آیه 29 سوره الرحمن

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 29 الرحمن)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

يَسْأَلُهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ

مشاهده آیه در سوره


<<28 آیه 29 سوره الرحمن 30>>
سوره : سوره الرحمن (55)
جزء : 27
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

هر که در آسمانها و زمین است همه از او (حوائج خود را) می‌طلبند و او هر روز به شأن و کاری (در تکمیل و افاضه به خلق) پردازد.

هر که در آسمان ها و زمین است از او درخواست [حاجت] می کند، او هر روز در کاری است.

هر كه در آسمانها و زمين است از او درخواست مى‌كند. هر زمان، او در كارى است.

هر كس كه در آسمانها و زمين است سائل درگاه اوست، و او هر روز در كارى است.

تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند از او تقاضا می‌کنند، و او هر روز در شأن و کاری است!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Everyone in the heavens and the earth asks Him. Every day He is engaged in some work.

All those who are in the heavens and the earth ask of Him; every moment He is in a state (of glory).

All that are in the heavens and the earth entreat Him. Every day He exerciseth (universal) power.

Of Him seeks (its need) every creature in the heavens and on earth: every day in (new) Splendour doth He (shine)!

معانی کلمات آیه

«یَسْأَلُهُ»: از او می‌طلبند. نیازمند بدو هستند.. «کُلَّ یَوْمٍ»: مراد هر لحظه و هر وقت، یعنی پیوسته و همیشه است. «هُوَ فِی شَأْنٍ»: او به کاری مشغول است. یعنی خدا دنیا را آفریده است و آن را به حال خود رها نساخته است. بلکه پیوسته بر آن نظارت دارد و دست‌اندرکار آفرینش نو و دگرگونی تازه است و متصرف در شؤون آفریده‌های خود است.

نزول

مقاتل گوید: این آیه درباره یهود نازل شده، هنگامى که گفته بودند خداوند در روز شنبه به قضاوت و داورى نمى پردازد و کارى را نمى گذارند و منظورشان استراحت کردن خدا در آن روز بوده است.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ «29»

هر كه در آسمان‌ها و زمين است، (نياز خود را) از او درخواست مى‌كند. او هر روز (هر زمان) در شأن و كارى است.

فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «30»

پس كدام نعمت پروردگارتان را تكذيب مى‌كنيد؟

جلد 9 - صفحه 393

نکته ها

سؤال و درخواست، گاهى به زبان حال است و گاهى به زبان قال. انسان، چه نيازمندى خود به خداوند را به زبان آورد و چه نياورد، در هر صورت، همواره محتاج خداست.

مراد از «يَوْمٍ» در آيه، روز نيست، بلكه مطلق زمان است، زيرا خداوند در زمان نمى‌گنجد، بلكه فراتر از زمان است.

در تفسير آيه‌ «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ»، در حديث مى‌خوانيم: خداوند هر روز امر جديدى ايجاد مى‌كند كه قبلًا نبوده است. «من احداث بديع لم يكن» «1»

حضرت على عليه السلام به مناسبت آيه‌ «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» فرمود: هر روز گناهى را مى‌بخشد، غمى را بر طرف مى‌كند، گروهى را بالا و عده‌اى را فرو مى‌آورد. «2»

پیام ها

1- فرشتگان و موجودات آسمانى نيز همچون زمينيان، دست نياز به سوى خدا دارند. «يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»

2- كارهاى الهى تقليدى نيست، بلكه ابتكارى و نوآورانه است. «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ»

3- نياز دائمى موجودات، لطف و فيض دائمى خدا را طلب مى‌كند. (او هر لحظه داراى فيضى جديد ومستمر براى آفريده‌ها است.) يَسْئَلُهُ‌ ... كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ‌

4- چنين نيست كه خداوند، عالم را آفريده و آن را به حال خود رها كرده باشد، بلكه همواره امور هستى را تدبير و اداره مى‌كند. «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ «29»

يَسْئَلُهُ‌: سؤال مى‌كنند او را يعنى جميع حاجات از او طلب نمايند. مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‌: هر كه در آسمانها و زمينهاست، چه تمامى اهل آسمان و زمين به او محتاجند در وجود و بقا و صفات، پس اهل آسمان از او مى‌طلبند هر چه متعلق باشد به دين و طاعت، و اهل زمين از او طلب مى‌كنند آنچه تعلق به دين و دنيا داشته باشد، و همه را بر وجه مصلحت و حكمت اجابت فرمايد: كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ‌: هر وقتى و زمانى ذات قادر متعال در شأنى است.

«1» بصائر الدرجات، (چ 1380 ق) جزء دوم باب 3 روايت اوّل ص 61. روايت از امام باقر عليه السّلام و قسمت داخل كروشه در اصل كتاب نبوده است.

جلد 12 - صفحه 415

بيان: در آيه شريفه وجوهى است:

1- على ابن ابراهيم قمى رحمه اللّه فرمايد: يحيى و يميت و يرزق و يزيد و ينقص: زنده مى‌نمايد و مى‌ميراند و روزى مى‌دهد و زياد فرمايد و كم مى‌نمايد «1».

2- در امالى- شيخ طوسى رحمه اللّه روايت نموده از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام كه فرمود حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله: كل يوم هو فى شأن فان من شانه ان يغفر ذنبا و يفرج كربا و يرفع قوما و يضع آخرين‌ «2»: هر آنى در شأن است، پس بدرستى كه از شأن سبحانى است اينكه مى‌آمرزد گناه را، و فرج مى‌دهد مكروب را، ترفيع دهد جماعتى را، و پست گرداند دسته ديگر را.

3- در مجمع- از شأن او سبحانه است احياى قومى و اماته جماعتى ديگر و اعطاى سلامتى به جمعى و مرض نسبت بدسته‌اى و غير آن از هلاك و انجاء و حرمان و اعطاء و امور ديگر كه در شماره نمى‌آيد از حوادثات عالم‌ «3».

4- از بعضى اكابر نقل است كه شأن سبحانى ايصال منافع باشد به تو و دفع مضار از تو، پس تو غافل مشو از طاعت ذاتى كه غافل نيست از نيكوئى كردن در حق تو.

5- زمخشرى- در كشاف- يكى از ملوك، معنى آيه را از وزير خود پرسيد گفت: مرا يك روز مهلت ده تا بيان كنم. گفت: چنين باشد. پس وزير متفكر و دلتنگ به خانه آمد. در ميان غلامان غلام سياهى بود، خواجه را غمناك ديد، پرسيد چه چيز مغموم ساخته تو را؟ وزير جواب نگفت. غلام گفت شايد سبب فرح تو من باشم. وزير حال را گفت، غلام گفت: شاه را بگو مرا غلامى است تفسير آيه را مى‌داند. ملك امر به احضار غلام نمود. گفت: هر روز خداى در چه شأن باشد؟ گفت: اى ملك، شأن خدا آنست: يولج الليل فى‌

«1» به نقل از نور الثقلين، ج 5، ص 193، ح 28، تفسير قمى ج 2 ص 345.

«2» مجمع البيان (چ بيروت مكتبة الحياة)، جزء 27، ص 92.

«3» مجمع البيان (مطبعة العرفان صيدا)، ج 5، ص 202.

جلد 12 - صفحه 416

النهار و يولج النهار فى الليل و يخرج الحى من الميت و يخرج الميت من الحى و يشفى سقيما و يسقم سليما و يفقر غنيا و يغنى فقيرا و يذل عزيزا و يعز ذليلا. ملك گفت چنين است، احسنت، نيكو گفتى، پس ملك امر نمود لباس وزير را از بدنش خلع و در غلام پوشانيدند و او را منصب وزارت داد. غلام گفت اى ملك «هذا من شأن ربنا» اين هم از شان پروردگار ماست‌ «1».

تتمه: در شأن نزول آيه گفته‌اند كه يهودان گفتند خداى تعالى روز شنبه كار نمى‌كند، آيه نازل شد «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ».


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ كَالْفَخَّارِ «14» وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ «15» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «16» رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ «17» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «18»

مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ «19» بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ «20» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «21» يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ «22» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «23»

وَ لَهُ الْجَوارِ الْمُنْشَآتُ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلامِ «24» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «25» كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ «26» وَ يَبْقى‌ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ «27» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «28»

يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ «29» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (30)

ترجمه‌

خداوند آفريد انسان را از گل خشكيده مانند خزف شده‌

و آفريد جن را از شعله بيدودى از آتش‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

روان ساخت دو دريا را كه بهم ميرسند

ميانشان حائلى است كه بيكديگر تجاوز نميكنند

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

بيرون ميآيد از آندو مرواريد و مرجان‌

پس بكدام يك از نعمتهاى‌

جلد 5 صفحه 113

پروردگارتان انكار ميورزيد

و براى او است كشتيهاى روان افراشته بادبان در دريا چون كوهها

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

هر كه بر زمين قرار دارد نابود شونده است‌

و باقى ميماند ذات پروردگار تو صاحب بزرگى تامّ و تفضّل عام‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

طلب ميكند از او هر كه در آسمانها و زمين است هر روز او در كارى است‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد.

تفسير

خداوند آدم ابو البشر را خلق فرمود از خاك بعد از آنكه آن را گل فرمود و رنگ و بوى آن تغيير يافت و خشك شد مانند خزف و سفال كه صدا ميكند چون چيزى بآن رسد لذا از مبدء خلق گاهى بخاك و گاهى بحمأ مسنون و اينجا بصلصال كالفخّار تعبير فرموده و منافى با يكديگر نيست و خلق فرمود پدر اجنّه را كه در سوره حجر ذكر شد از شعله جوّاله صافى و بدون دودى از آتش چون اصل مارج بمعناى مضطرب است و اينجا بصافى از دود تفسير شده پس بكدام يك از نعم الهى كه اعظم آنها نعمت وجود است جن و انس كفر ميورزند و كفران مينمايند با آنكه هر يك از آن دو دسته از پدر اصلى خودشان بوجود آمده‌اند و همه مخلوق حقّند و دولت حيات از او بآن دو رسيده او است كه مقرّر و مقدّر فرموده در هر يك از تابستان و زمستان براى آفتاب مشرق و مغربى را در آسمان كه آن دو مشرق و دو مغرب تفاوت مهمّى در قرب و بعد زمين از آفتاب دارند و اختلاف فصول از آن حاصل و منافع آن بجنّ و انس و اصل است و در عين حال هر روز مشرق و مغرب جداگانه دارد لذا در جاى ديگر فرموده ربّ المشارق و المغارب چون بتدريج در شش ماه تفاوت كلى پيدا ميكند روز از شعاع آفتاب بهره‌بردارى ميشود و شب از تاريكى عالم آسايش حاصل ميگردد پس كدام يك از نعمتهاى الهى را ميتوان انكار نمود و خداوند واگذاشته دو دريا و مجمع آب شيرين و شور را بحال جريان طبيعى خود و ميل باختلاط با يكديگر كه با هم تلاقى مينمايند و متّصل بيكديگر ميشوند ولى بين آن دو حائل و مانعى بقدرت خود قرار داده كه تجاوز و تعدّى از آن نمينمايند لذا مدّتها يا هميشه هر يك از آن دو باوصاف خود

جلد 5 صفحه 114

باقى ميماند يعنى آب گوارا و شيرين بحال خود باقى و آب شور و ناگوار طعم و خاصيّت خود را از دست نميدهد با آنكه لؤلؤ و مرجان گفته‌اند از اختلاط آن دو بيكديگر توليد و از محل تلاقى دو آب بيرون ميآيد و اين معنى در ورود دجله بدريا مشهود ميشود و شمّه‌ئى از اين مقال در سوره فرقان گذشت و اين از بزرگترين آيات قدرت الهى است ولى در قرب الاسناد از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده كه لؤلؤ از آب آسمان و آب دريا توليد ميشود چون وقتى باران ميآيد صدفها دهانهاى خودشان را در دريا باز ميكنند پس قطرات باران در آنها جاى ميگيرند و از قطره بزرگ لؤلؤ بزرگ و از قطره كوچك لؤلؤ كوچك بعمل ميآيد شيخ شيرازى در باب تواضع و فروتنى فرموده:

يكى قطره باران ز ابرى چكيد* خجل شد چو پهناى دريا بديد كه جائيكه دريا است من چيستم* گر او هست حقّا كه من نيستم چو خود را بچشم حقارت بديد* صدف در كنارش بجان پروريد سپهرش بجائى رسانيد كار* كه شد نامور لؤلؤ شاهوار بلندى از آن يافت كو پست شد* در نيستى كوفت تا هست شد و الحق بسيار خوب گفته غفر اللّه له و اين مؤيّد قول بعضى از مفسّرين است كه گفته‌اند مراد از دو دريا درياى آسمانى و زمينى است كه با يكديگر تلاقى مينمايند بنزول باران در وقتى كه خدا بخواهد و بين آن دو مانعى است كه نميگذارد درياى آسمان بزمين نزول و درياى زمين بآسمان صعود نمايد و مرجان لؤلؤ كوچك است ولى بعضى آن را بشبه سرخ تفسير نموده‌اند كه آن شاخ درخت دريائى است و در بعضى از روايات بحرين بعلى و فاطمه عليهما السلام و لؤلؤ و مرجان بحسن و حسين سلام اللّه عليهما تأويل شده و در بعضى علاوه شده كه برزخ محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم ميباشد و در هر حال هيچ يك از نعمتهاى الهى قابل انكار نيست و يكى از نعمتهاى بزرگ الهى كشتيهاى جارى در دريا است كه داراى بادبانهاى بلند و مانند كوههاى طولانى سيّارند و آنها وسائل حمل و نقل مسافرين و مال التجاره‌ها ببلاد بعيده‌اند و تمام لوازم آن را از اجزاء مادّى و آرامش آب و جريان باد و غيرها خداوند فراهم فرموده پس‌

جلد 5 صفحه 115

چگونه اين نعمت و ساير نعم الهى را ميتوان انكار نمود و هر چه بر زمين قرار دارد فانى و نابود خواهد شد چون ظاهرا مرجع ضمير عليها ارض است كه در آيات سابقه ذكر شده ولى فنا اختصاص باهل زمين ندارد اهل آسمانها هم ميميرند و اختصاص آنها بذكر براى تذكر آنان است بدار بقاء و چيزيكه در عالم باقى ميماند وجه اللّه است كه آن صرف الوجود است كه بحقيقت آن كسى پى نبرده و نميبرد و قمّى ره نقل فرموده كه آن دين پروردگار است و در بعضى از روايات بذوات مقدسه ائمه اطهار تفسير شده و بعضى از مفسرين آن را بعبادات و اطاعات مقرّبه بخدا تفسير نموده‌اند و بعضى گفته‌اند مراد از وجه شى‌ء خود و ذات آنست چون عرب از خود چيزى بوجه آن تعبير ميكند و ميگويد وجه الرّأى و وجه التّدبير و اراده ميكند رأى و تدبير را و بعضى آن را ادله و آيات حق دانسته‌اند كه بزرگترين نعم الهيّه ميباشند براى آنكه سعادت جن و انس بآنها حاصل ميشود پس كدام يك از نعمتهاى خدا را آن دو دسته انكار ميكنند و تمام موجودات آسمانى و زمينى در ذات و صفات و مقاصد محتاج بحق ميباشند و همه بلسان حال و مقال از خدا سؤال ميكنند و گدايان ملازم آن درگاهند و خداوند هم هر روز و هر آن بكارسازى و كارپردازى آنها اشتغال دارد و جواب آنها را ميدهد و قمّى ره نقل فرموده كه زنده ميكند و ميميراند و زياد ميكند و كم مينمايد و در مجمع از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده در اين آيه كه از شأن او آنست كه بيامرزد گناهى را و بگشايد مشكلى را و بالا ببرد قومى را و پائين بياورد ديگران را و بعضى گفته‌اند اين آيه در ردّ يهود است كه گفتند خدا روز شنبه كارى ندارد و فارغ از امر شده و در هر حال نعمتهاى الهى قابل انكار نيست و جن و انس و دوست و دشمن و سعيد و شقى بايد معترف بآن باشند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


يَسئَلُه‌ُ مَن‌ فِي‌ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ كُل‌َّ يَوم‌ٍ هُوَ فِي‌ شَأن‌ٍ «29» فَبِأَي‌ِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبان‌ِ (30)

جلد 16 - صفحه 379

سؤال‌ و ‌در‌ خواست‌ مي‌كنند ‌از‌ خداوند متعال‌ ‌هر‌ ‌که‌ ‌در‌ آسمانها و زمين‌ ‌است‌ تمام‌ روزها خداوند ‌در‌ كار ‌است‌ يهود عنود مي‌گويند: خداوند روز يك‌ شنبه‌ شروع‌ كرد بخلقت‌ آسمانها و زمين‌ و آنچه‌ ‌در‌ ‌آنها‌ ‌است‌ ‌تا‌ شش‌ روز روز جمعه‌ و شنبه‌ تعطيل‌ كرد و ‌اينکه‌ كارخانه‌ ديگر ‌خود‌ بخود مي‌گردد لذا شنبه‌ ‌ما ‌هم‌ تعطيل‌ مي‌كنيم‌.

وَ قالَت‌ِ اليَهُودُ يَدُ اللّه‌ِ مَغلُولَةٌ غُلَّت‌ أَيدِيهِم‌ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَل‌ يَداه‌ُ مَبسُوطَتان‌ِ يُنفِق‌ُ كَيف‌َ يَشاءُ مائده‌ آيه 69، اقول‌: ‌پس‌ ‌از‌ صرف‌ نظر ‌از‌ كلمات‌ مفسرين‌ و اقوال‌ مختلفه ‌آنها‌ ‌در‌ تفسير ‌اينکه‌ آيه شريفه‌ مي‌گوئيم‌: ممكن‌ ‌در‌ حدّ ذات‌، نيست‌ صرف‌ ‌است‌ و احتياج‌ بواجب‌ دارد حدوثا و بقاء‌أن‌‌به‌ يا أَيُّهَا النّاس‌ُ أَنتُم‌ُ الفُقَراءُ إِلَي‌ اللّه‌ِ وَ اللّه‌ُ هُوَ الغَنِي‌ُّ الحَمِيدُ فاطر آيه 16 وَ اللّه‌ُ الغَنِي‌ُّ وَ أَنتُم‌ُ الفُقَراءُ ‌محمّد‌ آيه 40 خداوند ‌آن‌ بآن‌ افاضه‌ دارد و سرتاسر ممكنات‌ دست‌ حاجت‌ ‌آنها‌ بسوي‌ ‌او‌ ‌است‌ ‌حتي‌ طبيعي‌ منكر ‌خدا‌ ‌در‌ مورد اضطرار و بي‌چارگي‌ قهرا توجّه‌ باو مي‌كند، چنانچه‌ حضرت‌ صادق‌ (ع‌) بآن‌ طبيعي‌ ‌که‌ ‌گفت‌ بحضرت‌: ‌ما الدليل‌ ‌علي‌ وجود ربك‌ حضرت‌ ‌پس‌ ‌از‌ اقرار ‌آن‌ ‌که‌ ‌در‌ كشتي‌ بوده‌ و كشتي‌ غرق‌ ‌شده‌ فرمود: ‌در‌ ‌اينکه‌ حال‌ آيا متوجّه‌ شدي‌ كسي‌ هست‌ تو ‌را‌ نجات‌ دهد! عرض‌ كرد بلي‌ فرمود همان‌ ‌خدا‌ ‌است‌.

دست‌ حاجت‌ چه‌ بري‌ نزد خداوندي‌ ‌بر‌

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 29)- محتوای این آیه در واقع نتیجه‌ای است از آیات قبل، زیرا می‌فرماید: «تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند همواره (نیازهای خود را) از او تقاضا می‌کنند» (یَسْئَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).

چرا چنین نباشد؟ در حالی که همه فانیند و او باقی و اگر لحظه‌ای نظر لطفش را از کائنات برگیرد «فرو ریزند قالبها»! با این حال مگر کسی جز او هست که اهل آسمانها و زمین از وی تقاضا کنند؟! سپس می‌افزاید: «و او (خداوند) هر روز در شأن و کاری است» (کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ).

آری! خلقت او دائم و مستمر است، و پاسخگوئی او به نیازهای سائلان و نیازمندان نیز چنین است، و هر روز و هر زمان طرح تازه‌ای ابداع می‌کند.

یک روز اقوامی را قدرت می‌دهد، روز دیگری آنها را بر خاک سیاه می‌نشاند، یک روز سلامت و جوانی می‌بخشد، روز دیگر ضعف و ناتوانی می‌دهد، یک روز غم و اندوه را از دل می‌زداید، روز دیگر مایه اندوهی می‌آفریند، خلاصه هر روز طبق حکمت و نظام احسن، پدیده تازه و آفرینش و حادثه جدیدی دارد.

توجه به این حقیقت، از یکسو نیاز مستمر ما را به ذات پاک او روشن می‌کند، و از سوی دیگر پرده‌های یأس و نومیدی را از دل کنار می‌زند.

و از سوی سوم غرور و غفلت را درهم می‌شکند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر کشف الاسرار.

منابع