آیه 50 سوره انعام
<<49 | آیه 50 سوره انعام | 51>> | ||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
-بگو: من شما را نمیگویم که گنجهای خدا نزد من است و نه آنکه از غیب (الهی) آگاهم و نمیگویم که من فرشتهام، من پیروی نمیکنم جز آنچه را که به من وحی میرسد. بگو: آیا کور و بینا برابرند؟ آیا فکر و اندیشه نمیکنید؟
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
خزائن: خزن (بر وزن عقل) حفظ و نگهدارى كردن. خزانه (به كسر اول) مكان نگهدارى (انبار). جمع آن خزائن است.
تتفكرون: فكر: انديشه. «أَ فَلا تَتَفَكَّرُونَ» آيا فكر نمى كنيد![۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ أَ فَلا تَتَفَكَّرُونَ «50»
(اى پيامبر! به مردم) بگو: من ادّعا نمىكنم كه گنجينههاى خداوند نزد من است و من غيب هم نمىدانم و ادّعا نمىكنم كه من فرشتهام، من جز آنچه را به من وحى مىشود پيروى نمىكنم. بگو: آيا نابينا و بينا برابرند؟ آيا نمىانديشيد؟
نکته ها
گويا مردم بى ايمان خيال مىكردند كسى مىتواند پيامبر باشد كه خزائن الهى در اختيارش باشد، يا انتظار داشتند تمام كارهاى خود را از مسير غيب حل كند، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در اين آيه مأمور مىشود با صراحت جلوى توقّعات نابجا و پندارهاى غلط آنان را بگيرد و محدودهى وظائف خود را بيان كند و بگويد: معجزات من نيز در چهارچوب وحى الهى است، نه تمايلات شما و بدانيد كه هر كجا به من وحى شد معجزه ارائه خواهم داد، نه هر كجا و
جلد 2 - صفحه 464
هرچه شما هوس كنيد.
در اين آيه، غيب دانستن پيامبر به صورت مستقل نفى شده، ولى گاهى آگاهىهايى از غيب به پيامبر عطا شده است. خداوند بارها دربارهى تاريخ حضرت يوسف و مريم و نوح و ... به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرموده است: «ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ» اين قصهها، اطلاعات غيبى است كه به تو مىدهيم. در آخر سورهى جنّ هم فرموده است: خداوند علم غيب دارد و آن را جز به اولياى خويش عطا نمىكند. پس علم غيب مخصوص خداست و اگر بخواهد گوشهاى از آن را در اختيار اولياى خود قرار مىدهد.
برخورد همهى انبيا با مردم يكسان بوده است. همين سخنان را حضرت نوح هم به مردم خود مىگفت. «1»
پیام ها
1- صداقت انبيا، تا آنجاست كه اگر فاقد قدرتى باشند، به مردم اعلام مىكنند. «قُلْ لا أَقُولُ»
2- از پيامبران، توقعات بيجا نداشته باشيد. «لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزائِنُ اللَّهِ»
3- زندگى، اهداف و شيوهى كار رهبر بايد صريح و روشن براى مردم بيان شود. قُلْ لا أَقُولُ ...
4- نگذاريد مردم، شمارا بيش از آنچه هستيد بپندارند. (شخصيّتها اگر القاب كاذب را از خود نفى كنند، جلوى غلوها و انحرافات گرفته مىشود). لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزائِنُ اللَّهِ ...
5- انبيا، با پول و تهديد و تطميع كار نمىكردند، تا ديگران از روى ترس و طمع، دور آنان جمع نشوند و خيال نكنند كه اگر با پيامبر باشند، از علم غيب يا خزانهى الهى مشكلاتشان حل خواهد شد. قُلْ لا أَقُولُ ...
«1». هود، 31.
جلد 2 - صفحه 465
6- پيامبر براى زندگى شخصى يا ادارهى حكومت، همچون ديگران از مسير عادّى اقدام مىكند و از علم غيب و خزانهى الهى استفاده شخصى نمىكند، گرچه براى اثبات نبوّت لازم است استفاده كند. «لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ»
7- گرچه پيامبر خزائن الهى و علم غيب ندارد، ولى چون به او «وحى» مىشود بايد از او پيروى كرد. «يُوحى إِلَيَّ»
8- كار پيامبر، نه بر اساس خيال و سليقه است، نه بر اساس تمايلات اجتماعى يا محيط زدگى، بلكه تنها براساس پيروى از وحى است. «إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى إِلَيَّ»
9- رفتار و گفتار پيامبران، براى ما حجّت است، چون بر مبناى وحى است. «إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى إِلَيَّ»
10- پيروى از انبيا، بصيرت واعراض از آنان، نابينايى است. «قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ»
11- فكر صحيح، انسان را به پيروى از انبيا وامىدارد و بهانهها و توقعات را كنار مىگذارد. «أَ فَلا تَتَفَكَّرُونَ» 6: 50
پانویس
- پرش به بالا ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم