آیه 35 سوره انعام
<<34 | آیه 35 سوره انعام | 36>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و چنانچه انکار و اعتراض آنها تو را سخت و گران میآید اگر توانی نقبی در زمین بساز یا نردبانی بر آسمان برافراز تا آیتی بر آنها آوری! و اگر خدا میخواست همه را مجتمع بر هدایت میکرد؛ پس تو البته از جاهلان مباش.
و اگر روی گرداندن آنان [از قرآن و نبوّت] بر تو سنگین و دشوار است، اگر بتوانی نقبی در زمین، یا نردبانی برای راه یافتن در آسمان بجویی تا [از عمق زمین و پهنه آسمان] معجزه ای دیگر [غیر قرآن] برای آنان بیاوری [این کار را انجام ده ولی آنها ایمان نمی آورند]؛ و اگر خدا می خواست همه آنان را [به جبر و زور] به راه هدایت گرد می آورد؛ [ولی هدایت اجباری فاقد ارزش است] پس هرگز [نسبت به روحیات و اوصاف کافران لجوج که خواستار هدایت نیستند] از بی خبران مباش.
و اگر اعراض كردنِ آنان [از قرآن] بر تو گران است، اگر مىتوانى نَقْبى در زمين يا نردبانى در آسمان بجويى تا معجزهاى [ديگر] برايشان بياورى [پس چنين كن]، و اگر خدا مىخواست قطعاً آنان را بر هدايت گِرد مىآورد، پس زنهار از نادانان مباش.
اگر اعراض كردن آنها بر تو گران است، خواهى نقبى در زمين بجوى يا نردبانى بر آسمان بنه تا معجزهاى برايشان بياورى. اگر خدا بخواهد، همه را به راه راست برد. پس، از نادانان مباش.
و اگر اعراض آنها بر تو سنگین است، چنانچه بتوانی نقبی در زمین بزنی، یا نردبانی به آسمان بگذاری (و اعماق زمین و آسمانها را جستجو کنی، چنین کن) تا آیه (و نشانه دیگری) برای آنها بیاوری! (ولی بدان که این لجوجان، ایمان نمیآورند!) امّا اگر خدا بخواهد، آنها را (به اجبار) بر هدایت جمع خواهد کرد. (ولی هدایت اجباری، چه سودی دارد؟) پس هرگز از جاهلان مباش!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
نفق: نفق: (بر وزن شرف) نقب و سوراخ است. اصل نفق و نفاق به معنى خروج يا تمام شدن است.
سلم: نردبان. زجاج در علت اين تسميه گويد: آن تو را به محل صعود تسليم مى كند.[۱]
نزول
محل نزول:
این آیه در مکه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۲]
شأن نزول:
ابوالجارود از امام باقر علیهالسلام روایت كند كه رسول خدا صلى الله علیه و آله دوست میداشت كه حارث بن عامر بن نوفل بن عبدمناف اسلام اختیار كند به همین منظور وى را دعوت نمود و كوشش كرد كه مسلمان شود ولى از آنجائی كه شقاوت و بدبختى دامنگیر او شده بود، از قبول اسلام خوددارى كرد و این امر بر رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم گران آمد و این آیة نازل گردید[۳].[۴]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِي السَّماءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِينَ «35»
و اگر اعراض و بىاعتنايى آنان (كافران) بر تو سنگين است (و مىخواهى به هر وسيله آنان را به راه آورى، ببين) اگر بتوانى سوراخى در زمين يا نردبانى در آسمان بجويى تا آيهاى (ديگر) برايشان بياورى (پس بياور ولى بدان كه باز هم ايمان نخواهند آورد) و اگر خدا خواسته بود همهى آنان را بر هدايت گرد مىآورد (ولى سنّت الهى بر هدايت اجبارى نيست) پس هرگز از جاهلان مباش.
نکته ها
در شأن نزول آيه آمده است: كفّار به رسول خدا صلى الله عليه و آله مىگفتند: ما هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد، مگر آنكه زمين را شكافته برايمان چشمهاى جارى سازى: «لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً» «1»، يا به آسمان روى: «أَوْ تَرْقى فِي السَّماءِ» «2» شايد آيه اشاره به نوع درخواستهاى نابجاى آنان باشد كه اگر زمين را بكاوى يا نردبان به آسمان بگذارى و خود را به آب و آتش بزنى، سودى ندارد. در دعوت تو نقصى نيست، اينان لجوجند، پس براى ارشادشان اين همه دلسوزى نكن.
پیام ها
1- پيامبر، براى هدايت مردم، دلسوز و نسبت به اعراضشان غمگين بود. «وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ»
2- پيامبر بايد روحيّات مخاطبان خود را بشناسد و بداند كه گروهى از هر
«1». اسراء، 90.
«2». اسراء، 93.
جلد 2 - صفحه 447
معجزهاى كه برايشان آورده شود، روى گردانند. «إِعْراضُهُمْ»
3- پيامبراكرم صلى الله عليه و آله مىخواست به هر طريق مردم هدايت شوند، امّا اشكال در روحيّهى لجوج كفّار است كه خداوند هشدار مىدهد. «تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِي السَّماءِ»
4- خداوند مىتواند همه را هدايت كند؛ ولى حكمت او اقتضا مىكند كه انسان آزاد باشد. «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى»
5- ارضاى خواستههاى بهانهجويان و بىصبرى مبلّغان، جهل است. «فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِينَ» (ريشهى بسيارى از توقّعات نابجا، جهل است)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِي السَّماءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِينَ (35)
«1» بحار الانوار، جلد 14، صفحه 293.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 258
بعد از آن رسول را به قطع طمع ايمان اهل شرك اعلام فرمايد:
وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ: و اگر چنان است كه بزرگ مىنمايد، يعنى گران و دشوار است بر اعراض ايشان از قبول دين حق و امتناع ايشان از اتباع و انقياد اوامر و نواهى حقه، تو، فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ:
پس اگر استطاعت دارى و مىتوانى اينكه بجوئى سوراخى در زمين، يعنى منفذى كه به آن در آئى و به جوف و تخوم زمين رسى أَوْ سُلَّماً فِي السَّماءِ: يا بالا روى به نردبانى در آسمان فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ: پس بياورى آيهاى را به ايشان تا بدان سبب ملجأ شده و ايمان آرند پس چنان كن. مقصود اين بيان، فرط حرص آن حضرت است بر اسلام قوم بر وجهى كه هر آيتى اقتراح مىكردند در صدد آن بود كه به ايشان آورد. حاصل آنكه اگر قدرتى مىداشت، معجزه و آيتى را كه ملجأ سازنده ايشان باشد به ايمان از تحت ارض يا فوق آسمان بياورد، البته آن را به ايشان مىآورد، به جهت بسيارى اميد به ايمان آنها وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ: و اگر خواستى، خداى تعالى و حكمت الهى مقتضى الجاء و اكراه ايشان بود بر ايمان و قهر و جبر آنها بر آن لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى: هر آينه جمع كردى ايشان را بر هدايت به آيات ملجئه و مكرهه؛ و لكن چنين نمىكند، زيرا اين الجاء و اكراه، خلاف حكمت است، يعنى چون حكم الهى مقتضى آنست كه بندگان به اختيار ايمان آرند نه بر وجه اجبار، و آنها به جهت عناد و جحود و فرط استكبار نظر در آيات تو نمىكنند و تأمل در آن ننمايند و بر وجه اقتراح از تو آيات مىطلبند نه به قصد اهتداء و ارشاد، پس حكمت الهى اقتضا نمايد كه آنها را در وادى خذلان گذاشته، نظر لطف را از ايشان بردارد و بر وجه الجاء ايشان را بر ايمان ندارد، زيرا منافى تكليف و ثواب و عقاب است؛ و چون چنين است فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِينَ: پس مباش از نادانان به آنكه ايمان اجبارى، منافى
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 259
حكمت است. يا جزع مكن در موضع صبر، و حريص مباش در چيزى كه واقع نشود، تا حال تو، به حال جهّال، متقارب نگردد.
تبصره- خطاب به آن حضرت، لكن مراد امت مىباشد، چنانچه عياشى از حضرت صادق عليه السّلام فرمود: نزل القرآن بايّاك اعنى و اسمعى يا جارّة. «1» اين فرمايش ضرب المثلى است براى متكلم كه به كلام خود قصد نمايد غير مخاطب را. بنابر اين تمام آياتى كه از اين گونه خطابات است مراد امت مىباشند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِي السَّماءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِينَ (35)
ترجمه
و اگر گران است بر تو اعراض آنها پس اگر توانى كه بجوئى رخنه در زمين يا نردبانى در آسمان پس بياورى براى آنها نشانه و اگر خواسته باشد خدا هر آينه جمع مىكند آنها را بر هدايت پس مباش البته از نادانان.
تفسير
قمى ره از حضرت باقر (ع) روايت نموده كه پيغمبر (ص) مايل بود كه حرث بن نوفل بن عبد مناف اسلام اختيار نمايد او را دعوت باسلام فرمود و كوشش كرد كه قبول كند شقاوت بر او غلبه نمود و قبول نكرد و اين امر بر پيغمبر (ص) گران آمد و اين آيه نازل شد و جواب شرط اول جمله شرطيه ثانيه است كه جواب آن محذوف است يعنى اگر خيلى بر طبعت گران آمده اعراض اقوامت از ايمان بآنچه آوردى اگر ميتوانى راه باريكى در زمين پيدا كنى كه بروى از آن راه تا جوف زمين يا نردبانى در آسمان تهيه نمائى كه از آن بالا بروى تا فوق آسمان و از يكى از آن دو جا نشانه با خود بياورى كه آنها يقين كنند و اقرار نمايند به نبوت تو و آنكه سير نمودى ملكوت عليا و سفلى را اين كار را بكن ولى نميتوانى بكنى چون خداوند نخواسته آنها را ملجاء بايمان نمايد و اگر خواسته بود كارى ميكرد كه تمام خلق مسلمان ميشدند اما اين امر بر خلاف حكمت است چون هر كس بايد باختيار ايمان بياورد تا باستحقاق بنعيم جنان برسد كه لذّتش اكمل باشد يا خداوند نخواسته آنها ايمان بياورند چون قابليت ندارند و فيض بايد بموضوع قابل برسد در هر حال مقصود بيان شوق مفرط پيغمبر (ص) است بايمان آنها كه باين اندازه ساعى و مجدّ است با آنكه ميداند قدرت و حكمت خدا و عدم قابليت آنها را و آنكه نبايد از عدم قبول كسى اسلام را ملول باشد مانند كسانيكه نميدانند قدرت و حكمت خدا را پس خطاب اخير متوجه به پيغمبر (ص) است ولى مقصود بخطاب مردمند چنانچه قمى ره فرموده است و در اكمال از پيغمبر (ص) روايت نموده كه بامير المؤمنين (ع) فرمود خداوند مقدر فرمود اختلاف و تفرق را در اين امت و اگر خواسته باشد خدا مىتواند همه را هدايت فرمايد بطورى كه
جلد 2 صفحه 316
دو نفر با يكديگر در امر دين اختلاف نداشته باشند و مفضول منكر نشود فضل فاضل را ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِن كانَ كَبُرَ عَلَيكَ إِعراضُهُم فَإِنِ استَطَعتَ أَن تَبتَغِيَ نَفَقاً فِي الأَرضِ أَو سُلَّماً فِي السَّماءِ فَتَأتِيَهُم بِآيَةٍ وَ لَو شاءَ اللّهُ لَجَمَعَهُم عَلَي الهُدي فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الجاهِلِينَ (35)
و اگرچه بزرگ و دشوار است بر تو اعراض كفار و مشركين از ايمان پس اگر ميتواني طلب كني بسير در اطراف زمين يا صعود بآسمان پس بياوري از براي آنها يك آيتي که ناچار شوند در آوردن ايمان و حال آنكه اينکه امر صلاح نيست و مخالف حكمت است و مقتضي حكمت آنست که اينها باختيار ايمان آورند نه بالجاء و اكراه و اضطرار و اگر خدا صلاح بود اينها را بالجاء و اكراه بر ايمان جمع فرمايد جمع مينمود پس نباش از كساني که نميدانند حكم و مصالح امور را.
وَ إِن كانَ كَبُرَ عَلَيكَ إِعراضُهُم اولين دعوت حضرت رسالت دعوت بتوحيد بود و بسيار آيات شريفه قرآن راجع باين موضوع و ادله بسيار واضح بر اينکه موضوع بيان فرموده و مشركين با اينكه اصنام را بدست خود ميتراشيدند و مصنوع خود
جلد 7 - صفحه 56
آنها بوده صانع خود ميدانستند چنانچه حضرت ابراهيم عليه السّلام فرمود أَ تَعبُدُونَ ما تَنحِتُونَ صافات آيه 93، البته اينکه امر بر حضرتش خيلي سنگين و بزرگ بوده لكن احمق را چه بايد كرد که منسوب بحضرت عيسي عليه السّلام است که فرمود من مرده را زنده ميكنم، كور را بينا ميكنم ولي از هدايت احمق عاجزم.
گليم بخت كسي را که بافتند سياه
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 35)
مردگان زندهنما
این آیه و آیه بعد دنباله دلداری و تسلی دادن به پیامبر است که در آیات قبل گذشت.
از آنجا که فکر و روح پیامبر صلّی اللّه علیه و آله از گمراهی و لجاجت مشرکان زیاد ناراحت و پریشان بود، و علاقه داشت با هر وسیله ای که شده آنها را به صف مؤمنان بکشاند، خداوند می فرماید: «اگر اعراض و رو گردانی زیاد آنها بر تو سخت و سنگین است چنانچه بتوانی اعماق زمین را بشکافی و در آن نقبی بزنی و جستجو کنی و یا نردبانی به آسمان بگذاری و اطراف آسمانها را نیز جستجو کنی و آیه و نشانه دیگری برای آنها بیاوری چنین کن» ولی بدان آنان به قدری لجوجند که باز ایمان نخواهند آورد (وَ إِن کانَ کبُرَ عَلَیکَ إِعراضُهُم فَإِنِ استَطَعتَ أَن تَبتَغِیَ نَفَقاً فِی الأَرضِ أَو سُلَّماً فِی السَّماءِ فَتَأتِیهُم بِآیةٍ).
خداوند با این جمله به پیامبر خود می فهماند که هیچ گونه نقصی در تعلیمات و دعوت و تلاش و کوشش تو نیست، بلکه نقص از ناحیه آنها است، آنها تصمیم گرفته اند حق را نپذیرند. لذا هیچ گونه کوششی اثر نمی بخشد، نگران مباش؟ ولی برای این که کسی توهم نکند که خداوند قادر نیست آنها را وادار به تسلیم کند، بلافاصله می فرماید: «اگر خدا بخواهد می تواند همه آنها را بر هدایت مجتمع کند» یعنی وادار به تسلیم در برابر دعوت تو و اعتراف به حق و ایمان کند (وَ لَو شاءَ اللّهُ لَجَمَعَهُم عَلَی الهُدی).
ولی روشن است که این چنین ایمان اجباری بیهوده است، آفرینش بشر برای تکامل بر اساس اختیار و آزادی اراده می باشد، تنها در صورت آزادی اراده است که ارزش «مؤمن» از «کافر» و «نیکان» از «بدان» شناخته می شود.
سپس می گوید: «اینها را برای این گفتیم که تو از جاهلان نباشی» (فَلا تَکونَنَّ مِنَ الجاهِلِینَ).
یعنی: بیتابی مکن و صبر و استقامت را از دست مده و بیش از اندازه خود را به خاطر کفر و شرک آنها ناراحت مکن و بدان راه همین است که تو می پیمایی.
شک نیست که پیامبر از این حقایق باخبر بود، اما خداوند اینها را به عنوان یادآوری و دلداری برای پیامبرش بازگو می کند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.