و حق را به باطل مپوشانید و حقیقت را پنهان نسازید و حال آنکه (به حقّانیّت آن) واقفید.
و حق را با باطل مخلوط نکنید [تا تشخیص دادنشان بر مردمِ جویای حق دشوار نشود]، وحق را [که قرآن وپیامبر است] در حالی که می دانید [و می شناسید، از مردم] پنهان نکنید.
و حق را به باطل درنياميزيد، و حقيقت را -با آنكه خود مىدانيد- كتمان نكنيد.
حق را به باطل مياميزيد و با آنكه حقيقت را مىدانيد، كتمانش مكنيد.
و حق را با باطل نیامیزید! و حقیقت را با اینکه میدانید کتمان نکنید!
Do not mix the truth with falsehood, nor conceal the truth while you know.
And do not mix up the truth with the falsehood, nor hide the truth while you know (it).
Confound not truth with falsehood, nor knowingly conceal the truth.
And cover not Truth with falsehood, nor conceal the Truth when ye know (what it is).
معانی کلمات آیه
لا تلبسوا: لبس به (ضم اول) به معنى لباس پوشيدن است، فعل آن از باب «علم يعلم» آيد مثل: يَلْبَسُونَ ثِياباً خُضْراً مِنْ سُنْدُسٍ. كهف/ 31 و لبس (به فتح اول) به معنى خلط و مشتبه كردن است، فعل آن از باب ضرب يضرب آيد (صحاح). آيه لا تَلْبِسُوا ... از قسم دوم است.[۱]
و حقّ را با باطل نپوشانيد و حقيقت را با اينكه مىدانيد، كتمان نكنيد.
نکته ها
كلمه «لُبْس» به معناى پوشاندن و «لَبْس» به معناى شكّ و ترديد است.
«1». مراد از هماهنگى قرآن با تورات تحريف نشده، هماهنگى كلّى و اجمالى است، نه هماهنگىدر تمام احكام.
جلد 1 - صفحه 104
امتياز انسان، به شناخت اوست و كسانى كه با ايجاد شكّ و وسوسه و شيطنت، حقّ را مىپوشانند و شناخت صحيح را از مردم مىگيرند، در حقيقت يگانه امتياز انسان بودن را گرفتهاند و اين بزرگترين ظلم است.
حضرت على عليه السلام مىفرمايد: اگر باطل خالصانه مطرح شود، نگرانى نيست. (چون مردم آگاه مىشوند و آن را ترك مىكنند.) و اگر حقّ نيز خالصانه مطرح شود، زبان مخالف بسته مىشود. لكن خطر آنجاست كه حقّ و باطل، بهم آميخته شده و از هر كدام بخشى چنان جلوه داده شود كه زمينهى تسلّط شيطان بر هوادارانش فراهم شود. «1»
پیام ها
1- نه حقّ را با باطل مخلوط كنيم و آن را تغيير دهيم و نه باطل را در لباس حقّ مطرح سازيم. «لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ، لا تكتموا الحق»
2- وجدان وفطرت، بهترين گواه بر حقّ پوشى انسان است. «وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»*
وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ: و آميخته و مخلوط نكنيد كلام حق و راست را كه در كتاب آسمانى مذكور است، از صفات پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلم و غير آن از احكام، به سخن ناحق و باطل كه شما اختراع مىكنيد و
«1» بحار الانوار، جلد 104، صفحه 273، حديث سوّم (اين سخن از امام صادق عليه السلام به عمّار بن مروان مىباشد)
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 131
افترا مىنمائيد و بدست خود مىنويسيد تا مشتبه سازيد؛ وَ تَكْتُمُوا الْحَقَ: و كتمان مكنيد حق را كه اوصاف پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يا احكام ديگر باشد؛ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ: و حال آنكه شما مىدانيد كسانى كه تلبيس مىكنند حق را يا كتمان كنند، هر دو اقبح و اعظم گناهان باشد؛ زيرا جاهل چه بسا معذور باشد، لكن عالم در هر حال مسئول خواهد بود.
تنبيه: گذشته از تغيير و تبديل احكام تورات و انجيل، اوصاف حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را حق تعالى به حضرت موسى و عيسى عليه السّلام اعلام فرموده، آنها كتمان نمودند و تلبيس كردند. چنانچه در كتب كافى، از جمله خطابات خدا به موسى عليه السّلام اين بود كه فرمود:
اى موسى! به درستى كه فرستادم به تو حكمى ظاهر و برهانى روشن و نورى كه سخنگو است به آنچه گذشته و آنچه خواهد آمد در آخر الزمان.
وصيت فرمايم تو را اى موسى وصيت دوست مهربان به فرزند بتول، عيسى بن مريم كه بر دراز گوش سوار و صاحب محراب است. و بعد از او وصيت كنم تو را به صاحب شتر سرخ، آن پاك طينت و پاكيزه اخلاق و مطهر از گناهان و بديها، و صفت او در كتاب تو آنست كه شهادت دهنده است بر همه كتابهاى آسمانى و او است ترساننده از عقاب. در زمان او شدتها و تنگيها و فتنهها و قتال و كمى مال بوده باشد. اسم او احمد و محمد امين مىباشد، و او باقيمانده گروه پيغمبران است و تصديق همه را نمايد (تا آخر) «1».
و نيز در كتاب مذكور، از جمله خطابات خدا به عيسى عليه السّلام اين بود كه اى پسر مريم تو را وصيت نمايم به سيد پيغمبران و حبيب من از ميان ايشان، احمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه صاحب شتر سرخ و روى نورانى، كه نورش جهان را منور خواهد كرد، پاك دل و شديد الغضب است براى من، و صاحب حيا باشد. به درستى كه او رحمت عالميان و بهترين
«1» روضه كافى، جلد 8، صفحه 43.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 132
فرزندان آدم است نزد من. از عرب بهم خواهد رسيد بىخط و سواد، امّا با علوم اولين و آخرين مبعوث خواهد شد و دين مرا در ميان مردم منتشر خواهد كرد، و صبر در بلاها و آزارها نمايد براى رضاى من، و با مشركان جنگ و جهاد نمايد. اى عيسى تو را امر مىكنم كه خبر دهى بنى اسرائيل را به آمدن او و امر كن كه تصديق او و ايمان به او آورند و يارى او كنند. تا آخر.
و نياميزيد حق را بباطل و كتمان مكنيد حق را با آنكه شما ميدانيد.
تفسير
مخلوط نمودن حق را بباطل بآنستكه اقرار نمودند به نبوت محمد (ص) و امامت على (ع) كه حق بود و انكار نمودند آندو را كه گفتهاند و بعد از پانصد سال ديگر مىآيند كه باطل بود پس از يك راه گفتارشان حق بود و از راه ديگر باطل چنانچه
جلد 1 صفحه 72
در آيه سابقه بيان شد و كتمان نمودند حق را با آنكه ميدانستند كه حق است و اين پيغمبر (ص) و على (ع) همان نبى و وصى موعود در تورية است ولى براى حب مال و جاه دنيوى مكابره با عقل و علم خودشان نمودند و كفر جحوديرا اتخاذ كردند و بنظر حقير آميختن حق را بباطل اعم از آنستكه حق را مخلوط بباطل نمايند چنانچه از بيان امام عسكرى (ع) كه ذكر شد استفاده ميشود و آنكه باطل را بصورت حق جلوه دهند و امر را مشتبه نمايند و از كلمه حق اراده باطل كنند چنانچه متعارف در زمان ما شده است اگرچه ما بر حسب ظاهر مكلف نيستيم كه اين حمل را نمائيم ولى بايد ملتفت باشيم كه گول هم نخوريم و كتمان حق هم اعم است از انكار حق چنانچه از بيان امام معلوم است و سكوت در مقام بيان چنانچه از آيات ظاهره در حرمت حكم ننمودن بما انزل اللّه و اخبار وجوب اظهار علم بر عالم در موقع ظهور بدعت استفاده ميشود و اينكه ائمه اطهار در مقام تفسير بذكر بعضى از مصاديق اكتفا فرمودهاند براى آنستكه مقصود از تفسير بيان مفاهيم ظاهريه الفاظ نيست زيرا اهل لسان خودشان عالم بآنها هستند و غير اهل لسان هم از مراجعه بلغت بدست مياورند بلكه مقصود بيان افراد خفيه يا جليه يا مورد نزول و امثال اينها است چنانچه خطابات قرآنيه هم اختصاص باشخاص و طوائف خاصه ندارد اگرچه بر حسب ظاهر مخاطب شخص يا جماعت مخصوصى باشند و اين معنى از روايات ائمه اطهار در تفاسير آيات استفاده ميشود بعلاوه در روايات عديده تصريح شده است مخصوصا فرمودهاند قرآن بطريق إياك اعنى و اسمعى يا جاره نازل شده است كه خلاصهاش آنستكه خطابات قرانيه از قبيل در بتو ميگويم ديوار تو گوش كن است بنابر اين اختصاص به بنى اسرائيل يا يهود يا نصارى يا علماء آنها يا حاضرين در زمان خطاب و غير هم ندارد.