و برخی از آن مردم منافق با تو گویند که به ما در جهاد اجازه معافی ده و ما را در آتش فتنه (و گناه نافرمانی) میفکن، آگاه باش که آنها خود به فتنه و امتحان در افتادند و همانا دوزخ به آن کافران احاطه دارد.
و از منافقان کسانی هستند که می گویند: ما را اجازه ترک نبرد ده و به فتنه و گناه دچار مکن. آگاه باش که [آنان با این درخواست ناهنجارشان] به فتنه و گناه افتاده اند؛ و یقیناً دوزخ بر کافران احاطه دارد.
و از آنان كسى است كه مىگويد: «مرا [در ماندن] اجازه ده و به فتنهام مينداز.» هشدار، كه آنان خود به فتنه افتادهاند، و بىترديد جهنم بر كافران احاطه دارد.
بعضى از آنان مىگويند: مرا رخصت ده و به گناه مينداز. آگاه باش كه اينان خود در گناه افتادهاند و جهنم بر كافران احاطه دارد.
بعضی از آنها میگویند: «به ما اجازه ده (تا در جهاد شرکت نکنیم)، و ما را به گناه نیفکن»! آگاه باشید آنها (هم اکنون) در گناه سقوط کردهاند؛ و جهنم، کافران را احاطه کرده است!
Among them there are some who say, ‘Give me leave, and do not put me to temptation.’ Look! They have already fallen into temptation and indeed hell besieges the faithless.
And among them there is he who says: Allow me and do not try me. Surely into trial have they already tumbled down, and most surely hell encompasses the unbelievers.
Of them is he who saith: Grant me leave (to stay at home) and tempt me not. Surely it is into temptation that they (thus) have fallen. Lo! hell verily is all around the disbelievers.
Among them is (many) a man who says: "Grant me exemption and draw me not into trial." Have they not fallen into trial already? and indeed Hell surrounds the Unbelievers (on all sides).
معانی کلمات آیه
تفتنى: فتنة. امتحان، وسيله امتحان، شدت عذاب، شرك.
فتن در اصل گذاشتن طلا در آتش است براى امتحان. «لا تفتنى»: به فتنه نيانداز مرا.[۱]
نزول
«شیخ طوسی» گوید: ابن عباس و مجاهد و ابن زید گویند: این آیه درباره جد بن قیس نازل گردید، بدین شرح وقتى که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به مردم فرمان خروج به سوى غزوه تبوک براى جنگ با رومیان را صادر فرمود، جد بن قیس گفت: یا رسول الله مردى هستم که مفتون و دلباخته زنان رومى مى شوم مرا به فتنه زنان زرد فام[۲] رومى میفکن[۳].[۴]
و برخى از آنان (بهانهجويانِ ترسو) مىگويند: به من اجازه بده (به جبهه نيايم) و مرا (به گناه و) فتنه مينداز. آگاه باشيد كه اينان در فتنه (و گناه) سقوط كردهاند و همانا جهنّم بر كافران احاطه دارد.
نکته ها
يكى از بزرگان قبيلهى بنىسلمه كه از منافقان بود، از رسول خدا اجازه خواست تا به جنگ تبوك نرود و بهانهاش اين بود كه اگر چشمم به زنان رومى بيفتد، فريفته شده، به گناه مىافتم. حضرت اجازه داد. اين آيه نازل شد و او را به خاطر عدم شركت در جبهه، گناهكار و در فتنه افتاده دانست. پيامبر صلى الله عليه و آله او را از رياست قبيله بركنار و بُشربنبراء را كه سخاوتمند و خوش اخلاق بود، به جاى او نصب كرد. «1»
پیام ها
1- فرماندهى كل قوا، از مسئوليّتهاى پيامبر و رهبر در جامعهى اسلامى است.
«مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لِي»
2- منافقان بىادب، رسول خدا را عامل فتنه مىپنداشتند. «ائْذَنْ لِي وَ لا تَفْتِنِّي»
3- در بينش منافقان، جهاد در راه خدا، بلا و گرفتارى است. «وَ لا تَفْتِنِّي»
4- جنگ، بوتهى فتنه و آزمايش است. «وَ لا تَفْتِنِّي»
«1». تفسير نمونه.
جلد 3 - صفحه 434
5- بعضى منافقان براى فريب متديّنين، از عنوانها و مسائل مذهبى استفاده مىكنند. «وَ لا تَفْتِنِّي» (به اسم نگاه نكردن به دخترانِ رومى، فرمان خدا و رسول را زير پا مىگذارند!)
6- آنان كه از فتنهى جنگ نگران و گريزانند، در فتنهى بالاترى خواهند افتاد. «أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا»
7- فرار از آزمايش الهى، امكان ندارد. «1» با آنكه گفتند: «لا تَفْتِنِّي» امّا به فتنه گرفتار شدند. «فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا»
8- بهانهگيرى منافقانه براى فرار از جهاد، مايهى كفر است. ائْذَنْ لِي ... كافرين
9- احاطهى جهنّم بر كافران، به خاطر احاطهى گناه بر وجود آنان است. «2»
«محيطة»
«1». «احَسِبَ الناس ان يُتركوا ان يقولوا آمنّا وهم لايُفتنون». عنكبوت، 2.
شأن نزول- در مجمع چنين نقل شده كه: چون پيغمبر، امر به غزوه تبوك نمود، فرمود: بيرون رويد شايد غنيمت بنات الاصفر را دريابيد. جدبن قيس بر خاست گفت: يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله اذن قعود به من ده و مرا به سبب بنات الاصفر زنهاى روم به فتنه مينداز، مىترسم به فتنه افتم. حضرت او را اجازه داد آيه شريفه نازل شد:
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لِي وَ لا تَفْتِنِّي: و بعضى از منافقين كسى است كه مىگويد مرا اذن ده در قعود از جهاد، و مرا در فتنه ميفكن يعنى زنان روم. يا مرا در حرج و گناه ميانداز به سبب عصيان مخالفت امر تو در خروج به جهاد. و اين ميسر نيست. حق تعالى بر سبيل تعجّب فرمايد: أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا: آگاه باشيد و ملاحظه كنيد كه اين مرد و اتباع او در عصيان و كفر و طغيان، غرق شدهاند، با
ج5، ص 114
اين حال انديشه ندارند و حرج نمىدانند، لكن مىترسد كه به نظر در بنات الاصفر به فتنه افتد، چقدر غافل هستند. ابى مسلم گويد: جدبن قيس به پيغمبر گفت: مرا معذب مساز به تكليف خروج در شدت گرما. حق تعالى فرمود:
آگاه باشيد كه در حرارتى اعظم از آن افتادند، يعنى آتش جهنم، و دال است بر اين قوله تعالى «وَ قالُوا لا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ قُلْ نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كانُوا يَفْقَهُونَ» حاصل آنكه خداى تعالى فرمايد: اينها در عين فتنه واقعند و خود غافلند.
وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكافِرِينَ: و بتحقيق جهنم هر آينه احاطه شده است به كافرين كه هيچ مخلص و رهائى براى آنها نيست و فاصلهاى هم نباشد الا مرگ، كه به محض ازهاق روح به عذاب برزخى مبتلا و پس از حشر، به عذاب ابدى گرفتار خواهند بود.
در تفسير شيخ ابو الفتوح رازى (قدس اللّه سره) چون اين آيه نازل شد، حضرت، بنى اسامه را فرمود: بزرگ شما كيست؟ گفتند: جد بن قيس الا آنكه او بد دل و بخيل است. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: و اىّ داء ادوء من البخل كدام درد بىدرمانتر است از بخل، بلكه سيد شما اين جوان سخى كريم، بشير پسر براء بن معرور است. حسان ثابت در اين معنى شعرى انشاد نمود.
و بعضى از آنها كسى است كه ميگويد اذن ده بمن و در فتنه مينداز مرا اگاه باش در فتنه افتادند و همانا دوزخ هر آينه احاطه دارد بكافران
اگر برسد تو را خيرى بد آيد آنها را و اگر برسد تو را بلائى ميگويند بتحقيق گرفتيم صلاح كار خودمان را از پيش و برگردند با آنكه آنها شادانند
بگو نميرسد ما را مگر آنچه نوشت خدا براى ما او است اختياردار ما و بر خدا پس بايد توكّل كنند گروندگان
بگو آيا انتظار ميبريد بما مگر يكى از دو خوبى را و ما انتظار ميبريم بشما آنرا كه برساند شما را خدا بعذابى از نزد خود يا بدستهاى ما پس انتظار بريد كه ما با شما منتظرانيم.
تفسير
قمى ره فرموده نازل شد در باره جدّ بن قيس وقتى پيغمبر (ص) باو فرمود با ما نمىآئى در اين سفر بجهاد شايد از زنان سفيد رومى بهرهمند شوى او عرض كرد بخدا همه اقوام من ميدانند كه هيچكس بيشتر از من زن دوست نيست ميترسم اگر با شما بيايم وقتى زنان سفيد روم را به بينم نتوانم صبر كنم پس مرا بفتنه مينداز و اذن بده در وطن بمانم و بپاره از قوم خود دستور داد كه هوا گرم است حركت نكنيد پس پسرش گفت به پيغمبر آن جواب را ميدهى و بقومت اين دستور را منتظر باش كه آيه در شأن تو نازل شود كه مردم تا روز قيامت بخوانند و چنان شد و جد بن قيس گفت محمد خيال ميكند جنگ با روم هم مثل ساير جنگها است يكنفر از اين جماعت بوطن بر نخواهند گشت و
جلد 2 صفحه 589
بعضى گفتهاند مراد آنستكه رخصت ده مرا در اقامت چون متمكن از سفر نيستم و اگر اجازه ندهى ناچار مخالفت ميكنم و در معصيت مىافتم و بنظر حقير محتمل است مراد آن باشد كه در اين سفر جز بلا و محنت چيزى نيست اذن بده بمانم تا در بلا نينداخته باشى مرا در هر حال كفرى است كه از گويندهاش صادر شده و خداوند از آن جواب داده است كه آنها در فتنه افتادند بمخالفت امر پيغمبر و ظهور نفاق و عذر غير موجّه دروغ و علامت وقوع آنها در وسط بلا و معصيت و خذلان آنستكه اثرى از خير و بركت و سعادت در اطراف وجود آنها پيدا نمىشود و گناه بر آنها احاطه نموده لذا جهنم هم در قيامت بر آنها احاطه خواهد نمود و اين جماعت علاوه بر آنكه مساعد نيستند معاندند چون از حالشان ظاهر ميشود كه اگر در جنگ مسلمانان غالب شوند بدشان مىآيد و اگر مغلوب شوند خوشحال ميشوند و مىگويند ما از اول تكليف خودمان را فهميديم كه بايد از اين جنگ كناره كرد لذا تخلف نموديم و با مسرّت از مسلمانان كناره كرده بمنازل خود ميروند و قمى ره از امام باقر (ع) نقل نموده كه مراد از حسنه غنيمت و عافيت است و مراد از مصيبت بلاء و شدّت است و ظاهرا بيان فرد واضح شده است و الّا حسنه شامل است هر پيش آمد خيرى را و مصيبت شامل است هر پيش آمد شرّى را كه موجب كدورت و ملالت شود و در جواب آنها بايد گفت و معتقد شد كه ما تمام امور را از خير و شر بتقدير الهى ميدانيم ناصر و معين و اختياردار و نگهدار ما خدا است حق مؤمن آنستكه اميد و توكل او فقط بخدا باشد و جز رضاى او نخواهد و نه پسندد علاوه بر آنكه ما اگر مغلوب شويم شهيد ميشويم و زنده ميمانيم با نام نيك و نعمت ابدى و اگر غالب شويم فائز ميشويم بغنيمت و عزت پس در هر حال يكى از دو خير و خوبى بما واصل خواهد شد و شما بايد منتظر يكى از آندو باشيد براى ما و ما منتظريم براى شما يكى از دو پيش آمد بد را و آن يا عذاب الهى است در دنيا مانند صاعقه و خسف و غرق بيد قدرت او يا قتل و اسارت و ذلّت است بدست ما به امر أو پس شما منتظر عاقبت امر ما باشيد چنانچه ما هم منتظر عاقبت كار شمائيم در نهج البلاغه است و در كافى از امير المؤمنين (ع) نقل نموده كه مرد مسلمان برى از خيانت آنستكه منتظر يكى از دو خوبى باشد كه يا داعى الهى را اجابت نمايد و آنچه نزد خدا است خير است براى او و يا روزى خدا باو برسد و با اهل و عيال خود زندگانى كند و دين خود را حفظ نمايد و اين كافى است براى او و در كافى از امام باقر (ع) نقل نموده كه آن دو خوبى يا
جلد 2 صفحه 590
مرگ است در طاعت خدا يا ادراك ظهور امام زمان رزقنا اللّه تعالى انشاء.
أَلا فِي الفِتنَةِ سَقَطُوا بنا بر قول مفسرين يعني در مخالفت امر بخروج لكن ظاهر اينست که شما امتحان خود را داديد در غزوه احد که قبلا اشاره فرمود و از ايمان ساقط شديد و كفر و نفاق و عدم ايمان خود را آشكار كرديد و جايگاه شما معين شد که جهنم است وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالكافِرِينَ هيچ كافري نيست که از حيطه جهنم خارج باشد طبيعي، مشرك، يهود، نصاري، مجوس، منافق، مرتد و ساير طبقات كفار و البته مراد غير قاصرين از اطفال و مجانين و امثال آنها است زيرا البته و لو اطلاق كافر بر آنها ميشود و احكام كفر بر آنها في الجمله جاري است لكن مسلّما معذب نخواهند بود.
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 49)
شأن نزول:
هنگامی که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مسلمانان را آماده جنگ تبوک میساخت و دعوت به حرکت میکرد یکی از رؤسای طایفه «بنی سلمه» به نام «جدّ بن قیس» که در صف منافقان بود خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمد و عرض کرد اگر اجازه دهی من در این میدان جنگ حاضر نشوم زیرا علاقه شدیدی به زنان دارم مخصوصا اگر چشمم به دختران رومی بیفتد ممکن است دل از دست بدهم و مفتون آنها شوم! پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به او اجازه داد.
در این موقع آیه نازل شد و عمل آن شخص را محکوم ساخت.
ج2، ص213
تفسیر:
منافقان بهانه تراش! شأن نزول فوق نشان میدهد که انسان هرگاه بخواهد شانه از زیر بار مسؤولیتی خالی کند از هر وسیلهای برای خود بهانه میتراشد.
به هر حال قرآن در اینجا روی سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده و در پاسخ این گونه بهانه جویان رسوا میگوید: «بعضی از آنها میگویند به ما اجازه بده (که از حضور در میدان جهاد خودداری کنیم) و ما را مفتون و فریفته (زنان و دختران زیبا روی رومی) مساز»! (وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ ائْذَنْ لِی وَ لا تَفْتِنِّی).
اصولا منافقان برای اغفال افراد با ایمان غالبا به یک سلسله موضوعات جزئی و ناچیز و گاهی مضحک متشبث میشوند تا موضوعات مهم و کلی را نادیده بگیرند.
ولی به هر حال قرآن در پاسخ او میگوید: «آگاه باشید که اینها هم اکنون در میان فتنه و گناه و مخالفت فرمان خدا سقوط کردهاند و جهنم گرداگرد کافران را احاطه کرده است» (أَلا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکافِرِینَ).
یعنی آنها به عذرهای واهی و این که ممکن است بعدا آلوده به گناه بشوند هم اکنون در دل گناه قرار دارند و جهنم گرداگرد آنها را فرا گرفته است آنها فرمان صریح خدا و پیامبرش را در باره حرکت به سوی جهاد زیر پا میگذارند مبادا به «شبهه شرعی» گرفتار شوند!
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
پرش به بالا ↑ فراء گوید: رومیان از آن جهت زردرنگ بودند که وقتى که حبشیان سیاهرنگ بر روم غلبه کردند با دختران سفیدرنگ رومى درآمیختند و آمیختن سیاه حبشى با سفید رومى زرد فامى را در رومیان ایجاد نمود.
پرش به بالا ↑ ابن مردویه در تفسیر خود و نیز طبرانى و ابونعیم از ابن عباس و همچنین ابن ابىحاتم و ابن مردویه در تفاسیر خود از جابر بن عبدالله این روایت را نیز نقل نموده اند و نیز طبرانى از ابن عباس چنین افزوده که پیامبر فرمود: جنگ کنید و دختران زردفام رومى را به غنیمت برگیرید. عده اى از منافقین گفتند: محمد میخواهد مردم را به وسیله زنان رومى بیازماید.