آیه 45 سوره نمل

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِيقَانِ يَخْتَصِمُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<44 آیه 45 سوره نمل 46>>
سوره : سوره نمل (27)
جزء : 19
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و همانا ما به قوم ثمود برادرشان صالح را به رسالت فرستادیم که خدای یکتا را پرستید، پس قوم بر دو فرقه شدند (یک فرقه مؤمن و دیگر کافر) و با هم به مخاصمه و جدال می‌پرداختند.

همانا به سوی قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم که خدا را بپرستید. پس ناگهان آنان دو گروه [مؤمن و کافر] شدند که با یکدیگر نزاع و دشمنی می‌کردند.

و به راستى، به سوى ثمود، برادرشان صالح را فرستاديم كه: «خدا را بپرستيد.» پس به ناگاه آنان دو دسته متخاصم شدند.

و بر قوم ثمود برادرشان صالح را فرستاديم كه: خداى يكتا را بپرستيد. ناگهان دو گروه شدند و با يكديگر به خصومت برخاستند.

ما به سوی «ثمود»، برادرشان «صالح» را فرستادیم که: خدای یگانه را بپرستید! امّا آنان به دو گروه تقسیم شدند که به مخاصمه پرداختند.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Certainly We sent to Thamud Salih, their brother, [with the summons:] ‘Worship Allah!’ But thereat they became two groups contending with each other.

And certainly We sent to Samood their brother Salih, saying: Serve Allah; and lo! they became two sects quarrelling with each other.

And We verily sent unto Thamud their brother Salih, saying: Worship Allah. And lo! they (then became two parties quarrelling.

We sent (aforetime), to the Thamud, their brother Salih, saying, "Serve Allah": But behold, they became two factions quarrelling with each other.

معانی کلمات آیه

  • ثمود: نام قوم صالح عليه السّلام كه در سوره شعراء و سوره‎‏هاى ديگر گذشت اطيرنا: صيغه متكلم مع الغير در اصل «تطيرنا» است «تاء» به «طاء» عوض شده و در ادغام به علّت ساكن شدن حرف اول همزه مكسور بر آن اضافه شده است معناى آن «به فال بد گرفتيم» است. تطير: تشأم و فال بد زدن.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى‌ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذا هُمْ فَرِيقانِ يَخْتَصِمُونَ «45»

و به راستى به سوى قوم ثمود، برادرشان (حضرت) صالح را فرستاديم كه (او به مردم گفت:) خداوند را بپرستيد. پس آن گاه مردم به دو گروه متخاصم تقسيم شدند.

قالَ يا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ «46»

صالح گفت: اى قوم من! چرا پيش از نيكى شتابزده خواهان بدى هستيد؟

چرا از خداوند آمرزش نمى‌خواهيد تا مشمول رحمت گرديد؟

جلد 6 - صفحه 430

نکته ها

حضرت صالح، مردم را از عذاب الهى مى‌ترسانيد و به آنان هشدار مى‌داد، ولى آنان مى‌گفتند: «يا صالِحُ ائْتِنا بِما تَعِدُنا» «1» آن عذابى كه وعده مى‌دهى بر ما بياور. در اين آيه، صالح مى‌گويد: چرا شما به جاى خير، سراغ شر را مى‌گيريد؟ همان گونه كه كفّار از حضرت هود عليه السلام و پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نيز تعجيل در عقوبت را مى‌خواستند.

امام باقر عليه السلام فرمود: گروهى دعوت حضرت صالح را تصديق وگروهى تكذيب نمودند. «2»

با اينكه تمام انبيا با مردم برخورد عاطفى و برادرانه داشته‌اند، ولى از اينكه كلمه‌ى‌ «أَخاهُمْ» تنها براى بعضى از آنان بكار رفته است، شايد بتوان استفاده كرد كه بعضى از انبيا علاوه بر برخورد عطوفانه فاميل قوم خود نيز بوده‌اند.

پیام ها

1- برخورد انبيا با مردم، برادرانه بوده است. «أَخاهُمْ»

2- دعوت به توحيد، سرلوحه‌ى دعوت انبياست. «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ»

3- انتظار نداشته باشيد همه‌ى مردم منطق شمارا بپذيرند. «فَإِذا هُمْ فَرِيقانِ»

4- نزاع ميان حقّ و باطل دائمى است. «يَخْتَصِمُونَ»

5- راه توبه را براى بازگشت مجرمان باز بگذاريد. «لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ»

6- انبيا دلسوز مردمند. يا قَوْمِ‌ ... لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ‌

7- استغفار، زمينه‌ى جذب رحمت الهى است. «تستغفرون اللّه لعلّكم ترحمون»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى‌ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذا هُمْ فَرِيقانِ يَخْتَصِمُونَ (45)

بعد از آن شمه‌اى از گزارشات قوم ثمود را بيان فرمايد:

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى‌ ثَمُودَ: و هر آينه بتحقيق فرستاديم بسوى قبيله ثمود، أَخاهُمْ صالِحاً: برادر نسبى ايشان كه صالح بود، أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ‌: اينكه بگويد به ايشان بپرستيد خداى را به يگانگى؛ فَإِذا هُمْ فَرِيقانِ يَخْتَصِمُونَ‌: پس ناگاه ايشان بعد از اين گفتار دو گروه شدند: مؤمن و كافر، كه خصومت و جنگ مى‌كردند با يكديگر، يعنى همه ايشان با هم نزاع مى‌كردند و هر فرقه مى‌گفتند حق با ما است؛ و داستان آنها در سوره اعراف گذشت.

جلد 10 - صفحه 54


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى‌ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذا هُمْ فَرِيقانِ يَخْتَصِمُونَ (45) قالَ يا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (46) قالُوا اطَّيَّرْنا بِكَ وَ بِمَنْ مَعَكَ قالَ طائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ (47) وَ كانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ (48) قالُوا تَقاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ ما شَهِدْنا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ (49)

وَ مَكَرُوا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (50) فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ (51) فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خاوِيَةً بِما ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (52) وَ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ (53)

ترجمه‌

و بتحقيق فرستاديم بسوى ثمود برادرشان صالح را كه بپرستيد خدا را پس آنگاه آنها دو فرقه شدند كه دشمنى ميكردند

گفت اى قوم من چرا بشتاب ميخواهيد بدى را پيش از خوبى چرا آمرزش نميخواهيد از خدا باشد كه شما رحم كرده شويد

گفتند فال بد زديم بتو و بهر كه با تو است گفت فال بد شما نزد خدا است بلكه شما گروهى هستيد كه آزموده ميشويد

و بودند در شهر نه نفر از قوم كه افساد ميكردند در زمين و اصلاح نميكردند

گفتند با آنكه سوگند خوردند بخدا كه هر آينه شبيخون ميزنيم بر او و اهلش پس ميگوئيم البته بخونخواهش كه حاضر نبوديم در وقت هلاك اهل او و همانا مائيم هر آينه راستگويان‌

و مكر كردند مكر كردنى و مكر كرديم مكر كردنى و آنها درك نمى‌كردند

پس بنگر چگونه بود انجام مكر آنها كه ما هلاك كرديم آنها و قومشانرا همگى‌

پس اينست خانه‌هايشان كه فرو ريخته بسبب آنكه ستم كردند همانا در اين آيتى است براى گروهى كه ميدانند

و رهانيديم آنانرا كه ايمان آوردند و پرهيز ميكردند.

جلد 4 صفحه 155

تفسير

خداوند باز براى تذكّر كفار بعواقب وخيم كفر قصه حضرت صالح را كه از قوم ثمود بود و باين مناسبت برادر آنها خوانده شده يادآورى فرموده كه ما او را برسالت مبعوث بر آنها نموديم و او دعوت نمود آنانرا بتوحيد و عبادت خداى يگانه و بعضى قبول نمودند و بيشتر تكذيب كردند و دو دسته شدند يك دسته مؤمنين و يكدسته كافرين و با يكديگر در تصديق و تكذيب حضرت صالح مخاصمه و نزاع داشتند و كفار از آنحضرت براى امتحان تقاضا نمودند كه عذابى را كه بآنها وعده ميدهد در صورت تكذيب و بقاء بر كفر زودتر بر آنها وارد نمايد و او جواب فرمود چرا تعجيل مى‌نمائيد در عذاب كه بد است براى شما و ميخواهيد نزول آنرا قبل از رحمت خدا كه در اثر ايمان و تصديق پيغمبر او بر شما نازل خواهد شد و خوب است براى شما و چرا استغفار و توبه از معاصى خود نمى‌نمائيد و ايمان نمى‌آوريد تا مشمول رحمت حق شويد و اگر عذاب نازل شود ديگر توبه و ايمان فائده ندارد آنها گفتند واقعا از وقتى كه شما اين نغمه را در ميان ما بلند كرديد و دو دستگى ايجاد نموديد قحط و غلا در ميان ما پيدا شد و ما اين را بفال بد گرفتيم و از شومى تو و اتباعت ميدانيم كه حوادث و ناملائمات پى در پى بر ما وارد شده و ميشود و حضرت فرمود اشتباه فرموديد اين ناملائمات در نتيجه اعمال خود شما است كه از اطاعت خدا و پيغمبرش سرپيچى نموديد و خداوند خواسته شما را امتحان فرمايد كه گرفتارتان كرده و ميكند شايد متوجه شويد كه زمام امور بدست ديگرى است و بايد وسائل سعادت و نيكبختى را از مبدء غيب خواستار گشت و دست نياز بدرگاه كار ساز دراز كرد پس خوب است ايمان بياوريد تا رفع تمام گرفتاريهاى شما بشود و كلمه اطّيّر نادر اصل تطيّرنا بوده بعد از قلب تاء بطاء و ادغام و احتياج بهمزه وصل اطّيّرنا شده است و در شهر حجر كه مسكن حضرت صالح بود نه نفر از اشقياء و اشراف و اشرار قوم بودند كه جز افساد و اضلال و شرارت و فتنه انگيزى كارى نداشتند و با يكديگر هم قسم شدند و گفتند بخدا شبانه بر سر صالح و كسانش ميريزيم و آنها را ميكشيم و بعدا هر كس قيام بخونخواهى او نمود از بازماندگانش ميگوئيم ما در وقت هلاكت كسان او حاضر نبوديم و از مرتكب قتل خبر نداريم چه رسد بآنكه‌

جلد 4 صفحه 156

متصدّى آن باشيم و ميگوئيم بخدا قسم كه ما راستگويانيم يا و حال آنكه ما راستگويانيم چون تنها در قتل كسان او حاضر نبوديم بلكه در قتل او و كسانش با هم حاضر بوديم و قمى ره فرموده مراد آنستكه ما اينكار را ميكنيم و اظهر همان معناى اول است كه خواستند بعد از انكار بقسم دروغ خود را تبرئه نمايند و گفته‌اند بعد از آنكه ناقه را كفار پى كردند حضرت صالح فرمود تا سه روز ديگر عذاب بر شما نازل خواهد شد و مسجدى داشت در ميان دره كوهى كه آنجا ميرفت و نماز ميخواند اين نه نفر رفتند آنجا كه چون آنحضرت بيايد او را بكشند و بعد كسانش را و گفتند او گمان ميكند تا سه روز ديگر از امر ما فراغت پيدا ميكند و ما بايد تا سه روز بحساب او و كسانش برسيم ناگاه سنگ بزرگى از كوه بر سر آنها آمد كه همه را بزير گرفت و هلاك كرد و باقى قوم بصيحه آسمانى هلاك شدند و اينها همان اشخاصى بودند كه بيش از همه در قتل ناقه سعى نمودند و اسماء آنها از ابن عباس نقل شده و رئيس آنها قدّار نام بوده كه بأشقى الأشقياء امم ماضيه معرّفى شده چنانچه ابن ملجم بأشقى الأشقياء اين امّت و تميز تسعه بر هط باعتبار آنستكه رهط مانند قوم اسم جمع است پس مثل آنستكه فرموده باشد نه مردان يا نفرات ولى قمى ره فرموده شبانه آمدند حضرت صالح را بكشند ملائكه‌ئى كه نگهبان او بودند آنها را در خانه حضرت كشتند با سنگ و بعدا ساير قوم بزلزله نابود شدند و در هر حال مكر و حيله و تدبيرى نمودند و خداوند همانرا سبب هلاكشان و جزاى مكرشان قرار داد با آنكه متوجه نبودند كه با خدا نميشود مكر كرد و ادراك نميكردند نتيجه مكر خودشان را كه مكر خدا با آنها است پس ببين اى كسيكه ديده بصيرت دارى سر انجام مكر و حيله آنها را كه چگونه خداوند هلاك فرمود آن نه نفر و ساير آنقوم سركش را بصيحه آسمانى و زلزله زمينى بتمامى و اين خانه‌هاى آنها است كه بى صاحب و ويران افتاده مى‌بينند آنها را اهالى مكه و مدينه در راه شام براى ظلمى كه بخودشان نمودند و از اطاعت خدا و پيغمبرش سرپيچى كردند و اين مايه عبرت و آيت بزرگى است براى ارباب معرفت كه بدانند عاقبت، هر قوم كه با خدا در افتادند ور افتادند و نابود شدند و اهل ايمان و تقوى نجات يافتند و بسعادت دو سرا فائز و نائل گشتند و لتبيّتنّه و

جلد 4 صفحه 157

لتقولنّ بتاء و صيغه جمع بنحو خطاب بعضى ببعض و انّا دمّرناهم بكسر همزه نيز قرائت شده است و گفته‌اند اهل نجات چهار هزار نفر بودند كه با حضرت صالح از وادى القرى بحضرموت رهسپار شدند و آنحضرت پس از ورود برحمت ايزدى و اصل گرديد لذا آن بلد بحضرموت خوانده شد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لَقَد أَرسَلنا إِلي‌ ثَمُودَ أَخاهُم‌ صالِحاً أَن‌ِ اعبُدُوا اللّه‌َ فَإِذا هُم‌ فَرِيقان‌ِ يَختَصِمُون‌َ (45)

و ‌هر‌ آينه‌ بتحقيق‌ ‌ما فرستاديم‌ بسوي‌ قوم‌ ثمود برادر ‌آنها‌ ‌را‌ صالح‌ اينكه‌ عبادت‌ كنيد و بپرستيد خداي‌ متعال‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ موقع‌ دو فرقه‌ شدند و ‌با‌ يكديگر مخاصمه‌ ميكردند ‌هر‌ كدام‌ خصم‌ ديگران‌ شدند.

قضاياي‌ ثمود و حضرت‌ صالح‌ ‌را‌ خداوند ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ سور قرآني‌ بيان‌ فرموده‌ ‌هم‌ بنحو تفصيل‌ و ‌هم‌ باختصار مثل‌ سوره‌ اعراف‌ و قصص‌ و طه‌ و انبياء و شعراء و ‌غير‌ اينها و ‌هر‌ كدام‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بموقع‌ ‌خود‌ شرح‌ و تفسير كرده‌ايم‌ و تكرار نميكنيم‌ فقط بتفسير آيات‌ مذكوره‌ قناعت‌ ميكنيم‌ ‌در‌ ضمن‌ 9 ‌آيه‌.

وَ لَقَد أَرسَلنا إِلي‌ ثَمُودَ ثمود اسم‌ رجل‌ ‌است‌ ثمود ‌بن‌ عاشر ‌بن‌ ارم‌ ‌بن‌ سام‌ ‌بن‌ نوح‌ و احفاد ‌او‌ ‌را‌ بنام‌ جد ‌آنها‌ ناميدند قوم‌ ثمود و لسان‌ ‌آنها‌ عربي‌ اولي‌ ‌بود‌ و مركز ‌آنها‌ نزديك‌ تبوك‌ ‌بود‌ و اينها ‌بعد‌ ‌از‌ عاد ‌که‌ قوم‌ هود بودند، بودند و قبل‌ ‌از‌ ابراهيم‌ خداوند فرستاد ‌براي‌ ‌آنها‌:

جلد 14 - صفحه 150

(أَخاهُم‌ صالِحاً) حضرت‌ صالح‌ ‌هم‌ ‌از‌ همين‌ قبيله‌ ‌بود‌ ‌که‌ اخوت‌ نسبي‌ داشت‌ نه‌ اخوة ديني‌ و حضرت‌ صالح‌ ‌در‌ نجف‌ اشرف‌ ‌در‌ وادي‌ ‌السلام‌ مدفون‌ ‌است‌ ‌که‌ چهار پيغمبر ‌در‌ نجف‌ مدفون‌ شدند ‌در‌ زيارت‌ امير المؤمنين‌ ميخواني‌

«‌السلام‌ عليك‌ و ‌علي‌ ضجيعيك‌ آدم‌ و نوح‌ و ‌علي‌ جاريك‌ هود و صالح‌»

و حضرت‌ يونس‌ ‌هم‌ ‌در‌ كوفه‌ كنار شط مدفون‌ ‌شده‌.

(أَن‌ِ اعبُدُوا اللّه‌َ) اينها مشرك‌ بودند چنانچه‌ دستگاه‌ شرك‌ ‌از‌ زمان‌ آدم‌ ‌در‌ تمام‌ دوران‌ انبياء رواج‌ زيادي‌ داشته‌ و لذا اولين‌ دعوت‌ انبياء نوح‌ هود صالح‌ ابراهيم‌ موسي‌ عيسي‌ ‌محمّد‌ (ص‌) دعوت‌ بتوحيد بوده‌ ‌که‌ فرمود عبادت‌ ‌او‌ ‌را‌ كنيد و شرك‌ نياوريد و ‌غير‌ ‌او‌ ‌را‌ پرستش‌ نكنيد.

(فَإِذا هُم‌ فَرِيقان‌ِ) يك‌ فرقه‌ ايمان‌ آوردند فرقه‌ مؤمنين‌ و يك‌ فرقه‌ ايمان‌ نياوردند فرقه‌ كفار و مشركين‌.

(يَختَصِمُون‌َ) ‌اينکه‌ دو فرقه‌ دائما ‌با‌ يكديگر مخاصمه‌ ميكردند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 45)- صالح در برابر قوم ثمود: بعد از ذکر قسمتی از سر گذشت «موسی» و «داود» و «سلیمان»- در آیاتی که گذشت- چهارمین پیامبری که بخشی از زندگی او و قومش در این سوره مطرح می‌گردد حضرت «صالح» و قوم ثمود است.

نخست می‌فرماید: «و ما به سوی ثمود، برادرشان صالح را فرستادیم که خدای یگانه را بپرستید» (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلی ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ).

تعبیر به «أَخاهُمْ» (برادرشان) که در داستان بسیاری از انبیا آمده اشاره به نهایت محبت و دلسوزی آنان نسبت به اقوامشان می‌باشد.

به هر حال تمام رسالت و دعوت این پیامبر بزرگ در جمله «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ» خلاصه شده است، آری بندگی خدا، که عصاره همه تعلیمات فرستادگان پروردگار است.

سپس می‌افزاید «آنها در برابر دعوت صالح به دو گروه مختلف تقسیم شدند

ج3، ص425

و به مخاصمه برخاستند» مؤمنان از یک سو و منکران لجوج از سوی دیگر (فَإِذا هُمْ فَرِیقانِ یَخْتَصِمُونَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج‏7، ص467

منابع