آیه 48 سوره بقره
<<47 | آیه 48 سوره بقره | 49>> | ||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و حذر کنید از آن روزی که هیچ کس به کار دیگری نیاید، و شفاعت هیچ کس پذیرفته نشود، و فدا و عوض از کسی قبول نکنند، و هیچ یاری کننده و فریاد رسی نخواهند داشت.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
تجزى: جزاء اگر ما بعدش «باء- على» آيد به معنى مكافات و مجازات باشد و اگر ما بعدش «عن» آيد به معنى قضاء و اداء و بدون آنها به معنى كفايت است، «جزى الشيء: كفى» (قاموس).
شفاعة: واسطه شدن. شفع و شفاعة مصدر هستند به معنى منضم كردن چيزى به چيزى (مفردات).
عدل: (بفتح عين) عوض. آن در اصل به معنى برابرى است. اسم و مصدر هر دو آمده است. آنچه گفته شده از قبيل: مثل، عوض، ضد ظلم، همه از مصاديق معناى اول هستند.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«48» وَ اتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً وَ لا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا يُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ
و بترسيد از روزى كه هيچ كس چيزى (از عذاب خدا) را از كسى دفع نمىكند و هيچ شفاعتى از كسى پذيرفته نمىشود و از كسى غرامت و بدلى گرفته نشود ويارى نخواهند شد.
نکته ها
در اين آيه به برخى باورهاى غلط و اميدهاى نابجاى يهود، اشاره شده است. آنان گمان مىكردند كه در روز قيامت اجدادشان، شفيع آنان خواهد شد. چنانكه بتپرستان، بتها را شفيع خود مىپنداشتند. برخى از آنان قربانى كردن را كفّارهى گناهان دانسته و اگر پول
«1». آلعمران، 110.
«2». جاثيه، 16.
جلد 1 - صفحه 111
نداشتند، يك جفت كبوتر را سر مىبريدند. گروهى از آنان به همراه مرده، طلا و زيورآلات دفن مىكردند تا به عنوان جريمهى گناهانش بپردازد.
غافل از آنكه قيامت بر خلاف دنياست كه برخى با پول و پارتى و يا حمايت شدن از قدرتها، بر مشكلاتشان پيروز مىشوند.
در روز قيامت، نسبت به كفّار تمام سببها قطع؛ «تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ» «1» و نسبتها محو؛ «فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ» «2» و زبان عذرخواهى بسته مىشود؛ «وَ لا يُؤْذَنُ لَهُمْ فَيَعْتَذِرُونَ» «3» مال و فرزند كارآيى ندارند؛ «لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ» «4» و خويشاوندى نيز ثمرى ندارد؛ «لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحامُكُمْ» «5» قدرتها پوچ مىشوند؛ «هَلَكَ عَنِّي سُلْطانِيَهْ» «6» و شفاعت بدون اذن خداوند پذيرفته نمىشود؛ «وَ لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى» «7» و فديه پذيرفته نمىشود. «لا يُؤْخَذُ مِنْكُمْ فِدْيَةٌ» «8»
بحثى درباره شفاعت
شفاعت از كلمه «شفع» به معناى يارى و نصرت است و به جفت چون كمك و ياور است اطلاق شده است. يعنى افرادى كه مايهاى از ايمان و تقوا و عمل داشته و در آن روز كمبودى دارند، لطفى به آن مايهها اضافه مىشود و در اثر جفت وهمراه شدن با لطف اولياى الهى، از قهر خداوند نجات مىيابند. بنابراين شفاعت، تنها شامل كسانى مىشود كه تلاشگرند، ولى در راه ماندهاند و نياز به قدرتى دارند كه در كنار آنان باشد.
حدود سى آيه از قرآن مربوط به شفاعت است كه به چند دسته تقسيم مىشوند:
1- آياتى كه شفاعت را نفى مىكنند، مانند: «يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ» «9»، روزى كه معامله و دوستى و شفاعت در آن نيست.
2- آياتى كه شفاعت را مخصوص خداوند مىدانند، مانند: «ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا
«1». بقره، 166.
«2». مؤمنون، 101.
«3». مرسلات، 36.
«4». شعراء، 88.
«5». ممتحنه، 3.
«6». الحاقه، 29.
«7». انبياء، 28.
«8». حديد، 15.
«9». بقره، 254.
جلد 1 - صفحه 112
شفيع» «1»، غير از او هيچ ياور و شفاعت كنندهاى نيست.
3- آياتى كه از شفاعت ديگران با اذن خداوند ياد مىكنند، مانند: «مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ» «2»، چه كسى در نزد او (خداوند) شفاعت مىكند مگر به اذنش؟
4- آياتى كه شرايط شفاعت شوندگان را بيان مىكنند، مانند:
الف: شفاعت براى كسى است كه مورد رضايت خدا باشد. «وَ لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى» «3»
ب: براى ظالمان، دوستدار و شفيعى نيست. «ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَ لا شَفِيعٍ» «4»
ج: فرشتگان براى مؤمنان، دعا واستغفار مىكنند. «وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا» «5»
با توجّه به آيات فوق، معلوم مىشود كه شفاعت بىقيد و شرط نيست و شفاعت به اجازه و اذن خداست و شفاعت شونده، بايد واجد شرايطى باشد و اگر كسى شرايط شفاعت را دارا نباشد، هر چند همسر پيامبر خدا باشد، مورد شفاعت قرار نمىگيرد. چنانكه همسر نوح و لوط عليهما السلام به علّت فسق، مشمول شفاعت نشدند. «فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ قِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ» «6»
بنابراين شفاعتى سازنده است كه انسان را با اولياى خدا پيوند دهد و مانع يأس او شود. ولى اگر ايمان به شفاعت سبب جرأت بر گناه گردد، همانگونه كه مسيحيان عقيده دارند كه عيسى فدا شد تا گناهان ما بخشيده شود، هرگز قابل قبول نيست.
سؤال: آيا شفاعتِ اولياى خدا، به معناى ايستادن در برابر ارادهى خدا نيست؟ كسى را كه خدا اراده كرده عذاب كند، پيامبر با شفاعت خود جلو آن اراده را نمىگيرد؟
پاسخ: هم كيفر بدكاران و هم اجازه شفاعت به اولياى خود، اراده و خواست اوست. بنابراين شفاعت اولياى خدا، چيزى در برابر ارادهى الهى نيست.
سؤال: آيا شفاعت اولياى خدا به اين معناست كه لطف و مهربانى آنان از خدا بيشتر است. زيراخدا مىخواهد عذاب كند و اولياى او شفاعت مىكنند؟
پاسخ: هم وجود رحم در اولياى خدا و هم اجازهى استفاده از آن، از طرف خداست. بنابراين
«1». سجده، 4.
«2». بقره، 255.
«3». انبياء، 28.
«4». غافر، 18.
«5». غافر، 7.
«6». تحريم، 10.
جلد 1 - صفحه 113
اوست كه با رحم و لطف خود، اجازهى شفاعت مىدهد.
سؤال: آيا شفاعت، ارادهى خدا را تغيير مىدهد؟
پاسخ: ارادهى خداوند در شرائط مختلف يك نوع نيست. اراده خدا بر كيفر گناهكار است، ولى اگر او توبه كند، قهرش را برمىدارد. زيرا شرائط انسان گناهكار با انسان توبهكار فرق دارد.
انسانى بخاطر محبّت و ارادت و اطاعت از اولياى خدا در دنيا، مشمول شفاعت آنان مىشود و ديگرى كه مخالف آنان بوده، مشمول نمىشود.
اسباب بخشايش گناهان در دنيا سه چيز است:
1. توبه. «إِلَّا الَّذِينَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَيَّنُوا فَأُولئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» «1»
2. ترك گناهان كبيره. «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ» «2»
3. حسنات و كارهاى نيك. «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ» «3»
ولى در آخرت، راه بخشش فقط شفاعت و رحمت ويژه الهى است.
پیام ها
1- ترس از حضور در دادگاه الهى، بدون وجود هرگونه وكيل يا شفيعى، زمينهى تقويت تقواى الهى است. «وَ اتَّقُوا يَوْماً»
2- در برابر عقايد خرافى وباطل، با قاطعيّت برخورد كنيد. «لا يُقْبَلُ، لا يُؤْخَذُ»
پانویس
- پرش به بالا ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم