إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً: نيست هود يا صالح مگر مردى كه افترا نمودى بر خدا دروغ را در اين قول كه خدا مرا به شما فرستاده و بعد از مردن زنده خواهيد شد. وَ ما نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِينَ: و نيستيم ما مر اين مرد را گرويدگان به آنچه خبر مىدهد و ادعا مىكند. حاصل آنكه در مقام تكذيب و انكار پيغمبر گفتند: ما نه به اين پيغمبر و نه به گفتههاى او ايمان نمىآوريم و تصديق نخواهيم نمود.
پس فرستاديم در آنان پيمبرى از خودشان كه بپرستيد مر خدا را نيست مر شما را خدائى جز او آيا پس نميپرهيزيد
و گفتند گروه توانگر از قومش آنانكه كافر شدند و تكذيب كردند ملاقات آخرت را و متنعم كرديم ايشانرا در زندگانى دنيا نيست اين مگر انسانى مانند شما ميخورد از آنچه ميخوريد از آن و ميآشامد از آنچه ميآشاميد
و هر آينه اگر فرمان بريد انسانى مثل خودتان را همانا شمائيد در آنهنگام هر آينه زيانكاران
آيا وعده ميدهد شما را كه شما چون مرديد و شديد خاك و استخوانها همانا شمائيد بيرون آورده شدگان
دور است دور مر آنچه وعده داده ميشويد
نيست آن مگر زندگانى مادر دنيا ميميريم و زنده ميشويم و نباشيم برانگيخته شوندگان
نيست او مگر مردى كه ميبندد بر خدا دروغ و نيستيم ما مر او را گروندگان.
تفسير
- خداوند سبحان بعد از قوم نوح عليه السّلام قوم عاد يا قوم ثمود را بوجود آورد و حضرت هود يا حضرت صالح را از ميان آنها برگزيد و برسالت خود مبعوث فرمود چون ظاهر اين آيه كه دلالت بر بعديّت بلافاصله دارد آنستكه اينها قوم عاد بودند كه قبل از قوم ثمود بوجود آمدند و در سوره اعراف و هود بيان احوال آنها گذشت و مفاد آيه اخيره كه از احوال آنها در اين سوره ذكر شده آنستكه آنها معذّب بصيحه سماوى شدند و اين دلالت دارد بر آنكه آنها قوم ثمود بودند كه معذّب باين عذاب شدند و در سور ديگر باين تصريح شده و آنكه عذاب قوم عاد ريح عقيم بوده كه سابقا بيان شده است در ذيل احوال آنها و بعدا بيايد انشاء اللّه تعالى و بنظر حقير بهتر آنستكه ظاهر اين آيه حفظ شود و آيه اخيره حمل بر تعدّد عذاب يا سببيّت صيحه براى ريح گردد چنانچه از عذاب قوم ثمود كه گاهى برجفه و گاهى بصيحه و گاهى بصاعقه تعبير شده بايد بهمين حمل توسل جست و اهل يك عصر را باعتبار مقارنت آنها با يكديگر قرن گويند و آن پيغمبر مرسل مردم را دعوت بعبادت خداى يگانه و ترك بتها و پرستش آنها فرمود و از عقوبت الهى بيم داد و
جلد 3 صفحه 639
جماعت اعيان از قوم او كه كافر بخدا و منكر ملاقات روز جزا بودند و خداوند آنها را متنعّم بنعم خود و سر گرم بلذائذ دنيا فرموده بود بسايرين گفتند اينهم بشرى است مانند شما از هر چه شما ميخوريد ميخورد و از هر چه ميآشاميد ميآشامد و مزيّتى بر شما ندارد و اگر شما اطاعت كنيد از انسانى عادى كه مانند خودتان است از هر جهت در اوامر و نواهيش زيانكار خواهيد بود چون بىجهت خودتان را ذليل نمودهايد و نيز بر سبيل انكار اظهار نمودند كه آيا وعده ميدهد اين شخص بشما كه وقتى شما مرديد و خاك شديد و استخوان مجرد از گوشت و پوستى از شما باقى ماند دو مرتبه زنده ميشويد و از قبر بيرون آورده هيهات هيهات بسيار بعيد و دور بلكه نزديك بمحال است آنچه وعده داده ميشويد از بعث و نشور نيست حيات و زندگى مگر همين زندگانى چند روزه دنيا بعضى ميميرند و بعضى بدنيا ميآيند و ما ديگر بار زنده و برانگيخته نميشويم نيست آنكس كه چنين ادّعائى ميكند مگر مردى كه چيزى از خود در آورده و بخدا افترا بسته بدروغ كه ميگويد او چنين كارى را خواهد كرد ما تصديق نميكنيم او را ..
و دهري لا مذهب نبودند و امر اينها سختتر از طبيعي است، زيرا با اعتراف به خداوند عالم البته خدا را حكيم و عالم به مصالح و مفاسد ميدانند و مخلوقات را مخلوق او ميگويند: و مع ذلک منكر معاد شود، زيرا لازمه معرفت به مبدء معرفت به معاد است: زيرا اگر معاد نباشد خلقت انسان لغو و بيفايده، بلكه قبيح ميشود که انسان را فقط براي دنيا خلق كرده باشد و اينها در دنيا به جان يكديگر بيفتند و اينکه همه جنگها و خونريزيها و ظلم و اذيت بيكديگر كنند و اينکه همه فساد در عالم كنند اگر چنين باشد صرفه با ظلمه و قاتلين و مفسدين است زيرا طبيعت انساني با اينکه قواي شهوت و غضب همين اقتضاء را دارد چنانچه ملائكه هم همين كلام را در پيشگاه عظمت پروردگار عرض كردند موقعي که خطاب شد به آنها (إِذ قالَ رَبُّكَ لِلمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الأَرضِ خَلِيفَةً قالُوا أَ تَجعَلُ فِيها مَن يُفسِدُ فِيها وَ يَسفِكُ الدِّماءَ الاية) بقره آيه 28 و قوانين دولتي بر فرض عادلانه باشد و قوه قاهره داشته باشد و بتواند جلوگيري از تعديات بكند فقط نسبت به ظواهر ناس است ولي امور سريه و باطنيه آنها را خبر ندارد به علاوه خود دول دنيا هميشه بين خود جنگ و جدال داشته و دارند و ظالم و مظلوم بوده و هست البته لازم است خداوندي که عالم السر و الخفيات است دار جزائي داشته باشد که انتقام مظلوم را از ظالم بكشد و بين مفسد و مصلح امتياز دهد و هر يك را به جزاء خود برساند فقط اينکه كفار تكذيب رسالت ميكردند چون بر خلاف هوا- هاي نفسانيه آنها بود گفتند:
(إِن هُوَ إِلّا رَجُلٌ) يك مردي بيش نيست.
(افتَري عَلَي اللّهِ كَذِباً) افترا دروغ بستن به غير است و لفظ كذبا تأكيد است يعني دروغ به خدا بسته و دروغگو است و پس از اينکه که اينکه دعوي دروغ محض است.
(وَ ما نَحنُ لَهُ بِمُؤمِنِينَ) و ما ميگوئيم: چون خداوند انسان را خلق فرمود
جلد 13 - صفحه 396
بايد يك قوانين عادلانه بين آنها قرار دهد و اينکه بدون واسطه رسل و انبياء ممكن نيست.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 38)- سر انجام به عنوان یک جمعبندی در اتهامی که نسبت به پیامبرشان داشتند چنین گفتند: «او فقط مردی دروغگوست که بر خدا افترا بسته، و ما هرگز به او ایمان نخواهیم آورد»! (إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْتَری عَلَی اللَّهِ کَذِباً وَ ما نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِینَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: