آیه 35 سوره روم

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

أَمْ أَنْزَلْنَا عَلَيْهِمْ سُلْطَانًا فَهُوَ يَتَكَلَّمُ بِمَا كَانُوا بِهِ يُشْرِكُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<34 آیه 35 سوره روم 36>>
سوره : سوره روم (30)
جزء : 21
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

مگر ما دلیل و حجتی فرستادیم که درباره شرک و دعوت به بت پرستی ایشان سخن گوید (و برهان بر صحت شرک آورد).

یا [مگر] دلیلی استوار بر آنان نازل کرده ایم که آن دلیل [بر حقّانیّت] معبودانی که به وسیله آن [به خدا] شرک می ورزند، سخن می گوید؟

يا [مگر] حجّتى بر آنان نازل كرده‌ايم كه آن [حجّت‌] در باره آنچه با [خدا] شريك مى‌گردانيده‌اند سخن مى‌گويد؟

آيا برايشان دليلى نازل كرديم تا از چيزى كه با خدا شريك مى‌سازند سخن گفته باشد؟

آیا ما دلیل محکمی بر آنان فرستادیم که از شرکشان سخن می‌گوید (و آن را موجّه می‌شمارد)؟!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Have We sent down to them any authority which might assert what they associate with Him?

Or, have We sent down upon them an authority so that it speaks of that which they associate with Him?

Or have We revealed unto them any warrant which speaketh of that which they associate with Him?

Or have We sent down authority to them, which points out to them the things to which they pay part-worship?

معانی کلمات آیه

«أَمْ؟»: آیا. استفهام انکاری است. «سُلْطَاناً»: دلیل بسیار بسیار محکم و قانع کننده مکتوب در کتاب آسمانی. «یَتَکَلَّمُ»: گویا است. دلالت می‌کند. گفتن، در اینجا مجاز از گویا و رسا و روشن و آشکار بودن حجّت و برهان است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


لِيَكْفُرُوا بِما آتَيْناهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ «34»

تا سرانجام درباره‌ى آنچه به ايشان بخشيده‌ايم كفران پيشه كنند، پس كام بگيريد كه به زودى خواهيد دانست (نتيجه‌ى كفر و كفران چيست).

أَمْ أَنْزَلْنا عَلَيْهِمْ سُلْطاناً فَهُوَ يَتَكَلَّمُ بِما كانُوا بِهِ يُشْرِكُونَ «35»

آيا ما بر ايشان حجّت و دليل محكمى نازل كرده‌ايم؟ دليلى كه درباره‌ى شرك آنان سخنى بگويد (آن را موجّه بداند)؟!

پیام ها

1- شرك، گامى به سوى كفر و ناسپاسى است. «يُشْرِكُونَ لِيَكْفُرُوا» بازگشت به سوى شرك، نوعى كفران نعمت است.

2- يكى از برنامه‌ها و سنّت‌هاى الهى، مهلت دادن به منحرفان است. «فَتَمَتَّعُوا»

3- در ارشاد و تربيت، گاهى تهديد و توبيخ لازم است. «فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ»

چندين چراغ دارد و بيراهه مى‌رود

بگذار تا بيفتد و بيند سزاى خويش‌

جلد 7 - صفحه 201

4- در كنار تندترين تهديدها، از منطق غافل نشويم. «فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ أَمْ أَنْزَلْنا عَلَيْهِمْ سُلْطاناً»

5- عقيده‌اى درباره‌ى خداوند، حقّ و پذيرفتنى است كه مورد تأييد خداوند باشد. «أَمْ أَنْزَلْنا عَلَيْهِمْ سُلْطاناً»

6- نه شرك دليلى دارد و نه مشرك منطقى. «أَمْ أَنْزَلْنا عَلَيْهِمْ سُلْطاناً»

7- دليل و استدلال بايد گويا و روشن باشد. «سُلْطاناً فَهُوَ يَتَكَلَّمُ»

8- توجّه به غير خدا ممكن است براى هر كسى پيش بيايد، ولى استمرار آن خطرناك است. «كانُوا بِهِ يُشْرِكُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَمْ أَنْزَلْنا عَلَيْهِمْ سُلْطاناً فَهُوَ يَتَكَلَّمُ بِما كانُوا بِهِ يُشْرِكُونَ (35)

أَمْ أَنْزَلْنا عَلَيْهِمْ سُلْطاناً: (استفهام مستأنف و متضمن اضراب است) يعنى آيا فرستاده‌ايم بر كافران كتابى يا حجتى كه به آن مسلط شوند بر مذهب خود. نزد بعضى سلطان به معنى ذا سلطانست، يعنى پيغمبرى يا ملكى كه برهان با او باشد، فَهُوَ يَتَكَلَّمُ‌: پس آن پيغمبر يا آن ملك سخن گويد به آن كتاب يا حجت تكلم نمايد به اين معنى كه وضوح دلالت آن بر او باشد بر وجهى كه گوئيا ناطق است، بِما كانُوا بِهِ يُشْرِكُونَ‌: به صحت آنچه را كه به سبب آن شرك مى‌آورند. مراد آنست كه مشركان و مخالفان دين حق قادر نيستند بر تصحيح دين خود به دليلى و حجتى، كه به آن متسلط شوند و سلطنتى به آن يابند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِذا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنِيبِينَ إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا أَذاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَةً إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ (33) لِيَكْفُرُوا بِما آتَيْناهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ (34) أَمْ أَنْزَلْنا عَلَيْهِمْ سُلْطاناً فَهُوَ يَتَكَلَّمُ بِما كانُوا بِهِ يُشْرِكُونَ (35) وَ إِذا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ إِذا هُمْ يَقْنَطُونَ (36) أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (37)

ترجمه‌

و چون برسد مردم را سختيى ميخوانند پروردگارشان را در حاليكه بازگشت كنندگانند بسوى او پس چون چشانيد بآنان از خود رحمتى آنگاه گروهى از آنها بپروردگارشان مشرك ميشوند

تا كفران ورزند بآنچه داديمشان پس بهره‌مند شويد پس زود باشد كه بدانيد

آيا فرستاديم بر آنها حجّتى پس او سخن ميگويد بآنچه هستند كه بآن شرك مى‌آورند

و چون بچشانيم مردم را رحمتى شاد ميشوند بآن و اگر برسد آنها را بدى‌ء بسبب آنچه پيش فرستاد دستهاشان آنگاه آنها نوميد ميشوند

آيا نديدند كه خدا فراخ ميگرداند روزى را براى هر كه بخواهد و تنگ ميگرداند همانا در اين هر آينه نشانه‌ها است براى گروهى كه ايمان مى‌آورند.

تفسير

خداوند متعال در اين آيات شريفه اشاره فرموده بآنكه دين فطرى كه خلقت اصليّه الهيّه مى‌باشد و در آيات سابقه اشاره بآن شد توحيد است كه مردم بارتكاز اوّلى معتقد بوجود خداى عالم قادر يگانه ميباشند لذا وقتى كه برسد

جلد 4 صفحه 257

بآنها ضرر و بلا و فقر و شدّت و محنتى كه نتوانند آنرا از خود دفع نمايند منقطع از خلق شده و رجوع بحقّ مينمايند بتوبه و انابه و چون از طرف خداوند رحمت و وسعت بآنها افاضه گشت و چشانيد او حلاوت نعمت و فراغت و عافيت خود را بآنها ناگهان دسته‌اى از آنها براى پروردگارشان شريك قرار ميدهند و نتيجه اين شرك كفران نعمت حقّ است پس خداوند براى تهديد آنها فرموده بهره‌بردارى كنيد از نعمت خدا پس زود باشد كه بسزاى كفر و كفران خود برسيد و بدانيد كه ناسپاسى و حق ناشناسى چه خسران و وبالى دارد آيا خداوند براى آنها حجّت و دليلى فرستاده يا پيغمبرى كه ناطق و گويا باشد بشرك و حقّ بودن دين آنها نه چنين است بلكه اهل شرك بهواى نفس خودشان و وسوسه شيطان مشرك شدند و يكى از امارات جهل و نادانى آنها آنستكه وقتى از طرف خداوند رحمت و نعمتى بآنها و اصل شود خرسند و شاد شوند بآن غافل از آنكه ممكن است خداوند آن نعمت و عافيت را از آنها سلب فرمايد و اگر براى اعمال بدشان مبتلا ببلا و محنت و شدّتى شوند ناگهان مأيوس از رحمت و فضل الهى گردند در دفع آن غافل از آنكه ممكن است خداوند آن محنت را بر طرف فرمايد پس در هيچ حال متوجّه بحقّ نباشند و زمام امور را از خير و شرّ بدست او ندانند با آنكه در هر حال بايد متوجّه بحقّ بود در وقت نعمت براى اداء شكر آن و درگاه محنت براى توسّل در دفع آن آيا اين قوم جهول ندانستند و نديدند كه خداوند وسعت رزق ميدهد بهر كس بخواهد و تنگ ميكند روزى هر كس را كه بخواهد و تمام امور باختيار او است و بايد هر خيرى را از او دانست و از هر شرّى باو پناه برد لذا اهل ايمان تمام امور را از جانب خدا ميدانند و بر نعمت شاكر و در نقمت صابرند و باين احوال استدلال مينمايند بر قدرت و حكمت و رحمت و غضب خداوند و در هر حال از او خير و صلاح خود را خواهانند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَم‌ أَنزَلنا عَلَيهِم‌ سُلطاناً فَهُوَ يَتَكَلَّم‌ُ بِما كانُوا بِه‌ِ يُشرِكُون‌َ (35)

آيا ‌ما نازل‌ كرده‌ايم‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ سلطان‌ و دليل‌ و حجتي‌ ‌پس‌ ‌او‌ ‌به‌ ‌آنها‌ تكلم‌ بنمايد و بگويد و اثبات‌ كند ‌به‌ آنچه‌ ‌که‌ بودند باو شرك‌ ميآوردند ‌يعني‌ هيچگونه‌ دليلي‌ و حجتي‌ و برهاني‌ و مدركي‌ ‌براي‌ مسلك‌ و طريقه‌ ‌خود‌ ندارند.

أَم‌ أَنزَلنا عَلَيهِم‌ سُلطاناً دليل‌ ‌آنها‌ فقط اينست‌ ‌که‌ بگويند إِنّا وَجَدنا آباءَنا عَلي‌ أُمَّةٍ وَ إِنّا عَلي‌ آثارِهِم‌ مُهتَدُون‌َ‌-‌ إِنّا وَجَدنا آباءَنا عَلي‌ أُمَّةٍ وَ إِنّا عَلي‌ آثارِهِم‌ مُقتَدُون‌َ (سوره‌ زخرف‌ ‌آيه‌ 22 و 23) و خداوند ميفرمايد إِنَّهُم‌ أَلفَوا آباءَهُم‌ ضالِّين‌َ فَهُم‌ عَلي‌ آثارِهِم‌ يُهرَعُون‌َ (سوره‌ صافات‌ ‌آيه‌ 69 و 70) ‌ يا ‌ بگويند وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدنا عَلَيها آباءَنا وَ اللّه‌ُ أَمَرَنا بِها (سوره‌ اعراف‌ ‌آيه‌ 28) ‌ يا ‌ بگويند ما نَعبُدُهُم‌ إِلّا لِيُقَرِّبُونا إِلَي‌ اللّه‌ِ زُلفي‌ (سوره‌ زمر ‌آيه‌ 3) و امثال‌ اينها و اينها ‌هم‌ بهانه‌ ‌است‌ و الا مدرك‌ ‌آنها‌ همان‌ قساوت‌ قلب‌ و هواهاي‌ نفسانيست‌.

فَهُوَ يَتَكَلَّم‌ُ تعبير بتكلم‌ تشبيه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌آن‌ دليل‌ و برهان‌ و سلطان‌ ‌به‌ ‌آنها‌ بگويد

جلد 14 - صفحه 388

و راهنمايي‌ كند بآن‌ طريقه‌ باطله‌ ‌خود‌، بلي‌ سلطان‌ ‌آنها‌ شيطان‌ ‌است‌ ‌که‌ مسلط ‌شده‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ چنانچه‌ خداوند ميفرمايد إِنَّه‌ُ لَيس‌َ لَه‌ُ سُلطان‌ٌ عَلَي‌ الَّذِين‌َ آمَنُوا وَ عَلي‌ رَبِّهِم‌ يَتَوَكَّلُون‌َ إِنَّما سُلطانُه‌ُ عَلَي‌ الَّذِين‌َ يَتَوَلَّونَه‌ُ وَ الَّذِين‌َ هُم‌ بِه‌ِ مُشرِكُون‌َ (سوره‌ نحل‌ ‌آيه‌ 99 و 100) و سلطان‌ ‌آنها‌ هواي‌ نفس‌ ‌است‌ چنانچه‌ ميفرمايد أَ فَرَأَيت‌َ مَن‌ِ اتَّخَذَ إِلهَه‌ُ هَواه‌ُ وَ أَضَلَّه‌ُ اللّه‌ُ عَلي‌ عِلم‌ٍ وَ خَتَم‌َ عَلي‌ سَمعِه‌ِ وَ قَلبِه‌ِ وَ جَعَل‌َ عَلي‌ بَصَرِه‌ِ غِشاوَةً فَمَن‌ يَهدِيه‌ِ مِن‌ بَعدِ اللّه‌ِ أَ فَلا تَذَكَّرُون‌َ (سوره‌ جاثيه‌ ‌آيه‌ 23) و سلطان‌ ‌آنها‌ حب‌ دنيا و زخارف‌ ‌آن‌ ‌است‌ ‌که‌ فرمود

«حب‌ الدنيا رأس‌ ‌کل‌ خطيئه‌»

بِما كانُوا بِه‌ِ يُشرِكُون‌َ چه‌ مدركي‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ اصنام‌ تراشيده ‌خود‌، و مصنوع‌ ‌خود‌ و جماد صرف‌ ‌که‌ ‌لا‌ يسمن‌ و ‌لا‌ يغني‌ ‌من‌ جوع‌ ‌است‌، دارند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 35)- در این آیه برای محکوم ساختن این گروه مشرک، سخن را در قالب استفهام آمیخته با توبیخ درآورده، می‌گوید: «آیا ما دلیل محکمی بر آنان فرستادیم که از شرکشان سخن می‌گوید» و آن را موجّه می‌شمارد؟ (أَمْ أَنْزَلْنا عَلَیْهِمْ سُلْطاناً فَهُوَ یَتَکَلَّمُ بِما کانُوا بِهِ یُشْرِکُونَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع