آیه 44 سوره بقره

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

۞ أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<43 آیه 44 سوره بقره 45>>
سوره : سوره بقره (2)
جزء : 1
نزول : مدینه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

چگونه شما مردم را به نیکوکاری دستور می‌دهید و خود را فراموش می‌کنید و حال آنکه کتاب خدا را می‌خوانید، چرا اندیشه نمی‌کنید؟

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Will you bid others to piety and forget yourselves, while you recite the Book? Do you not exercise your reason?

معانی کلمات آیه

بر: (بكسر اول) به معنى نيكى و خوبى و به فتح اول به معنى نيكى كننده و نيز به معنى خشكى مقابل دريا است، اين هر سه در قرآن مجيد آمده است (قاموس قرآن).

تعقلون: عقل به معنى، فهم، درك و معرفت است، به معناى اسمى در قرآن نيامده و فقط به صورت افعال: يعقلون، تعقلون، نعقل، آمده است.[۱]

نزول

محل نزول:

این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۲]

شأن نزول:

از طريق كلبى از ابوصالح او از ابن عباس چنين روايت گرديده كه اين آيه درباره يهوديان اهل مدينه نازل شده كه بخويشان و اقرباى مسلمان خود كه مي‌رسيدند، مى گفتند: در دين خود ثابت و پابرجا باشيد و از آن دست برنداريد ولى خود در دين ثابت نبوده و مردم را به امورى تشويق مي‌نمودند كه خود بدان پاى بند نبوده اند[۳][۴] اگر چه اين آيه درباره مورد بخصوص نازل شده باشد ولى عام بوده و از براى همه عموميت خواهد داشت. و نيز از قول امام على مرتضى عليه‌السلام نقل گرديده كه اين آيه درباره قضات و خطيبان نازل گرديده كه بر خدا و رسول و كتاب او دروغ مى بندند[۵] .[۶]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


«44» أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ‌

آيا مردم را به نيكى دعوت كرده و خودتان را فراموش مى‌نماييد؟ با اينكه شما كتاب (آسمانى) را مى‌خوانيد، آيا هيچ فكر نمى‌كنيد؟

نکته ها

دانشمندان يهود، قبل از بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله، مردم را به ايمان آوردن به آن حضرت دعوت مى‌كردند و بشارت ظهور حضرت را مى‌دادند، امّا هنگام ظهور، خودشان ايمان نياوردند و حتّى بعضى از آنان به بستگان خود كه اسلام آورده بودند، توصيه مى‌كردند كه مسلمان بمانند، ولى خودشان اسلام نمى‌آوردند. «1»

در روايات آمده است: دانشمندى كه ديگران را به بهشت دعوت كند، ولى خودش اهل جهنّم باشد، بزرگترين وسخت‌ترين حسرت‌ها را خواهد داشت. «2»

حقّ تلاوت، عمل است. امام صادق عليه السلام فرمود: «كونوا دعاة النّاس باعمالكم و لاتكونوا دعاةً بالسنتكم» «3» با اعمال خودتان مردم را دعوت كنيد، نه تنها با گفتار.

از حضرت على عليه السلام نقل شده است كه فرمود: سوگند كه من شما را به كارى دعوت نمى‌كنم، مگر آنكه خودم پيشگام باشم و از كارى نهى نمى‌كنم مگر آنكه خودم قبل از شما آن را ترك كرده باشم. «4»

همچنين آن حضرت فرمود: هر كس خود را امام ديگران قرار داد، ابتدا بايد به تعليم خود بپردازد. «5»

امام كاظم عليه السلام فرموده‌اند: «طوبى للعلماء بالفعل و ويل للعلماء بالقول» «6» درود بر عالمانى كه به گفته خود عمل مى‌كنند و واى بر عالمانى كه فقط حرف مى‌زنند.

«1». نمونه، ج 1، ص 214.

«2». بحار، ج 2، ص 37.

«3». نورالثقلين، ج 1، ص 57.

«4». نهج‌البلاغه، خطبه 175.

«5». نهج‌البلاغه، حكمت 73.

«6». بحار، ج 78، ص 299.

جلد 1 - صفحه 106

عالم بى‌عمل در قالب تمثيل‌

الف: در قرآن: عالم بى‌عمل، به الاغى تشبيه شده است كه بار كتاب حمل مى‌كند، ولى خود از آن بهره‌اى نمى‌برد. «1»

ب: در روايات:

  • رسول خدا صلى الله عليه و آله: عالم بى‌عمل، مثل چراغى است كه خودش مى‌سوزد، ولى نورش به مردم مى‌رسد. «2»
  • رسول خدا صلى الله عليه و آله: عالم بى‌عمل، چون تيرانداز بدون كمان است. «3»
  • عيسى عليه السلام: عالم بى‌عمل، مثل چراغى است بر پشت‌بام كه اتاق‌ها تاريك‌اند. «4»
  • على عليه السلام: عالم بى‌عمل، چون درخت بى‌ثمر وگنجى است كه انفاق نشود. «5»
  • امام صادق عليه السلام: موعظه‌ى عالم بى‌عمل، چون باران بر روى سنگ است كه در دلها نفوذ نمى‌كند. «6»

ج: عالم بى‌عمل، در كلام انديشمندان:

گرسنه‌اى است روى گنج خوابيده.

تشنه‌اى است بر كنار آب و دريا.

طبيبى است كه خود از درد مى‌نالد.

بيمارى است كه دائماً نسخه درمان را مى‌خواند، ولى عمل نمى‌كند.

منافقى است كه سخن و عملش يكى نيست.

پيكرى است بى‌روح.

پیام ها

1- آمران به معروف، بايد خود عامل به معروف باشند. «تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ»

«1». جمعه، 5.

«2». كنزالعمّال، ح 29109.

«3». بحار، ج 10، ص 100.

«4». بحار، ج 14، ص 309.

«5». غررالحكم.

«6». بحار، ج 2، ص 39.

جلد 1 - صفحه 107

2- اگر مقدّمات فراموشى را خودمان فراهم كرده باشيم، معذور نيستيم. عذر فراموشكارى پذيرفته است كه بى‌تقصير باشد. «تَنْسَوْنَ، تَتْلُونَ»

3- تلاوت كتاب آسمانى كافى نيست، تعقّل لازم است. «تَتْلُونَ الْكِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ»

4- خود فراموشى، نشانه‌ى بى‌خردى است. «أَ فَلا تَعْقِلُونَ»

پانویس

  1. پرش به بالا تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. پرش به بالا طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌1، ص 111.
  3. پرش به بالا واحدى و ثعلبى از مفسرين عامه نقل نمودند و نيز صاحب كشف الاسرار بدون ذكر راويان نقل نموده است.
  4. پرش به بالا صاحب روض الجنان يا روح الجنان از مفسرين خاصه اين مورد را در ميان آورده ولى به عنوان شأن و نزول ذكر ننموده است.
  5. پرش به بالا تفسير على بن ابراهيم و تفسير البرهان از خاصه.
  6. پرش به بالا محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 10.

منابع

آرشیو عکس و تصویر