بر عهده آنان است تا آنان را برانی و [به سبب راندنشان] از ستمکاران باشی.
و كسانى را كه پروردگار خود را بامدادان و شامگاهان مىخوانند -در حالى كه خشنودى او را مىخواهند- مران. از حساب آنان چيزى بر عهده تو نيست، و از حساب تو [نيز] چيزى بر عهده آنان نيست، تا ايشان را برانى و از ستمكاران باشى.
كسانى را كه هر بامداد و شبانگاه پروردگار خويش را مىخوانند و خواستار خشنودى او هستند، طرد مكن. نه چيزى از حساب آنها بر عهده تو است و نه چيزى از حساب تو بر عهده ايشان. اگر آنها را طرد كنى، در زمره ستمكاران درآيى.
و کسانی را که صبح و شام خدا را میخوانند، و جز ذات پاک او نظری ندارند، از خود دور مکن! نه چیزی از حساب آنها بر توست، و نه چیزی از حساب تو بر آنها! اگر آنها را طرد کنی، از ستمگران خواهی بود!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
شفيع: واسطه. شفع در اصل به معنى جمع كردن دو چيز است.
تطرد: طرد: راندن از روى بى اعتنايى. «لا تطرد»: مران، بى اعتنا مباش.
غداة: بامداد يا از اول صبح تا طلوع آفتاب.
عشى: از اول ظهر تا غروب آفتاب.
وجهه: وجه: صورت و چهره، روى هر چيز، اشرف هر چيز. به معنى مصدر (توجه كردن) نيز آمده است. به معنى «ذات» نيز آيد.[۱]
نزول
محل نزول:
این آیه در مکه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۲]
شأن نزول:
«شیخ طوسی» گوید: درباره سبب نزول آیه چنان كه ابن مسعود و دیگران روایت كنند آنست كه اشراف قریش و بنا به گفته فراء عدهاى از كفار كه از زمره آنان عیینة بن حصین بودند، گفتند: یا رسول الله اگر این فقیران را كه اطراف تو هستند از خود دور كنى اشراف قوم نزد تو آمده و مسلمان خواهند شد و البته این پیشنهاد مكر و خدعهاى بیش نبود و خداوند از باطن آنها آگاه بوده است. سپس این آیه نازل گردید[۳][۴][۵].[۶]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ ما عَلَيْكَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَ ما مِنْ حِسابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ «52»
و كسانى را كه بامداد و شامگاه پروردگارشان را مىخوانند، در حالى كه رضاى او را مىطلبند، از خود مران. چيزى از حساب آنان بر عهدهى تو نيست و از حساب تو نيز چيزى بر عهدهى آنان نيست كه طردشان كنى و در نتيجه از ستمگران شوى.
نکته ها
در شأن نزول اين آيه آمده است: جمعى از كفّار پولدار، چون ديدند فقيرانى مانند: عمار و بلال و خباب و ... دور پيامبر را گرفتهاند، پيشنهاد كردند كه آن حضرت، اينان را طرد كند تا آنان گرد او جمع آيند. به نقل «تفسير المنار» خليفهى دوّم گفت: به عنوان آزمايش، طرح را بپذيريم، آيهى فوق نازل شد. مشابه اين مطلب در سورهى كهف، آيهى 28 نيز آمده است.
جلد 2 - صفحه 467
در تفسير قُرطبى آمده است: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پس از نزول اين آيه، از مجلس فقرا بر نمىخاست تا آنكه اوّل فقيران برخيزند.
منظور از خواندن خدا در صبح و شب، ممكن است نمازهاى روزانه باشد. «1»
پیام ها
1- حفظ نيروهاى مخلص و فقير و مجاهد، مهمتر از جذب سرمايهداران كافر است. «لا تَطْرُدِ»
2- هدف، وسيله را توجيه نمىكند. براى جذب سران كفر، نبايد به مسلمانان موجود اهانت كرد. «لا تَطْرُدِ»
3- اسلام، مكتب مبارزه با تبعيض، نژاد پرستى، امتياز طلبى و باج خواهى است. (با توجّه به شأن نزول)
4- اغلب طرفداران انبيا، پابرهنگان بودهاند. (با توجّه به شأن نزول)
5- بهانه گيران، اگر از رهبر و مكتب نتوانند عيب بگيرند، از پيروان و وضع اقتصادى آنان عيبجويى مىكنند. (با توجّه به شأن نزول)
6- هيچ امتيازى با «ايمان» برابرى نمىكند. «يُرِيدُونَ وَجْهَهُ»
7- ميزان، حال فعلى اشخاص است. اگر مؤمنان فقير، خلاف قبلى داشته باشند، حسابشان با خداست. «ما عَلَيْكَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ»
8- حساب همه با خداست، حتّى رسول اكرم نيز مسئول انتخاب وعمل ديگران نيست، «ما عَلَيْكَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ» و خود نيز حساب و كتاب دارد. «وَ ما مِنْ حِسابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ»
9- طرد پابرهنگان و محرومان مخلص، ظلم است. «فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ»
«1». تفسير الميزان.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ ما عَلَيْكَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَ ما مِنْ حِسابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ (52)
«1» مجمع البيان ج 2 ص 304.
«2» نهج البلاغه، خطبه 112.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 279
شأن نزول- از على بن ابراهيم رحمه اللّه- جماعتى، فقراى مؤمنين، اصحاب صفه بودند (چهارصد نفر از اهالى و اموال خود مهاجرت به مدينه و در صفّه مسجد مكان داشتند) و حضرت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله به نفس نفيس خود سرپرستى ايشان مىفرمود و طعام را براى آنها حمل و به آنها مجانس و مأنوس بود. اغنياء كه مىآمدند آن را كاره داشته، و مىگفتند: دور نما اينها را.
شخصى از انصار روزى خدمت حضرت شرفياب، يكى از اصحاب صفّه نزديك حضرت نشسته بود. آن شخص دور نشست. حضرت، او را امر فرمود كه نزديك بيا اطاعت ننمود. فرمود: ترسيدى از فقر او به تو برسد. گفت: اين جماعت را از خود دور نما؛ آيه شريفه نازل شد: «1» وَ لا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ: و دور مكن و مران از مجلس خود آنان را كه مىخوانند و ياد مىكنند پروردگار خود را بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِ: در صبح و شب يعنى شب و روز ياد خدا نمايند. يا مراد نماز صبح و عصر است. و نزد بعضى مراد نماز پنجگانه است. از امام محمّد باقر عليه السّلام مروى است مراد آنكه قرآن مىخوانند در هر دو طرف روز. «2» تذكره- ذكر الهى در اين دو وقت فايده عظيم مترتب باشد، چنانچه در امالى- صدوق از جابر از ابى جعفر عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود: ملك هر آينه نازل شود با صحيفهاى در اوّل روز. و اوّل شب مىنويسد در آن عمل پسر آدم را. پس عمل كنيد در اوّل و آخر روز خيرى را، خداى تعالى مىآمرزد براى شما آنچه ما بين آنست انشاء اللّه، زيرا خدا فرمايد: «مرا ياد نمائيد (به طاعت) تا شما را ياد فرمايم (به رحمت)، و فرمود و ياد الهى شما را اكبر است. «3» يُرِيدُونَ وَجْهَهُ: مىخواهند بدان نماز و دعا و ذكر
«1» مجمع ج 2 ص 305- تفسير قمى، جلد اوّل، صفحه 202.
«2» مجمع البيان ج 2 ص 306.
«3» جامع الاخبار، صدوق، فصل 56 فى الاخلاص، حديث دوّم.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 280
جهت رضاى الهى و طريقه اخلاص او را. حاصل آنكه پروردگار خود را مىخوانند به حالتى كه مخلصانند در آن.
تنبيه- تقييد دعا به اخلاص تنبيه است بر آنكه اخلاص، ملاك امر باشد، و ترتب نهى بر آن، اشعار دارد بر آنكه دعا بر وجه اخلاص مقتضى اكرام ايشان و منافى طرد و دورى ايشان است. از فرمايشات حضرت صادق عليه السّلام اخلاص جمع مىكند اعمال فاضله را و اخلاص است مفتاح قبولى اعمال و وقوع رضاى الهى به آن. پس هر كه قبول فرمايد خدا عملش را و راضى شود از او، او مخلص است، اگرچه كم باشد عملش. و هر كه را قبول نفرمايد خدا از او، پس مخلص نيست، اگرچه عملش كثير باشد اعتبارا به آدم و ابليس (كه آدم با كمى عمل مقبول، و ابليس با كثرت آن مطرود گشت). «1» ما عَلَيْكَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ: نيست بر تو از حساب و اعمال آنها چيزى وَ ما مِنْ حِسابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ: و نيست از حساب و عمل تو بر ايشان چيزى، و حساب ايمان آنها بر تو نيست. شايد ايمان آنها اعظم باشد از كسانى كه طمع به ايمانشان دارى، يا مؤاخذه نمىشوى به حساب ايشان و نه ايشان به حساب تو تا بدينجهت اهتمام نمائى در ايمان آنها بر وجهى كه مؤمنان را از نزد خود برانى بسبب طمع در ايمان آنها فَتَطْرُدَهُمْ: (جواب نفى است) يعنى نيست بر تو حساب آنها و نيست بر ايشان حساب تو تا برانى ايشان را فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ: (جواب نهى است) يعنى ايشان را مران، كه اگر برانى پس باشى از ظالمان. اين غايت مبالغه است در منع از طرد مؤمنان، اگرچه در تقديم رؤسا و اغنيا بر ضعفا و فقرا ايمان آنها بود نه دور كردن فقرا و ضعفا، اما چون سبحانه و تعالى به علم ازلى مىدانست كه هرگز ايشان ايمان نياورند و مدعاى ايشان از اين اظهار، خدعه و مكر است، لذا پيغمبر صلى اللّه عليه و آله را از مكر آنها مطلع گردانيد.
تبصره- از آنجا كه شيطان مترصد است كه به انواع حيله و مكر مردم را از راه حق گمراه گرداند، طايفهاى را به انتساب اصحاب صفه، فريب؛ و رشته
«1» مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه، فصل 76 فى الاخلاص، حديث اوّل.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 281
تصوف را بدستاويز شياطين انسى جعل، و جماعت بسيارى را منحرف، و فرق بىشمار هويدا گردانيده، غافل از آنكه رويه اين طايفه با اصحاب صفه تباين كلى دارد.
مرحوم ثقة الاسلام مقدس اردبيلى در حديقة الشيعه شرح مفصلى در اقسام و عقايد آنها بيان، و بيست و دو فرقه عنوان فرمود: حلوليه، مشاركيه، شمراخيه، منصوريه، زراقيه، واصليه، حبيبيه، ولايتيه، وحدتيه، مباحيه، ملامتيه، مدحوريه، واقفيه، عشاقيه، كامليه، الهاميه، تلقينيه، جوريه، نوريه، باطنيه، جمهوريه، تسليميه، شيعه بايد متفرس باشد و فريب نخورد. و بدانكه احاديث از ائمه معصومين در مذمت آنها وارد شده و مقدس اردبيلى چهل حديث روايت نموده از جمله:
در عيون- از حضرت رضا عليه السّلام: من ذكر عنده الصّوفيّة و لم ينكره بلسانه او قلبه فليس منّا و من انكرهم فكانّما جاهد الكفّار بين يدى رسول اللّه. «1» هركه ذكر شود نزد او صوفيه و انكار نكند ايشان را به زبان يا به قلبش، پس نيست از ما. و هر كه انكار نمايد، چنان است كه جهاد نموده در حضور پيغمبر صلى اللّه عليه و آله.
و محمّد بن ابى نصر گويد: يكى از اصحاب، خدمت حضرت صادق عليه السّلام عرض كرد: ظاهر شده در اين زمان قومى و آنها را صوفيه نامند، چه مىفرمائيد در باره آنها؟ فرمود: بتحقيق آنها دشمن ما باشند. هر كه ميل كند به آنها، از آنها بوده و محشور شود با آنها. و زود است قومى ادعاى محبت ما نمايند، و حال آنكه مايل به اين طايفه و متشبه به آنها و لقب آنها را به خود گذارند، و تأويل كنند اقوال آنها را. پس هر كه مايل به آنها شود از ما نيست و ما از او برى هستيم، و هر كه انكار آنها نمايد مانند كسى باشد كه جهاد نموده در ركاب پيغمبر.
«1» سفينة البحار، جلد 2، صفحه 57 (بنقل از حديقة الشيعه)
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 282
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ ما عَلَيْكَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَ ما مِنْ حِسابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ (52)
ترجمه
و طرد منما آنانرا كه ميخوانند پروردگارشان را در بامداد و شبانگاه ميخواهند رضاى او را نيست بر عهده تو از حساب ايشان هيچ چيز و نيست از حساب تو بر عهده ايشان هيچ چيز تا برانى ايشان را پس بوده باشى از ستمكاران.
تفسير
قمى ره فرموده در مدينه جمعى از فقراء اهل ايمان بودند كه پيغمبر (ص) آنها را در صفّه جاى داده بود و آنها را اصحاب صفّه ميخواندند. حقير عرض مىكنم اصحاب صفّه كسانى بودند كه در سايبان جلو مسجد پيغمبر (ص) منزل داشتند و نيز فرموده پيغمبر (ص) با آنها معاشرت ميفرمود و بسا بود كه با خود طعام براى آنها مىآورد و ايشان خدمت آنحضرت ميرسيدند و پيغمبر (ص) ايشان را نزديك بخود مينشاند و با آنها انس مىگرفت و چون اغنيا و صاحبان تشخّص از اصحاب مىآمدند و اين سلوك را از آنحضرت نسبت بآنها مىديدند بطبعشان گران مىآمد و مىگفتند اينها را از خود دور فرما تا آنكه يكروز يكنفر از انصار آمد خدمت حضرت ديد يكنفر از اصحاب صفّه خود را به پيغمبر (ص) چسبانده و آنحضرت هم با او گرم صحبت شده است آن شخص انصارى دور نشست پيغمبر (ص) باو فرمود نزديك بيا اجابت ننمود حضرت فرمود شايد ميترسى از فقر او چيزى بتو سرايت نمايد انصارى عرض كرد اينها را از خود دور فرما و اين آيه نازل شد. و چون اصحاب صفّه روز و شب مشغول عبادت بودند براى اشاره بدوام ذكر ايشان تعبير بصبح و شام شده است و عبادت آنها از روى خلوص نيّت بود طمعى به پيغمبر (ص) نداشتند لذا خداوند فرموده آنها طالب خوشنودى منند حساب اعمال و جزاى آنها با تو نيست چنانچه حساب اعمال و جزاى تو با آنها نيست يعنى هر كدام حساب جداگانه داريد با من ضرر هيچيك بديگرى نميرسد پس جهت ندارد كه آنها را طرد نمائى تا ظلم نموده باشى بر ايشان براى بازداشتنشان از تكميل هدايت و بر خود براى تقصير در حق رسالت و بر اغنيا براى ابقائشان در كبر و نخوت.
جلد 2 صفحه 326
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
81
ميكند اگر اينها را از خود دور كند ممكن است ما باو بگرويم، اينکه آيه جوابگوي مشركين نازل شد بِالغَداةِ وَ العَشِيِّ بعضي مفسرين گفتند مراد نماز صبح و عشاء و بعضي گفتند پنج نماز و بعضي گفتند ذكر است در صبح و شام لكن ظاهر اينست که مراد از دعوت پروردگار اعم از نماز و ذكر و دعاء و تلاوت قرآن و امثال اينها است و مراد از غدوة و العشيّ روز و شب است يعني دائما مشغول عبادت هستند چنانچه در زيارت ابي عبد اللّه عليه السّلام ميگويي
(و لاندبنّك صباحا و مساء)
يعني دائما يُرِيدُونَ وَجهَهُ يعني قربة الي اللّه خالصا لوجه اللّه غرض ديگري ندارند و جز خدا چيز ديگري در نظر ندارند.
ما عَلَيكَ مِن حِسابِهِم مِن شَيءٍ وَ ما مِن حِسابِكَ عَلَيهِم مِن شَيءٍ
بلبل بباغ و جغد بويرانه تافته
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 52)
شأن نزول:
در مورد نزول این آیه و آیه بعد نقل شده: جمعی از قریش از کنار مجلس پیامبر صلّی اللّه علیه و آله گذشتند در حالی که «صهیب» و «عمّار»، «بلال» و «خباب» و امثال آنها از مسلمانان کم بضاعت و کارگر، در خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بودند.
آنها از مشاهده این صحنه تعجب کردند.
گفتند: ای محمّد؟ آیا به همین افراد از جمعیت قناعت کرده ای! اینها هستند که خداوند از میان ما انتخاب کرده؟ ما پیرو اینها بوده باشیم! هر چه زودتر آنها را از اطراف خود دور کن، شاید ما به تو نزدیک شویم و از تو پیروی کنیم.
آیه نازل شد و این پیشنهاد را به شدت رد کرد.
بعضی از مفسران اهل تسنن مانند نویسنده «المنار» حدیثی شبیه به این شأن نزول نقل کرده و سپس اضافه می کند: «عمر بن خطاب» در آنجا حاضر بود، و به پیامبر پیشنهاد کرد چه مانعی دارد که پیشنهاد آنها را بپذیریم! و ما ببینیم اینها چه می کنند.
آیات فوق پیشنهاد او را نیز رد کرد.
تفسیر:
مبارزه با فکر طبقاتیپ
در این آیه به یکی دیگر از بهانه جوییهای مشرکان اشاره شده و آن این که آنها انتظار داشتند پیامبر صلّی اللّه علیه و آله امتیازاتی برای ثروتمندان نسبت به طبقه فقیر قائل شود، بی خبر از این که اسلام آمده تا به این گونه امتیازات پوچ و بی اساس پایان دهد، لذا آنها روی این پیشنهاد اصرار داشتند که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله این دسته را از خود براند، اما قرآن صریحا و با ذکر دلایل زنده پیشنهاد آنها را نفی می کند، نخست می گوید: «کسانی را که صبح و شام پروردگار خود را می خوانند و جز ذات پاک او نظری ندارند، هرگز از خود دور مکن» (وَ لا تَطرُدِ الَّذِینَ یدعُونَ رَبَّهُم بِالغَداةِ وَ العَشِیِّ یرِیدُونَ وَجهَهُ).
در حقیقت آنها روی یک سنت دیرین غلط امتیاز افراد را به ثروت آنها می دانستند، و معتقد بودند باید طبقات اجتماع که بر اساس ثروت به وجود آمده همواره محفوظ بماند، و هر آیین و دعوتی بخواهد زندگی طبقاتی را بر هم زند، و این امتیاز را نادیده بگیرد، در نظر آنها مطرود و غیر قابل قبول است.
در جمله بعد می فرماید: «دلیلی ندارد که این گونه اشخاص با ایمان را از خود دور سازی، برای این که نه حساب آنها بر توست و نه حساب تو بر آنها» (ما عَلَیکَ مِن حِسابِهِم مِن شَیءٍ وَ ما مِن حِسابِکَ عَلَیهِم مِن شَیءٍ).
«با این حال اگر آنها را از خود برانی از ستمگران خواهی بود» (فَتَطرُدَهُم فَتَکونَ مِنَ الظّالِمِینَ).
قرآن پاسخ می دهد به فرض این که آنها چنین بوده باشند، ولی حسابشان با خداست، همین اندازه که ایمان آورده اند و در صف مسلمین قرار گرفته اند، به هیچ قیمتی نباید رانده شود، و به این ترتیب جلو بهانهجوییهای اشراف قریش را می گیرد.
یک امتیاز بزرگ اسلام
میدانیم در مسیحیت کنونی دایره اختیارات رؤسای مذهبی به طرز مضحکی توسعه یافته تا آنجا که آنها برای خود حق بخشیدن گناه قائل هستند، و به همین جهت می توانند کسانی را با کوچکترین چیزی طرد و تکفیر کنند، و یا بپذیرند.
قرآن در آیه فوق و آیات دیگر صریحا یادآور می شود که نه تنها علمای مذهبی، بلکه شخص پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نیز حق طرد کسی را که اظهار ایمان می کند، و کاری که موجب خروج از اسلام بشود، انجام نداده، ندارد. آمرزش گناه و حساب و کتاب بندگان تنها به دست خداست، و هیچ کس جز او حق دخالت در چنین کاری ندارد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- ↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 4، ص 421.
- ↑ صاحب مجمع البیان از ثعلبى نقل نماید كه از روایت مستند از عبدالله بن مسعود چنین برمى آید كه اشراف قریش نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند در حالتى كه صهیب و خباب و بلال و عمار و دیگران كه از فقرا مسلمین بودند، نشسته بودند. گفتند: یا رسول الله اگر اینان را كه دور تو هستند از خود دور نمائى. اشراف به تو خواهند پیوست. سلمان و خباب گویند: این آیه درباره ما نازل شده هنگامى كه اقرع بن حابس التمیمى و عیینة بن حصین الفزارى و عدهاى از مؤلفه قلوب نزد پیامبر آمدند و چنین سخنانى را به زبان آوردند».
- ↑ ابن حبان و حاكم از سعد بن ابى وقاص روایت كنند كه این آیه درباره شش نفر نازل شد كه من هم از آنان بودم و نیز عبدالله بن مسعود و چهار نفر دیگر هم بودهاند.
- ↑ در تفسیر على بن ابراهیم چنین آمده كه در مدینه فقیران مؤمنى بودند كه به آنان اهل صفة مىگفتند. پیامبر دستور داده بود كه آنان را در صفه جاى دهند و خود شخصاً به امور آنان رسیدگى مى كرد و گاهى اتفاق مى افتاد كه خود پیامبر از براى آنان غذا و طعام مىبرد و با آنها نشست و برخاست مینمود و با آنها انس و الفت مىگرفت تا جائى كه اگر اشراف و توانگران كه با پیامبر كارى مىداشتند. وقتى كه رسول خدا صلی الله علیه و آله را با آنها مىدیدند از رفتن نزد پیامبر كه با آنان نشسته بود، خوددارى مىكردند. تا این كه مردى از انصار نزد پیامبر آمد در حالتى كه یك نفر از اصحاب صفه نزد وى بود و خود را بسیار نزدیك پیامبر قرار داده بود و با وى به سخن گفتن مشغول بود. مرد انصارى خود را دور داشت، پیامبر به مرد انصارى فرمود كه جلو بیاید. او گوش نكرد، پیامبر فرمود: آیا مىترسى اگر نزدیك بیائى فقر این مرد به تو سرایت كند؟ مرد انصارى گفت: یا رسول الله او را از خود دور كن تا نزد تو بیایم سپس این آیه نازل گردید.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 335.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.