برخی از این منکران (چون قرائت قرآن کنی) به ظاهر به تو گوش کنند (ولی به معنی نمیشنوند) آیا تو کران را گر چه هیچ عقل و ادراکی ندارند از کلام خدا توانی چیزی بشنوانی؟
و برخی از آنان به تو گوش می دهند [ولی گویا نمی شنوند] آیا تو می توانی کران را گرچه اندیشه نمی کنند، بشنوانی؟
و برخى از آنان كسانىاند كه به تو گوش فرا مىدهند. آيا تو كران را -هر چند در نيابند- شنوا خواهى كرد؟
برخى از ايشان به تو گوش مىدهند. آيا اگر درنيابند تو مىتوانى كران را شنوا سازى؟
گروهی از آنان، بسوی تو گوش فرامیدهند (؛ امّا گویی هیچ نمیشنوند و کرند)! آیا تو میتوانی سخن خود را به گوش کران برسانی، هر چند نفهمند؟!
این آیه درباره استهزاءکنندگان نازل شده است که از روى دشوارى و سختى و استهزاء سخنان پیامبر را گوش مینمودند، اگر چه مى شنیدند ولى ایشان را در آن شنیدن نفعى نبوده است مانند کسى که گوش او سنگین و کر باشد[۲].[۳]
(و چون قرآن بخوانى) گروهى از آنان (در ظاهر) به سخن تو گوش فرا مىدهند، (امّا گويى كَرند و هيچ نمىشنوند،) آيا تو مىتوانى سخن خود را به گوش ناشنوايان برسانى؛ هر چند اهل تعقّل نباشند؟
چون حق تعالى در آيه سابقه تقسيم فرمود كفار را به دو قسم: يك طايفه ايمان آرند، و طايفه ديگر به كفر باقى باشند، حال طبقه دوم را نيز دو قسم فرمايد:
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ: و بعضى از كفار كسانيند طلب شنيدن مىكنند بسوى تو اى پيغمبر مكرم براى ردّ و اعراض، نه براى فهم و ادراك، بلكه مانند كرها هستند از جهت آنكه انتفاع نبرند به كلام حق، و از شدت بغض و عداوت به مرتبهاى هستند كه ابدا توجه ننمايند به آنچه شنوند؛ زيرا انسان وقتى دشمنى و لجاجت او قوت گرفت نسبت به ديگرى، و غايت تنفر را داشت از استماع كلمات او، هر آينه محسنات و پنديات او را به نظر نياورده، مترصد تقبيح و تشنيع، و در مقام جدال برآيد. پس همچنانكه كرى گوش رادع باشد از شنيدن اصوات، همچنين حصول بغض شديد مانع شود از درك محسنات، لذا كر واقعى اينگونه اشخاصند كه قوه عاقله را در فهم كلام اعمال نكنند از روى عمد، در اين صورت: أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَ: آيا پس تو اى پيغمبر، قادرى كه شنوا گردانى كر حقيقى را. وَ لَوْ كانُوا لا يَعْقِلُونَ: و اگرچه ضم شود به كرى
«1» مجمع ج 3 ص 111.
«2» سوره كافرون (سوره 109)
ج5، ص 324
آنها كه تعقل نمىكنند در آيات بينات. يعنى اين جماعت كفار، عناد آنها به حدى رسيده كه چنانچه ممكن نيست فاقد قوه سامعه را از مجراى طبيعى شنوا گردانى، همچنين دشمنى كه در غايت عداوت باشد ممكن نيست به طريق اختيارى او را دوست و تابع خدا و رسول قرار دهى. مقصود اين فرمايش، تسليه حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله باشد به اينكه اين طايفه مرض عقل آنها به درجهاى رسيده كه علاج پذير نباشد، و طبيب هم وقتى ببيند كه ديگر مريض قابل علاج نيست، اعراض نموده و دستور معالجه ندهد؛ همچنين تو وجود محترم، باكى نداشته باش از ايمان نياوردن و تصديق ننمودن آنان.
تنبيه- آيه شريفه آگاهى است به آنكه حقيقت استماع كلام، فهم معنى است، و لذا چهارپايان متصف نشوند به شنوائى، اگرچه در ظاهر هم مىشنوند.
و فهم كلام منوط به استعمال عقل سليم است در تدبر و تأمل، تا آنكه به اشعه انوار عقليه، قلوب منور و روشن، و از شنيدن آيات قرآنيه بهرهور شود. و چون معاندين و مغرضين به مقتضاى قوه عاقله، در شنيدن بيّنات سبحانيه رفتار نمىكردند و بگوش هوش فرمايشات نبويه را استماع نمىنمودند، لا جرم مواعظ شافيه در آنها مؤثر نشده، انتفاعى از آنها نبردند الّا شنيدن صوتى مانند بهائم. و اين روش در هر عصرى نسبت به عموم مكلفين در تأثير و تأثر كلمات حقّه الهيه، سارى و جارى باشد.
و اگر تكذيب كردند تو را پس بگو براى من است كردارم و براى
جلد 3 صفحه 22
شما است كردارتان شما بيزاريد از آنچه من ميكنم و من بيزارم از آنچه شما ميكنيد
و از آنها كسانى هستند كه گوش ميدارند بتو آيا پس تو مىشنوانى كران را و اگر چه باشند كه تعقّل ننمايند
و از آنها كسى است كه مينگرد بسوى تو آيا پس تو هدايت مينمائى كورانرا و اگر چه باشند كه به ديده بصيرت نبينند
بدرستيكه خداوند ستم نمىنمايد مردم را بچيزى ولى مردم بخودشان ستم ميكنند.
تفسير
پس از اصرار كفّار به تكذيب پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آنحضرت مأمور شد باعراض از آنها و واگذاردنشان بحال خودشان چون معلوم شد گوش شنوا و چشم بينا ندارند و نميخواهند بشنوند و بيابند و به بينند و بدانند و با اين قبيل اشخاص هيچ نوع سخن گفتن مفيد نيست فقط بايد از آنها تبرّى نمود تا تكليف قطعى نسبت بآنها معلوم شود لذا بعضى در آيه اوّل فرمودهاند منسوخ است بآيه قتال و بنظر حقير منافاتى بين دو آيه نيست چون ترك تعرّض دائمى از آيه استفاده نميشود. و در آيات بعد خداوند شرح حال آنها را داده است باين تقريب كه بعضى از آنها در وقتى كه تو قرائت قرآن و بيان احكام و شرائع الهى را مينمائى گوش ميدهند به صوت تو ولى مانند كران كه نميشنوند قبول نميكنند آيا ممكن است مطالب حقّه را به كرانيكه تعقّل هم نميكنند فهماند اينها از اين قبيل ميباشند چون گوش ميدهند نه براى فهميدن بلكه براى استهزاء و ردّ نمودن و بعضى نظر ميكنند و ميبينند معجزات تو را ولى مانند كوران كه نمىبينند تصديق به نبوّت تو نمينمايند آيا ممكن است كورانيرا كه ديده بصيرت آنها هم كور باشد هدايت نمود اينها از اين قبيل ميباشند چون طالب بصيرت و بينائى نيستند عناد و لجاج چشم دل آنها را كور كرده علائم نبوّت را در وجود تو مشاهده مينمايند و انكار ميكنند و ميان سحر و معجزه تميز نميدهند و تدبّر و تفكّر در آيات الهى نمينمايند و از منافع آن محروم ميشوند اصرار آنها بكفر و تكذيب، موجب ملالت خاطر تو نشود مسئوليّت قبول آنها بعهده تو نيست نتيجه اعمال آنها بخودشان و اصل و ثمره عمل تو عائد تو ميگردد و اين خود يك نوع تنبيه و توبيخ است خداوند ذرهاى به احدى ظلم نميكند مردم خودشان ظلم بخود مينمايند كه حاضر براى استماع و تعلّم احكام الهى نميشوند و استعداد فهم و ادراك مطالب حقّه را كه خداوند در وجود آنها بوديعت نهاده است باطل مينمايند در كافى از امام باقر عليه السّلام
جلد 3 صفحه 23
نقل نموده كه خداوند حليم عليم همانا غضب ميكند بر كسيكه قبول ننمايد عطاء او را و گمراه ميكند كسى را كه قبول نكند هدايت او را حقير عرض ميكنم گمراه نمودن خداوند بنده را سلب توفيق و واگذاردن عبد است بحال خود كه نتيجه آن گمراهى است.
و بعضي از اينکه كفار ميآيند فرمايشات قرآن را از شما استماع كنند و لكن گوش قلب آنها كر است آيا پس از اينکه تو ميتواني كسي را که كر است شنوا كني و لو اينكه اينها تعقل نميكنند.
در چندين مقام متذكر شدهايم که سمع و بصر دو معني دارد يكي آنكه بآلت اذن صداها را بشنود و ديگر آنكه كلام بقلب او اثر كند ميگويي حرف شنو
جلد 9 - صفحه 391
است و بعبارت ديگر همين نحو که سر چشم و گوش دارد قلب هم بصير است حقايق را درك ميكند و هم سميع است اثر ميگذارد بلكه اينکه كفار عقل و شعور ندارند از امير المؤمنين عليه السّلام پرسيد يا ديگري از ائمه [ع] از معناي عقل فرمود
العقل ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان
عرض كردند اينكه در معاويه بود چه بود فرمود نكري و شيطنت بناء علي هذا معناي آيه خوب روشن ميشود.
وَ مِنهُم مَن يَستَمِعُونَ إِلَيكَ ميآيند فرمايشات شما را استماع ميكنند اما غرض آنكه اشكالي متوجه كنند يا در مقام دفع آن برآيند أَ فَأَنتَ تُسمِعُ الصُّمَّ آيا پس از اينکه توقع داري که بفرمايشات تو اثر بگذارند و هدايت شوند با اينكه گوش قلب آنها كر است.
وَ لَو كانُوا لا يَعقِلُونَ از براي عقل دو معني است يكي مقابل جنون که رافع تكليف است و از شرائط عامه است، و ديگر عقل بمعني درك سعادت و شقاوت خير و شرّ، نفع و ضرر و اينکه هم دو قسم است عقل نظري و عقل عملي، عقل نظري آنكه بفهمد سعادت دنيا و آخرت او، حق و باطل چيست باصطلاح پيدا كردن راه، و عقل عملي آنكه پس از فهميدن همان راه را طي كند و اينکه كفار نرفتهاند که بفهمند حق و باطل چيست و خير و شرّ و نفع و ضرر و حسن و قبح چيست و اگر درك كنند بر طبقش مشي نميكنند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 42)- کوران و کران! در این آیه اشاره به دلیل انحراف و عدم تسلیم آنها در برابر حق کرده، میگوید: برای هدایت یک انسان تنها تعلیمات صحیح و آیات
ج2، ص293
تکان دهنده و اعجاز آمیز و دلائل روشن کافی نیست، بلکه آمادگی و استعداد پذیرش و شایستگی برای قبول حق نیز لازم است، همان گونه که برای پرورش سبزه و گل تنها بذر آماده کافی نمیباشد، زمین مستعد نیز لازم است.
لذا نخست میگوید: «گروهی از آنها گوش به سوی تو فرا میدهند» اما گویی کرند (وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ).
با این حال که آنها گوش شنوایی ندارند «آیا تو میتوانی صدای خود را به گوش کران برسانی هر چند درک نکنند» (أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَ لَوْ کانُوا لا یَعْقِلُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: