آیه 41 سوره نمل

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنْظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<40 آیه 41 سوره نمل 42>>
سوره : سوره نمل (27)
جزء : 19
نزول : مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

آن گاه سلیمان گفت: تخت او را (به تغییر شکل و هیأت) بر او ناشناس گردانید تا بنگریم که وی سریر خود را خواهد شناخت یا نه.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

He said, ‘Disguise her throne for her, so that we may see whether she is discerning or if she is one of the undiscerning ones.’

معانی کلمات آیه

  • نكروا: نكر (بر وزن فرس و قفل) نشناختن‏ نَكِّرُوا لَها عَرْشَها: تخت ملكه را باو ناشناخته كنيد يعنى نگوئيد اين تخت توست.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَ مَنْ شَكَرَ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ «40»

«1». «طىّ الارض»، نوعى معجزه وكرامت است، كه به جاى پيمودن و طى كردن مسافتى طولانى، زمين در زير پاى وى پيچيده گردد و در مدّتى دك به مقصد رسد. (فرهنگ معين)

جلد 6 - صفحه 423

كسى (به نام آصِف‌بن بَرخيا) كه به بخشى از كتاب (الهى) آگاهى داشت (به سليمان) گفت: من آن (تخت) را قبل از آن كه پلكِ چشمت بهم بخورد نزد تو مى‌آورم. (سليمان پذيرفت و او تخت را آورد.) همين كه (سليمان) آن (تخت) را نزد خود مستقرّ ديد، (به جاى غرور وتكبّر) گفت: اين (توانايى وزير من كه مقدارى از علم كتاب و اسم اعظم را مى‌داند،) از لطف پروردگار من است، تا مرا (با اين نعمت‌ها) بيازمايد كه آيا شكرگزارم يا كفران مى‌كنم؟ و هر كس شكر كند، قطعاً به سود خويش شكر ورزيده و هر كس كفران نمايد (به ضرر خويش گام نهاده، زيرا) پروردگار من (از شكر مردم) بى‌نياز و كريم است. (بى‌نيازى و كرامت، براى خداوند ذاتى است و هرگز وابسته به شكر يا كفران كسى نيست).

قالَ نَكِّرُوا لَها عَرْشَها نَنْظُرْ أَ تَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لا يَهْتَدُونَ «41»

(سليمان) گفت: تخت (ملكه) را برايش ناشناس گردانيد، تا ببينم آيا پى‌مى‌برد يا از كسانى است كه پى نمى‌برند؟

نکته ها

كسى كه مقدارى از علم كتاب را مى‌دانست، «آصف‌بن بَرخيا» وزير حضرت سليمان و خواهر زاده‌ى او بود، چنانكه از امام هادى عليه السلام نيز نقل شده است. «1» و امام باقر عليه السلام فرمودند: اسم اعظم الهى هفتاد و سه حرف است كه آصف‌بن‌برخيا تنها با دانستن يك حرف چنين قدرت‌نمايى كرد. «2» در اين كه منظور از علم كتاب چيست؟ گفته‌اند: مراد از آن، يا آگاهى از كتب آسمانى يا لوح محفوظ و يا اسم اعظم است.

سؤال: «آصف‌بن بَرخيا» چگونه تخت را بدون اجازه‌ى صاحبش حركت داد و در آن تصرّف كرد؟

«1». تفسير نورالثقلين.

«2». كافى، ج 1، ص 230.

جلد 6 - صفحه 424

پاسخ: اين كار به خاطر ولايت انبيا بر اموال مردم و اهميّت ارشاد بلقيس و مردم او بوده است.

كفر چند نوع است: يكى انكار خدا و يكى كفران نعمت‌ها.

شكر خداوند، اقسامى دارد: شكر با زبان، با قلب و با عمل.

فضايل امير مؤمنان و اهل‌بيت عليهم السلام‌

  • در آيه‌ى مورد بحث مى‌فرمايد: كسى كه بخشى از علم كتاب را داشت، گفت: اى سليمان! قبل از به هم زدن پلك چشم، من تخت ملكه‌ى سبأ را از كشورش در اين جا حاضر مى‌كنم.

امّا در آيه‌ى آخر سوره‌ى رعد، خداوند به پيامبرش مى‌فرمايد: كفّار، رسالت تورا قبول ندارند، به آنان بگو كافى است كه خداوند و كسى‌كه تمام علم كتاب را دارد، ميان من و شما گواه باشد. در روايات مى‌خوانيم: مراد از كسى‌كه تمام علم كتاب را دارد، على‌بن ابى‌طالب عليهما السلام است. اگر كسى كه بخشى از علم كتاب را مى‌داند تخت بلقيس را در يك آن حاضر مى‌كند، پس كسى كه تمام علم كتاب را مى‌داند، در تمام عمر چه قدرتى دارد؟

  • امام صادق عليه السلام مى‌فرمايد: آگاهى كسى‌كه بخشى از علم را داشت، نسبت به علم على عليه السلام، مثل مقدار آبى است كه بر بال يك مگس باشد نسبت به دريا. «1»
  • در روايات مى‌خوانيم: امام صادق عليه السلام به سينه‌ى مباركش اشاره كرد و فرمود: «و عندنا و الله علم الكتاب كله» به خدا سوگند تمام علم كتاب نزد ما موجود است. «2»
  • در روايات بسيارى مى‌خوانيم كه امامان معصوم عليهم السلام خارج از قيد زمان و مكان در مناطقى حاضر مى‌شدند، مثلًا: امام جواد عليه السلام، در لحظه‌ى شهادت پدرش از مدينه به طوس رفت.

امام كاظم عليه السلام، از زندان بغداد بيرون آمد و در مدينه حاضر شد.

امام سجاد عليه السلام، در زمان اسارت، به كربلا رفت و بدن پدرش امام حسين عليه السلام، را دفن نمود.

امام حسين عليه السلام، قبل از شهادت، قبضه‌ى خاكى از كربلا برداشت و در مدينه به ام‌السّلمه داد. «3» بنابراين طىّ‌الارض و حركت برق‌آسا براى امامان سابقه دارد.

«1». تفسير نورالثقلين.

«2». تفسير نورالثقلين.

«3». تفسير اطيب البيان.

جلد 6 - صفحه 425

پیام ها

1- در كابينه‌ى سليمان، دانشمندترين چهره‌ها وجود داشتند. «عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ»

2- انسان مى‌تواند بر طبيعت وقوانين طبيعى حاكم شود. «أَنَا آتِيكَ»

3- قدرت انسان مى‌تواند از جنّ بيشتر باشد. عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِ‌- الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ‌ ...

4- در مواردى بايد قدرت خود را اظهار كرد. «أَنَا آتِيكَ»

5- علم منشأ قدرت است. با قدرت علمى مى‌توان به جاى شنيدن صدا و ديدن تصوير، خود اشيا و موجودات را جا به جا كرد. (در انسان، استعدادها، توانايى‌ها و اسرارى است كه تاكنون كشف نشده است). «أَنَا آتِيكَ»

توانا بود هر كه دانا بود

ز دانش دل پير بُرنا بود

6- در واگذارى مأموريّت‌ها، مسارعه (سرعت عمل) يك امتياز است. همان‌گونه كه در فروش، مزايده ودر خريد، مناقصه، عامل رقابت و ارزش است. «أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ»

7- مدّعيان علم وقدرت، بايد عملًا حرف خود را اثبات كنند. «فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا»

8- اولياى خدا نعمت را از او مى‌دانند. «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي»

9- نعمت‌هاى الهى را حقّ خود ندانيم. «فَضْلِ رَبِّي»

10- به علم و قدرت خود مغرور نشويم. «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي»

11- نعمت‌هاى الهى را به زبان آوريم. «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي»

12- دادن يا گرفتن نعمت‌ها براى رشد دادن ماست. «رَبِّي»

13- نعمت‌هاى الهى وسيله‌ى بندگى و آزمايشند، نه كاميابى و لذّت‌جويى. «لِيَبْلُوَنِي أَ أَشْكُرُ»

14- انبيا نيز آزمايش مى‌شوند. «لِيَبْلُوَنِي»

15- انسان، مختار است، نه مجبور. مَنْ شَكَرَ ... وَ مَنْ كَفَرَ

16- انسان در گرو عمل خويش است. «وَ مَنْ شَكَرَ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ»

17- خداوند به شكر ما نياز ندارد. مَنْ شَكَرَ ... وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ‌

جلد 6 - صفحه 426

نعمت‌هاى الهى برخاسته از فضل و لطف بى‌پايان اوست وحتى اگر ما ناسپاسى كنيم، او به مقتضاى ربوبيّت خود به ما لطف مى‌كند.

شكر نعمت، نعمتت افزون كند

كفر نعمت از كفت بيرون كند

18- در شيوه‌ى دعوت، تملّق ممنوع است. «وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ»

19- دارايى و سخاوت در كنار هم، ارزش است. «غَنِيٌّ كَرِيمٌ»

20- اولياى خدا بر اموال مردم ولايت دارند. «نَكِّرُوا لَها»

21- گاهى براى آزمايش هوش، تغيير وتحوّل جايز است. نَكِّرُوا لَها ... نَنْظُرْ أَ تَهْتَدِي‌

پانویس

  1. پرش به بالا تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج‏7، ص456

منابع