آیه 38 سوره مائده

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

مشاهده آیه در سوره


<<37 آیه 38 سوره مائده 39>>
سوره : سوره مائده (5)
جزء : 6
نزول : مدینه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

دست زن و مرد دزد را به کیفر اعمالشان ببُرید، این عقوبتی است که خدا مقرر کرده و خدا مقتدر و به مصالح خلق داناست.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

As for the thief, man or woman, cut off their hands as a requital for what they have earned. [That is] an exemplary punishment from Allah, and Allah is all-mighty, all-wise.

معانی کلمات آیه

سارق: سرق. دزدى. سارق: دزد. مؤنث آن سارقه است.

نكال: عقوبتى كه در آن براى ديگران عبرت باشد. نكل (بر وزن جسر) به معنى زنجير است. عقوبت و كيفر را از آن نكال گويند كه همچون زنجيرى است بر انسان.[۱]

نزول

محل نزول:

این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۲]

شأن نزول:

اين آيه درباره طعمة بن ابيرق نازل شده، در موقعى كه زرهى را دزديده بود[۳].[۴]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما جَزاءً بِما كَسَبا نَكالًا مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ «38»

مرد و زن دزد را به جزاى كارى كه انجام داده‌اند دستشان را قطع كنيد. اين كيفرى است از سوى خداوند و خداوند مقتدر حكيم است.

نکته ها

كلمه‌ى‌ «نَكالَ» به معناى امر بازدارنده است. قوانين جزايى اسلام براى بازدارندگى است، نه انتقام‌جويى. «نَكالَ» به عقوبتى گفته مى‌شود كه مايه‌ى عبرت ديگران باشد. «3»

در اين آيه ابتدا مرد دزد، سپس زن دزد مطرح شده است؛ ولى در آيه‌ى دوم سوره‌ى نور كه‌


«1». طه، 109.

«2». زخرف، 77.

«3». قاموس قرآن.

جلد 2 - صفحه 290

حكم زنا بيان شده، ابتدا زن زناكار، سپس مرد زناكار ياد شده است، شايد به خاطر آن است كه در سرقت، نقش مردِ خلافكار بيشتر است و در زنا، نقش زنِ خلافكار.

از مرحوم سيد مرتضى علم‌الهدى (از علماى هزار سال قبل) پرسيدند: چرا دستى كه پانصد مثقال طلا ديه دارد، به خاطر يك چهارم مثقال دزدى، قطع مى‌شود؟ پاسخ فرمود: «امانت»، قيمت دست را بالا مى‌برد و «خيانت»، ارزش آن را مى‌كاهد.

طبق روايات، مقدار قطع دست، چهار انگشت است و بايد انگشت شست و كف دست باقى بماند. مقدار مالى هم كه به خاطر آن دست دزد قطع مى‌شود، بايد حداقل به قيمت يك چهارم دينار (يك چهارم مثقال طلا) باشد. مال هم بايد در مكان حفاظت شده باشد، نه در مثل كاروانسرا، حمّام، مسجد و اماكن عمومى. سارق نيز بايد از قانون قطع دست مطلع باشد، وگرنه دست او قطع نمى‌شود. همچنين اگر كسى در سال‌هاى قحطى از روى اضطرار، مواد غذايى را سرقت كند دستش قطع نمى‌شود. البتّه در تمام مواردى كه دست قطع نمى‌شود كيفرهاى ديگرى در كار است كه تفصيل آن در كتب فقهى آمده است. «1»

پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله، بدترين نوع سرقت را سرقت از نماز و ناقص انجام دادن ركوع و سجود دانسته‌اند. «2»

اجراى اين احكام، نياز به حكومت و قدرت و نظام و تشكيلات دارد، پس اسلام، دين حكومت و سياست است.

اسلام، قبل از بريدن دست، بر اهميّت و لزوم كار و اداره‌ى زندگى فقرا از طريق بيت‌المال و بستگان نزديك و قرض‌الحسنه و تعاون و ... تأكيد مى‌كند؛ ولى با اين حال فقر، بهانه و مجوّز سرقت نيست. «3»

سيستم جزايى دنيا، چون تنها به زندان و جريمه‌ى مالى تكيه دارد، از مقابله با سرقت عاجز است.

قطع دست، براى مجرم عامل هشدار دائمى و مايه‌ى جلوگيرى از لغزش مجدّد او وديگران‌


«1». تفسير صافى.

«2». تفسير قرطبى.

«3». تفسير فى‌ظلال‌القرآن.

جلد 2 - صفحه 291

است. «فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما»

پیام ها

1- كيفر زن و مرد دزد يكسان است. «السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ»

2- بايد امنيّت جامعه را با قاطعيّت حفظ كرد. «فَاقْطَعُوا»

3- جريمه و كيفر سنگين، بازدارنده‌ى از دزدى است. «نَكالًا»

4- در قوانين كيفرى اسلام، علاوه بر تنبيه مجرم، عبرت ديگران هم مطرح است. «نَكالًا»

5- در اجراى حدود الهى، نبايد تحت تأثير عواطف قرار گرفت. «فَاقْطَعُوا»

6- با اينكه قطع دست ازطرف قاضى وحاكم است، امّا خدا به همه مؤمنان خطاب مى‌كند، «فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما» تا آنان زمينه اجراى حدود الهى را فراهم كنند.

7- مالكيّت شخصى و امنيّت اجتماعى به قدرى مهم است كه به خاطر آن، بايد دست دزد قطع شود. «فَاقْطَعُوا»

8- اعمال قدرت، بايد حساب شده باشد. «عَزِيزٌ حَكِيمٌ»

9- فرمان قطع دست دزد، جلوه‌اى از عزّت و حكمت خداوند است. فَاقْطَعُوا ... عَزِيزٌ حَكِيمٌ‌

پانویس

  1. پرش به بالا تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. پرش به بالا طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌3، ص 231.
  3. پرش به بالا تفسير كشف الاسرار.
  4. پرش به بالا محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 283.

منابع