آیه 43 سوره ابراهیم

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

مُهْطِعِينَ مُقْنِعِي رُءُوسِهِمْ لَا يَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ ۖ وَأَفْئِدَتُهُمْ هَوَاءٌ

مشاهده آیه در سوره


<<42 آیه 43 سوره ابراهیم 44>>
سوره : سوره ابراهیم (14)
جزء : 13
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

(در آن روز سخت آن ستمکاران) همه شتابان و هراسان سر به بالا کرده و چشمها واله مانده و دلهاشان به دهشت و اضطراب است.

[ترسان به سوی دادگاه قیامت] شتابانند، سرهایشان را بالا گرفته [و دیدگانشان ذلیلانه به برنامه های محشر دوخته شده] تا جایی که پلک هایشان به هم نمی خورد، و دل هایشان [از بیم عذاب فرو ریخته و از تدبیر و چاره جویی] تهی است.

شتابان سر برداشته و چشم بر هم نمى‌زنند و [از وحشت‌] دلهايشان تهى است.

مى‌شتابند، سرها را بالا گرفته‌اند. چشم بر هم نمى‌زنند، و دلهايشان خالى از خرد است.

گردنها را کشیده، سرها را به آسمان بلندکرده، حتّی پلک چشمهایشان از حرکت بازمی‌ماند؛ (زیرا به هر طرف نگاه کنند، آثار عذاب آشکار است!) و (در این حال) دلهایشان (فرومی‌ریزد؛ و از اندیشه و امید،) خالی می‌گردد!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Scrambling with their heads upturned, there will be a fixed gaze in their eyes, and their hearts will be vacant.

Hastening forward, their heads upraised, their eyes not reverting to them and their hearts vacant.

As they come hurrying on in fear, their heads upraised, their gaze returning not to them, and their hearts as air.

They running forward with necks outstretched, their heads uplifted, their gaze returning not towards them, and their hearts a (gaping) void!

معانی کلمات آیه

مهطعين: هطع: شتاب و خيره شدن. اهطاع: شتاب و دراز كردن گردن. مهطع كسى است كه با ذلت و ترس نگاه مى ‏كند و از آنچه مى‏ بيند ديده بر نمى ‏دارد.

مقنعى: اقناع: بلند كردن سر. مقنع: كسى كه سرش را بلند كرده. مقنعون، جمع آن است.

طرفهم: طرف (بر وزن عقل): نگاه كردن و چشم. اسم و مصدر، هر دو آمده است . راغب گويد: اصل آن ، پلك چشم و حركت دادن آن است . منظور از آن در آيه ، هر يك از دو معنى مى‏ شود باشد.

هواء: هواء در آيه ، به معنى خالى است‏ . أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ: قلوبشان از تعقل خالى است . راغب گويد: در خالى بودن مثل هوا است . شخص ترسو را هواء گويند كه قلبش از جرئت خالى است.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


مُهْطِعِينَ مُقْنِعِي رُؤُسِهِمْ لا يَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ «43»

(روزى كه مجرمان از شدّت وحشت) شتاب‌زده، سرها را بالا گرفته، چشم‌ها و پلك‌هاشان به هم نخورد و دل‌هايشان (از اميد و تدبير) تهى است.

نکته ها

براى‌ «مُهْطِعِينَ» كه از «اهطاع» است، چند معنا شده است: گردن كشيدن، سرعت گرفتن و نگاه كردن با ذلّت وهمه‌ى اين معانى مى‌تواند در اين آيه مورد نظر باشد.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



مُهْطِعِينَ مُقْنِعِي رُؤُسِهِمْ لا يَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ (43)

بعد از آن بيان كيفيت حشر آنها را فرمايد:

مُهْطِعِينَ‌: در حالتى كه صاحبان اين چشمها شتابندگانند به سوى داعى خود كه اسرافيل است و ايشان را به امر الهى به عرصه قيامت خوانند. مُقْنِعِي رُؤُسِهِمْ‌: برداشتگان سرهاى خود را به بالا چنانكه عادت اهل تحير باشد.

لا يَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ‌: بازمى‌گردد بديشان چشمهاى ايشان، يعنى خيره باشند بروجهى كه نتوانند نگاه كنند، يا به اطراف نظر نمايند. وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ: و دلهاى ايشان خالى باشد از فهم و خرد به سبب غلبه دهشت و حيرت، يا دلهاى ايشان خالى است از خير كه اعتقادات حقه باشد. سعيد بن جبير در تفسير اين آيه گفته كه: دلها مرتفع شد به حلق‌هاى آنها به طورى كه نه بيرون‌

جلد 7 - صفحه 70

آيد و نه بجاى خود شود، مانند چيزى كه در ميان هوا ايستاده باشد و به جهات مختلفه نرود. «1»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلاً عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّما يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصارُ (42) مُهْطِعِينَ مُقْنِعِي رُؤُسِهِمْ لا يَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ (43) وَ أَنْذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ الْعَذابُ فَيَقُولُ الَّذِينَ ظَلَمُوا رَبَّنا أَخِّرْنا إِلى‌ أَجَلٍ قَرِيبٍ نُجِبْ دَعْوَتَكَ وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَ وَ لَمْ تَكُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ ما لَكُمْ مِنْ زَوالٍ (44) وَ سَكَنْتُمْ فِي مَساكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ وَ تَبَيَّنَ لَكُمْ كَيْفَ فَعَلْنا بِهِمْ وَ ضَرَبْنا لَكُمُ الْأَمْثالَ (45)

ترجمه‌

و مپندار البتّه خدا را بيخبر از آنچه بجا مى‌آورند ستمكاران جز اين نيست كه تأخير مى‌اندازد عذاب آنها را براى روزى كه خيره ميشود در آن چشمها

شتابندگان ببالا دارندگان سرهاشان را بر نميگردد بسوى آنها ديدگانشان و دلهاشان تهى است‌

و بيم ده مردم را از روز كه ميآيد آنها را عذاب پس ميگويند آنانكه ستم كردند پروردگار ما تأخير انداز عذاب ما را تا مدّتى نزديك اجابت ميكنيم دعوت تو را و متابعت مينمائيم پيغمبران را آيا نبوديد كه سوگند ياد مينموديد پيش از اين كه نيست براى شما زوالى‌

و ساكن شديد در مسكنهاى آنانكه ستم نمودند بر خودهاشان و ظاهر شد بر شما چگونه رفتار كرديم با ايشان و زديم براى شما مثل‌ها را..

جلد 3 صفحه 239

تفسير

خداوند متعال براى آنكه كفّار تصوّر نكنند تأخير عقاب آنها براى بى خبرى و غفلت خداوند است از حال و كار آنها و نيز تسليت خاطر ستم زدگان خطاب به پيغمبر خود فرموده ولى مقصود ديگرانند و ميفرمايد كه گمان منما خداوند غافل است از اعمال ستمكاران بخويش و خلق جز اين نيست كه تأخير مى‌اندازد عذاب آنها را براى روز كه سر از قبرها بيرون ميآورند در حاليكه چشمهاى آنها گشاده و خيره است از هول و وحشت قيامت و شتابندگان و روى آورندگانند بصحراى محشر براى اجابت داعى الهى در حاليكه از شدّت بيم و هراس و حيرت سر بهوا راه مى‌پيمايند و قادر بر چشم بهمزدن نيستند و دلهاى آنها خالى و تهى از عقل و فهم و قوّت و جرئت است و قمّى ره فرموده يعنى دلهاشان پاره پاره باشد از خفقان و بنظر حقير اين تعبير بمنزله آنستكه در فارسى ميگويند دلهاشان آب شد يعنى بى‌تاب و قرار گرديد مقصود تشبيه بآب و هوا است در بى‌تابى و بى‌قرارى و بيم ده اى پيغمبر مردم را از روز قيامت كه روز نزول عذاب است بر آنها پس ميگويند ستمكاران بر خويش و خلق از روى عجز پروردگارا ما را بدنيا برگردان و مدت كمى مهلت ده بما تا ما دعوت تو را بتوحيد و ساير معارف حقه اجابت نمائيم و بدستور انبياء عمل كنيم و خودمان را از استحقاق عذاب بيرون بياوريم و خطاب مستطاب الهى بآنها ميرسد كه آيا شما نبوديد كه از فرط جهالت و غرور قسم ميخورديد كه ما بهمين حال باقى خواهيم ماند و حشر و نشر و حساب و عذابى نيست در صورتى كه پيغمبران حجّت را بر شما تمام نموده بودند و قصص انبياء گذشته و امّتهاى آنها بتواتر براى شما نقل و ثابت شده بود كه خداوند چگونه آنها را معذب فرمود با آنكه شما در اراضى و ديار آنها منزل و مسكن نموده بوديد و از مشاهده آثار باقيه در آن امكنه عارف باحوال آنها شده بوديد و ميدانستيد خداوند با آنها چه معامله‌اى فرمود با تمام اينها باز دست از كفر و نفاق و ظلم و شقاق برنداشتيد حال هم اگر بر گرديد بدنيا همانكه بوديد خواهيد بود ما براى تعليم و ارشاد و تنبيه و انذار شما از هيچ چيز فرو گذار نكرديم علاوه بر دليل و برهان حكاياتى نقل نموديم و مثلهائى زديم كه شايد موجب اعتبار شما شود و شما چنان سرگرم بدنيا بوديد كه هيچ اعتناء نداشتيد حال عمر دنيا تمام شد و اينجا دار آخرت است كه باقى و برقرار خواهد بود.

جلد 3 صفحه 240

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لا تَحسَبَن‌َّ اللّه‌َ غافِلاً عَمّا يَعمَل‌ُ الظّالِمُون‌َ إِنَّما يُؤَخِّرُهُم‌ لِيَوم‌ٍ تَشخَص‌ُ فِيه‌ِ الأَبصارُ (42) مُهطِعِين‌َ مُقنِعِي‌ رُؤُسِهِم‌ لا يَرتَدُّ إِلَيهِم‌ طَرفُهُم‌ وَ أَفئِدَتُهُم‌ هَواءٌ (43)

و گمان‌ نكني‌ البته‌ ‌که‌ خداوند غافل‌ ‌است‌ ‌از‌ آنچه‌ عمل‌ ميكنند ظلم‌ كنندگان‌

جلد 11 - صفحه 400

جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ خداوند اينها ‌را‌ عقب‌ انداخته‌ ‌براي‌ روزي‌ ‌که‌ چشمها خيره‌ ميشود البته‌ پيغمبر همچه‌ گماني‌ نميكند ‌اينکه‌ ‌براي‌ تنبه‌ ‌خود‌ ظالمين‌ ‌است‌ ‌که‌ گمان‌ نكنند ‌که‌ ‌اينکه‌ چهار روزه‌ دنيا جلو اينها باز ‌است‌ ‌هر‌ چه‌ ميتوانند ظلم‌ كنند خداوند ‌از‌ ظلم‌ نميگذرد فرداي‌ قيامت‌ انتقام‌ خواهد كشيد چنانچه‌ قسم‌ ياد كرده‌ ‌در‌ حديث‌ قدسي‌

و عزتي‌ و جلالي‌ ‌لا‌ يجوزني‌ ظلم‌ ظالم‌

و ‌در‌ حديث‌ ‌است‌

(الظلم‌ ظلمات‌ يوم القيمة)

‌هر‌ چه‌ مظلوم‌ قرب‌ و مقامش‌ ‌در‌ پيشگاه‌ احديت‌ بيشتر ‌باشد‌ انتقام‌ ‌از‌ ظالمين‌ ‌او‌ سخت‌تر ميشود و ‌هر‌ چه‌ ظلم‌ شديدتر ‌باشد‌ عقوبتش‌ زيادتر ميگردد آيا ‌خدا‌ چه‌ ميكند فرداي‌ قيامت‌ ‌با‌ ظالمين‌ آل‌ ‌محمّد‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ و چه‌ ميكند ‌با‌ كساني‌ ‌که‌ ظلم‌ ميكنند ‌با‌ ضعفاء و بيچارگان‌ و بي‌تقصيران‌ بخصوص‌ امروزه‌ ‌که‌ سرتاسر دنيا ‌را‌ ظلم‌ پر كرده‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ مهمترين‌ علائم‌ ظهور ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ حق‌ امام‌ زمان‌ ميفرمايد

(يملأ الارض‌ قسطا و عدلا ‌بعد‌ ‌ما ملئت‌ ظلما و جورا)

وَ لا تَحسَبَن‌َّ اللّه‌َ غافِلًا عَمّا يَعمَل‌ُ الظّالِمُون‌َ خداوند ‌از‌ ‌اينکه‌ عوارض‌ بيرون‌ ‌است‌، محل‌ عوارض‌ نيست‌ بالاخص‌ غفلت‌.

إِنَّما يُؤَخِّرُهُم‌ لِيَوم‌ٍ تَشخَص‌ُ فِيه‌ِ الأَبصارُ و ‌اينکه‌ تأخير يك‌ نوع‌ عذاب‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌هر‌ چه‌ ميخواهند و ميتوانند ظلم‌ كنند و بار ‌خود‌ ‌را‌ سنگين‌ كنند و عذاب‌ ‌خود‌ ‌را‌ شديدتر و زيادتر كنند.

مُهطِعِين‌َ مُقنِعِي‌ رُؤُسِهِم‌ لا يَرتَدُّ إِلَيهِم‌ طَرفُهُم‌ وَ أَفئِدَتُهُم‌ هَواءٌ خيره‌ ميشود چشم‌ ‌آنها‌ ‌با‌ گردن‌ كشيده‌ بطرف‌ بالا ‌که‌ چشمهاي‌ ‌آنها‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ طرف‌ و ‌آن‌ طرف‌ ميافتد و ساكن‌ ميشود ‌که‌ ‌حتي‌ جاي‌ قدم‌ ‌خود‌ ‌را‌ نمي‌بينند و قلبهاي‌ ‌آنها‌ ‌از‌ شدّت‌ فزع‌ و خوف‌ خالي‌ ميشود ‌از‌ طمع‌ و سرور مثل‌ هواي‌ ‌بين‌ آسمان‌ و زمين‌ ‌يعني‌ بكلي‌ نااميد ميشوند.

جلد 11 - صفحه 401

مهطعين‌ اهطاع‌ اسراع‌ ‌است‌ ‌يعني‌ بسرعت‌ ‌هر‌ چه‌ تمام‌تر وارد صحراي‌ محشر ميشوند و ‌از‌ اوضاع‌ محشر چشمهاي‌ ‌آنها‌ خيره‌ ميشود و ‌از‌ حركت‌ ميافتد و وحشت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ميگيرد.

مُقنِعِي‌ رُؤُسِهِم‌ اقناع‌ توجه‌ بيك‌ طرف‌ ‌است‌ ‌که‌ مقابل‌ ‌او‌ ‌است‌ و طرف‌ راست‌ و چپ‌ ‌خود‌ ‌را‌ نمي‌بيند ‌حتي‌ جاي‌ قدم‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌هم‌ مشاهده‌ نميكند و بزبان‌ ‌ما گيج‌ و بيج‌ ميشود.

لا يَرتَدُّ إِلَيهِم‌ طَرفُهُم‌ چشم‌ ‌آنها‌ ‌بر‌ نميگردد وَ أَفئِدَتُهُم‌ هَواءٌ فؤاد قلب‌ ‌است‌ انسان‌ موقعي‌ ‌که‌ اضطراب‌ پيدا ميكند حواسش‌ پرت‌ ميشود تمام‌ امور ‌از‌ نظرش‌ ميرود حال‌ ‌خود‌ ‌را‌ نمي‌فهمد قلبش‌ ضربان‌ پيدا ميكند حال‌ ظالمين‌ چنين‌ ‌است‌ ‌در‌ روز قيامت‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 43)- مجازاتهای آن روز آنقدر وحشتناک است که این ستمگران، از شدت هول «گردنهای خود را برافراشته، سر به آسمان بلند کرده، و حتی پلکهای چشمهاشان بی‌حرکت می‌ماند و دلهایشان (از شدت نگرانی و پریشانی) بکلی تهی می‌شود» (مُهْطِعِینَ مُقْنِعِی رُؤُسِهِمْ لا یَرْتَدُّ إِلَیْهِمْ طَرْفُهُمْ وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ).

آنها که خود را «عقل کل» می‌پنداشتند و دیگران را بی‌خرد می‌انگاشتند، آنچنان عقل و هوش خود را از دست می‌دهند که نگاهشان نگاه دیوانگان بلکه مردگان است، نگاهی خشک، بی‌تفاوت، بی‌حرکت و پر از ترس و وحشت! به راستی قرآن هنگامی که می‌خواهد منظره‌ای را مجسم نماید در کوتاهترین عبارت کاملترین ترسیم‌ها را می‌کند که نمونه آن آیه کوتاه بالاست.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع