آیه 41 سوره عبس

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ

مشاهده آیه در سوره


<<40 آیه 41 سوره عبس 42>>
سوره : سوره عبس (80)
جزء : 30
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و به رویشان خاک سیاه ذلّت و خجلت نشسته.

[و] سیاهی و تاریکی آنان را فرا گرفته است؛ ….

[و] آنها را تاريكى پوشانده است؛

در سياهى فرو رفته‌اند.

و دود تاریکی آنها را پوشانده است،

ترجمه های انگلیسی(English translations)

overcast with gloom.

Darkness shall cover them.

Veiled in darkness,

Blackness will cover them:

معانی کلمات آیه

  • ترهقها: رهق: احاطه كردن «ترهقها»: احاطه مى‏كند آنها را.
  • قترة: قتر (بر وزن شرف): غبار. دودى كه از بريان و چوب و نحو آن بلند شود. شايد مراد از آن سياهى باشد نظير: كَأَنَّما أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ اللَّيْلِ مُظْلِما[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ «38» ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ «39» وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ «40» تَرْهَقُها قَتَرَةٌ «41» أُولئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ «42»

چهره‌هايى در آن روز درخشانند، خندان و شادمانند، و چهره هايى در آن روز، غبار (غم) بر آنها نشسته. و تيرگى و سياهى، چهره آنان را پوشانده است. اينان همان كافران بدكردارند.

نکته ها

«مُسْتَبْشِرَةٌ» با خبر شدن از مطلب شادى كه از آن بشره و پوست صورت شكفته شود.

«غَبَرَةٌ» و غُبار به معناى گرد خاك فرونشسته برچيزى است. «قَتَرَةٌ»، دود سياهى است كه برمى‌خيزد و «رهق» به معناى فراگرفتن و پوشاندن است.

اين آيات، مردم را در قيامت به دو دسته تقسيم مى‌كند: اهل سعادت و اهل شقاوت، كه هر

جلد 10 - صفحه 391

دو گروه با سيما و چهره‌شان شناخته مى‌شوند. چون صورت انسان، آئينه سيرت اوست و شادى و غم درونى او در چهره‌اش ظاهر مى‌گردد.

اين سوره با چهره درهم كشيدن در دنيا آغاز و با چهره دود آلوده شدن در قيامت پايان مى‌يابد. عَبَسَ‌ .... تَرْهَقُها قَتَرَةٌ

«كفرة» جمع كافر و «فجرة» جمع فاجر است. اولى اشاره به فساد عقيده دارد و دومى اشاره به فساد عمل.

پیام ها

1- معاد جسمانى است. وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ...

2- چهره باز و خندان يك ارزش است. «مُسْفِرَةٌ، ضاحِكَةٌ»

3- خنده‌هاى قيامت، بر اساس بشارت به آينده‌اى روشن است. «ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ»

4- آلودگى به گناه در دنيا، سبب آلودگى چهره در قيامت مى‌شود. «تَرْهَقُها قَتَرَةٌ أُولئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ»

5- كفر، سبب ارتكاب گناه و فسق و فجور است. «الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ»

6- صورتِ اهل ايمان و تقوا، شاد و خندان است. (به قرينه اينكه صورتِ اهل كفر و فجور، دود آلود است) وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ ... وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ

7- از بهترين شيوه‌هاى تبليغ، مقايسه است. وُجُوهٌ‌ ... وُجُوهٌ‌

8- گناه، باعث مى‌شود كه چهره پاك الهى انسان، با نقابى زشت و سياه پوشيده شود. «عَلَيْها غَبَرَةٌ تَرْهَقُها قَتَرَةٌ»

«والحمد للّه ربّ العالمين»

جلد 10 - صفحه 394

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



تَرْهَقُها قَتَرَةٌ (41)

تَرْهَقُها قَتَرَةٌ: فرو گيرد آن را تاريكى و سياهى نزد معاينه آتش جهنم و انواع عذاب آن.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‌ طَعامِهِ «24» أَنَّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا «25» ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا «26» فَأَنْبَتْنا فِيها حَبًّا «27» وَ عِنَباً وَ قَضْباً «28»

وَ زَيْتُوناً وَ نَخْلاً «29» وَ حَدائِقَ غُلْباً (30) وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا (31) مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ (32) فَإِذا جاءَتِ الصَّاخَّةُ (33)

يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ (34) وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ (35) وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ (36) لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ (37) وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ (38)

ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ (39) وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ (40) تَرْهَقُها قَتَرَةٌ (41) أُولئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ (42)

ترجمه‌

پس بايد بنگرد انسان به خوراكش‌

همانا ما ريختيم آبرا ريختنى‌

پس شكافتيم زمين را شكافتنى‌

پس رويانديم در آن حبوبات‌

و انگور و گياه اسپست را

و درخت زيتون و خرما

و باغهاى پر از درختهاى در هم‌

و ميوه و گياه خود رو را

بجهت بر خوردارى شما و چهار پايانتان‌

پس چون آيد بانگ سخت‌

روزى كه ميگريزد مرد از برادرش‌

و مادر و پدرش‌

و زن و پسرانش‌

براى هر مردى از آنان در چنين روزگارى است كه كافى است او را

رويهائى در چنين روز درخشنده است‌

خندان و شادمان است‌

و رويهائى در چنين روز بر آنها گرد كدورت است‌

فرو گيرد آنها را تيرگى‌

آن گروه كافران بدكارند.

تفسير

خداوند متعال بعد از ذكر نعم ذاتيه خود شروع بذكر نعم خارجيّه فرموده ميفرمايد پس بايد آدمى نظر كند و فكر نمايد در اطراف غذائى كه ميخورد و به بيند كه خداوند بچه وسائل ظاهره و خفيّه آنرا در دسترس او قرار داده و چه ايادى و عواملى براى آماده نمودن آن بكار رفته تا او متمكّن از تناول آن شده و به بيند كه همانا ما ريختيم و نازل نموديم باران رحمت خود را از آسمان ريختنى معتدل و ملايم با زمين و كشت و زرع كه تخم نباتات را در مهد خود بپروراند پس شكافتيم زمين را شكافتنى موزون و متناسب و رويانديم در آن حبوبات از قبيل گندم و جو و

جلد 5 صفحه 347

ميوجات از قبيل انگور را كه ظاهرا براى كثرت منافع و اقسام آن مخصوص بذكر شده و گياه اسپست تازه را كه مكرّر چيده ميشود و خوراك حيوانات است و درخت زيتون را كه از آن روغن گرفته ميشود و درخت خرما را كه باز براى كثرت منافع آن و وفور در عربستان مخصوص بذكر شده و باغهاى محصور را كه داراى درختان بزرگ مختلف است و از زيادى پيچيده بيكديگر ميباشد و ساير ميوجات و گياههاى خود روئى را كه در چراگاهها روئيده ميشود و گفته‌اند بمنزله ميوه است براى حيوانات و لذا خداوند فرموده براى بهره بردارى شما و شتر و گاو و گوسفند شما خلق شده و در كافى از امام باقر عليه السّلام طعام در آيه اوّل بعلمى كه انسان از كسى اخذ مينمايد تفسير شده و فيض ره فرموده چون طعام اعمّ است از غذاى جسمانى و روحانى و چنانچه انسان مأمور است كه نظر كند در غذاى جسمانى خود و بداند كه آن بوسيله اسباب سماوى تهيّه شده مأمور است كه نظر نمايد بغذاى روحانى خود كه علم است و بداند كه آن نازل شده است از آسمان وحى در خاندان نبوّت كه علمشان از جانب خدا است تا صالح باشد براى غذاى روح نه آنكه اخذ نمايد از كسانيكه رابطه با حق ندارند چون علوم آنها يا اقوال كسانى است كه قول آنان حجّت نيست يا وسائل جدال است كه بوسيله شيطان بآنها رسيده و بايد از آن اجتناب نمود و چون معناى ظاهر آيه محتاج به بيان نبود امام عليه السّلام معناى خفى آنرا بيان فرموده است و هر دو معنى مراد است بيك اطلاق اين خلاصه فرمايش ايشان است كه حقير بنحو اختصار نقل نمودم و بيان صافى اصفى و اعلى و اتم و اكمل است پس چون آيد آواز سختى كه گوش را كر كند و مراد نفخه دوم اسرافيل است و بيايد روز كه مرد از برادر و مادر و پدر و زن و پسران خود فرار نمايد براى آنكه بقدرى بخود مشغول است كه بديگرى نميپردازد چنانچه خداوند خودش در آيه بعد بيان فرموده براى هر مردى از آنانكه در محشر حاضرند در آنروز گرفتارى و شغلى است كه كافى است براى آنها و آن مجال نميدهد كه بديگرى بپردازد و گفته‌اند خداوند اقارب را بترتيب علاقه‌مندى افراد بآنها ذكر فرموده تا به پسران رسيده كه عزيزترين اقاربند و جهت فرار آنستكه اميدى بانتفاع از قبل آنها ندارد يا

جلد 5 صفحه 348

ميترسد مطالبه حقوق خودشان را از او بنمايند اگر در اداء حقوق اقارب كوتاهى كرده باشد و در روايت نبوى بسبب فرارى كه قبلا ذكر شد با استناد بآيه بعد اشاره شده و در بعضى از روايات علّت اخير ذكر گرديده و مانعى ندارد كه اسباب متعدّده براى فرار موجود باشد و در خاتمه خداوند مردم را در آنروز دو قسمت فرموده يكدسته كه اهل ايمانند رويهاى ايشان درخشان و خندان و مسرور و شادمان بنعيم جنان و نجات از نيران است و دسته ديگر كه اهل كفر و عصيانند رويهاى آنها غبار آلود و مكدّر است و فرا گرفته رخسار آنانرا تاريكى و سياهى از معاينه عذاب و همّ و غمّ بيرون از حساب در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه هر كس سوره عبس و تولّى و سوره اذا الشّمس كوّرت را بخواند در تحت حمايت الهى و در بهشت در سايه رحمت او مستقرّ خواهد گرديد انشاء اللّه تعالى و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمد و آله الطاهرين.

جلد 5 صفحه 349

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ وُجُوه‌ٌ يَومَئِذٍ عَلَيها غَبَرَةٌ (40) تَرهَقُها قَتَرَةٌ (41) أُولئِك‌َ هُم‌ُ الكَفَرَةُ الفَجَرَةُ (42)

و صورتهايي‌ ‌در‌ ‌آن‌ روز ‌بر‌ ‌آن‌ صورتها غبار دود و گرد نشسته‌ مستوحش‌ وحشت‌ انگيز و پريشان‌ اينها كفار و فجار هستند.

وَ وُجُوه‌ٌ يَومَئِذٍ عَلَيها غَبَرَةٌ صورتها سياه‌ سياهي‌ كفر و سياهي‌ معاصي‌ و سياهي‌ دود جهنم‌ ‌که‌ ميفرمايد: فَأَمَّا الَّذِين‌َ اسوَدَّت‌ وُجُوهُهُم‌ أَ كَفَرتُم‌ بَعدَ إِيمانِكُم‌ فَذُوقُوا العَذاب‌َ بِما كُنتُم‌ تَكفُرُون‌َ آل‌ عمران‌ آيه 106 ‌که‌ خاص‌ كساني‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌بعد‌ ‌از‌ رحلت‌ پيغمبر كردند آنچه‌ كردند ‌که‌ ميفرمايد:

(ارتد ‌النّاس‌ ‌بعد‌ ‌رسول‌ اللّه‌ الا خمس‌ ‌او‌ اربع‌)

‌در‌ حديث‌ ‌است‌.

تَرهَقُها قَتَرَةٌ فرا گرفته‌ صورتهاي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ذلت‌ و خفت‌ و خواري‌ چنانچه‌ ميفرمايد: خاشِعَةً أَبصارُهُم‌ تَرهَقُهُم‌ ذِلَّةٌ قلم‌ آيه 43، معارج‌ آيه 44، و قترة همان‌ غبار و دوده‌ ‌است‌ و ‌در‌ حديث‌ ‌است‌:

(أ يعلوها سواد كالدخان‌).

تنبيه‌: نظر ‌به‌ اينكه‌ يوم القيامة»: يَوم‌َ تُبلَي‌ السَّرائِرُ طارق‌ آيه 9 ‌است‌ ‌هر‌ كس‌ باطن‌ ‌آن‌ ظاهر ميشود ‌بر‌ اهل‌ ايمان‌ نور ايمان‌ نور علم‌ ‌که‌ ميفرمايد:

(العلم‌ نور يقذفه‌ اللّه‌ ‌في‌ قلب‌ ‌من‌ يشاء)

نور اعمال‌ صالحه‌، نور صفات‌ حميده‌ ‌بر‌ صورت‌ ‌آنها‌ ظاهر ميشود ‌هر‌ كدام‌ بدرجه ‌خود‌ و ‌غير‌ مؤمن‌ سواد قلب‌ و سواد كفر و شرك‌ و ضلالت‌ و جهل‌ و صفات‌ خبيثه‌ مثل‌ كبر و حسد و بخل‌ و عناد و امثال‌ ‌آنها‌، سواد معاصي‌ ‌که‌ ‌در‌ حديث‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌هر‌ معصيتي‌ يك‌ نقطه‌ سياه‌ ‌در‌ قلب‌ ظاهر ميشود ‌هر‌ چه‌ زياد شد سياهي‌ ‌هم‌ زياد ميشود ‌تا‌ تمام‌ صفحه‌ قلب‌ سياه‌ گردد، ‌در‌ يك‌ حديث‌ ميفرمايد:

(صار قلبه‌ منكوسا)

‌در‌ يك‌ حديث‌ ميفرمايد

(‌لا‌ يرجي‌ بخير)

‌اينکه‌ سياهي‌ ‌در‌ صورتها ظاهر ميگردد أُولئِك‌َ هُم‌ُ الكَفَرَةُ الفَجَرَةُ اينها ‌که‌ باين‌ صورت‌ وارد محشر ميشوند كفره‌ فجره‌

جلد 17 - صفحه 401

هستند أُولئِك‌َ هُم‌ُ الكَفَرَةُ كفره‌ جمع‌ كافر ‌است‌ مثل‌ كفار و فجره‌ جمع‌ فاجر ‌است‌ مثل‌ فجار و جمع‌ محلي‌ بالف‌ و لام‌ افاده‌ عموم‌ ميكند شامل‌ جميع‌ كفار و فجار ميشود، و و كفر ‌در‌ لغت‌ بمعني‌ ستر ‌است‌ و ‌از‌ ‌اينکه‌ باب‌ ‌است‌ ‌که‌ ميفرمايد: وَ يُكَفِّرُ عَنكُم‌ مِن‌ سَيِّئاتِكُم‌ بقره‌ آيه 271‌-‌ و ‌از‌ همين‌ باب‌ ‌است‌ كفارات‌ ‌که‌ ستر ميكند گناهان‌ ‌را‌:

لِيُكَفِّرَ اللّه‌ُ عَنهُم‌ أَسوَأَ الَّذِي‌ عَمِلُوا زمره‌ آيه 35. و توبه‌ كفاره‌ گناهان‌ ‌است‌ ‌که‌ ميفرمايد: يا أَيُّهَا الَّذِين‌َ آمَنُوا تُوبُوا إِلَي‌ اللّه‌ِ تَوبَةً نَصُوحاً عَسي‌ رَبُّكُم‌ أَن‌ يُكَفِّرَ عَنكُم‌ سَيِّئاتِكُم‌ تحريم‌ آيه 8. و همچنين‌ بليات‌ و مصائب‌ و امراض‌ ‌که‌ كفاره‌ گناهان‌ ‌است‌ و بهمين‌ معني‌ ‌است‌ كفران‌ نعم‌ الهي‌ ‌که‌ استناد بغير حق‌ ميدهد مقابل‌ شكر نعم‌ و ‌در‌ اينجا مراد ستر حق‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ مصاديق‌ زيادي‌ دارد مشركين‌ بجميع‌ اقسام‌ شرك‌ ذاتي‌ صفاتي‌ افعالي‌ عبادتي‌ نظري‌ ‌که‌ امر توحيد ‌بر‌ ‌آنها‌ مستور ‌است‌، كفار يهود نصاري‌ مجوس‌ ‌که‌ دين‌ مقدس‌ اسلام‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ مستور ‌يعني‌ معتقد نيستند، اهل‌ ضلالت‌ مخالفين‌ معاندين‌ ناصبين‌ ‌که‌ حق‌ ائمه‌ اطهار و امامت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ اقرار ندارند چنانچه‌ ‌در‌ زيارت‌ جامعه‌ كبيره‌ مي‌گويي‌:

(و ‌من‌ جحدكم‌ كافر و ‌من‌ حاربكم‌ مشرك‌)

اما شرك‌ ‌آنها‌ اينكه‌ خلفاء سه‌ گانه‌ ‌را‌ شريك‌ ‌علي‌ (ع‌) قرار دادند، و اما كفر ‌آنها‌ كفر جحودي‌ ‌بود‌ ‌که‌ يقين‌ داشتند و انكار كردند مثل‌ فرعونيان‌ ‌که‌ ميفرمايد: وَ جَحَدُوا بِها وَ استَيقَنَتها أَنفُسُهُم‌ نمل‌ آيه 14.

و ملحق‌ بآنها اهل‌ بدع‌ و منكرين‌ ضروريات‌ دين‌ ‌که‌ احكام‌ كفار ‌بر‌ ‌آنها‌ بار ‌است‌ ‌با‌ زياده‌.

الفَجَرَةُ فرق‌ ‌است‌ ‌بين‌ فاسق‌ و فاجر، فاسق‌ كسي‌ ‌را‌ گويند ‌که‌ مرتكب‌ كبيره‌ ‌ يا ‌ اصرار ‌بر‌ صغيره‌ ‌ يا ‌ منافيات‌ مروت‌ شود مقابل‌ عادل‌ ‌که‌ مجتنب‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ سه‌ ‌باشد‌ فاجر كسي‌ ‌را‌ گويند ‌که‌ پرده‌ شريعت‌ ‌را‌ پاره‌ كند و متجاهر بفسق‌ ‌باشد‌ ‌که‌ امروز ‌در‌ جامعه‌ بسياري‌ علنا چه‌ ميكنند و مسلما صدي‌ نود ‌آنها‌ بي‌ ايمان‌ هستند ‌ يا ‌ بي‌ ايمان‌ ‌از‌ دنيا ميروند.

‌ثم‌ بحمد اللّه‌ تفسير ‌سورة‌ عبس‌ و يتلوه‌ ‌ان‌ شاء اللّه‌ ‌تعالي‌ ‌سورة‌ التكوير و بقية السور و الحمد للّه‌ و الصلاة ‌علي‌ ‌رسول‌ اللّه‌ و آله‌ آل‌ اللّه‌ و اللعن‌ ‌علي‌ اعدائهم‌ اعداء اللّه‌ ‌من‌ الان‌ ‌الي‌ يوم لقاء اللّه‌، و انا الفقير ‌الي‌ اللّه‌ المسمي‌ بعبد الحسين‌ و المدعو بالطيب‌ غفر اللّه‌ ذنوبه‌ بجاه‌ ‌محمّد‌ و آله‌ ‌صلي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 41)- «و دود تاریکی آن را پوشانده است» (ترهقها قترة).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج12، ص88

منابع