آیه 4 سوره قصص

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ ۚ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<3 آیه 4 سوره قصص 5>>
سوره : سوره قصص (28)
جزء : 20
نزول : مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

همانا فرعون در زمین (مصر) تکبر و گردنکشی آغاز کرد و میان اهل آن سرزمین تفرقه و اختلاف افکند، طایفه‌ای از آنها (بنی اسرائیل) را سخت ضعیف و ذلیل می‌کرد، پسرانشان را می‌کشت (که مبادا به ظهور موسی قدرت یابند) و زنانشان را زنده می‌گذاشت (که به خدمت پردازند). همانا فرعون مردی بسیار مفسد و بد اندیش بود.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Indeed Pharaoh tyrannized over the land, reducing its people to factions, abasing one group of them, slaughtering their sons, and sparing their women. Indeed, He was one of the agents of corruption.

معانی کلمات آیه

  • شيعا: (بر وزن عنب): گروه‏ها. فرقه‌‏ها. مفرد آن شيعه است به معنى پيروان و ياران نيز آيد «شيعه الرجل: انصاره» (قاموس قرآن).
  • يستضعف: مناهل لغت استضعاف را ضعيف شمردن و ناتوان ديدن گفته‏‌اند در مجمع فرموده: «الاستضعاف: و جدان الشي‏ء ضعيفا» در اقرب الموارد آمده: «استضعفه: راه ضعيفا» جوهرى در صحاح ضعيف شمردن گفته است بعيد نيست كه آن به معنى تحميل ضعف بر ديگران باشد.
  • يذبح: ذبح: سر بريدن. تذبيح به معنى تكثير است يعنى: ذبح كردن پى در پى «ذبح القوم: بالغ في ذبحهم» يعنى اين كار مرتب درباره پسران بنى اسرائيل عملى مى‏‌شد.
  • يستحيى: استحياء: طلب حيات و زنده نگاه داشتن است. به نظر بعضى مراد از آن از بين بردن عفت و حياء زنان است.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ يَسْتَحْيِي نِساءَهُمْ إِنَّهُ كانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ «4»

همانا فرعون در سرزمين (مصر) سركشى كرده و مردم آنجا را فرقه فرقه نموده است، گروهى از آنان را به زبونى و ناتوانى كشانده، پسرانشان را سر مى‌برد و زنانشان را (براى كنيزى) زنده نگه مى‌دارد.

به راستى كه او از تبهكاران است.

نکته ها

كلمه‌ى «شيع» جمع «شيعة»، در اصل به معناى دنباله‌روى و تبعيّت است ولى از آنجا كه در يك گروه، معمولًا بعضى از بعضى ديگر پيروى مى‌كنند، به معناى گروه نيز مى‌آيد.

كلمه‌ى «نساء» به معناى زنان است، ولى شايد در اين آيه مراد دختران باشند، زيرا در برابر پسران قرار گرفته‌اند.

كلمه‌ى‌ «فِرْعَوْنَ» نام شخص نيست، بلكه عنوان پادشاهان مصر بوده است. چنانكه «كسرى‌» عنوان پادشاهان ايران و «قيصر» عنوانِ پادشاهان روم بوده است. «1»

پیام ها

1- شناخت اوضاع و احوال جوامع در هنگام ظهور و بعثت پيامبران، امرى لازم است. إِنَّ فِرْعَوْنَ‌ ...

2- در شناخت نظام‌ها، اشخاص مهم نيستند، بلكه عملكردها اهميّت دارند. «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي الْأَرْضِ» (نام «فرعون» به‌خاطر عملكرد استكبارى ومتجاوزانه اوست)

«1». لغتنامه دهخدا.

جلد 7 - صفحه 16

3- تكبّر و گردنكشى، زمينه‌ى فساد و گناه است. عَلا فِي الْأَرْضِ‌ ... يَسْتَضْعِفُ‌ ...

يُذَبِّحُ‌ ...

4- تفرقه اندازى، بارزترين اهرم سلطه مستكبران بر مردم است. «جَعَلَ أَهْلَها شِيَعاً» (تا وقتى مردم اتّحاد و همبستگى داشته باشند، طاغوت‌ها قدرتى ندارند و نمى‌توانند كارى از پيش ببرند.)

5- تفرقه، مقدّمه‌ى ذلّت‌پذيرى است. ابتدا مردم گروه‌گروه و متفرّق مى‌شوند سپس به استضعاف كشيده مى‌شوند. «شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ»

6- اعمال خلاف كارگزاران، به پاى حاكم نيز حساب مى‌شود. در اين آيات تمام جنايات ياران فرعون، به شخص او نيز نسبت داده شد. «جَعَلَ‌، يَسْتَضْعِفُ‌، يُذَبِّحُ»

7- خداوند، مسأله تفرقه افكنى را قبل از قتل و كشتار ذكر فرموده است. شايد به خاطر آن كه تفرقه زمينه‌ى كشتن و يا مهم‌تر از كشتن است. شِيَعاً ... يُذَبِّحُ‌

8- سياست‌گذار و دستوردهنده نيز عامل و فاعل جرم شناخته مى‌شود. إِنَّ فِرْعَوْنَ‌ ... يَسْتَضْعِفُ‌، يُذَبِّحُ‌، يَسْتَحْيِي‌

9- تفرقه افكنان مفسدند. «كانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ»

آرى هر جامعه كه حاكمش متكبّر، مردمش متفرّق، نيروهاى فعّالش مورد تهديد و منافعش در كام طبقه مرفّه باشد، جامعه‌اى فرعونى و طاغوتى است.

پانویس

  1. پرش به بالا تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج‏8، ص: 8

منابع