«51» إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ
به راستى كه خداوند، پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را بپرستيد كه اين راه مستقيم است.
نکته ها
برخلاف انجيلهاى تحريف شده كنونى كه از خداوند به عنوان پدر عيسى عليه السلام نام مىبرند، قرآن جملهى «رَبِّي وَ رَبُّكُمْ» را از زبان حضرت عيسى نقل مىكند، تا با هرگونه تفكّر غلط و ادّعاى الوهيّت درباره حضرت عيسى مبارزه كند.
حال كه بناست، راه خدا و بندگى او را بپذيريم كه راهى مستقيم و بدون انحراف است. در حالى كه راههاى ديگر داراى لغزشها، محدوديّتها و تابع هوسهاى درونى طاغوتهاست.
2- عيسى عليه السلام در مخلوق بودن وتحت تربيت بودن، همانند ساير مردم است. «رَبِّي وَ رَبُّكُمْ»
3- عبادت و بندگى خدا، راه مستقيم سعادت است. «فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ (51)
إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ: بدرستى كه ذاتى كه جامع صفات كماليه و منزه از نقايص و سزاوار پرستش باشد، پروردگار من و پروردگار شما است، فَاعْبُدُوهُ:
پس او را پرستش و ستايش كنيد به خلوص نيت، و غير را شريك او مگردانيد، هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ: اينست راه راست و رساننده به نجات.
تبصره: قول اول، براى تمهيد حجت؛ و قول دوم، براى تقريب حجت است به حكم، و لذا فَاتَّقُوا اللَّهَ، به كلمه «فاء» مترتب نمود، يعنى چون آوردم شما را معجزات باهره و آيات ظاهره، پس بترسيد خدا را در مخالفت، و پيروى كنيد مرا در دعوت. بعد شروع در دعوى نموده به اشاره و قول مجمل كه: إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ، تا اشاره باشد به استكمال قوه نظريه به اعتقاد صحيح و درست كه آن معرفت حق و توحيد است. پس از تكميل قوه عالمه، در صدد تكميل قوه عامله برآيد، چنانچه فرموده: فَاعْبُدُوهُ، چه آن امر به ملازمت طاعت باشد كه اتيان به
«1» بحار الانوار جلد 14 صفحه 234
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 111
اوامر و اجتناب از مناهى است. و بعد از آن تقرير فرموده به آنكه جمع بين دو امر، طريقى است كه ملازم به استقامت و صراط مستقيم است كه: هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ.
تتمه: طبرسى رحمه الله فرمايد: آيه شريفه حجت است بر ابطال قول نصارى كه عيسى را پسر خدا دانستند؛ بدين تقرير كه: مرا نسبت ندهيد به خدا، زيرا من بنده او هستم چنانچه شما بنده او هستيد. پس ذات يگانه او را عبادت كنيد كه اينست صراط مستقيم.
علامه مجلسى رضوان الله عليه به سندهاى معتبر از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام روايت نموده كه: حضرت عيسى بن مريم عليه السّلام سنگ در زير سر مىگذاشت در وقت خوابيدن، و جامههاى كهنه مىپوشيد، و نان و خورش او گرسنگى بود، و چراغش در شب مهتاب، و سايهاش در زمستان مشرق و مغرب زمين هر جا كه آفتاب مىتابيد، و ميوه و ريحانش گياهها بود كه از زمين براى حيوانات ميروئيد، و زنى نداشت كه مفتون او گردد، و فرزندى نداشت كه غم او را بخورد، و مالى نداشت كه او را از ياد خدا باز دارد، و طمعى از مردم نداشت كه او را ذليل گرداند. چهار پايش، دو پايش، و خدمتكارش دستهايش بود. «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ (51)
ترجمه
همانا خداوند پروردگار من و پروردگار شما است پس بندگى كنيد او را اينراهى است راست..
تفسير
كمال علم بتوحيد الهى است و كمال عمل بعبادت و اطاعت خداوند است و جامع بين علم و عمل راه راست و دين حق است كه شخص را بسعادت دنيا و آخرت ميرساند و تصريح حضرت عيسى بعبوديت خود براى تنبيه نصارى است كه او را از نسبت الوهيت مبرى دارند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّ اللّهَ رَبِّي وَ رَبُّكُم فَاعبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُستَقِيمٌ (51)
4- كلمه هذا صِراطٌ مُستَقِيمٌ دلالت دارد بر اينكه غير عبادت حق راه معوج و طريق ضلالت و موجب خسران دنيا و آخرت و شرك بخدا است و راه رستگاري و سعادت دارين منحصر بعبادت پروردگار است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 51)- در این آیه، از زبان حضرت مسیح برای رفع هر گونه ابهام و اشتباه و برای این که تولد استثنایی او را دستاویزی برای الوهیت او قرار ندهند چنین نقل میکند: «مسلما خداوند پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را پرستش کنید (نه من و نه چیز دیگر را) این راه مستقیم است» راه توحید و یکتاپرستی نه راه شرک و دوگانه و چندگانهپرستی (إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ).
در آیات دیگر قرآن نیز کرارا میخوانیم که حضرت مسیح (ع) روی مسأله عبودیت و بندگی خود در پیشگاه خدا، تکیه میفرمود، و بر خلاف آنچه در انجیلهای تحریف یافته کنونی که از زبان مسیح (ع) نقل شده که او غالبا کلمه پدر را در باره خدا به کار میبرد قرآن مجید کلمه «رب» (پروردگار) و مانند آن را از او نقل
ج1، ص287
میکند که دلیلی است بر نهایت توجه او نسبت به مبارزه با شرک، و یا دعوی الوهیت حضرت مسیح و لذا تا زمانی که حضرت مسیح (ع) در میان مردم بود هیچ کس جرأت پیدا نکرد او را یکی از خدایان معرفی کند بلکه به اعتراف محققان مسیحی مسأله تثلیث و اعتقاد به خدایان سه گانه از قرن سوم میلادی پیدا شد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: