آیه 47 سوره نمل

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَنْ مَعَكَ ۚ قَالَ طَائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ ۖ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<46 آیه 47 سوره نمل 48>>
سوره : سوره نمل (27)
جزء : 19
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

آن کافران گفتند: ما به وجود تو و پیروانت فال بد می‌زنیم (که ظهور تو اسباب رنج و خصومت و عذاب و شومی حال ما شده است). صالح گفت: این فال بد شما نزد خدا (محققا معلوم) است بلکه شما گرفتار امتحان و ابتلا شده‌اید (و خود موجب گرفتاریتان هستید).

گفتند: ما به تو و همراهانت فال بد زده ایم [و شما را سبب بروز این همه مشکلات و بدبختی خود می دانیم]. گفت: سبب بروز مشکلات و بدبختی شما [طغیان و گناهان شماست که عکس العملش] نزد خداست، [ربطی به ما ندارد] بلکه شما گروهی هستید که [به مشکلات و مصایب] امتحان می شوید [شاید به این سبب توبه کنید و مؤمن شوید.]

گفتند: «ما به تو و به هر كس كه همراه توست شگون بد زديم.» گفت: «سرنوشت خوب و بدتان پيش خداست، بلكه شما مردمى هستيد كه مورد آزمايش قرار گرفته‌ايد.»

گفتند: ما تو را و يارانت را به فال بد گرفته‌ايم. گفت: جزاى شما نزد خداست. اينك مردمى فريب‌خورده هستيد.

آنها گفتند: «ما تو را و کسانی که با تو هستند به فال بد گرفتیم!» (صالح) گفت: «فال (نیک و) بد شما نزد خداست (و همه مقدّرات به قدرت او تعیین می‌گردد)؛ بلکه شما گروهی هستید فریب‌خورده!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

They said, ‘We take you and those who are with you for a bad omen.’ He said, ‘Your bad omens are from Allah. Indeed, you are a people being tested.’

They said: We have met with ill luck on account of you and on account of those with you. He said: The cause of your evil fortune is with Allah; nay, you are a people who are tried.

They said: We augur evil of thee and those with thee. He said: Your evil augury is with Allah. Nay, but ye are folk that are being tested.

They said: "Ill omen do we augur from thee and those that are with thee". He said: "Your ill omen is with Allah; yea, ye are a people under trial."

معانی کلمات آیه

«إِطَّیَّرْنَا»: به فال بد می‌گیریم. نحس و شوم می‌دانیم. اصل آن (تَطَیَّرْنَا) و از باب تفعّل است. «طَآئِرُکُمْ»: بدبختی و بدطالعی شما. «تُفْتَنُونَ»: مورد آزمایش قرار می‌گیرید. عذاب داده می‌شوید. گول زده می‌شوید و از دین برگردانده می‌شوید و گمراه می‌گردید.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالُوا اطَّيَّرْنا بِكَ وَ بِمَنْ مَعَكَ قالَ طائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ «47»

(مردم به صالح) گفتند: ما به‌تو وهمراهانت فال‌بد زده‌ايم (وقحطى موجود به خاطر وجود شماست. صالح) گفت: فال (وسرنوشت نيك وبد) شما نزد خداست، بلكه شما گروهى هستيد كه مورد آزمايش قرار گرفته‌ايد.

«1». اعراف، 77.

«2». تفسير نورالثقلين.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌6، ص: 431

وَ كانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ «48»

و در آن شهر نُه دسته (و گروه) بودند كه در آن سرزمين فساد مى‌كردند و اهل اصلاح نبودند.

نکته ها

كلمه‌ى‌ «رَهْطٍ» به دسته‌اى گفته مى‌شود كه ميانشان رابطه‌ى گرمى باشد. «1»

كلمه‌ى «تطير» از «طير» به معناى پرنده است. مردم عرب هنگام سفر، پرنده‌اى را رها مى‌كردند كه اگر به سمت راست مى‌پريد (اين كار را به فال نيك مى‌گرفتند و) سفر مى‌كردند و اگر به سمت چپ مى‌پريد (فال بد مى‌زدند و) سفر را تعطيل مى‌كردند. «2»

در اسلام، فال بد زدن (به نام طيره) شرك دانسته شده است. فال بد، رها كردن دلايل اصلى و رفتن به سراغ خرافات است.

فال بد زدن به انبيا، در قرآن مكرّر آمده است: فرعونيان بدبختى‌ها را از موسى مى‌دانستند؛ «يَطَّيَّرُوا بِمُوسى‌» «3» به حضرت عيسى مى‌گفتند: «إِنَّا تَطَيَّرْنا بِكُمْ» «4» در اين آيه نيز مى‌فرمايد: به صالح گفتند: «اطَّيَّرْنا بِكَ»

جمله‌ى‌ «بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ» را چند نوع معنا كرده‌اند:

الف: شما توسط عوامل خدعه‌گر فريب خورده‌ايد كه اين گونه مقاومت مى‌كنيد. (بنا بر اينكه «فتنه» به معناى فريب و خدعه باشد)

ب: شما با حوادث تلخ آزمايش مى‌شويد. (اگر مراد از فتنه، امتحان وآزمايش باشد)

ج: شما به خاطر لجاجت كيفر مى‌شويد. (بنا بر اينكه مراد از فتنه، عذاب باشد)

پیام ها

1- پيامبر اسلام و مسلمانان بدانند كه انبياى گذشته و يارانشان چگونه تحقير مى‌شدند، پس سختى‌ها را تحمّل كنند. «قالُوا اطَّيَّرْنا»

«1». التحقيق فى‌كلمات القرآن.

«2». تفسير كشّاف.

«3». اعراف، 131.

«4». يس، 18.

جلد 6 - صفحه 432

2- فال‌زدن، تاريخى بس طولانى دارد. (كسى كه به خدا و حكمت الهى ايمان نداشته باشد، به خرافات روى مى‌آورد). «اطَّيَّرْنا»

3- در نظامى كه علم و ادب و منطق و وحى، حاكم نباشد، چهره‌هايى كه مايه‌ى بركت هستند مايه‌ى بدبختى معرّفى مى‌شوند. «اطَّيَّرْنا بِكَ»

4- حضور انبيا، به معناى محو مشكلات طبيعى و روزمره نيست. «اطَّيَّرْنا بِكَ»

5- تلخى‌ها و ناگوارى‌ها، هر يك دلايل حكيمانه‌اى دارد كه خداوند قرار داده است. «طائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ»

6- برخورد با انبيا، يك آزمايش الهى است. «تُفْتَنُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قالُوا اطَّيَّرْنا بِكَ وَ بِمَنْ مَعَكَ قالَ طائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ (47)

قالُوا اطَّيَّرْنا بِكَ‌: گفتند آن گروه كه فال بد گرفتيم به تو و تشأم مى‌كنيم به تو، وَ بِمَنْ مَعَكَ‌: و به هر كه با تو است از مؤمنين. چون عادت ايشان بر اين وجه بود كه وقتى يك نفر از ايشان به سفر مى‌رفت و بر طيرى مى‌گذشت و او را مى‌رانيد، اگر از طرف راست مى‌پريد تيمّن به او مى‌نمود و سفر را با يمن و بركت مى‌دانست، و اگر از طرف شمال مى‌پريد به آن تشأم نموده سفر خود را حكم به شأمت مى‌كرد؛ اينجا نيز گفتند به صالح كه ما فال بد مى‌گيريم به تو و هر كه با تو است از پيروان تو، يعنى تو و اتباع تو بر ما ايمن نداريد، چه تا آغاز دعوت كرده و اين دين را اختراع نموده‌اى شدائد و محن روى به ما آورده و سنگ تفرقه و پريشانى در ميان ما افتاده و از يكديگر پراكنده شديم، و حال آنكه شآمت و نكبت كفر و فرط عناد و طغيان آنها موجب قحط و غلا و سختى آنها شده بود، لكن از غايت لجاج آن را به حضرت صالح عليه السّلام و مؤمنين نسبت مى‌دادند.

قالَ طائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ‌: فرمود صالح فال بد و شآمت شما نزد خداست، يعنى اين محنت و بليه از جانب خدا به شما رسيده است به سبب كفر و طغيان شما، و چنين‌

«1» بحار الانوار، ج 93، باب 15، روايت 30، ص 283، بنقل از دعوات راوندى.

جلد 10 - صفحه 56

نيست كه به جهت ما باشد.

بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ‌: بلكه شما گروهى هستيد كه آزموده مى‌شويد، يعنى شما را آزمايش كنند به خير و شر و دولت و مسكنت و آسانى و سختى. مراد آنست كه با شما معامله آزمايندگان مى‌كنند تا بر عالميان واضح شود كه در ايام دولت و نعمت و راحتى و آسايش به شكرگزارى آن اقدام مى‌نمائيد و حق شناسى و سپاسدارى منعم حقيقى را منظور مى‌داريد و اطاعت اوامر و نواهى او مى‌كنيد، و در ايام سختى و بليه و غلا از اعمال قبيحه كه موجب و منتج اين محن است اجتناب نموده ميل مى‌كنيد به اعمال صالحه و افعال حسنه كه رضاى الهى و سبب نزول رحمات و بركات است و دافع بلاها و مصيبات، يا بر كفر و نافرمانى خود راسخ و ابدا آگاه نگرديد و از خواب غفلت بيدار نشويد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى‌ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذا هُمْ فَرِيقانِ يَخْتَصِمُونَ (45) قالَ يا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (46) قالُوا اطَّيَّرْنا بِكَ وَ بِمَنْ مَعَكَ قالَ طائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ (47) وَ كانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ (48) قالُوا تَقاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ ما شَهِدْنا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ (49)

وَ مَكَرُوا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (50) فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ (51) فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خاوِيَةً بِما ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (52) وَ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ (53)

ترجمه‌

و بتحقيق فرستاديم بسوى ثمود برادرشان صالح را كه بپرستيد خدا را پس آنگاه آنها دو فرقه شدند كه دشمنى ميكردند

گفت اى قوم من چرا بشتاب ميخواهيد بدى را پيش از خوبى چرا آمرزش نميخواهيد از خدا باشد كه شما رحم كرده شويد

گفتند فال بد زديم بتو و بهر كه با تو است گفت فال بد شما نزد خدا است بلكه شما گروهى هستيد كه آزموده ميشويد

و بودند در شهر نه نفر از قوم كه افساد ميكردند در زمين و اصلاح نميكردند

گفتند با آنكه سوگند خوردند بخدا كه هر آينه شبيخون ميزنيم بر او و اهلش پس ميگوئيم البته بخونخواهش كه حاضر نبوديم در وقت هلاك اهل او و همانا مائيم هر آينه راستگويان‌

و مكر كردند مكر كردنى و مكر كرديم مكر كردنى و آنها درك نمى‌كردند

پس بنگر چگونه بود انجام مكر آنها كه ما هلاك كرديم آنها و قومشانرا همگى‌

پس اينست خانه‌هايشان كه فرو ريخته بسبب آنكه ستم كردند همانا در اين آيتى است براى گروهى كه ميدانند

و رهانيديم آنانرا كه ايمان آوردند و پرهيز ميكردند.

جلد 4 صفحه 155

تفسير

خداوند باز براى تذكّر كفار بعواقب وخيم كفر قصه حضرت صالح را كه از قوم ثمود بود و باين مناسبت برادر آنها خوانده شده يادآورى فرموده كه ما او را برسالت مبعوث بر آنها نموديم و او دعوت نمود آنانرا بتوحيد و عبادت خداى يگانه و بعضى قبول نمودند و بيشتر تكذيب كردند و دو دسته شدند يك دسته مؤمنين و يكدسته كافرين و با يكديگر در تصديق و تكذيب حضرت صالح مخاصمه و نزاع داشتند و كفار از آنحضرت براى امتحان تقاضا نمودند كه عذابى را كه بآنها وعده ميدهد در صورت تكذيب و بقاء بر كفر زودتر بر آنها وارد نمايد و او جواب فرمود چرا تعجيل مى‌نمائيد در عذاب كه بد است براى شما و ميخواهيد نزول آنرا قبل از رحمت خدا كه در اثر ايمان و تصديق پيغمبر او بر شما نازل خواهد شد و خوب است براى شما و چرا استغفار و توبه از معاصى خود نمى‌نمائيد و ايمان نمى‌آوريد تا مشمول رحمت حق شويد و اگر عذاب نازل شود ديگر توبه و ايمان فائده ندارد آنها گفتند واقعا از وقتى كه شما اين نغمه را در ميان ما بلند كرديد و دو دستگى ايجاد نموديد قحط و غلا در ميان ما پيدا شد و ما اين را بفال بد گرفتيم و از شومى تو و اتباعت ميدانيم كه حوادث و ناملائمات پى در پى بر ما وارد شده و ميشود و حضرت فرمود اشتباه فرموديد اين ناملائمات در نتيجه اعمال خود شما است كه از اطاعت خدا و پيغمبرش سرپيچى نموديد و خداوند خواسته شما را امتحان فرمايد كه گرفتارتان كرده و ميكند شايد متوجه شويد كه زمام امور بدست ديگرى است و بايد وسائل سعادت و نيكبختى را از مبدء غيب خواستار گشت و دست نياز بدرگاه كار ساز دراز كرد پس خوب است ايمان بياوريد تا رفع تمام گرفتاريهاى شما بشود و كلمه اطّيّر نادر اصل تطيّرنا بوده بعد از قلب تاء بطاء و ادغام و احتياج بهمزه وصل اطّيّرنا شده است و در شهر حجر كه مسكن حضرت صالح بود نه نفر از اشقياء و اشراف و اشرار قوم بودند كه جز افساد و اضلال و شرارت و فتنه انگيزى كارى نداشتند و با يكديگر هم قسم شدند و گفتند بخدا شبانه بر سر صالح و كسانش ميريزيم و آنها را ميكشيم و بعدا هر كس قيام بخونخواهى او نمود از بازماندگانش ميگوئيم ما در وقت هلاكت كسان او حاضر نبوديم و از مرتكب قتل خبر نداريم چه رسد بآنكه‌

جلد 4 صفحه 156

متصدّى آن باشيم و ميگوئيم بخدا قسم كه ما راستگويانيم يا و حال آنكه ما راستگويانيم چون تنها در قتل كسان او حاضر نبوديم بلكه در قتل او و كسانش با هم حاضر بوديم و قمى ره فرموده مراد آنستكه ما اينكار را ميكنيم و اظهر همان معناى اول است كه خواستند بعد از انكار بقسم دروغ خود را تبرئه نمايند و گفته‌اند بعد از آنكه ناقه را كفار پى كردند حضرت صالح فرمود تا سه روز ديگر عذاب بر شما نازل خواهد شد و مسجدى داشت در ميان دره كوهى كه آنجا ميرفت و نماز ميخواند اين نه نفر رفتند آنجا كه چون آنحضرت بيايد او را بكشند و بعد كسانش را و گفتند او گمان ميكند تا سه روز ديگر از امر ما فراغت پيدا ميكند و ما بايد تا سه روز بحساب او و كسانش برسيم ناگاه سنگ بزرگى از كوه بر سر آنها آمد كه همه را بزير گرفت و هلاك كرد و باقى قوم بصيحه آسمانى هلاك شدند و اينها همان اشخاصى بودند كه بيش از همه در قتل ناقه سعى نمودند و اسماء آنها از ابن عباس نقل شده و رئيس آنها قدّار نام بوده كه بأشقى الأشقياء امم ماضيه معرّفى شده چنانچه ابن ملجم بأشقى الأشقياء اين امّت و تميز تسعه بر هط باعتبار آنستكه رهط مانند قوم اسم جمع است پس مثل آنستكه فرموده باشد نه مردان يا نفرات ولى قمى ره فرموده شبانه آمدند حضرت صالح را بكشند ملائكه‌ئى كه نگهبان او بودند آنها را در خانه حضرت كشتند با سنگ و بعدا ساير قوم بزلزله نابود شدند و در هر حال مكر و حيله و تدبيرى نمودند و خداوند همانرا سبب هلاكشان و جزاى مكرشان قرار داد با آنكه متوجه نبودند كه با خدا نميشود مكر كرد و ادراك نميكردند نتيجه مكر خودشان را كه مكر خدا با آنها است پس ببين اى كسيكه ديده بصيرت دارى سر انجام مكر و حيله آنها را كه چگونه خداوند هلاك فرمود آن نه نفر و ساير آنقوم سركش را بصيحه آسمانى و زلزله زمينى بتمامى و اين خانه‌هاى آنها است كه بى صاحب و ويران افتاده مى‌بينند آنها را اهالى مكه و مدينه در راه شام براى ظلمى كه بخودشان نمودند و از اطاعت خدا و پيغمبرش سرپيچى كردند و اين مايه عبرت و آيت بزرگى است براى ارباب معرفت كه بدانند عاقبت، هر قوم كه با خدا در افتادند ور افتادند و نابود شدند و اهل ايمان و تقوى نجات يافتند و بسعادت دو سرا فائز و نائل گشتند و لتبيّتنّه و

جلد 4 صفحه 157

لتقولنّ بتاء و صيغه جمع بنحو خطاب بعضى ببعض و انّا دمّرناهم بكسر همزه نيز قرائت شده است و گفته‌اند اهل نجات چهار هزار نفر بودند كه با حضرت صالح از وادى القرى بحضرموت رهسپار شدند و آنحضرت پس از ورود برحمت ايزدى و اصل گرديد لذا آن بلد بحضرموت خوانده شد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قالُوا اطَّيَّرنا بِك‌َ وَ بِمَن‌ مَعَك‌َ قال‌َ طائِرُكُم‌ عِندَ اللّه‌ِ بَل‌ أَنتُم‌ قَوم‌ٌ تُفتَنُون‌َ (47)

گفتند ‌هر‌ بلا و مصيبتي‌ ‌که‌ ‌بما‌ وارد ميشود ‌در‌ اثر شومي‌ تو و كساني‌ ‌که‌ بتو گرويده‌اند ‌است‌ فرمود ‌اينکه‌ بلاها و مصائب‌ ‌از‌ جانب‌ پروردگار ‌است‌ ‌در‌ اثر كفر و شرك‌ و معاصي‌ ‌شما‌ بلكه‌ ‌شما‌ قومي‌ هستيد ‌که‌ بسوء اعمال‌ ‌خود‌ گرفتار ميشويد.

(قالُوا اطَّيَّرنا بِك‌َ وَ بِمَن‌ مَعَك‌َ) طيره‌ فال‌ بد زدن‌ ‌است‌ بخلاف‌ تفأل‌ ‌که‌ فال‌ نيك‌ ‌است‌ و ‌در‌ حديث‌ رفع‌ ‌از‌ پيغمبر (ص‌) ‌است‌ ‌که‌ فرمود

«رفع‌ ‌عن‌ امتي‌ تسعه‌»

نه‌ چيز اثرش‌ ‌از‌ امت‌ ‌من‌ برداشته‌ ‌شده‌

«السهو و النسيان‌ و مالا يطيقون‌ و ‌ما اضطروا اليه‌ و ‌ما استكرهوا ‌عليه‌ و ‌ما ‌لا‌ يعلمون‌ و الطيره‌ و الحسد و الوسوسة ‌في‌ الخلق‌»

‌يعني‌ آثارش‌ و مؤاخذه‌ ‌آنها‌ برداشته‌ ‌شده‌ و ‌در‌ حديث‌ ‌است‌ «تفألوا بالخير تجدوه‌» و طيره‌ ‌را‌ تشأم‌ ميگويند و فال‌ نيك‌ ‌را‌ تفأل‌ مينامند. ‌اينکه‌ قوم‌ ثمود بحضرت‌ صالح‌ گفتند ‌که‌ ‌اينکه‌ ابتلاءات‌ ‌ما ‌از‌ شومي‌ تو و مؤمنين‌ بتو ‌است‌ امروز ‌هم‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ تطيرات‌ بسيار ‌است‌ ‌هر‌ بلائي‌ ‌که‌ بهر كس‌ ميرسد ميگويد ‌از‌ شومي‌ قدم‌ فلان‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ شب‌ يكشنبه‌ و چهارشنبه‌ ديدن‌ مريض‌ آمده‌ ‌ يا ‌ صيحه‌ فلان‌ مرغ‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ اول‌ صبح‌ مقابلش‌ سگ‌ بيايد ‌ يا ‌ زن‌ بيايد و امثال‌ اينها و ‌اگر‌ نعمتي‌ بآنها برسد ‌از‌ شانس‌ ‌خود‌ ميپندارد.

جلد 14 - صفحه 152

(قال‌َ طائِرُكُم‌ عِندَ اللّه‌ِ) اثر معاصي‌ و طغيان‌ و سركشي‌ و كفر و شرك‌ و فساد و ظلم‌ و تعدي‌ ‌خود‌ شماها ‌است‌ ‌که‌ خداوند ‌در‌ دنيا و آخرت‌ گرفتارتان‌ ميكند چنانچه‌ ميفرمايد وَ ما أَصابَكُم‌ مِن‌ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَت‌ أَيدِيكُم‌ وَ يَعفُوا عَن‌ كَثِيرٍ (شوري‌ ‌آيه‌ 30) و آيات‌ بسيار ‌در‌ قرآن‌ داريم‌ ‌که‌ تمام‌ ‌اينکه‌ بلاهايي‌ ‌که‌ ‌بر‌ امم‌ سابقه‌ نازل‌ شد ‌در‌ اثر كفر و شرك‌ و تكذيب‌ انبياء بوده‌.

(بَل‌ أَنتُم‌ قَوم‌ٌ تُفتَنُون‌َ) فتنه‌ دو معني‌ دارد ‌هر‌ دو معني‌ ‌در‌ اينجا صادق‌ ‌است‌ يكي‌ ‌به‌ معني‌ فساد چنانچه‌ ميفرمايد وَ الفِتنَةُ أَشَدُّ مِن‌َ القَتل‌ِ (بقره‌ ‌آيه‌ 187) ‌يعني‌ ‌شما‌ قومي‌ هستيد ‌که‌ بسيار فساد ميكنيد و ديگر بمعني‌ افتتان‌ و اختبار و امتحان‌ چنانچه‌ ميفرمايد أَ حَسِب‌َ النّاس‌ُ أَن‌ يُترَكُوا أَن‌ يَقُولُوا آمَنّا وَ هُم‌ لا يُفتَنُون‌َ وَ لَقَد فَتَنَّا الَّذِين‌َ مِن‌ قَبلِهِم‌ الايه‌ (عنكبوت‌ ‌آيه‌ 1) ‌يعني‌ خداوند ‌شما‌ ‌را‌ امتحان‌ ميكند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 47)- به هر حال این قوم سر کش به جای این که اندرز دلسوزانه این پیامبر بزرگ را به گوش جان بشنوند و به کار بندند با یک سلسله سخنان واهی و نتیجه‌گیریهای بی‌پایه به مبارزه با او برخاستند، از جمله این که «گفتند: ما هم خودت و هم کسانی را که با تو هستند به فال بد گرفته‌ایم» (قالُوا اطَّیَّرْنا بِکَ وَ بِمَنْ مَعَکَ).

گویا آن سال خشکسالی و کمبود محصول و مواد غذایی بود، آنها گفتند: این گرفتاریها و مشکلات ما همه از قدوم نامیمون تو و یاران توست.

اما او در پاسخ «گفت: فال بد (و بخت و طالع شما) در نزد خداست» (قالَ طائِرُکُمْ عِنْدَ اللَّهِ).

ج3، ص426

اوست که شما را به خاطر اعمالتان گرفتار این مصائب ساخته و اعمال شماست که در پیشگاه او چنین مجازاتی را سبب شده.

این در حقیقت یک آزمایش بزرگ الهی برای شماست «آری شما گروهی هستید که آزمایش می‌شوید» (بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ).

اینها آزمایشهای الهی است، تا کسانی که شایستگی و قابلیت دارند، از خواب غفلت بیدار شوند، و خود را اصلاح کنند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع