He who brings the truth and he who confirms it—it is they who are the Godwary.
And he who brings the truth and (he who) accepts it as the truth-- these are they that guard (against evil).
And whoso bringeth the truth and believeth therein - Such are the dutiful.
And he who brings the Truth and he who confirms (and supports) it - such are the men who do right.
معانی کلمات آیه
«الَّذِی جَآءَ بِالصِّدْقِ»: مراد پیغمبران به طور عامّ، و پیغمبر اسلام به طور خاصّ است. «صَدَّقَ بِهِ»: مراد مؤمنان و پیروان جملگی پیغمبران به طور عامّ، و مؤمنان و پیروان پیغمبر اسلام به طور خاصّ است.
و كسى كه سخن راست آورد و آن را تصديق كرد، آنانند همان تقواپيشهگان.
لَهُمْ ما يَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِكَ جَزاءُ الْمُحْسِنِينَ «34»
هرچه بخواهند براى آنان نزد پروردگارشان فراهم است، اين است پاداش نيكوكاران.
جلد 8 - صفحه 169
نکته ها
صدق و راستى داراى ابعادى است:
صدق در گفتار: «جاءَ بِالصِّدْقِ» (آيهى مورد بحث)
صدق در وعده: «إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ» «1»
صدق در عهد: «صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ» «2»
صدق در عمل: «أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا» «3»
و كسى كه در همهى مراحل، صداقت لازم را داشته باشد «صِدّيق» ناميده مىشود.
پیام ها
1- مبلّغ دين، آن گاه مورد ستايش است كه خود نيز به آن چه مىگويد عمل كند.
«جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ»
2- تبليغ دين، مخصوص پيامبر نيست. جاءَ بِالصِّدْقِ ... أُولئِكَ (كلمهى «أُولئِكَ» آمده نه «هو»). چنانكه در جاى ديگر مىفرمايد: «أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي» «4» من و هركس از من تبعيت كند، با بينايى به سوى خدا مىخوانم.
3- يكى از نشانههاى متّقين، تبليغ پيام الهى است. جاءَ بِالصِّدْقِ ... الْمُتَّقُونَ
4- وسيلهى دريافت نعمتها در بهشت، اراده و خواست بهشتيان است. «لَهُمْ ما يَشاؤُنَ»
5- الطاف الهى در بهشت محدوديّت ندارد. «لَهُمْ ما يَشاؤُنَ»
6- متّقين همان نيكوكاران هستند. «هُمُ الْمُتَّقُونَ- الْمُحْسِنِينَ»
وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ: و آن كسى كه آورد سخن راست، وَ صَدَّقَ بِهِ: و آنكه تصديق نمود به آن يعنى مؤمنان، أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ: آن گروه عالى شأن ايشانند پرهيزكاران نه غير ايشان. نزد بعضى مراد از اول جبرئيل است كه قرآن را از جانب خدا آورده، و به ثانى حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله كه تصديق آن نموده و به قبول تلقى نموده.
على بن ابراهيم قمى (رحمه اللّه) از ائمه هدى عليهم السلام مروى است كه:
مراد «جاء بالصدق» حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله، و مراد «صدق به» حضرت امير المؤمنين عليه السلام «1».
و نيز مروى است كه حضرت اصحاب را به غزوهاى فرستاد و حضرت امير المؤمنين را بر ايشان امير نمود، بعد فرمود: كيست فضل پسر عمم را از قرآن بگويد؟ عمار ياسر برخاست گفت: من بگويم يا رسول اللّه فرمود: بگو عمار، گفت: «وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ». حضرت فرمود: راست گفتى اى عمار. «2»
تا پوشيده دارد از آنها بدترين عملى را كه بجا آوردند و پاداش دهد مزد ايشانرا ببهترين كاريكه بودند ميكردند.
تفسير
خداوند متعال ببيان ديگرى متعرّض حال اهل شرك و اهل ايمان شده ميفرمايد پس كيست ستمكارتر از كسيكه دروغ بندد بخدا و قائل شود بآنكه او براى خود شريك در عبادت قرار داده يا پسر و دختر اختيار نموده و تكذيب كند كتاب خدا و سنّت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و ولايت امير المؤمنين عليه السّلام را كه صدق و حق و واقع است وقتى كه بيايد از جانب خدا و مبيّن شود براى او آيا نيست در جهنم مثوى و مقام و اقامتگاه دائمى براى چنين كسانى البتّه هست و در غير آن منزلى براى آنها نخواهد بود و آنكه قرآن را كه صدق محض و محض صدق است آورد از جانب خدا و آنكه تصديق نمود آنرا و سنت پيغمبر صلى اللّه عليه و اله و ولايت امير المؤمنين عليه السّلام را كه صدق و حق و واقع است اين اشخاص آنها پرهيزكارانند و اينكه اولئك كه جمع است خبر الّذى واقع شده بملاحظه عموم معنى است اگر چه مراد شخص باشد
جلد 4 صفحه 497
چنانچه قمّى ره فرموده كه مراد از جاء بالصّدق پيغمبر صلى اللّه عليه و اله و مراد از و صدّق به امير المؤمنين عليه السّلام است و در مجمع اينمعنى را بائمه هدى عليهم السلام نسبت داده است و معلوم است كه آنحضرت اوّل كسى بود كه تصديق فرمود قرآن و آنچه را كه پيغمبر آورد كه اهمّ از همه ولايت خودش بود قولا و عملا بنحو اكمل و از براى پرهيزكاران سابق الذكر است با شرط بقاء بر تصديق مذكور قولا و عملا در دنيا آنچه را كه خواسته باشند از نعمت و خوشى و خوبى نزد پروردگارشان در آخرت اين است پاداش نيكوكاران بأعمال صالحه و عقائد حقّه تا محو كند از نامه عمل آنها بدترين كاريرا كه مرتكب ميشدند از اقسام شرك و كفر و معاصى و عوض دهد بعنوان مزد ببهترين اعمالشان كه اسلام و ايمان و كارهاى عبادى باشد بهترين عوض و مزديرا كه سزاوار است از خداوند جليل به بنده ذليل عطا شود و ظاهرا ليكفّر اللّه متعلّق بما يشاؤون است و محتمل است متعلّق بمحسنين باشد و اللّه اعلم.
و كسي که آمد براستي و تصديق بآن اينها خود آنها متقين هستند.
در تفسير اينکه جمله اقوال زياديست بعضي گفتند جاء بالصدق پيغمبر است که آمد بقرآن و تصديق نمود او را بعضي گفتند «جاء بالصدق» پيغمبر است که آمد برسالت و «صدّق به» امير المؤمنينست بعضي گفتند «جاء بالصدق» جبرئيل است «جاء بالقرآن» و «صدق به» پيغمبر است و غير اينها و لكن آنچه بنظر نزديك ميايد اينكه وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدقِ مطلق است بعضي کل من جاء بالصدق شامل جميع اهل حق ميشود پيغمبر جاء بالرسالة مؤمنين ايمان و قرآن و احكام الهيه و دستورات دينيه که تمام صدق است.
وَ صَدَّقَ بِهِ تمام را از روي حقيقت و صفا قبول نمود و تصديق كرد که فرد اجلاي آن امير المؤمنين است که «اول القوم اسلاما و اقدمهم ايمانا و اقومهم بدين اللّه و احوطهم علي الاسلام» است ثم ائمة الهدي که
مجال معرفة اللّه و معادن حكمة اللّه و مساكن بركة اللّه و حفظة سر اللّه و حملة كتاب اللّه و اوصياء نبي اللّه و خلفاء رسول اللّه
هستند پس از آنها شيعيان خلّص که هيچ كم و زيادي در دين نكردند و بجميع وظايف ديني عمل كردند و بجميع عقائد حقه معتقد هستند و بجميع واردات الهيه تسليم هستند تمام اينها مصداق و الذي جاء بالصدق «و صدّق به» هستند بتفاوت درجات و مقامات و شاهد بر اينکه عموم و اطلاق.
أُولئِكَ هُمُ المُتَّقُونَ است و باين بيان جمع بين اقوال را هم ميتوان كرد و نيز از شواهد ديگر است:
312
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 33)- در باره گروه دوم نیز دو توصیف ذکر کرده، میفرماید: «اما کسی که سخن راست بیاورد، و کسی که آن را تصدیق کند آنان پرهیزکارانند» (وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ).
به این ترتیب سخن از کسانی است که هم آورنده صدقند و هم عمل کننده به آن، سخن از آنهاست که مکتب وحی و سخن حق پروردگار را در عالم نشر داده، و خود به آن مؤمن هستند و عمل میکنند، اعم از پیامبران و امامان معصوم و تبیین کنندگان مکتب آنها.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: