آیه 43 سوره انعام

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 43 انعام)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَٰكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<42 آیه 43 سوره انعام 44>>
سوره : سوره انعام (6)
جزء : 7
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

-پس چرا وقتی که بلای ما به آنها رسید تضرّع و زاری نکردند (تا نجات یابند)؟ ولی (بدین سبب که نکردند) دلهاشان را قساوت فرا گرفت و شیطان کردار زشت آنان را در نظرشان زیبا نمود.

پس چرا هنگامی که عذاب ما به آنان رسید، فروتنی و زاری نکردند؟ بلکه دل هایشان سخت شد و شیطان، اعمال ناپسندی که همواره مرتکب می شدند در نظرشان آراست.

پس چرا هنگامى كه عذاب ما به آنان رسيد تضرّع نكردند؟ ولى [حقيقت اين است كه‌] دلهايشان سخت شده، و شيطان آنچه را انجام مى‌دادند برايشان آراسته است.

پس چرا هنگامى كه عذاب ما به آنها رسيد زارى نكردند؟ زيرا دلهايشان را قساوت فراگرفته و شيطان اعمالشان را در نظرشان آراسته بود.

چرا هنگامی که مجازات ما به آنان رسید، (خضوع نکردند و) تسلیم نشدند؟! بلکه دلهای آنها قساوت پیدا کرد؛ و شیطان، هر کاری را که می‌کردند، در نظرشان زینت داد!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Why did they not entreat when Our punishment overtook them! But their hearts had hardened, and Satan had made what they had been doing seem decorous to them.

Yet why did they not, when Our punishment came to them, humble themselves? But their hearts hardened and the Shaitan made what they did fair-seeming to them.

If only, when Our disaster came on them, they had been humble! But their hearts were hardened and the devil made all that they used to do seem fair unto them!

When the suffering reached them from us, why then did they not learn humility? On the contrary their hearts became hardened, and Satan made their (sinful) acts seem alluring to them.

معانی کلمات آیه

قست: قسو، قسوه و قساوت: سخت دلى. «قَسَتْ قُلُوبُكُمْ» دلهاى شما سخت شد.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ ما كانُوا يَعْمَلُونَ «43»

پس چرا هنگامى كه ناگوارى‌هاى ما به آنان رسيد، توبه و زارى نكردند؟

آرى (حقيقت آن است كه) دل‌هاى آنان سنگ و سخت شده و شيطان كارهايى را كه مى‌كردند، برايشان زيبا جلوه داده است.

پیام ها

1- تضرّع به درگاه خداوند، سبب رشد و قرب به او و ترك آن نشانه‌ى سنگدلى و فريفتگى است. فَلَوْ لا ... تَضَرَّعُوا

2- انسان فطرتاً زيبايى را دوست دارد تا آنجا كه شيطان نيز از همين غريزه، او را اغفال مى‌كند. «زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ»

3- براى افراد لجوج، نه تبليغ مؤثّر است، نه تنبيه. «قَسَتْ قُلُوبُهُمْ»

4- ريشه‌ى غرور و ترك تضرّع، مفتون شدن به تزيينات شيطانى است. فَلَوْ لا ... تَضَرَّعُوا ... زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (43)

فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا: پس چرا وقتى كه آمد ايشان را عذاب ما تَضَرَّعُوا زارى نكردند و روى تضرع و تذلل به درگاه ما نياوردند، كه اگر تضرع كردندى بلا از آنها مندفع شدى‌ وَ لكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ‌: و لكن سخت شده بود دلهاى آنها و ترك تضرع و زارى و عدم تنبه، از قساوت قلب است‌ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ‌: و

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 269

آراسته و زينت داد براى ايشان شيطان به وسوسه و اغراء به معصيت آنچه در آن بودند از لذت عاجله‌ ما كانُوا يَعْمَلُونَ‌: آنچه بودند كه عمل مى‌كردند. اين استدراك است در معنى و بيان صارف آنها از تضرع و تنبه.

تنبيه- آيه دلالت دارد بر آنكه موجب قساوت قلب، عجب به اعمال بود كه شيطان تزيين نمود در نظر آنان، لذا ترك تضرع و انابه و توبه نمودند.

نهج البلاغه- قال عليه السّلام و لو انّ النّاس حين تنزل بهم النّقم و تزول عنهم النّعم فزعوا الى ربّهم بصدق من نيّاتهم و وله من قلوبهم لردّ عليهم كلّ شارد و اصلح لهم كلّ فاسد «1». حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمايد: اگر بدرستى كه مردم در حين نزول نقمت و زوال نعمت، فزع كنند بسوى پروردگار خود به صدق نيتشان و سرگشتگى قلوبشان، هر آينه رد شود بر ايشان هر رميده شده، و اصلاح فرمايد براى ايشان هر فاسدى را.

تتمه- يكى از صفات مهلكه، عجب است. چنانچه در حديث وارد شده:

ثلث مهلكات: شحّ مطاع و هوى متّبع و اعجاب المرء بنفسه. «2» سه چيز از مهلكات است: 1- بخلى كه اطاعت شود 2- هوى كه پيروى شود 3- باليدن شخص به خود.

مروى است كه روزى حضرت موسى عليه السّلام نشسته شيطان وارد شد، و بر او برنسى‌ «3» رنگارنگ بود. چون نزديك حضرت رسيد برنس را كند و ايستاد و سلام كرد. حضرت پرسيد: كيستى؟ گفت: ابليس، آمدم سلام بر تو كنم به سبب مرتبه عظيم كه نزد خدا دارى. حضرت پرسيد: اين برنس چيست؟ گفت:

اين را به جهت آن دارم كه قلوب فرزندان آدم را به سوى خود كشم. حضرت موسى عليه السّلام گفت: كدام گناه است چون بنى آدم مرتكب آن شد تو بر آن غالب شوى؟ گفت: هر وقت عجب به خود نمايد و طاعت خود را به نظر آورد و

«1» نهج البلاغه، خطبه 176.

«2» خصال صدوق، باب الثلاثه، صفحه 84، حديث 10 و 11 و 12.

«3» برنس كلاه دراز.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 270

گناهش را حقير داند. «1»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (43)

ترجمه‌

پس چرا چون آمد ايشانرا سختى ما تضرّع ننمودند ولى سخت شد دلهاى ايشان و آرايش داد از براى آنها شيطان آنچه را بودند كه بجا مى‌آوردند.

تفسير

نزول بلا مقتضى تضرّع و زارى و توبه و انابه است ولى گاهى ميشود بقدرى قلب قساوت پيدا كرده و نفس متوّغل در معصيت و شهوت شده و شيطان جلوه داده است لذّات فانيه دنيا را در نظر اهل دنيا و مغرور نموده است آنها را بخود پسندى و نخوت و سركشى كه در آن حال هم متوجّه بحق نميشوند و دفع بلا را از خداى نمى‌خواهند با آنكه در آنحال هم اگر با خلوص نيّت رو بخدا بروند و تضرّع و زارى نمايند اگر نعمتى از دست آنها رفته باشد خدا بآنها برمى‌گرداند و اگر نقمتى بآنها روى آورده باشد از ايشان دفع ميفرمايد چنانچه در نهج البلاغه بيان فرموده است و حاصل اين آيه ملامت مبتلايان است بر ترك تضرّع و بيان علّت آن بنحويكه ذكر شد ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَلَو لا إِذ جاءَهُم‌ بَأسُنا تَضَرَّعُوا وَ لكِن‌ قَسَت‌ قُلُوبُهُم‌ وَ زَيَّن‌َ لَهُم‌ُ الشَّيطان‌ُ ما كانُوا يَعمَلُون‌َ (43)

‌پس‌ چرا زماني‌ ‌که‌ آمد بأس‌ ‌ما تضرّع‌ نكردند ولي‌ علت‌ عدم‌ تضرّع‌ ‌آنها‌ قساوت‌ قلوب‌ ‌آنها‌ و زينت‌ دادن‌ شيطان‌ اعمال‌ زشت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌در‌ نظر ‌آنها‌ ‌است‌.

تأثير شي‌ء ‌در‌ شي‌ء منوط بدو چيز ‌است‌ يكي‌ بايد مؤثّر تام‌ الفاعلية ‌باشد‌ ‌از‌ وجود مقتضي‌ و اجتماع‌ جميع‌ شرائط تأثير و متأثر تام‌ القابلية ‌از‌ وجود شرائط تأثر و فقدان‌ موانع‌ و ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ بهر دو امر اشاره‌ دارد اما ‌از‌ طرف‌ فاعل‌ اقتضاء تام‌ ‌است‌ ارسال‌ رسل‌ و شرائط تأثير ابتلاء ببأساء و ضرّاء لذا بنحو تعجب‌ ميفرمايد فَلَو لا إِذ جاءَهُم‌ بَأسُنا تَضَرَّعُوا زيرا اسباب‌ تضرّع‌ و توجّه‌ بحق‌ و ايمان‌ و اطاعت‌ رسل‌ ‌از‌ ‌هر‌ جهتي‌ تمام‌ ‌است‌ ‌پس‌ كانّه‌ قائلي‌ ميگويد ‌پس‌ چرا تأثير نميكند و تضرّع‌ نميكنند جواب‌ اينكه‌ قابليت‌ تأثير ندارند بواسطه‌ قساوت‌ قلب‌ لذا ميفرمايد وَ لكِن‌ قَسَت‌ قُلُوبُهُم‌ و منشأ قساوت‌ قلب‌ بسيار ‌است‌ عناد، عصبيت‌، تقليد آباء، اخلاق‌ رذيله‌، اعمال‌ سيّئه‌ و نحو اينها و بواسطه‌ وجود موانع‌ ‌از‌ تأثير و ‌آن‌ اينست‌ ‌که‌ اعمال‌ ‌خود‌ ‌را‌ نيكو ميپندارند چنانچه‌ ميفرمايد وَ زَيَّن‌َ لَهُم‌ُ الشَّيطان‌ُ ما كانُوا يَعمَلُون‌َ چنانچه‌ ‌در‌ جاي‌ ديگر ميفرمايد قُل‌ هَل‌ نُنَبِّئُكُم‌ بِالأَخسَرِين‌َ أَعمالًا الَّذِين‌َ ضَل‌َّ سَعيُهُم‌ فِي‌ الحَياةِ الدُّنيا وَ هُم‌ يَحسَبُون‌َ أَنَّهُم‌ يُحسِنُون‌َ صُنعاً كهف‌ ‌آيه‌ 103 و 104، و ‌در‌ حديث‌ نبوي‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌است‌ ‌که‌ بسلمان‌ فرمود ‌در‌ آخر الزمان‌ امر بمعروف‌ و نهي‌ ‌از‌ منكر نميكنند بلكه‌ امر بمنكر و نهي‌ ‌از‌ معروف‌ مينمايند بلكه‌ معروف‌ ‌در‌ نظر ‌آنها‌ منكر و منكر ‌در‌ نظر ‌آنها‌ معروف‌ ميشود.

67

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 43)

در این آیه می گوید: «چرا آنها از این عوامل دردناک و بیدارکننده پند و اندرز نگرفتند و بیدار نشدند و به سوی خدا بازنگشتند» (فَلَو لا إِذ جاءَهُم بَأسُنا تَضَرَّعُوا).

در حقیقت علت عدم بیداری آنها دو چیز بود، نخست این که «بر اثر زیادی گناه و لجاجت در شرک، قلبهای آنها تیره و سخت و روح آنها انعطاف ناپذیر شده بود» (وَ لکن قَسَت قُلُوبُهُم). دیگر این که «شیطان (با استفاده از روح هوی پرستی آنها) اعمالشان را در نظرشان زینت داده بود، و هر عمل زشتی را انجام می دادند زیبا و هر کار خلافی را صواب می پنداشتند» (وَ زَینَ لَهُمُ الشَّیطانُ ما کانُوا یعمَلُونَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع